مرور خآطرآت بعد کربلآ رو کردم..😔
تآ شآم چه هآ کشید
سخته روضه خوندنشون رفقآ معذرت😔
ولی
یه وقت دید یه خآنمی از دهن بچه هآ
خرمآ هآرو در میآره
و بهشون میگه
صدقه بر مآ حرومه
مآ خودمون یک عمر روزی این جهآن رو میدآدیم
و میدیم
خرمآ هآرو برگردوند
اون زن گفت چرآ برگشتی ؟
چرآ خرمآ هآ رو ندآدی؟
وقتی دآستآن رو گقت
زن چآدر سر کرد رفت خرآبه
تا رسید پیش خآنم زینب
سلامی عرض کرد
خآنم جوآب سلآمشون رو دآدن
گفتند اهل کجآ هستید؟
خآنم فرمود مدینه
زن گفت کجآی مدینه ؟
خآنم فرمودند کوچه بنی هآشم😔
زن گفت من یک عمری کنیز زینب بودم😭
(نشنآخت خآنومو😭)
گفت شمآ ازش خبری دآرید؟
خآنم آروم سرشون رو بآلآ آوردن
زن شکّه شد
سریع فریآد زد
هر چی میتونید روسری معجر چآدر جمع کنید
بیآرید
دختر علی رو به این حآل و روز انداختن😭