eitaa logo
نشر فضایل امیرالمؤمنین علی علیه السلام
432 دنبال‌کننده
129 عکس
94 ویدیو
2 فایل
کانال دوم ما ✳️اَحاديث ناب۱۴معصوم✳️ @Ahaadith_Ahlebait قال الامام صادق علیه السلام: کسی که احادیث ما را در دل شیعیان ما جای می دهد از هزار عابد برترست. 📚اصول کافی جلد۱صفحه۳۳ #کپی با ذکر #صلوات 💫 @ya_amiralmomenin110 💫 خادم کانال @Amirovisi
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار متعال: فَإِمَّا نَذْهَبَنَّ بِكَ... الآية ( - ۴۱) ◾️🍃🍃 گفتار خداى متعال: أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ... الآية س برائة آيه ۱۹ (۳) ۳۶۷- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان خبر داد بما ابو عمر محمد فرزند عباس فرزند حيويه خزاز (اذنا) نقل نمود بما محمد فرزند حمدويه مروزى گفت: نقل كرد بما ابو موجه خبر داد بما عبدان از ابو حمزة از اسماعيل 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۵۰ از عامر گفت اين آيه أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ در باره على و عباس فرود آمد. (۱) ۳۶۸- خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى (خدا رحمت كند) كه خبر داد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند على سقطى كه نقل كرد بما ابو محمد يوسف فرزند سهل فرزند حسين قاضى نقل نمود بما حضرمى خبر داد بما هناد فرزند ابو زياد خبر داد بما موسى فرزند عبيده ربذى از عبد اللَّه فرزند عبيده ربذى گفت: على بعباس فرمود: اى عمو چرا بمدينه هجرت نمى كنى، گفت: آيا من كارى كه بهتر از هجرتست انجام نميدهم؟ آيا من حاجى خانه خدا را آب نميدهم و مسجد الحرام را تعمير نميكنم؟ خداى متعال اين آيه را نازل كرد أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ «۱» تا آخر آيه. _ _ (۱) در سبب نزول آية شريفه مفسران اختلاف دارند بعضى گفته اند كه سبب نزول آيه اينست كه امير مؤمنان بعموى خود عباس فرمود چرا هجرت نمى كنى و به پسر برادرت يارى نمى نمائى و در مصاحبت او به مدينه نمى آئى؟ گفت: اينكه من حاجى‌ها را آب مى دهم و مسجد الحرام را تعمير مى كنم از آن بهتر است، خداى متعال اين آيه را فرو فرستاد. آيا آب دادن بحاجيها و تعمير مسجد حرام را مانند ايمان كسى قرار ميدهيد كه بخدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد نموده نزد خدا يكسان نميشوند و خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند. و ليكن بعضى‌ها مى گويند كه روزى عباس و طلحه فرزند شبية با هم اختلاف كردند عباس گفت من از تو برترم زيرا آب دادن بحاجى‌ها در دست منست و طلحه گفت: من بهتر از تو مى باشم زيرا تعمير مسجد الحرام دست منست و چون گفتگوى آن‌ها بطول انجاميد گفتند: نخستين كسى كه از اين راه بيايد او را حاكم قرار دهيم گفتند روا باشد، همان وقت ديدند على مى آيد گفتند: اللَّه اكبر از اين بهتر حاكم پيدا نمى شود، دست او را گرفته و نشاندند و جريان را باو گفتند فرمود: آيا شما را بكسى راهنمائى نكنم كه از شما برتر است؟ گفتند كيست؟ فرمود آن كس كه تيغ را از سر شما بر نداشت تا شما اسلام آورديد گفتند خود ترا قصد نموده اى فرمود: بلى ايشان خصومت خود را فراموش كرد، رو بعلى كردند و گفتند خصومت ما با تو افتاد بيا برويم پيش پيامبر خدا تا او حاكم باشد پيش پيامبر خدا (ص) حاضر گرديدند، و گفتند: اى پيامبر خدا اين كودك را مى بينى بر ما مفاخرت مى نمايد، پيامبر خدا (ص) پرسيد جريان چيست؟ باو گفتند، پيامبر خدا چيزى نگفت و منتظر وحى گرديد، تا كسى نگويد جانب على را مراعات نموده است، خداى متعال اين آيه را فرو فرستاد: أَ جَعَلْتُمْ سِقايَةَ الْحاجِّ وَ عِمارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْآخِرِ وَ جاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَ اللَّهُ لا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ آيا آب دادن به حاجيها و تعمير كردن مسجد الحرام را مانند كسى قرار ميدهيد كه به خدا و روز قيامت ايمان آورده و در راه خدا جهاد كرده است، نزد خدا يكسان نيستند و خدا گروه ستمكاران را هدايت نمى كند- از مترجم 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۵۱ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار متعال: وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً... س آيه ۲۹ 🍂◾️ يعنى خدا كسانى را كه از آنان ايمان آورده و عمل شايسته اى انجام داده اند آمرزش و اجرى بزرگ وعده داده است (۱) ۳۶۹- خبر داد بما حسن فرزند احمد فرزند موسى كه نقل كرد بما هلال فرزند محمد خبر داد بما اسماعيل فرزند على فرزند على فرزند رزين فرزند عثمان نقل نمود بما پدرم خبر داد بما برادرم دعبل فرزند على نقل نمود بما مجاشع از عمر فرزند ميسرة فرزند عبد الكريم جزرى از سعيد فرزند جبير از ابن عباس كه او از گفتار خداى توانا و بزرگ وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ مِنْهُمْ مَغْفِرَةً وَ أَجْراً عَظِيماً پرسيده شد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۵۲ (۱) گفت: گروهى از پيامبر (ص) پرسيدند و گفتند: اى پيامبر خدا اين آيه درباره كه نازل گرديده است؟ فرمود: وقتى كه روز قيامت بر پا مى شود، علمى از نور سپيد درست مى شود، آن گاه نداكننده اى مى گويد: بايد سرور مؤمنان و آنان كه بعد از مبعوث شدن پيامبر خدا محمد (ص) ايمان آورده اند بپا خيزند، على بن ابى طالب بپا ميخيزد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي ۲۵۲ گفتار خداى متعال: وعد الله الذين آمنوا و عملوا الصالحات منهم مغفرة و أجرا عظيما... س فتح آيه ۲۹..... ص: ۲۵۱ ان علم از نور سفيد بدست او داده مى شود كه زير او تمام سابقان نخستين از مهاجران و انصار مى باشند، و كسى با آن‌ها آميخته نمى شود، تا اينكه در منبرى از نور پروردگار توانا مى نشيند، و همه مردم يك يك باو نشان داده مى شود، و اجر و مزدشان داده مى شود. هنگامى كه بآخر آنان مى رسد بآن‌ها گفته مى شود: كه منزل‌ها و مكانهاى خود را شناختيد، بدرستى كه پروردگار شما مى فرمايد: پيش من آمرزش و مزدى بزرگ (يعنى بهشت) است پس على بپا خواسته و همان گروه زير لواء او با هم بر بهشت وارد مى شوند. سپس بسوى منبر خود بر مى گردد، و همواره تمام مؤمنان باو نشان داده مى شود تا نصيب خود را از آنان مى گيرد و بر بهشت وارد مى نمايد و گروهى را هم بسوى آتش مى فرستد، و اين همان گفتار خداى متعالست: وَ الَّذِينَ آمَنُوا بِاللَّهِ وَ رُسُلِهِ أُولئِكَ هُمُ الصِّدِّيقُونَ وَ الشُّهَداءُ عِنْدَ رَبِّهِمْ لَهُمْ أَجْرُهُمْ وَ نُورُهُمْ، يعنى از سابقان نخستين (از) مؤمنان و اهل ولايت كه براى او مى باشند وَ الَّذِينَ كَفَرُوا وَ كَذَّبُوا بِآياتِنا أُولئِكَ أَصْحابُ الْجَحِيمِ يعنى بر ولايت بحق على كافر بشوند و تكذيب كنند آنان صاحبان دوزخند) و حق على بر تمام عالميان واجب است، 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۵۳ گفتار تعالى: أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً... (س آيه ۸۱) ◾️🍃 (۱) ۳۷۰- خبر داد بما ابو نصر احمد فرزند موسى طحان واسطى (اجازة) از قاضى ابو فرج خيوطى كه نقل نمود اسحاق فرزند ميمون نقل كرد بما عفان از حماد فرزند سلمة از كلبى از ابو صالح از ابن عباس كه وليد فرزند عقبه بعلى بن ابى طالب (ع) گفت: من از تو زبان آورتر و نيزه‌ام از نيزه تو تيزتر و لشكر را از تو پركننده ترم على (ع) فرمود ساكت باش تو فاسقى. سپس قرآن نازل گرديد أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ آيا كسى كه مؤمن باشد مانند كسى است كه فاسق باشد برابر نمى باشند. (۲) ۳۷۱- بما خبر داد احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب «اذنا» كه خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب نقل كرد بما محمد فرزند جعفر عسكرى كه نقل نمود بما محمد فرزند عثمان كه نقل كرد بما عبادة فرزند زياد نقل كرد بما عمرو فرزند ثابت از محمد فرزند سائب از ابو صالح از ابن عباس گفت ميان على بن ابى طالب (ع) و وليد بن عقبه سخنى واقع شد على باو گفت اى فاسق وليد مانند همان را بر او بر گردانيد پس خدا آيه أَ فَمَنْ كانَ مُؤْمِناً كَمَنْ كانَ فاسِقاً لا يَسْتَوُونَ نازل كرد ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار تعالى أَ أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ... المجادلة آيه ۱۲ آيا مى ترسيد اينكه از راز گفتن خودتان را بدهيد 🍂🌸 (۳) ۳۷۲- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو عمر محمد فرزند عباس فرزند حيويه خزاز (اذنا) كه نقل كرد بما ابو عبيد فرزند حربويه كه نقل كرد بما حسين فرزند محمد زعفرانى نقل كرد بما على فرزند عبيد اللَّه 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۵۴ كه نقل نمود بما يحيى فرزند آدم نقل كرد بما عبيد اللَّه فرزند عبد الرحمن اشجعى از سفيان فرزند سعيد از عثمان فرزند مغيره ثقفى از سالم فرزند ابو جعد از على فرزند علقمه از على بن ابى طالب (ع) گفت هنگامى كه آيه يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذا ناجَيْتُمُ الرَّسُولَ فَقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقَةً فرود آمد رسول خدا (ص) بمن فرمود آيا چقدر بهتر ميدانى؟ يك دينار؟ گفتم: تحملش ندارند، فرمود چه مقدار بهتر مى دانى گفتم: باندازه يك حبه جو فرمود: بتحقيق تو كم كننده اى، گفت: سپس آيه أَشْفَقْتُمْ أَنْ تُقَدِّمُوا بَيْنَ يَدَيْ نَجْواكُمْ صَدَقاتٍ نازل گرديد فرمود پس بخاطر من خدا از امت سبك گردانيد. (۱) ۳۷۳- خبر داد بما احمد فرزند محمد (اذنا) كه خبر داد به ما عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب كه نقل كرد بما احمد فرزند اسحاق طيبى نقل كرد بما محمد فرزند ابو عوام نقل كرد بما سعيد فرزند سليمان كه نقل كرد بما ابو شهاب از ليث از مجاهد گفت: على بن ابى طالب (ع) فرمود: در كتاب خدا آيه ايست كه از مردم احدى غير از من باو عمل نكرده است و آن آيه نجوا است. من يك دينار داشتم او را بده درهم فروختم هر وقت ميخواستم با پيامبر (ص) رازگوئى كنم يكدرهم صدقه ميدادم هيچ كس پيش از من و نه بعد از من باو عمل ننموده است. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۵۵ گفتار تعالى إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا س مريم آيه ۹۶ كه آنان كه گرويدند و شايسته انجام داده اند خداى براى آنان قرار مى دهد 🌸🍃 (۱) ۳۷۴- خبر داد به ما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد به ما احمد فرزند ابراهيم فرزند حسن فرزند شاذان (اذنا) كه نقل كرد بما ابو عمر يوسف فرزند يعقوب فرزند يوسف نقل كرد بما محمد فرزند حارث نقل نمود به ما اسحاق فرزند بشر نقل كرد بما خالد فرزند يزيد از حمزه زيات از ابو اسحق از براء فرزند عاذب گفت: رسول خدا (ص) بعلى (ع) فرمود: يا على بگو خدايا در پيش خود پيمانى و مودتى براى من قرار بده و در دلهاى مؤمنان محبتى براى من مهيا كن كه آيه إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا در باره على بن ابى طالب نازل گرديده است. (۲) ۳۷۵- خبر داد بما ابو اسحاق ابراهيم فرزند طلحة فرزند غسان فرزند نعمان كازرونى (اجازة) كه عمر فرزند محمد فرزند يوسف بآن‌ها نقل كرده گفت به ما نقل كرد ابو اسحاق مدينه اى كه بما نقل كرد احمد فرزند موسى حرامى بما نقل كرد حسين فرزند ثابت مدنى خادم موسى بن جعفر (ع) كه نقل كرد بمن پدرم از شعبه از حكم از عكرمه از ابن عباس گفت رسول خدا دست من و على را گرفت و چهار ركعت نماز گزارد. سپس دستهايش را بسوى آسمان بلند نمود و فرمود: خدايا موسى بن عمران از تو درخواست كرد، و بتحقيق محمد از تو درخواست نمود اينكه سينه مرا فراخ گردانى و امر مرا آسان كنى و گرفتگى را از زبانم بگشائى تا گفتار مرا بفهمند، و على را از اهل من وزيرى براى من قرار بده و پشت مرا با او محكم و استوار گردان 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۵۶ و او را در امر من شريك بنما، ابن عباس گفت شنيدم منادى ندا مى كرد اى احمد! بتحقيق آنچه درخواست كردى بتو داده شد. پيامبر (ص) فرمود: اى ابو الحسن دستت را بسوى آسمان بردار و از خدايت بخواه و درخواست كن بتو مى دهد پس على دستش را بسوى آسمان بلند كرده و ميگفت: خدايا براى من پيش خود پيمان و مودتى قرار بده و خدا بر پيامبرش نازل فرمود. إِنَّ الَّذِينَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ سَيَجْعَلُ لَهُمُ الرَّحْمنُ وُدًّا. پيامبر آن را بر يارانش خواند و آنها شگفتى و تعجب شديد اظهار نمودند پيامبر فرمود: براى چه اين همه متعجب شديد؟ بتحقيق قرآن چهار قسمت است، يك چهارمش فقط در باره اهل بيت است و يك چهارمش در باره دشمنان ما و يك چهارمش حلال و حرام و يك چهارم ديگر فرائض و احكام و خدا در باره على آيه هاى خوب و زيبائى فرستاده است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 ازدواج (ص) با و خديجه 🌸🍃🍃 (۱) ۳۷۶- خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان كه خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى حافظ (اذنا) نقل كرد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند حسين زعفرانى عدل نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه نقل كرد بما وليد فرزند شجاع نقل كرد بما شعيب از ليث فرزند سعيد از عقيل از ابن شهاب گفت: عقيل گفته كه در زمان جاهليت رسول خدا (ص) با خديجه دختر خويلد ازدواج نمود، و يونس فرزند زيد گفته بنا بر آنچه پدرم بمن خبر داد و گفت كه خبر داد بما ابو صفوان اموى از يونس فرزند يزيد كه در مكه بود. و نسب خديجه: خديجه دختر خويلد فرزند اسد فرزند عبد العزى فرزند 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۵۷ قصى فرزند كلاب فرزند مره فرزند كعب فرزند لوى فرزند غالب فرزند فهر فرزند مالك فرزند نضر فرزند كنانة است. و مادرش فاطمه دختر زائده فرزند اصم فرزند (هرم فرزند) رواحه فرزند حجر فرزند (عبد اللَّه فرزند) معيص فرزند عامر فرزند لوى است. فرزند ابو خيثمه گفت: اين نسب را فضل فرزند حاتم از سلمة فرزند فضل از محمد فرزند اسحاق بمن خبر داده است. (۱) ۳۷۷- و با اين اسناد محمد فرزند اسحاق گفت: خديجه دختر خويلد فرزند اسد فرزند عبد العزى فرزند قصى زنى بازرگان و داراى بزرگى و شرف و ثروت بود، و از مردها ميخواست كه با مال و پول او تجارت نمايند و با آنان مضاربه و قرار داد مى كرد و براى آنان چيزى از مال خود سهميه قرار مى داد، و قريش كه گروهى بازرگان پيشه بودند، و چون از راستگوئى و عقل و امانت پيامبر خدا آگاه شد بدنبال او فرستاد و بر او پيشنهاد كرد كه با مال او براى تجارت بشام برود و غلام خديجه كه ميسره نام داشت در اين سفر با او همراهى كند، و براى پيامبر بيشتر از آنچه بديگر بازرگانان مى داد بدهد. رسول خدا اين پيشنهاد را از او پذيرفت و سپس با مال خديجه و با همراهى غلام او ميسره بسوى شام خارج شد و تا بشام آمد، رسول خدا در سايه درختى كه نزديك دير راهبى از راهبان بود فرود آمد، راهب توجهى بميسره كرد و گفت اين شخصى كه زير اين درخت فرود آمده كيست؟ ميسره گفت: اين مردى از قبيله قريش از اهل حرم است، پس راهب باو گفت كه: هرگز زير اين درخت كسى جز پيامبر فرود نيامده است. راوى گفت: رسول خدا كالا و متاعى را آورده بود فروخت و آن چه ميخواست خريد و سپس با ميسره بسوى مكه بازگشت و بنا بر گمانى كه كرده اند، هنگامى كه آفتاب بالا مى آمد و گرما شدت مى يافت ميسره مى ديد كه پيامبر سوار بر شتر خود 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۵۸ سير مى كند و دو تا فرشته از آسمان بر او سايه مى افكند. (۱) هنگامى كه (در مكه) با مال التجاره خود بر خديجه وارد گرديد، آنچه را كه آورده بود بقيمت دو مقابل و يا نزديك بدو مقابل فروخت و ميسره از گفتار راهب و از سايه افكندن دو فرشته بر سر او كه در راه ديده بود بخديجه نقل نمود و خديجه با آن چه خدا از بخشش و كرامت بر او خواسته بود زنى هوشيار و عاقل و بزرگوار بود، زمانى كه ميسره باو نقل كرد آن چه را كه نقل كرد، كسى بسوى رسول خدا (ص) فرستاد و (بنا بر آن چه نقل مى كنند) باو گفت: اى پسر عمو بتحقيق من بسبب خويشاوندى كه با تو دارم و بخاطر برگزيدگيت در ميان قبيله ات و بخاطر امين بودنت و حسن خلقت و راستى گفتارت بتو علاقمند و مايل هستم و سپس خود را بر او پيشنهاد كرد، در آن روز خديجه شريفترين قريش و بزرگترين آنها در نسب و بيشترين آنها در ثروت و دارائى بود و همه خويشانش بر ازدواج با او حريص بودند (اگر بر آن توانائى داشتند). هنگامى كه خديجه اين موضوع را برسول خدا پيشنهاد كرد، پيامبر (ص) با عموهايش آن را در ميان گذاشت و حمزة بن عبد المطلب با او آمده و بر خويلد فرزند اسد وارد شدند پس او را خواستگارى كرده و تزويج نمود. (۲) ۳۷۸- گفت: و نقل نمود به ما ابو خثيمه گفت كه حديث كرد به ما ابو سلمة نقل كرد به ما حماد فرزند سلمه از عمار فرزند ابو عمار از ابن عباس (بنا بر آن چه حماد گمان مى كند) اينكه رسول خدا (ص) خديجه دختر خويلد را ذكر كرد و پدر او مايل بود كه خديجه را به پيامبر تزويج كند. پس خديجه غذا و شرابى آماده ساخت و پدرش و گروهى از قريش را دعوت نمود و آن‌ها خوردند و آشاميدند تا اينكه مست شدند خديجه به پدرش گفت: بتحقيق محمد بن عبد اللَّه (ص) مرا خواستگارى مى كند پس خديجه را به او تزويج كرد و خديجه او را خوشبو كرده و حله اى بر او پوشانيد...... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 ازدواج (ص) با و خديجه 🌸🍃🍃 زيرا هنگامى كه 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۵۹ دخترانشان را به شوهر مى دادند پدران همان كار را ميكردند، وقتى كه مستى از سرش پريد ديد خوشبو شده و بر تن او حله اى است گفت جريان من چيست؟ خديجه گفت مرا به محمد بن عبد اللَّه (ص) تزويج كرده اى گفت من ترا به يتيم ابو طالب تزويج مى كنم؟ نه قسم بخدا، خديجه گفت: آيا شرم نمى كنى ميخواهى خودت را نزد قريش به سفاهت و نادانى نسبت بدهى و به مردم خبر بدهى كه تو مست بودى و همواره از اين حرفها مى گفت تا اينكه رضايت او را برقرار ساخت و ابو عبيده گفته كه خديجه در سن بيست و پنج سالگى ترویج نمود ابو طالب در هنگام تزويج خدا (ص) 🍃🌼 (۱) ۳۷۹- خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى رحمت خدا بر او باد كه خبر داد به ما ابو الحسن على فرزند منصور حلبى اخبارى رحمت خدا بر او باد كه خبر داد به ما على فرزند محمد عدوى شمشاطى نقل كرد بما على فرزند سليمان نقل نمود به ما محمد فرزند يزيد كه نقل كرد به ما ابو عثمان مازنى نقل كرد به ما ابو زيد انصارى گفت كه يونس نقل كرده: ابو طالب فرزند عبد المطلب براى رسول خدا (ص) در تزويجش با خديجه دختر خويلد خطبه خواند و گفت: سپاس خدائى را كه ما را از نسل ابراهيم و كشت اسماعيل آفريد و براى ما شهرى حرام و خانه مقصود قرار داد و ما را حاكمان بر مردم گردانيد و بعد بحقيقت هيچ جوانمردى از قريش با پسر برادرم محمد بن عبد اللَّه سنجيده نمى شود جز آنكه پسر برادرم در نيكى و فضيلت و سخاوت و عقل و بزرگى و شرف بر او برتر مى گردد، اگر چه در مال و ثروت كمتر باشد زيرا مال سايه نابودشدنى و عاريه اى پس گرفتنى است. و او را بر خديجه دختر خويلد ميل و رغبتى است و براى خديجه نيز ميل باو هست و آنچه براى مهريه بخواهيد بر عهده من است، و اين خطبه از بهترين خطبه هاى جاهليت است. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۰ «ع» 🍃🌸 (۱) ۳۸۰- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب كه خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى حافظ كه نقل كرد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند حسين زعفرانى عدل نقل كرد بما احمد فرزند ابو خثيمه نقل كرد به ما احمد فرزند مقدام نقل كرد بما زهير فرزند علاء نقل كرد بما سعيد از قتاده كه گفت: خديجه سه سال پيش از هجرت وفات يافت و اما ابو عبيده معمر فرزند مثنى گفت خديجه در مكه پنج سال پيش از هجرت دنيا را بدرود گفت و باز قولى هست كه چهار سال پيش از تزويج پيامبر (ص) با عايشه از دنيا رفت. كسى كه گفته نخستين كسى كه اسلام آورد خديجه بود (۲) ۳۸۱- خبر داد بما احمد فرزند محمد گفت: خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على خيوطى كه نقل كرد بما محمد فرزند حسين نقل كرد بما احمد فرزند ابو خثيمه نقل كرد بما حزامى از محمد فرزند فليح از موسى فرزند عقبه از زهرى، و قتاده و زهرى از عبد اللَّه فرزند محمد فرزند جعيل گفت: خديجه در ايمان به آنچه برسول خدا نازل شده بود نخستين مردم بود. (۳) ۳۸۲- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خثيمه كه نقل كرد بما حسن فرزند حماد گفت: نقل كرد بما على فرزند هاشم (ان شاء اللَّه) از محمد فرزند عبد اللَّه فرزند ابو رافع از پدرش از جدش گفت: پيامبر (ص) اول روز دو شنبه نماز خواند و خديجه آخر روز دوشنبه نماز گزارد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۱ (۱) ۳۸۳- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه نقل كرد بما وليد فرزند شجاع نقل كرد بما شعيب فرزند ليث از ليث از عقيل از ابن شهاب گفت خدا قرآن و هدايت را برسول خود نازل نمود و در آن حال خديجه در پيش او بود و سپس پيش از هجرت از دنيا رفت خدا از او خشنود و درودش بر او باد. (۲) ۳۸۴- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه كه نقل كرد بما مصعب فرزند عبد اللَّه نقل نمود بمن عبد اللَّه فرزند معاويه از هشام فرزند عروه كه عروه به عبد الملك بن مروان و يا غير آن نوشت: اما بعد، اينكه تو بر من نوشته و از خديجه دختر خويلد مى پرسى كه كى وفات يافته است؟ بتحقيق او سه سال پيش از خارج شدن رسول خدا (ص) از مكه دنيا را بدرود گفته است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 كه گفته كسى كه آورد بود 🌼🍃 (۲) ۳۸۱- خبر داد بما احمد فرزند محمد گفت: خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على خيوطى كه نقل كرد بما محمد فرزند حسين نقل كرد بما احمد فرزند ابو خثيمه نقل كرد بما حزامى از محمد فرزند فليح از موسى فرزند عقبه از زهرى، و قتاده و زهرى از عبد اللَّه فرزند محمد فرزند جعيل گفت: خديجه در ايمان به آنچه برسول خدا نازل شده بود نخستين مردم بود. (۳) ۳۸۲- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خثيمه كه نقل كرد بما حسن فرزند حماد گفت: نقل كرد بما على فرزند هاشم (ان شاء اللَّه) از محمد فرزند عبد اللَّه فرزند ابو رافع از پدرش از جدش گفت: پيامبر (ص) اول روز دو شنبه نماز خواند و خديجه آخر روز دوشنبه نماز گزارد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۱ (۱) ۳۸۳- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه نقل كرد بما وليد فرزند شجاع نقل كرد بما شعيب فرزند ليث از ليث از عقيل از ابن شهاب گفت خدا قرآن و هدايت را برسول خود نازل نمود و در آن حال خديجه در پيش او بود و سپس پيش از هجرت از دنيا رفت خدا از او خشنود و درودش بر او باد. (۲) ۳۸۴- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه كه نقل كرد بما مصعب فرزند عبد اللَّه نقل نمود بمن عبد اللَّه فرزند معاويه از هشام فرزند عروه كه عروه به عبد الملك بن مروان و يا غير آن نوشت: اما بعد، اينكه تو بر من نوشته و از خديجه دختر خويلد مى پرسى كه كى وفات يافته است؟ بتحقيق او سه سال پيش از خارج شدن رسول خدا (ص) از مكه دنيا را بدرود گفته است. گفتار ٫پيامبر «ص» را به اى از مرواريد بده كه در آن و رنجى نيست 🌸🍃 (۳) ۳۸۵- خبر داد بما احمد فرزند محمد كه خبر داد بما احمد فرزند على فرزند جعفر نقل كرد بما محمد فرزند حسين كه نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه كه نقل نمود بما جرير از اسماعيل فرزند ابو خالد از ابو اوفى گفت: پيامبر خدا (ص) به خديجه بشارت داد به خانه اى كه از مرواريد و در است و در او فرياد و رنجى نيست. (۴) ۳۸۶- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه كه حديث كرد بما پدرم حديث كرد بما عبد اللَّه فرزند معاذ گفت: معمر گفت: كه زهرى گفت: عروة فرزند زبير بمن خبر داد كه خديجه از دنيا رفت، پيامبر خدا (ص) فرمود: براى خديجه خانه اى در بهشت ديدم كه در آن صدا و رنجى نيست، و او از مرواريد است. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۲ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 بشارت او را باين 🌼🍃🍃 (۱) ۳۸۷- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه نقل كرد بما موسى فرزند اسماعيل نقل كرد بما حماد فرزند سلمه كه خبر داد بما ثابت از عبد الرحمن فرزند ابو ليلى كه جبرئيل در حضور رسول خدا (ص) بود، خديجه آمد، پيامبر خدا (ص) فرمود: اى جبرئيل اين است خديجه. گفت: از طرف خدا و از طرف من باو سلام بفرست. گفت: روزى خديجه آمد پيامبر خدا (ص) فرمود اى جبرئيل اين است خديجه- جبرئيل گفت باو بشارت بده بخانه اى در بهشت كه در او آزارى نيست و صدائى شنيده نميشود. (۲) ۳۸۸- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان بغدادى كه خبر داد بما محمد فرزند مظفر فرزند موسى فرزند عيسى حافظ نقل نمود بما باغندى كه نقل كرد بما سويد كه نقل كرد بما محمد فرزند عمر از مجاهد و ضحاك از ابن عمر گفت جبرئيل برسول خدا (ص) فرود آمد و آن چه كه براى او فرستاده شده بود بيان كرد و برسول خدا (ص) حديث مى گفت. آن گاه خديجه عبور كرد جبرئيل گفت اى محمد (ص) اين كيست؟ فرمود اين راستگوترين امت من است جبرئيل گفت كه از طرف خداى توانا و با عظمت بوسيله من باو پيامى هست، باو سلام برسان و بخانه اى در بهشت از مرواريد به او مژده ده كه دور از شعله آتش و در او خستگى و بيمارى نيست پس خديجه گفت خدا سلام است و سلام از اوست و سلام بر تو، گفته شد اى رسول خدا اين خانه چيست فرمود: دريست تو خالى و با وسعت ميان خانه مريم و آسيه دختر مزاحم قرار دارد و آنها در بهشت از همسران منند. (۳) ۳۸۹- گفت: نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه كه نقل نمود بما پدرم كه ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۳ كه نقل نمود بما محمد فرزند حازم كه نقل كرد بما هشام فرزند عروة از پدرش از عايشه گفت بر هيچ زنى آن قدر حسد نورزيدم كه بر خديجه حسد ورزيدم، من او را درك نكرده بودم و لكن حسدم به اين سبب بود كه رسول خدا (ص) او را بيشتر ياد مى كرد و او گوسفند را ذبح مى نمود، و بر دوستان خديجه هديه و تحفه مى فرستاد. (۱) ۳۹۰- خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى (رحمت خدا بر او باد) (اذنا) كه خبر داد بمن ابو الفضل عبد الواحد فرزند عبد العزيز تميمى كه نقل كرد بما ابو على محمد فرزند احمد فرزند حسن صواف نقل كرد بما محمد فرزند هارون هاشمى نقل نمود بما جدم نقل كرد بما يحيى حمامى كه نقل كرد به ما قيس فرزند ربيع اسدى از ابو هارون عبدى از ابو سعيد خدرى در باره فرمايش خداى توانا «مَرَجَ الْبَحْرَيْنِ يَلْتَقِيانِ» گفت على و فاطمه است «بَيْنَهُما بَرْزَخٌ لا يَبْغِيانِ» گفت برزخ ميان آن دو محمد است يَخْرُجُ مِنْهُمَا اللُّؤْلُؤُ وَ الْمَرْجانُ گفت: حسن و حسين (ع) است. برترى هاى و نسب او خدا بر او و باد 🌸🍃🍃 اشاره (۲) ۳۹۱- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب كه خبر داد بما احمد فرزند على فرزند جعفر نقل كرد بما محمد فرزند حسين نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه خبر داد بما مصعب و گفت: فاطمه دختر محمد فرزند عبد اللَّه فرزند عبد المطلب فرزند هاشم فرزند عبد مناف فرزند قصى فرزند كلاب فرزند مره فرزند كعب فرزند لوى فرزند غالب فرزند فهر فرزند مالك فرزند نضر فرزند كنانه فرزند خزيمه فرزند مدركه فرزند الياس فرزند مضر فرزند نزار فرزند معد فرزند عدنان فرزند ادد فرزند هميسع فرزند يشجب فرزند نبت فرزند قيدار فرزند اسماعيل فرزند ابراهيم است درود خدا بر آنها باد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۴ 🍃 (۱) ۳۹۲- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب (اذنا) كه خبر داد بما ابو احمد عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب كه نقل كرد بما حسن فرزند على فرزند منصور نقل كرد بما ابو اسماعيل محمد فرزند اسماعيل نقل كرد بما عثمان فرزند ابو شيبه نقل كرد بما بعضى از رفقاى ما از كثير فرزند يزيد از جعفر فرزند محمد از پدرش گفت كنيه فاطمه دختر رسول خدا (ص) (ام ابيها) است. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 تزويج به امیرالمؤمنین علیه السلام 🍃🌸🌸 (۲) ۳۹۳- خبر داد بما ابو حسن احمد فرزند مظفر فرزند احمد عطار فقيه شافعى كه خبر داد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان مزنى ملقب به ابن سقا حافظ واسطى نقل كرد بما على فرزند عباس بجلى كه نقل كرد بما على فرزند مثنى طهوى نقل كرد بما زيد فرزند حباب نقل كرد بما ابن لهيعه كه او عبد اللَّه فرزند لهيعه فرزند عقبه است بما نقل كرد ابو زبير از جابر بن عبد اللَّه گفت:‌ام ايمن در حالى كه اشك مى ريخت بر پيامبر (ص) وارد شد. پيامبر باو فرمود: خدا چشمان ترا نگرياند سبب گريه ات چيست؟ گفت اى رسول خدا، بخاطر اين گريه كردم كه بمنزل مردى از انصار وارد شدم كه دخترش را بمردى از انصار تزويج كرده بود كه بر سر آن‌ها بادام و شكر نثار مى نمودند بياد آوردم كه تو فاطمه را بعلى تزويج نمودى و چيزى بر او نثار نكردى پيامبر (ص) فرمود: اى‌ام ايمن گريه نكن قسم بآن خدائى كه مرا ببزرگى برانگيخته و برسالتم برگزيده است من او را تزويج على نكردم. و ليكن خداى تعالى او را از بالاى عرش بشوهر داده است و من راضى نشدم تا اينكه على راضى شد و على راضى نشد تا اينكه من راضى شدم و من خشنود نشدم 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۵ تا اينكه فاطمه خشنود شد و فاطمه خشنود نشد تا اينكه پروردگار عالميان راضى و خشنود گرديد. (۱) اى‌ام ايمن هنگامى كه خداى تعالى فاطمه را بعلى تزويج كرد، بفرشتگان مقرب درگاه خود امر نمود كه بدور عرش جمع شويد و جبرئيل و ميكائيل و اسرافيل ميان آنان بود بدور عرش حلقه زدند و امر كرد حور العين را كه بر خود زينت داده و بهشت را بيارايند پس خواستگار خداى بزرگ و شهود فرشته‌ها بودند سپس بدرخت طوبى دستور داد كه بر آنان نثار بريزد و درخت طوبى مرواريد تازه با در سبز و ياقوت سرخ و در سفيد بر آنها افشانيد و حور العين پيشدستى كرده و از زيورها و حله‌ها ميگرفتند و ميگفتند اين از نثار فاطمه دختر محمد (ع) است. خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند زيد فرزند مروان در سال ۳۷۲ نقل كرد بما محمد فرزند على فرزند شاذان نقل كرد بما حسن فرزند محمد فرزند عبد الواحد نقل كرد بما زيد فرزند حباب گفت: نقل كرد بما ابن لهيعه كه نقل كرد بما ابو زبير از جابر نظير همان روايت را. (۲) ۳۹۴- خبر داد بما ابو نصر احمد فرزند موسى طحان (اجازة) از قاضى ابو فرج احمد فرزند على خيوطى كه نقل كرد بما ابو حسن على فرزند احمد فرزند نوح كه نقل كرد بما احمد فرزند هارون كرخى ضرير نقل نمود بما كامل فرزند طلحه كه نقل نمود بما ابن لهيعه از ابو زبير محمد فرزند مسلم فرزند تدرس از جابر هنگامى كه على (ع) فاطمه (ع) را تزويج نمود خدا او را از بالاى هفت آسمان‌ها براى على تزويج كرد: و جبرئيل خواستگارش و ميكائيل و اسرافيل با هفتاد هزار فرشته شهودش بودند، و خداى بزرگ بدرخت طوبى وحى نمود كه هر چه از در و جواهر دارى بر سر آنها بريز و آن نيز نثار كرد و بحور العين وحى كرد آنها را از زمين گرد آوريد و آنها 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۶ هم گرد آوردند و آنها بهمديگر از آن هديه مى فرستند (۱) ۳۹۵- گفت: و نقل كرد به ما على فرزند احمد فرزند نوح نقل كرد بما على فرزند محمد فرزند بشار قاضى نقل كرد بما نصر فرزند شعيب نقل كرد به ما موسى فرزند ابراهيم نقل كرد بما موسى بن جعفر از پدرش جعفر بن محمد از جدش از جابر بن عبد اللَّه گفت: هنگامى كه پيامبر (ص) فاطمه (ع) را بعلى (ع) تزويج نمود قريش آمدند و گفتند اى رسول خدا (ص) فاطمه را به مهريه پستى بعلى تزويج نمودى پيامبر (ص) فرمود: من فاطمه را بعلى تزويج نكردم و ليكن خداوند او را نزد درخت طوبى بازدواج على در آورده و فرشته‌ها در تزويج او حضور داشتند و خدا بدرخت طوبى امر كرد آنچه از ميوه‌ها دارى بريز پس آن در و ياقوت و زبرجد سبز ريخت و حور العين پيشدستى كرده آنها را از زمين گرد آوردند و آنها تا روز قيامت با او مباهات نموده و بهمديگر هديه مى فرستند و بهم مى گويند اين از نثار فاطمه دختر رسول خدا است هنگامى كه شب زفافش رسيد رسول خدا (ص) فرمود: قطيفه آوردند و او را تا كرده و بر پشت استر افكنده و بفاطمه فرمود كه سوار بر استر شود و فرمود: كه سلمان جلودار آن شده و لگام آن را بكشد و بلال او را براند در آن هنگام كه آنها در راه بودند ناگاه صداى حركت چيزى را شنيدند پيامبر توجهى كرد آن وقت با جبرئيل و ميكائيل و با هفتاد هزار از فرشته‌ها روبرو شده و بر آنها فرمود: چه شما را از آن بالا بپائين آورده است؟ گفتند...... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 تزويج به امیرالمؤمنین علیه السلام 🍃🌸🌸 گفتند ما آمديم تا فاطمه دختر رسول خدا (ص) را بسوى شوهرش على بن ابى طالب بعروسى ببريم، پس جبرئيل و ميكائيل تكبير گفتند و رسول خدا و فرشته‌ها تكبير گفتند و تكبير گفتن در عروسى‌ها از اين شب مانده است. (۲) ۳۹۶- نقل كرد بما قاضى ابو حسن محمد فرزند على معروف به (ابن راسبى) شافعى (املاء) در مسجد جامع واسط كه نقل كرد بما ابو القاسم عبد اللَّه فرزند تميم قاضى نقل نمود بما ابو احمد محمد فرزند حسين نقل كرد بما عمر فرزند ربيع نقل 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۷ نمود بمن شيخ صالح از اهالى مكه نقل نمود بما دينار فرزند عبد اللَّه انصارى كه نقل نمود بما محمد فرزند جنيد از اعمش از ثابت از انس گفت: رسول خدا (ص) فرمود: روزى در مسجد نماز مى خواندم آنگاه فرشته اى كه بيست سر داشت بر من فرود آمد برخاستم تا سرش را ببوسم گفت اى محمد! آرام باش تو نزد خدا از تمام اهل آسمانها و زمينها گرامى ترى، و سر و دستم را بوسيد گفتم: اى حبيب من جبرئيل اين چه صورتى است كه هرگز بمانند آن بر من فرود نيامده اى؟ گفت: جبرئيل نيستم، و ليكن من فرشته اى هستم كه بر من محمود مى گويند، ميان دو شانه‌ام نوشته شده است. «لا اله الا اللَّه محمد رسول اللَّه» معبودى جز خدا نيست و محمد پيامبر خدا است، خدا مرا فرستاده تا نور را با نور تزويج كنم، گفتم نور چيست؟ گفت: فاطمه را بعلى، و اين جبرئيل و اسرافيل و اسماعيل صاحب آسمان دنيا است و هفتاد هزار فرشته از فرشته‌ها است كه حاضر شده اند. پيامبر فرمود: اى على من ترا تزويج كردم بر آنچه خدا از بالاى هفت آسمانهايش تزويج نموده است، سپس پيامبر (ص) بر محمود نگاه كرد و فرمود: از كى اين در ميان شانه هاى تو نوشته شده است؟ گفت پيش از دو هزار سال از آنكه خدا آدم را آفريده است و جبرئيل كاسه اى را كه در او (خلوقى بود) (نوعى از بوى خوش است) از بهشت باو داد و گفت دوست من! فاطمه را امر كن كه سر و بدنش را از اين خلوق بمالد و او ماليد پس فاطمه هر گاه سرش را مى خاراند اهل مدينه عطر خلوق را استشمام مى كردند. (۱) ۳۹۷- خبر داد به ما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو محمد عبيد اللَّه فرزند محمد فرزند عابد خلال نقل كرد بما ابو عباس احمد فرزند محمد براثى نقل كرد بما حسن فرزند حماد سجاده كه نقل كرد به ما يحيى فرزند معلى نقل كرد به ما سعيد فرزند ابو عروبه از قتاده از حسن از أنس كه ابو بكر 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۸ به پيش پيامبر (ص) آمده و فاطمه را خواستگارى كرد پيامبر (ص) جوابى باو نداد، سپس عمر او را خواستگارى نمود، جوابى باو نداد. سپس آنان را جمع كرد و او را به على بن ابى طالب تزويج كرد و گفته شده: كه پيامبر بر ابو بكر و عمر رو كرده فرمود بتحقيق خداى توانا مرا امر فرموده كه او را بعلى تزويج نمايم و بر من در آشكار ساختن آن تا اين وقت اذن نداده بود، و من آن چه كه خداى عزيز و توانا امر كرده او را آشكار نكنم، نمى كنم. (۱) ۳۹۸- خبر داد به ما ابو اسحاق ابراهيم فرزند طلحه فرزند ابراهيم فرزند محمد فرزند غسان بصرى (اجازة) كه ابو يعقوب يوسف فرزند يعقوب نجيرمى بآنها نقل كرده و گفت: بما نقل نمود يعقوب فرزند غيلان كه نقل كرد به ما احمد فرزند عبده نقل نمود به ما سفيان نقل كرد بما حميد فرزند عبد الرحمن از پدرش از عبد الكريم فرزند سليط از ابن بريده از پدرش كه على (ع) هنگامى كه فاطمه را خواستگارى كرد پيامبر (ص) فرمود، آفرين خوش آمدى خدايا بعلى و فاطمه مبارك گردان. (۲) ۳۹۹- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب (اجازة) كه خبر داد بما احمد فرزند على فرزند جعفر خيوطى نقل كرد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند حسين زعفرانى نقل كرد بما احمد فرزند ابو خيثمه نقل كرد بما حسين فرزند حماد نقل كرد بما يحيى فرزند يعلى اسلمى از سعيد فرزند ابو عروبه از قتاده از انس فرزند مالك گفت: ابو بكر بسوى پيامبر (ص) آمد و پيش او نشست و گفت اى رسول خدا خيرخواهى و قدمت مرا در اسلام دانسته اى بتحقيق من بتحقيق من... فرمود: چه شده؟ گفت: آيا فاطمه را بمن تزويج مى كنى؟ گفت از او ساكت شد، يا گفت از او رو گردانيد. راوى گفت ابو بكر بسوى عمر بازگشت و گفت: بتحقيق هلاك شدم و هلاك نمودم گفت: اين حرف چيست؟ گفت بسوى پيامبر (ص) رفته و فاطمه را خواستگارى كردم. از من رو گردانيد گفت همين جا باش تا بسوى پيامبر (ص) بروم و مانند آنچه ..... 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۶۹ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 تزويج به امیرالمؤمنین علیه السلام 🍃🌸🌸 را كه تو خواسته اى من خواستار شوم پس عمربسوى پيامبر (ص) آمد و در حضور او نشست و گفت: اى رسول خدا بتحقيق خيرخواهى و قدمت مرا در اسلام دانسته اى و بتحقيق من بتحقيق من... فرمود، اين حرف چيست؟ گفت فاطمه را بمن تزويج كن گفت: از من رو گردانيد. راوى گفت عمر بسوى ابو بكر بازگشت و گفت: كه او در باره فاطمه منتظر بامر خدا است ما را بسوى على ببر تا او را امر كنيم آنچه كه ما خواستار شديم او بخواهد. (۱) على (ع) فرمود: من نهال خرما را رسيدگى مى نمودم آن دو نفر آمدند و گفتند آيا بحضور پسر عمويت نمى آئى كه دختر او را خواستگارى كنى؟ فرمود مرا به امرى آگاه و بيدار نموديد. بپا خواستم و گوشه اى از عبايم بر دوشم و گوشه ديگر را بر زمين مى كشيدم تا بحضور پيامبر (ص) آمدم و در پيش او بر زمين نشستم و گفتم اى رسول خدا بتحقيق خيرخواهى و قدمت مرا در اسلام دانسته اى، بتحقيق من بتحقيق من... رسول خدا (ص) فرمود: اى على اين حرفها چيست؟ گفت: فاطمه را بمن تزويج كن فرمود در پيش خود چه دارى، گفت: گفتم: اسب و زرهى فرمود: اما اسبت براى تو لازم است و اما زرهت را بفروش. پس او را بچهار صد و هشتاد درهم فروختم و قيمت او را آورده بدامن پيامبر گذاشتم، از او مشتى برداشته و فرمود: اى بلال با او عطرى بطلب. گفت: و آنها را امر فرمود كه جهاز فاطمه را مهيا سازند و براى او تختى كه با طناب هائى از ليف خرما بسته شده بود، و بالشى از چرم كه حاشيه آن از ليف خرما بود، قرار داد و خانه را با ريگ پر كرد و بمن فرمود: اگر فاطمه پيش تو آمد چيزى باو نگو تا من بيايم. گفت فاطمه (ع) با‌ام ايمن آمد تا در گوشه خانه نشست و من در گوشه ديگر خانه بودم، گفت پيامبر (ص) آمد و فرمود برادرم اينجا است؟ باو گفتم برادر تو است كه دخترت را باو تزويج كرده اى؟ (گفت بلى) پس وارد شد و به فاطمه فرمود 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۷۰ آبى بمن بيار، فاطمه بپا خواسته و كاسه اى كه در خانه بود او را از آب پر كرده و پيش پيامبر آورد پيامبر آب دهنش را باو انداخت. (۱) سپس بفاطمه فرمود بپاخيز و آن آب را به سر- و ميان پستانهاى او پاشيد و گفت خدايا من براى او و نسل او از شيطان رجيم از تو پناه ميخواهم سپس باو فرمود: پشت بمن بر گردان و او پشت باو نمود و ميان شانه هايش از آن آب پاشيد و گفت خدايا براى او و فرزندانش از شيطان رجيم از تو پناه مى خواهم. سپس فرمود: آبى بمن بياور پس دانستم از كه ميخواهد، بپا خواست و كاسه را از آب پر كرده و بحضورش آوردم، از او به دهنش گرفت و بآنجا ريخت و بعد بر سر و ميان سينه‌ام ريخته و گفت: خدايا- من، او و فرزندان او را از شيطان رجيم در پناه تو قرار مى دهم سپس فرمود پشت بگردان پشتم را گردانيدم، از آن آب ميان شانه‌ام ريخت سپس گفت: خدايا من او و نسل او را از شيطان رجيم در پناه تو قرار مى دهم (بعد فرمود) با نام خدا و بركت او باهلت وارد شو. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 مهريه سلام اللَّه عليها 🌸🍃 (۲) ۴۰۰- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند ابراهيم فرزند حسن فرزند شاذان بزاز (اذنا) كه نقل نمود بما محمد فرزند احمد فرزند يوسف نقل نمود بما ابو جعفر احمد فرزند حارث خزاز كه بمن خبر داد عبد اللَّه فرزند سليمان ازدى از اسود فرزند عامر از شريك فرزند عبد اللَّه از سعد فرزند طريف از اصبغ بن نباته از على عليه السلام گفت: رسول خدا (ص) فاطمه را بر چهار صد و هشتاد درهم شش وزن براى من تزويج نمود. ابو جعفر فرزند حارث گفت با حساب ما امروز دويست و هشتاد و سه مثقال مى شود كه بحساب درهم، الان چهار صد و يازده درهم و دو دانگ و نصف مى شود. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۷۱ گفتار (ص) براى تو مى شود...🌼🍃 (۱) ۴۰۱- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند ابراهيم فرزند حسن فرزند شاذان (اذنا) خبر داد بمن ابن ابو علاء مكى نقل كرد بما ابو عبيد اللَّه سعيد فرزند عبد الرحمن مخزومى در مكه در (دار الندوه) نقل كرد بما حسين فرزند زيد علوى (على فرزند عمر فرزند على از) جعفر فرزند محمد از پدرش از جدش از على كه رسول خدا (ص) فرمود: اى فاطمه: بحقيقت خدا براى خشم تو خشمناك و براى رضاى تو راضى مى شود. حسين فرزند زيد گفت بمن خبر داد على فرزند عمر فرزند على از جعفر كه او اين حديث را در مكه نقل كرده و سندل بر او وارد شده گفت خدايت رحمت كند (تو احاديث نقل ميكنى و كودكان در پاى صحبت تو مى نشينند و هنگامى كه از مجلس خود بلند مى شوى آن احاديث را مى آورند. گفت چرا اين طور؟ گفت گمان دارند كه تو نقل مى كنى خداى بزرگ براى خشم فاطمه خشم مى گيرد و براى رضاى او راضى مى شود گفت از اين چه چيز را انكار مى كنند؟ آيا بر شما وارد شده كه خدا بخاطر بنده مؤمنش خشمناك مى شود؟ گفت بلى، گفت: آيا شما انكار مى كنيد كه فاطمه از مؤمنان باشد و دختر رسول خدا كه براى او خشم شود؟ گفت راست گفتى خدا مى داند رسالت را در كجا قرار مى دهد. (۲) ۴۰۲- خبر داد بما قاضى ابو جعفر محمد فرزند اسماعيل علوى واسطى (رحمت خدا بر او باد) كه خبر داد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان مزنى ملقب به (ابن سقا) حافظ واسطى نقل كرد بما ابو عبد اللَّه حرمى فرزند محمد فرزند اسحق مكى كه نقل كرد بما ابو عبيد اللَّه سعيد فرزند عبد الرحمن كه نقل كرد بما حسين فرزند زيد از جعفر فرزند محمد از پدرش از جدش از على (ع) كه رسول خدا (ص) 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۷۲ فرمود اى فاطمه خدا بخاطر خشم تو خشم مى گيرد و بخاطر رضاى تو راضى مى گردد. كه عصمت خود را كرد... 🌸🍃 (۱) ۴۰۳- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما عمر فرزند احمد فرزند شاهين (اذنا) كه نقل كرد بما عبد اللَّه فرزند سليمان فرزند اشعث و زهير فرزند فضل و گفتند: نقل كرد بما على فرزند مثنى طهوى كه نقل نمود بما معاويه فرزند هشام نقل كرد بما عمرو فرزند غياث از عاصم فرزند ابو نجود از زر فرزند حيش از عبد اللَّه فرزند مسعود گفت: پيامبر خدا (ص) و آله فرمود: كه فاطمه عفت و عصمت خود را حفظ كرد و خدا آتش را بر فرزندان او حرام نمود. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار «ص»: هنگامى كه روز مى شود از زير ندا ميكند. اى گروه مردم هاى خود را ... حديث 🌸🍃 (۲) ۴۰۴- خبر داد بما ابو حسن محمد فرزند محمد فرزند مخلد بزار (خداى رحمت كند) گفت: بما نقل نمود ابو الفضل عبد الواحد فرزند عبد العزيز نقل نمود بما محمد فرزند جعفر مؤدب نقل كرد بما محمد فرزند يونس كه نقل كرد بما عباس فرزند بكار نقل نمود بما خالد فرزند عبد اللَّه طحان از بيان از شعبى از ابو جحيفه از على (ع) گفت: رسول خدا (ص) فرمود: هنگامى كه روز قيامت مى شود منادى از پشت پرده‌ها ندا مى كند اى گروه مردم سرهاى خود را پائين كرده و چشمها را ببنديد كه اين است فاطمه دخت محمد (ص) مى خواهد از صراط عبور كند. (۳) ۴۰۵- خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى (رحمت 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۷۳ خدا بر او باد) كه نقل كرد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند على فرزند مهدى املاء نقل كرد بما احمد فرزند جعفر نقل كرد بما ابو مسلم كشى نقل كرد بما عبد الحميد فرزند بحر كوفى از مردى كه اسمش از نوشته من افتاده گفت: نقل كرد بما خالد فرزند عبد اللَّه از بيان از شعبى از ابو جحيفه از على (ع) از پيامبر (ص) فرمود: هنگامى كه روز قيامت مى شود منادى ندا ميكند اى مردم چشمهايتان را ببنديد تا فاطمه دختر محمد بگذرد و او در حالى كه دو لباس لطيف و بزرگ در بر دارد ميگذرد. ابو مسلم گفت من و ابو قلابه به اين حديث را نوشتيم و او بمن يادآور شد كه از حمران نقل كرده است. گفتار (ص): در كه سير داده شدم (به رفتم) مرا وارد نمود... الحديث 🌼🍂 (۱) ۳۰۶- خبر داد بما ابو حسن احمد فرزند عطار كه خبر داد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند عثمان ملقب به (ابن سقا) حافظ كه نقل كرد بما محمد فرزند ابو شيخ واسطى كه نقل كرد بما حسين فرزند عبيد اللَّه ابو عبد اللَّه كه نقل كرد بما ابراهيم فرزند سعيد گفت: مأمون از رشيد از مهدى از منصور از پدرش از جدش از ابن عباس بمن نقل نمود گفت، رسول خدا (ص) فاطمه را بيشتر مى بوسيد عايشه باو گفت اى پيامبر خدا (ص) فاطمه را بيشتر مى بوسى؟ پيامبر (ص) فرمود: شبى كه مرا به معراج بردند جبرئيل مرا به بهشت وارد نمود و از تمام ميوه هاى بهشت بمن خورانيد در صلب من آبى بوجود آمد با خديجه همخوابه شدم و خديجه فاطمه را حامله شد و هر گاه كه بآن ميوه‌ها مشتاق ميشوم فاطمه را ميبوسم از او مانند عطر ميوه هاى بهشت استشمام ميكنم. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۷۴ (۱) ۴۰۷- خبر داد بما ابو القاسم عبد اللَّه فرزند عبد اللَّه رقاعى اصفهانى در سال ۴۳۴ در ماه جمادى الاول كه در واسط به پيش ما آمده بود گفت: خبر داد بما ابو على فارسى كه عبد الصمد فرزند على طستى گفت: نقل كرد بما مسلم صفار نقل كرد بما عبد اللَّه فرزند داود خريبى كه نقل كرد بما شهاب فرزند خراش از زهرى از سعيد فرزند مسيب از سعد فرزند مالك گفت: رسول خدا (ص) فرمود: آن شب كه بمعراج رفتم جبرئيل از بهشت يك گلابى برايم آورد و آن را خوردم و با خديجه همخوابه شدم نطفه فاطمه بسته شد و بهمين سبب هنگامى كه بياد عطرهاى بهشت مى افتم گردن فاطمه را استشمام مى كنم و بوى بهشت را از آن مى يابم: گفتار (ص): بر تو نخستين كسى از اهل من هستى كه مى پيوندى 🌸🍃 (۲) ۴۰۸- خبر داد بما قاضى ابو جعفر محمد فرزند اسماعيل علوى گفت: خبر داد بما عبد اللَّه فرزند محمد ملقب به «ابن سقا» حافظ نقل كرد بما جعفر فرزند احمد فرزند سنان ابو جعفر كه نقل كرد بما محمد فرزند بشار: بندار كه نقل كرد بما عبد الوهاب فرزند عبد المجيد ثقفى نقل كرد بما محمد فرزند عمر از ابو سلمه از عايشه گفت: رسول خدا (ص) مريض شد و فاطمه (ع) آمد و خود را بروى او انداخت پيامبر در گوش او پنهانى چيزى گفت و فاطمه گريه كرد سپس بار دوم خود را بروى او انداخت باز پيامبر در گوش او پنهانى حرفى زد و فاطمه خنديد و هنگامى كه پيامبر وفات يافت از فاطمه آن جريان را پرسيدم فرمود: هنگامى كه بروى پدرم افتادم بمن خبر داد كه با آن مرض از دنيا خواهد رفت گريستم و سپس بار دوم خود را بروى او انداختم بمن خبر داد كه من براى پيوستن باو شتاب كننده ترين اهل بيت او 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۷۵ هستم و من بانوى زنهاى اهل بهشت سواى مريم دختر عمران ميباشم، و آنگاه سرم را بالا گرفته خنديدم. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار (ص) چهار تا از عالميان بر تو است؛... 🌸🍃 (۱) ۴۰۹- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما محمد فرزند اسماعيل وراق (اذنا) كه نقل كرد بما پدرم كه نقل نمود محمد فرزند عبد الملك فرزند زنجويه كه نقل كرد بما عبد الرزاق فرزند همام كه خبر داد بما معمر از قتاده از أنس گفت: رسول خدا (ص) فرمود: چهار نفر از زنان عالميان بر تو كافى است مريم دختر عمران و آسيه دختر مزاحم وزن فرعون و خديجه دختر خويلد و فاطمه دختر محمد (ص). گفتار (ص): هر كه روز بر و سلام كند... 🌼🍂 (۲) ۴۱۰- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما محمد فرزند زيد فرزند مروان (اذنا) نقل كرد بما على فرزند احمد عجلى نقل كرد بما ابو طاهر محمد فرزند تسنيم وراق كه نقل كرد بما محمد فرزند حسين فرزند زيد همدانى از محمد فرزند اسماعيل قرشى از محمد فرزند ايوب از صالح فرزند عقبه از يزيد فرزند عبد الملك نوفلى از پدرش از جدش گفت: بر فاطمه (ع) دختر پيامبر (ص) وارد شدم گفت در سلام بمن پيش دستى كرد گفت: فاطمه فرمود: پدرم در حال حياتش بمن گفت هر كه سه روز بمن و تو سلام كند بهشت برايش واجب مى باشد. بفاطمه عرض كردم: آيا اين مطلب در حال حيات او و تو، است يا بعد از وفات او و تو؟ فرمود: در حال حيات و زندگى و بعد از فوت و مرگ ما. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۷۶ گفتار (ص): بفاطمه (ع) كه آيه لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً گرديد 🌸🍃 (۱) ۴۱۱- ابو منصور زيد فرزند طاهر فرزند سيار بصرى در واسط پيش ما آمد و بما خبر داد كه حسين فرزند محمد فرزند يعقوب شاطى حافظ نقل كرد بما ابو بكر محمد فرزند عدى نقل نمود بما كه محمد فرزند عدى أبلى نقل كرد بما كه احمد فرزند محمد فرزند سعيد نقل كرد بما كه عبد اللَّه فرزند محمد فرزند ابو مريم قبائى از اهل قبا نقل كرد بما كه قاسم فرزند محمد از پدرش از جعفر بن محمد از پدرش محمد بن على از پدرش على بن حسين از پدرش حسين بن على از مادرش فاطمه (ع) دختر رسول خدا (ص) كه گفت هنگامى كه آيه لا تَجْعَلُوا دُعاءَ الرَّسُولِ بَيْنَكُمْ كَدُعاءِ بَعْضِكُمْ بَعْضاً بر پيامبر نازل شد (پيامبر را در ميان خود آن طورى صدا نكنيد كه بعضى از شما بعضى هايتان را صدا مى كنند). فاطمه گفت: از اينكه بر پيامبر اى پدر صدا كنم، ترسيدم، و او را يا رسول اللَّه صدا مى كردم، بمن روى كرده و فرمود: اى دختركم! اين آيه در باره تو و اهل تو نازل نشده، تو از من هستى و من از تو اين آيه در باره ستمكاران و متكبران و گردنكشان نازل شده بمن بگو! اى پدرم كه اين نوع صدا كردن بى پيرايه بر دل محبوبتر و خدا را خوشنودكننده تر است سپس پيامبر پيشانى مرا بوسيد و آب دهانش را بر بدنم ماليد كه بعد از آن نيازى بعطر پيدا نكردم. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۷۷ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 علم در روز 🔸🍂 (۲) ۴۱۳- خبر داد بما محمد فرزند اسماعيل كه خبر داد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان (ابن سقا) حافظ كه نقل كرد بما على فرزند عباس مقانعى نقل نمود بما محمد فرزند عمر انصارى نقل كرد بما شبابه فرزند سوار فزارى از قيس از حجاج فرزند أرطاة از حكم از مقسم از ابن عباس گفت: در روز بدر در حالى كه على (ع) جوان بيست ساله بود رسول خدا علم را باو داد. 🔹🍃 (۳) ۴۱۴- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان كه نقل كرد بما ابو على محمد فرزند على فرزند معلى سلمى معدل نقل كرد بما على فرزند عبد اللَّه فرزند مبشر نقل كرد بما جابر فرزند كردى نقل كرد بما يزيد فرزند هارون خبر داد بما مبارك يعنى ابن 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۷۸ فضاله نقل كرد بما ابو هارون عبدى از ابو سعيد خدرى كه تهى دستى و نياز شديد بعلى چهره نشان داد براى رفع نياز از منزل خارج شد و دينارى پيدا كرد او را اعلام كرد و لكن صاحبش پيدا نشد. (۱) فاطمه (ع) گفت چه عيب دارد اگر او را براى خود قرار دهى و با او براى ما آرد بخرى و اگر صاحبش پيدا شد، باو پس مى دهى، راوى گفت: على (ع) براى خريدن آرد بيرون آمد مردى پيش آمد كه آرد همراه داشت، فرمود: چند دينار مى فروشى؟ گفت: باين مقدار باين مقدار فرمود پيمانه كن، پيمانه كرد، دينار را باو داد مرد گفت بخدا قسم او را نمى گيرم، گفت: بسوى فاطمه برگشت و باو خبر داد و او گفت: منزه است خدا آرد مرد را گرفتى و دينار خودت را نيز آوردى؟ فرمود: چه كنم؟ قسم خورد كه نخواهد گرفت راوى گفت آرد را مى خوردند و دينار را بمردم شناسائى مى نمودند تا اينكه آرد تمام شد و كسى دينار را نشناخت و باز براى خريد آرد بيرون آمد كه آنگاه با همان مردى كه آرد داشت روبرو شد گفت: چند دينار ميفروشى؟ گفت: اين مقدار اين مقدار فرمود: پيمانه كن، و براى على (ع) پيمانه كرد و على دينار را باو داد و قسم خورد كه نخواهد گرفت اين بار نيز دينار را با آرد آورد بفاطمه باز گو كرد و فاطمه گفت منزه است آرد را آوردى و دينار را نيز برگرداندى؟ حضرت فرمود چكار كنم؟ قسم خورد كه او را نگيرد تا اينكه تمام شود فاطمه (ع) گفت: ميتوانستى كه بقسم خوردن پيشدستى كنى. راوى گفت: دينار را معرفى مى كرد و آرد را مى خوردند تا اينكه تمام شد راوى گفت براى خريد آرد بيرون آمد كه با همان مردى كه آرد داشت روبرو شد على گفت چند دينار مى فروشى؟ گفت باين مقدار باين مقدار! گفت پيمانه كن و او پيمانه كرد على (ع) گفت بخدا قسم حتما بايد اين دينار را بگيرى و دينار را بسوى او انداخت و برگشت. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۷۹ رسول خدا (ص) بعلى (ع) فرمود يا على كار دينار بكجا كشيد؟ على (ع) باو خبر داد و گفت كه چكار كرده است. رسول خدا فرمود آيا ميدانى كه آن مرد كه بود؟ آن مرد جبرئيل كه درود خدا بر او باد بود و آن آرد روزى بود كه خدا براى شما فرستاده بود قسم بآن كسى كه جان من دريد قدرت اوست اگر قسم نمى خوردى تا دينار در دست تو بود همواره او را مى يافتى. (۱) ۴۱۵- خبر داد بما ابو طاهر محمد فرزند على بيع كه خبر داد بما ابو عبد اللَّه احمد فرزند محمد فرزند عبد اللَّه فرزند خالد كاتب خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند جعفر فرزند محمد فرزند سلم ختلى نقل كرد بما عمر فرزند روح حديث كرد بما حسين فرزند حميد فرزند ربيع نقل كرد بما عبد اللَّه فرزند ابو زياد نقل نمود بما بشار فرزند خالد از جعفر فرزند سليمان از ابو هارون عبدى از ابو سعيد خدرى گفت: على و فاطمه تهيدست شدند فاطمه (ع) بعلى گفت نزد ما چيزى نيست اگر بيرون روى و چيزى بدست بياورى بهتر است گفت: على (ع) بيرون آمد و دينارى را پيدا كرد و او را تعريف نمود تا اينكه خسته شد و كسى آن دينار را نشناخت و صاحب آن پيدا نشد راوى گفت...... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 🔹🍃 و صاحب آن پيدا نشد راوى گفت على به نزد فاطمه برگشت فاطمه گفت آيا چيزى دارى كه اين دينار را بجاى او قرض بگيرى و با او بزندگى ما كمك كنى، پس على ببازار آمده و آنگاه با پيرمردى ملاقات نمود كه آرد داشت از او آرد را گرفت ولى دينار را بعلى پس داد و او گرفت و بفاطمه خبر داد فاطمه گفت: خدا بر اين پير مرد رحمت كند خويشى ترا با رسول خدا شناخته و بتو محبت كرده است، طعام را خوردند سپس فاطمه (ع) بعلى (ع) گفت: آيا ممكن است دينار را دين اخذ كنى، ببازار آمد كه آنگاه پير مرد را ديد ايستاده و آرد دارد، به آن دينار از او آرد خريد ولى باز دينار را بعلى باز گردانيد بفاطمه اطلاع داد و آگاه ساخت طعام را خوردند، سپس براى بار سوم ببازار برگشت و از آن مرد بآن دينار آرد را خريد و دينار را باو داد و قسم خورد كه باز نخواهد گرفت. ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۰ أبو هارون گفت: ابو سعيد خدرى آن را بمن نقل كرد، از پيش او در آمديم كه ناگاه با مردى از انصار برخورد كرديم و گفت: ابو سعيد بشما چه خبر مى داد؟ ما حديث را باو بيان كرديم، گفت آيا بشما گفت آن پير مرد كه بود؟ آن را از شما پنهان داشته است، آن جبرئيل بود. گفتار پيامبر (ص) فاطمه در صورت انسانيت حوريه آفريده شده است (۱) ۴۱۶- خبر داد بما حسن فرزند احمد فرزند موسى غندجانى كه خبر داد بما ابو احمد عبيد اللَّه فرزند محمد فرزند ابو مسلم فرضى قارى كه نقل كرد بما ابو بكر محمد فرزند يحيى صولى كه حديث كرد بما غلابى كه نقل نمود بما فرزند عايشه گفت: نقل كرد بما اسماعيل فرزند عمر بجلى از عمر فرزند موسى از زيد فرزند على از پدرش از زينب دختر على گفت: اسماء بنت عميس بمن نقل كرده گفت: پيامبر (ص) فرمود: بحقيقت فاطمه را مشاهده كرده‌ام بعضى از فرزندانش را وضع حمل نمود و خونى نديد و سپس پيامبر (ص) فرمود: اى اسماء! فاطمه در صورت انسان حوريه آفريده شده است. گرفتن (ص) دست (ع) و (ع) را... 🔸🍃 (۲) ۴۱۷- خبر داد بما احمد فرزند مظفر فرزند احمد نقل كرد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند محمد فرزند عثمان مزنى ملقب به (ابن سقا) كه نقل كرد بما زكريا فرزند يحيى ساجى و خالد فرزند نضر قرشى و محمد فرزند على صيرفى و محمد فرزند اميه بصريها و محمد فرزند ابو بكر باغندى و ابو لقاسم فرزند منيع و عبد اللَّه فرزند قحطبه در صلح واسط گفتند: نقل كرد بما نصر فرزند على كه خبر داد بما على فرزند جعفر فرزند 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۱ محمد نقل كرد بما برادرم موسى بن جعفر كه بمن نقل كرد پدرم جعفر بمن نقل نمود پدرم محمد بن على بمن نقل كرد پدرم على بن الحسين نقل كرد بمن پدرم حسين بن على كه بمن نقل كرد پدرم على بن ابى طالب گفت: پيامبر (ص) دست حسن و حسين را گرفت و فرمود هر كه مرا و اين دو و پدر و مادر اينها را دوست بدارد در روز قيامت با من در يك مقام و درجه خواهد بود. گرفتن دست او را و او: بالا چشم پشه 🔹🍂 (۱) ۴۱۸- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما احمد فرزند ابراهيم فرزند شاذان (اذنا) نقل كرد بما حبشون خلال نقل كرد بما محمد فرزند عبد اللَّه انصارى نقل نمود بما جعفر فرزند عون نقل كرد بما معاويه فرزند ابو مزرد از پدرش از ابو هريره گفت: چشمم ديد و گوشم شنيد هنگامى كه رسول خدا (ص) با حسن يا حسين روبرو ميشد دستش را مى گرفت و مى گفت: اى كوچولو! بپر بالا چشم پشه پس كودك هر دو پاى خود را روى قدمهاى رسول خدا (ص) گذاشت و سپس پيامبر او را تا دهانش بلند كرد و فرمود: پروردگارا من او را دوست دارم تو نيز او را و كسى كه او را دوست دارد دوست بدار. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار (ص) بر : كه اين من است كه خدا او ميان دو گروه را خواهد داد. 🍂🍂 (۲) ۴۱۹- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان گفت: خبر داد بما ابو حفص عمر فرزند محمد فرزند يحيى فرزند زيات كه خبر داد بما محمد فرزند عبد- الجبار صوفى ابو عبد اللَّه نقل كرد بما يحيى فرزند معين ابو زكريا كه نقل كرد بما 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۲ يحيى فرزند سعيد اموى از اعمش از سفيان از جابر گفت: رسول خدا بر حسن (ع) فرمود: بحقيقت اين فرزند من بزرگوارى است كه خداوند بسبب او ميان دو گروه از مسلمانان را اصلاح مى كند. مكيدن (ص) آب دهان (ع) را🍃🍃 (۱) ۴۲۰- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو بكر فرزند ابراهيم و ابو حسين محمد فرزند مظفر فرزند موسى فرزند عيسى حافظ گفتند: نقل كرد بما محمد فرزند هارون فرزند حميد فرزند مجدر كه نقل كرد بما حسن فرزند حماد نقل كرد بما يحيى فرزند يعلى از سفيان فرزند عيينه از ابو موسى از ابو حازم از ابو هريره گفت: ديدم رسول خدا (ص) آب دهان حسن (ع) و حسين (ع) را مى مكيد همان طور كه شخص خرما را مى مكد. گفتار (ص) من اين را دارم و تو هم دوست 🍂🍂 (۲) ۴۲۱- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما احمد فرزند ابراهيم فرزند حسن فرزند شاذان نقل كرد بما فرزند منيع نقل كرد به ما ابو بكر فرزند ابو شيبه نقل كرد بما خالد فرزند مخلد نقل كرد بما موسى فرزند يعقوب از عبد اللَّه فرزند ابو بكر فرزند زيد فرزند مهاجر گفت: خبر داد بمن مسلم فرزند ابو سهل نبال گفت: خبر داد بمن حسن فرزند اسامه خبر داد بمن اسامة فرزند زيد گفت: در يك شب براى تقاضاى حاجتى بحضور رسول خدا (ص) مى آمدم در آن هنگام او از منزل در آمده و بر چيزى احاطه داشت كه من نفهميدم آن چيست؟ هنگامى كه نيازم برطرف شد و از كار خود فارغ شدم گفتم اين چيست كه تو بر او احاطه دارى؟ ناگاه ديدم كه حسن و حسين بر روى رانهاى او بودند پيامبر فرمود اين دو فرزندان من و پسران 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۳ دختر منند پروردگارا تو ميدانى كه من اينها را دوست ميدارم و تو هم اينها را دوست بدار و اين جمله را سه بار تكرار كرد. (۱) ۴۲۲- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما عبد العزيز فرزند ابو صابر جهبنه (اذنا) گفت: نقل كرد بما ابو يعقوب اسحاق فرزند ابراهيم فرزند هاشم ادرعى در دمشق كه نقل كرد بما عبد الرحمن فرزند معاوية عتبى در مصر كه نقل كرد بما حميد از مخلد گفت: نقل كرد بما نضر فرزند شميل كه نقل كرد بما شعبه از عدى فرزند ثابت گفت: شنيدم براء گفت: رسول خدا (ص) را ديدم حسن و حسين را بر دوش خود گرفته و ميفرمود پروردگارا من اين دو را دوست ميدارم و تو هم آنها را دوست بدار. ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار (ص): چه نيكو شتر شما🍂🔸 (۲) ۴۲۳- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند ابراهيم فرزند حسن فرزند شاذان بزاز (اذنا) نقل كرد بما احمد فرزند ابراهيم فرزند محمد فرزند جامع سكرى نقل كرد بما عمرو فرزند احمد فرزند عمرو نقل نمود بما يزيد فرزند خالد فرزند يزيد فرزند موهب رملى نقل كرد بما مسروح ابو شهاب از سفيان ثورى از ابو زبير از جابر گفت: بحضور پيامبر خدا صلى اللَّه عليه و آله و سلم وارد شدم در حالى كه حسن و حسين به پشت اش شما سوار شده بودند و او ميفرمود چه نيكو شتريست شتر شما و چه نيكو لنگه باريد شما و در وزن مانند همديگر هستيد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۴ گفتار (ص) هر كس مرا دارد بايد آن را دوست بدارد 🍃🔹 (۱) ۴۲۴- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما محمد فرزند مظفر فرزند موسى فرزند عيسى حافظ (اذنا) نقل كرد بما محمد فرزند محمد فرزند سليمان باغندى حديث كرد بما يوسف فرزند موسى قطان حديث كرد بما ابو بكر فرزند عياش از عاصم از زر از عبد اللَّه بن مسعود گفت: حسن و حسين در حالى كه پيامبر نماز مى خواند بر پشت او سوار شده بودند و مردم آن‌ها را دور مى كردند پيامبر فرمود: آن‌ها را بحال خود بگذاريد كه اينان از آن كسانى هستند كه دوستشان ميدارم پدر و مادرم فداى آن‌ها و پدرشان باد، هر كس مرا دوست دارد بايد آن‌ها را دوست بدارد. (۲) ۴۲۵- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما محمد فرزند مظفر (اذنا) كه نقل كرد بما محمد فرزند محمد فرزند سليمان باغندى حديث كرد بما شيبان فرزند فروخ كه نقل كرد بما عماره حديث نمود بما ثابت از انس گفت: فرشته باران از پيامبر (ص) اذن خواست پيامبر اذن فرمود و آن روز نوبت‌ام سلمه بود. پيامبر خدا (ص) فرمود مواظب در باش تا كسى بر ما وارد نشود، گفت: در آن هنگام كه او بر در خانه بود حسين بن على (ع) آمد و به در هجوم آورده و باز نمود و وارد شد و بر پشت رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله مى پريد و پيامبر او را مى بوسيد. فرشته باو گفت: آيا دوستش دارى؟ فرمود بلى گفت امت تو در آينده نزديكى او را مى كشد و اگر بخواهى محلى كه در آن كشته مى شود نشانت مى دهم و به او نشان داد و مقدارى گل يا خاك سرخ آورد و‌ام سلمه او را گرفت و در ميان لباس خود قرار داد ثابت گفت كه ما مى گفتيم كه آن كربلا است. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۵ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار «ع» بر (ص): كه و 2حسين از پيش من رفته اند...🌸🍃 حديث (۱) ۴۲۶- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما محمد فرزند زيد فرزند مروان در كوفه كه خبر داد بما اسحق فرزند محمد فرزند مروان نقل كرد بما پدرم حديث كرد بما اسحق فرزند زيد از سهل فرزند سليمان از ابو هارون عبدى از ابو سعيد خدرى گفت: در حضور رسول خدا مشغول صحبت بوديم ديديم گاه بطرف راست و گاه بطرف چپ ميل مى كند وقتى كه آن حال را مشاهده كرديم از حضورش برخاستيم. وقتى كه از در بيرون آمديم ناگاه با فاطمه دختر رسول خدا روبرو شديم على (ع) بفاطمه (ع) فرمود اى فاطمه چه چيز ترا اين چنين مضطرب ساخته و از منزل خود باينجا آورده است؟ گفت حسن و حسين را از صبح تا بحال گم كرده‌ام و خبرى از آنها ندارم و گمانم بجائى نميرسيد مگر آنكه نزد رسول خدا باشند على (ع) فرمود آنها در حضور رسول خدا هستند برگرد و رسول خدا را اذيت مكن زيرا هنگام اذن گرفتن نيست. رسول خدا (ص) صداى گفتگوى على و فاطمه را شنيد فقط با زير جامه اى كه پوشيده بود بسوى آنها در آمد و فرمود: در اين ساعت چه چيز باعث شد كه با اضطراب از منزل خود بيرون آمدى؟ گفت: اى رسول خدا فرزندانت حسن و حسين از نزد من بيرون رفتند و تا حال آنها را نديده‌ام و خيال مى كردم در حضور شما هستند و ترس شديدى مرا احاطه كرده است گفت: رسول خدا (ص) فرمود اى فاطمه خداى بزرگ ولى و نگهدار آنها است اگر خدا بخواهد بر آنها گرفتارى نيست اى دختركم برگرد كه ما بر جستجوى آنها سزاوارتريم. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۶ (۱) فاطمه بخانه اش برگشت رسول خدا از طرفى و على از طرف ديگر بجستجوى پرداختند و آنها را در كنار ديوارى پيدا كردند و آفتاب آنها را سوزانده بود. كه يكى بوسيله ديگرى خودش را مى پوشاند. هنگامى كه على (ع) آنها را در آن حال ديد گريه گلوگيرش نموده و خود را بروى آنها انداخت و آنها را مى بوسيد و سپس حسن را بر دوش راست و حسين را بر دوش چپ گرفت و آنها را مى آورد و آنها را در حالى كه يك پا بر زمين مى گذاشت و پاى ديگر را بلند مى كرد پيش رسول خدا آورد و اين كار باين علت بود كه على از شدت گرما بى تاب مى گشت و دوست نداشت كه آنها راه بروند و آن مشقت و رنجى كه از گرما باو مى رسيد بآنها برسد و آن دو را با جان خود از آن رنج نگه داشت. گفتار (ص): هارون خود را و ناميد... حديث 🌼🍂 (۲) ۴۲۶- خبر داد بما ابو طالب محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند ابراهيم فرزند حسن فرزند شاذان بزاز (اذنا) نقل كرد بما عمرو فرزند حريث از زرعه فرزند عبد الرحمن از ابو خليل از سلمان گفت: رسول خدا صلى اللَّه عليه و آله فرمود كه هارون فرزندان خود را شبر و شبير ناميد و من فرزندانم را حسن و حسين ناميدم بهمان مناسبت كه هارون پسرانش را شبر و شبير ناميد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۷ ❌ فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتن (ع) بر (ص) كه هيچ در خانه (ع) نماند... حديث 🍃🍃 (۱) ۴۲۷- خبر داد بما محمد فرزند احمد فرزند عثمان كه خبر داد بما ابو عمر محمد فرزند عباس فرزند حيويه خزاز (اذنا) خبر داد بما ابو عبد اللَّه حسين فرزند على فرزند حسين اسدى دهان نقل كرد بما على فرزند حسين بزار، نقل كرد بما اسماعيل فرزند صبيح نقل كرد بما يحيى فرزند مسور از على فرزند حزور از اصبغ از پدرم سعيد خدرى كه حديث را باينجا مى رساند: كه فاطمه (ع) بحضور پيامبر (ص) آمد و گفت سلام بر تو اى رسول خدا فرمود سلام بر تو اى دختركم گفت: اى پيامبر خدا بخدا قسم- هرگز در خانه على طعامى بصبح نمانده و پنج روز است غذائى بر دهانم وارد نشده و نه گوسفندى و نه شترى داريم و در خانه على حتى يك مشت گندم پيدا نميشود، پيامبر بفاطمه فرمود: نزديكم بيا، نزديكش آمد و فرمود: دستت را ميان دو شانه‌ام بگذار دستش را بسوى او دراز كرد كه ناگاه تكه سنگى در ميان دو شانه پيامبر كه بوسيله عمامه اش تا سينه اش بسته شده بود پس فاطمه صيحه بلندى زد و گفت يك ماه است در خانه محمد آتشى روشن نشده است سپس بفاطمه فرمود آيا ميدانى موقعيت على نسبت بمن چيست؟ او در دوازده سالگى امور مرا كفايت مى كرد و در شانزده سالگى پيش من شمشير ميزد و آنگاه، كه به هفده سال رسيد پهلوانها را بخاك مذلت انداخت و هنگامى كه بيست دو ساله بود اندوه‌ها و غم هاى مرا بتنهائى از بين برد در حالى كه پنجاه مرد ديگر با او بودند. آنگاه چهره فاطمه شكفته و درخشان گرديد از آن مكان جاى ديگر نرفته تا بحضور على (ع) آمد و منزل بنور چهره فاطمه درخشنده گرديد و على بفاطمه (ع) فرمود؟ اى دختر محمد از پيش من كه در آمدى قيافه ات غير از اين بود؟ فاطمه گفت: چون پيامبر (ص) از مناقب تو بمن خبر داد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۸ گفتار (ص): پاره من است 🍃🍃 (۱) ۴۲۸- خبر داد بما ابو حسن احمد فرزند مظفر فرزند احمد عطار كه خبر داد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند عثمان مزنى ملقب به «ابن سقا» حافظ كه خبر داد بما محمد فرزند محمد فرزند اشعث گفت: نقل كرد بمن موسى فرزند اسماعيل كه حديث كرد بما پدرم از پدرش از جدش جعفر بن محمد از پدرش از جدش على بن الحسين از پدرش از جدش على (ع): كه كورى از فاطمه دختر رسول خدا اذن خواست و فاطمه خود را از او پوشانيد پيامبر (ص) باو فرمود، چرا خود را از او پوشاندى او كه ترا نمى بيند؟ گفت: اى رسول خدا اگر او مرا نمى بيند من او را مى بينم و او عطر مرا استشمام ميكند پيامبر (ص) فرمود شهادت ميدهم كه تو پاره تن منى. (۲) ۴۲۹- با اسنادش از جعفر بن محمد از پدرش كه على (ع) در حالى كه اندوه عميقى در چهره اش نمايان بود بر فاطمه دختر رسول خدا وارد شد فاطمه گفت: اين اندوه عميق چيست گفت رسول خدا (ص) در باره مسأله اى از ما پرسيد كه جوابش را نداشتم فاطمه گفت آن مسأله چيست گفت از ما در باره زن پرسيد كه چيست؟ گفتيم عورت است، فرمود كى بخدايش نزديكتر است ما ندانستيم (چه بگوئيم) فاطمه گفت: بسوى رسول خدا برگرد و باو اعلام كن نزديكترين حالتى كه زن بخداى خود دارد هنگامى است كه در خانه اش بنشيند، على بحضور پيامبر (ص) رفت و باو خبر داد پيامبر فرمود اى على! اين از نزد خودت نيست به پيامبر خبر داد كه فاطمه باو گفته است پيامبر فرمود راست گفتى كه بحقيقت فاطمه پاره تن من است. (۳) ۴۳۰- خبر داد بما احمد فرزند محمد (اجازة) كه خبر داد بما عمر فرزند عبد اللَّه فرزند شوذب كه نقل كرد بما احمد فرزند عيسى نقل كرد بما ابراهيم فرزند هيثم نقل كرد بما ابو ازهر نقل نمود بما عبد الرزاق از معمر از زهرى از عبيد اللَّه فرزند عبد اللَّه از ابن عباس 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۸۹ گفت: پيامبر (ص) نگاهى بعلى (ع) كرد و فرمود: تو در دنيا و آخرت، آقا و سرورى، دشمن تو دشمن من و دشمن من دشمن خدا است. آنكه بتو خشمناك است، بمن خشمناك است و آن كس كه به من خشمناك است بخدا خشمناك است واى بر كسى كه بعد از من ترا دشمن بدارد، (۱) ۴۳۱- خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان كه خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى و خبر داد بما قاضى ابو على اسماعيل فرزند محمد فرزند احمد فرزند طيب فرزند كمارى فقيه غرافى كه نقل كرد بما ابو بكر احمد فرزند عبيد فرزند فضل فرزند سهل فرزند بيرى و خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى نقل كرد بما ابو حسن على فرزند حسين جاذرى گفتند: ..... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار (ص): پاره من است 🍃🍃 بما ابو حسن على فرزند حسين جاذرى گفتند: نقل كرد بما ابو بكر محمد فرزند عثمان فرزند سمعان معدل (تعديل شده) نقل كرد بما اسلم فرزند سهل فرزند اسلم نقل نمود بما وهب فرزند بقية كه خبر داد بما خالد فرزند حصين از ابو جميله آنگاه كه على (ع) شهيد شد حسن بن على جانشين او شد و هنگامى كه با مردم بنماز ايستاده بود ناگهان مردى بطرف او هجوم آورده و نيزه اى باو پرتاب نمود كه در رانش قرار گرفت، يكماه در اثر اين ضربه مريض و بسترى بود و سپس به منبر رفته و گفت اى مردم عراق در باره ما از خدا بترسيد كه ما امراء و بزرگان و مهمانان شمائيم! ما اهل بيتى هستيم كه خداوند بزرگ در باره آنها فرموده إِنَّما يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَ يُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيراً جز اين نيست كه خدا اراده كرده پليدى را از شما اهل بيت دور سازد و پاك كند شما را پاك كردنى همان طور صحبت مى كرد تا اينكه كسى را در مسجد نديديم مگر اينكه گريه ميكرد. (۲) ۴۳۲- گفت نقل كرد بما اسلم كه نقل كرد بما زكريا فرزند يحيى فرزند صبيح نقل كرد بما هشيم گفت: خبر داد بما زاذان ابو منصور گفت: حسين بن على را ديدم كه سر و لحيه اش با خونش آغشته بود. (۳) ۴۳۳- گفت: نقل كرد بما اسلم نقل كرد بما اسماعيل فرزند عيسى نقل كرد 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۰ بما يزيد فرزند هارون كه مادرم از جدش بمن نقل كرد گفت: من شهادت حسين بن على را درك كردم آنگاه كه شهيد شد گروهى از مردم بسوى شترى كه با او بود رفتند و غارت كردند و آنگاه كه شب شد در آن چيزهائى كه غارت كرده بودند آتش هائى ديدم كه هر چيزى كه از لشكر او گرفته شده بود سوزاند. (۱) ۴۳۴- گفت: نقل كرد بما اسلم گفت: نقل كرد بما احمد فرزند اسماعيل فرزند عمر كه نقل كرد بما سليمان فرزند منصور نقل كرد بما على فرزند عاصم از حصين گفت: من در كوفه بودم خبر قتل حسين بن على بما رسيد سه روز معطل و منتظر مانديم گويا كه صورتهاى ما با خاكستر پوشيده شده بود على بن عاصم گفت به حصين گفتم: آن روز در چه حال بودى؟ گفت مردى داراى خانواده بودم. (۲) ۴۳۵- خبر داد بما قاضى ابو حسن على فرزند خضر ازدى (اجازة) كه ابو يعقوب يوسف فرزند يعقوب نجيرمى بآنها نقل كرده گفت: نقل كرد بما ابو يحيى ساجى نقل كرد بما اسماعيل نوه دخترى سدى كه بما نقل كرده دويد جعفى از پدرش گفت زمانى كه حسين (ع) شهيد شد بچه شترى از لشكر او غارت و گرديد هنگامى كه پخته شد همه اش خون بود او را بزمين ريختند. (۳) ۳۳۶- خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى (اذنا) كه ابو القاسم على فرزند طلحه فرزند كردان بآنها خبر داده گفت: بما نقل كرد ابو بكر محمد فرزند قاسم انبارى خبر داد بما محمد فرزند ابو يعقوب دينورى كه نقل كرد بما على فرزند حسن سامى نقل كرد بما نصر فرزند منصور گفت: هنگامى كه بر امراء و حكام فرمان صادر شد كه على بن ابى طالب را در منابر سب و لعن كنند (كثير فرزند عبد الرحمن) آورده شد تا در ميان آنهائى كه در مكه سخن مى گفتند حرف بزند ببالاى منبر رفته و پرده كعبه را گرفت و گفت: خانه پاك بوده اى و اهل تو نيز پاك است، اهل تو اهل بيت پيامبر اسلام است. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۱ پرنده‌ها و كبوترها در حريم تو در امانند ولى اهل بيت پيامبر اسلام در امان نيستند. خدا لعنت كند بر كسى كه على و فرزندان او را سب كند، از بازارى و يا از پيشوا. آيا كسانى كه از پدر و جد پا كند و دائى و عموهاى پاك دارند سب مى شوند هر زمانى كه سلام كننده اى براى سلام بپا خيزد رحمت و درود خدا بر آنها باد. راوى گفت او را با دستها و كفشها آنقدر زدند كه زخمدار نمودند و شروع كرده و مى گفت. آيا مرديكه كارهاى ناشايست او دوستى پيامبر. و دوستى ابو حسن و فرزندان او و كسانى كه در رحم مادرها و پشت پدرهاى پاك و بى عيب باشد سرزنش مى شود. آيا دوستى مرا بر آنها گناه مى دانند، نه تنها گناه نيست بلكه دوستى و محبت آنها كفاره هر گناهى است. هر كه داراى گناه باشد من كه گنهكار نيستم زيرا قلب من با محبت آنها آميخته شده است. (۱) ۴۳۷- گفت: حديث كرد بما محمد فرزند قاسم گفت: پدرم برايم شعر خواند و گفت احمد فرزند عبيد اشعار خزيمه فرزند ثابت انصارى مشهور بذو الشهادتين كه مشتمل بر مدح على بن ابى طالب (ع) است بما انشاد كرد و چهره رسول خدا بشاش گرديد و آن اشعار اينست: واى بر شما كه على راهنماى بر خدا و امين او و دعوت كننده بهدايت است. و پسر عموى پيامبر و داماد و يار او بوده و اين چيزى است... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار (ص): پاره من است 🍃🍃 پسر عموى پيامبر و داماد و يار او بوده و اين چيزى است كه همه مردم بر آن آگاهند. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۲ هر نيكى كه مردم را زينت دهد در آن هست و سواى آنها اوصافى دارد كه او را مى آرايد. سپس واى بر كسى كه در ميدان جنگ هنگامى كه شمشير در دست راست بگيرد با او بكارزار بپردازد. سپس صدا زد من ابو حسن ضعيفى هستم پس بايد قرين او هلاك بشود. (۱) ۴۳۸- گفت: نقل كرد بما محمد فرزند قاسم كه نقل كرد بما محمد فرزند على فرزند وقار مدينى ابو على جهبذ نقل كرد بما ابو الفضل ربعى هاشمى نقل كرد بما محمد فرزند ابو سرى نقل كرد بما هشام فرزند كلبى از پدرش از ابو صالح از ابن عباس كه در پيش او يادى از على شده دستش را بر ران خود زده و بگريه افتاد تا اينكه لحيه اش خيس شد. سپس گفت بخدا قسم على امير المؤمنين مانند ماه درخشان و شير شكارى و نهرى خروشان و بهارى تازه بود، نور و درخشندگى او، او را بماه مانند كرده، شجاعت و اراده او به شير، بخشش و سخاوتش به نهر، و لطافت و فراوانى او را به بهار شبيه نموده است. (۲) ۴۳۹- گفت خبر داد بما محمد فرزند قاسم كه بما نقل كرد احمد فرزند سعيد فرزند عبد اللَّه نقل كرد بما زبير فرزند بكار گفت: هنگامى كه (مردم مدينه از شهادت حسين (ع) با خبر شدند) زينب دختر عقيل فرزند ابو طالب كه همان زينب صغرى است در آمد و بر اهل و خويشان خود و هر كه در كربلا كشته شده بود مرثيه مى گفت: اگر پيامبر بشما بگويد چه كرديد با اهل بيت من در حالى كه شما آخرين امت‌ها بوديد چه جواب ميگوئيد، بعضى از آنها اسير و بعضى را بخون آغشته نموديد، اين پاداش نصايح من بشما نبود كه با ارحام من بعد از من اين طور رفتار نمائيد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۳ (۱) ۴۴۰- ابو منصور عبد العزيز را شنيدم كه با اسنادى مى گفت كه من او را حفظ نكرده ام، گفت از شبلى در باره على (ع) پرسيده شد شبلى گفت، دلال يگانه پرستى، و درخت پر گل حكمت، كه امت در باره آن امتحان شده ناچيز در آمدند و سائلى از او پرسيد، باو گفت: مرا در راه ملاقات مى كنى، سپس پرسيد گفت: براى هميشه دست از اين سؤال بردار و بيا. (۲) ۴۴۱- گفت: ابو نعيم طلحى در بغداد نشسته حديث املاء مى كرد، مردى بگمانم از اهل خراسان بود بپا خواست و گفت: اين شيخ شيعه گرى مى كند، صورت خود را از او برگردانيد و سپس او از جانب ديگر آمد، باز صورت خود را برگردانيد و بآن مرد گفت: كدام تندبادى است كه از تو بمن مى وزد؟ سپس شروع كرد بخواندن: همواره از تو پنهان داشتم گويا كه من براى برگرداندن جواب پرسش كننده عجمى هستم تا اينكه از شر گفته هاى سخن چينان سلامت بمانم و تو نيز سالم بمانى و آيا زنده اى از شر اين مردم سالم مى ماند؟ و او اين گفتار را تكرار مى كرد و گفت صالح فرزند حى گفت: شنيدم جعفر فرزند محمد مى گفت: دوستى على عبادت است و بهترين عبادت آن است كتمان شود. (۳) ۴۴۲- خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى (رحمت خدا بر او باد) كه بر ما نقل كرد ابو الفضل عبد الواحد فرزند عبد العزيز تميمى نقل كرد بما قاضى ابو بكر محمد فرزند عمر جعابى بما نقل كرد سرى فرزند منصور فرزند عمار كه بما نقل كرد پدرم از ابو لهيعه از ابو قبيل گفت هنگامى كه حسين بن على شهيد شد سرش را از بدن جدا كرده و او را سير دادند، هنگامى كه شب فرا رسيد بزم شراب آراستند و بسر استهزاء ميكردند، دستى از ديوار درآمد كه قلمى آهنين در آن بود سطرى با خون بر ديوار نوشت. آيا امتى كه حسين را كشتند اميدوارند كه در روز حساب از شفاعت جدش بهره مند گردند. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۴ (۱) ۴۴۳- ابو منصور عبد العزيز بر من نقل كرد كه از شبلى در باره على بن ابى طالب پرسيده شد، در مجلس بسائل گفت: در راه مرا ملاقات كن جواب مسأله را خواهى شنيد: گفت من اينجا جواب مى خواهم، گفت: در دنيا صاحب علامت است و ما پرده را بر تو كشف كرديم و گفتيم بلى بلى او صاحب علم امت است در دنيا و آخرت، مرد گفت، روشنتر از اين مى خواهم گفت: بگذر بگذار و بيا. (۲) ۴۴۴- نقل كرد بما ابو حسن على فرزند عبد الصمد فرزند عبد اللَّه فرزند قاسم هاشمى در سال ۴۳۴ بما نقل كرد ابو عبد اللَّه حسين فرزند محمد معروف به (ابن كاتب بغدادى) گفت نقل كرد بما على فرزند محمد مصرى نقل كرد بما ابو علاثه قاضى مصر بما نقل كرد جدم كه نقل كرد بمن عبد اللَّه فرزند محمد مصرى كه نقل كرد بما پسر وهب گفت: شنيدم ليث فرزند سعد مى گويد:...... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار (ص): پاره من است 🍃🍃 ليث فرزند سعد مى گويد: در سال ۱۱۳ حج رفتم بيت را طواف كرده و بين صفا و مروه سعى نموده و بكوه ابو قبيس رفتم مردى را در آنجا پيدا كردم دعا مى كرد و مى گفت (اى خدا اى خدا): تا نفسش بند آمد. سپس گفت: «يا ذا الجلال و الاكرام» اى صاحب جلالت و بزرگى تا نفسش قطع شد سپس گفت: اى خدا اى خدا تا نفس او قطع گرديد سپس گفت: پروردگارا اين دو لباس من كهنه شده مرا بپوشان و من گرسنه هستم بمن طعام برسان پس آگاه نشدم مگر بسبدى از انگور كه بى دانه بود و دو برد يمانى كه در او بود بسوى آن شخص در آمده و نشستم تا با او بخورم بمن گفت: آرام باش، گفتم من در اين نيكى و احسان با تو شريكم گفت به چه دليل؟ گفتم: تو دعا مى كردى من هم آمين مى گفتم. بمن گفت بخور ولى چيزى ذخيره مكن، خورديم و آن زمان انگورى در شهر نبود سپس بعد از سير شدن دست كشيديم در حالى كه از سبد چيزى كم نشده بود و بعد بمن فرمود يكى از اين بردها را بردار گفتم من نيازى بآنها ندارم، بمن فرمود خودت را از من پنهان كن تا اينها را بپوشم، پنهان شدم و او پوشيد و آن لباسهاى كهنه اش را در دست گرفته و از كوه پائين آمد و من هم بدنبال او آمدم فقيرى او را ديد و گفت: خدا ترا بپوشاند اى پسر پيامبر خدا مرا بپوشان لباسهاى كهنه را باو داد بدنبال سائل آمدم و پرسيدم اين كيست؟ گفت: اين جعفر بن محمد الصادق است. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۵ (۱) ۴۴۵- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان ابو بكر بما نقل كرد قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى حافظ و خبر داد بما قاضى ابو على اسماعيل فرزند محمد فرزند احمد فرزند طيب فرزند كمارى فقيه حنفى نقل كرد بما ابو بكر احمد فرزند عبيد فرزند فضل فرزند سهل فرزند بيرى و خبر داد بما ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى نقل كرد بما ابو حسن على فرزند حسن جاذرى طحان گفتند: خبر داد بما ابو بكر محمد فرزند عثمان فرزند سمعان معدل (كسى كه تعديل شده) حافظ كه نقل كرد بما ابو حسن اسلم فرزند سهل فرزند اسلم فرزند حبيب رزاز حافظ كه نقل كرد بما احمد فرزند زكريا فرزند سفيان نقل نمود بما سعيد فرزند طهمان فقرائى گفت: شنيدم كه هشيم كه همان ابو معاويه هشيم فرزند بشير واسطى است مى گفت خطباء شام را در واسط در زمان بنى اميه درك كردم هنگامى كه كسى از آنها مى مرد خطيب آنها بپا مى خواست و بر خدا شكر و ثنا مى گفت. سپس يادى از على بن ابى طالب مى كرد و او را سب مى نمود روزى كه كسى از آنها مرده بود در مجلسشان حاضر شدم خطيب آنها بلند شده خدا را شكر و ثنا گفت و از على ذكرى بميان آورد و او را سب نمود ناگاه گاوى آمد و دو شاخش را روى پستانهاى خطيب قرار داد و او را بديوار فشار داد تا بقتل رسانيد و سپس برگشت از ميان انبوه مردم راه خود را از راست و چپ باز كرد و رفت و احدى را سواى آن خطيب آزارى نرساند. اسلم گفت: و نقل كرد بما ابراهيم فرزند منصور فرزند قادم خباز خطيب اعور (كسى كه يكى را دو مى بيند) گفت: نقل كرد بما سعيد فرزند طهمان فقرائى گفت: شنيدم هشيم اين حديث را نقل مى كرد. خبر داد بما ابو على اسماعيل فرزند محمد فرزند احمد فرزند طيب فقيه ضفى خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند عبيد فرزند فضل فرزند سهل فرزند بيرى، و خبر داد بما ابو بكر احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان خبر داد بما قاضى ابو فرج احمد فرزند على فرزند جعفر فرزند محمد فرزند معلى خيوطى و خبر داد بما 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۶ ابو غالب محمد فرزند احمد فرزند سهل نحوى خبر داد بما ابو حسن على فرزند حسن جاذرى طحان گفتند: بما نقل كرد ابو بكر محمد فرزند سمعان معدل نقل كرد بما اسلم نقل نمود بما حرمى فرزند يونس نقل كرد بما يحيى فرزند ايوب گفت: شنيدم نصر فرزند بسام گفت: بمعروف يعنى (كرخ) (محلى از بغداد است) آمدم شنيدم مى گفت: رسول خدا را در خواب ديدم مى فرمود خدا از امت من بهشيم جزاى خير بدهد. گفت: نقل كرد بما اسلم كه نقل كرد بما عبد اللَّه فرزند احمد فرزند ابو ميسرة گفت: شنيدم سعيد فرزند منصور مى گفت رسول خدا (ص) را در خواب ديدم و باو گفتم: ملازم هشيم باشم يا ابو يوسف؟ فرمود: ملازم هيثم باش. گفت نقل كرد بما اسلم كه نقل نمود بما زكريا فرزند يحيى فرزند صبيح گفت: از عمران فرزند آبان شنيدم مى گفت: شنيدم شعبه مى گفت اگر هشيم از عيسى بن مريم به شما حديث نقل كند تصديقش كنيد. اين مبالغه در راستگوئى و صحت حديث اوست. گفت بما نقل نمود اسلم كه نقل كرد...... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار (ص): پاره من است 🍃🍃 گفت بما نقل نمود اسلم كه نقل كرد بما يحيى فرزند اسحق واسطى گفت شنيدم عمرو فرزند عون مى گفت هشيم از بيست سال قبل از مرگش همواره نماز عشا و صبح را با يك وضوء بجا مى آورد. (۱) ۴۴۶- خبر داد بما ابو محمد حسن فرزند موسى غندجانى گفت: خبر داد بما ابو احمد عبيد اللَّه فرزند (محمد فرزند احمد فرزند ابو مسلم فرضى بما نقل كرد) محمد فرزند يحيى صولى نقل نمود بما محمد فرزند زكريا نقل كرد بما فرزند عائشه از پدرش گفت: هشام فرزند عبد الملك در زمان خلافت وليد بحج رفت و آنگاه كه مى خواست حجر الاسود را استلام كند ازدحام مردم مانع آن شد و على بن الحسين (ع) نيز در آن هنگام باعمال حج مشغول بود و زمانى كه بحجر الاسود نزديك شد مردم براى احترام از عظمت شخصيت او برايش راه باز مى كردند پس بهمان جهت هشام ترسيد و گفت اين كيست من او را نميشناسم؟ فرزدق ايستاده بود روى بر هشام كرده و گفت: اين همان است كه مكه و خانه خدا و حل و حرم او را مى شناسند 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۷ اين فرزند بهترين بندگان خدا است اين پرهيزكار و پاك و منزه و نمونه است. هنگامى كه قريش او را به بيند گوينده اش مى گويد تمام بزرگوارى‌ها و خوبى‌ها باين منتهى مى شود. هنگامى كه مى آيد استلام كند «حجر الاسود» دست او را نگه ميداشت چون دست او به بذل و بخشش معروف بود. در دست او خيزرانى است كه عطر او نيكو است از آنكه در دست صاحب جمالى باشد كه بالاى دماغ او شمم «۱» باشد. از حيا و شرم خود را مى پوشد و از هيبت او مردم خود را پنهان مى كنند و تكلم نمى كند مگر با حالت لبخند. گفتار تو كه اين كيست باو ضرر نمى رساند عرب و عجم مى شناسد كسى را كه تو نميشناسى. (۱) ۴۴۷- خبر داد بما ابو حسن محمد فرزند محمد فرزند مخلد بزار و ابو فرج محمد فرزند هارون فرزند حسين فقيه مالكى (رحمت خدا بر آنها باد) گفتند: خبر داد بما قاضى ابو عمر قاسم فرزند جعفر فرزند عبد الواحد فرزند عباس فرزند عبد الواحد فرزند جعفر فرزند سليمان فرزند على فرزند عبد اللَّه فرزند عباس فرزند عبد المطلب كه نقل كرد بما پدرم و عموهايم ابو القاسم و ابو حسن و ابو عبد اللَّه جعفر و محمد و محمد گفتند: بر جد ما عباس فرزند عبد احد فرزند جعفر خوانده شد كه ما نيز حضور داشتيم و مى شنيديم گفت: خبر داد بمن عمويم يعقوب فرزند جعفر فرزند سليمان فرزند على گفت: بمن پدرم از پدرش (از پدرش) نقل كرد گفت: با عبد اللَّه بن عباس و سعيد بن جبير بودم كه عبد اللَّه را سعيد راهنمائى كرده و مى كشيد _ _ (۱) شمم باريكى بالاى استخوان بينى است كه نوع زيبائى است. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۸ پس عبور آنها بر كنار زمزم افتاد در آن هنگام گروهى از اهل شام على را سب ميكردند عبد اللَّه بسعيد گفت: مرا پيش آنها باز گردان و هنگامى كه نزد آنها ايستاد گفت: كدام يك از شما خدا را سب مى كرد؟ گفتند منزه است خدا در ميان ما كسى خدا را سب نمى كرد؟ گفت كدام يك از شما رسول خدا را سب مى كرد؟ گفتند منزه است خدا در ميان ما كسى رسول خدا را سب نمى نمود گفت: كدام يك از شما على بن ابى طالب را سب مى كرد؟ گفتند: اما اين بود. يعنى على را سب ميكرديم: گفت گواهى مى دهم كه با اين دو گوشم شنيدم و قلبم آن را حفظ كرد كه رسول خدا (ص) بعلى بن ابى طالب مى فرمود اى على هر كه ترا سب كند مرا سب كرده و هر كه مرا سب كند خدا را سب كرده و هر كه خدا را سب كند خدا او را بروى بآتش مى اندازد. سپس از آنها روى برگردانيد و بعد گفت اى فرزندم ديدى آنها چه كردند؟ گفتم باو اى پدر پدرم! با چشم هاى سرخ شده بسوى تو نگاه كردند همانند نگاه بزهاى نر به كارد قصاب. و بعد گفت: پدرت فدايت باد اضافه كن! گفتم: با گوشه چشمانشان نگاه كرده مانند نگاه كردن ذليل بشخص توانا و عزيز، گفت پدرت فداى تو باد اضافه كن! گفتم چيزى زياده از اين نزد من نيست گفت پدرت فدايت باد و لكن نزد من هست زنده هايشان باعث ننگ بر مرده هايشان هستند و مرده هايشان وسيله سب بازماندگان آنها هستند..... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار (ص): پاره من است 🍃🍃 (۱) ۴۴۸- خبر داد بما احمد فرزند محمد فرزند عبد الوهاب فرزند طاوان بزاز كه با زبان خود در مسجد جامع واسط در سال ۴۳۵ بر ما خواند كه نقل كرد بما ابو محمد عبد اللَّه فرزند يحيى فرزند موسى نصيبى كه نقل كرد بما حميد فرزند مسيح نقل كرد بما ابو طيب احمد فرزند عبيد اللَّه دارى در انطاكيه كه نقل نمود بما يمان فرزند سعيد نقل كرد بما خالد فرزند يزيد بجلى از محمد فرزند ابراهيم هاشمى از ابو جعفر از پدرش از ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) فرمود: چگونه هلاك مى شود امتى كه من 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۲۹۹ در اول آن و عيسى بن مريم در آخر آن و مهدى از فرزندان من در وسط آن، باشيم. (۱) ۴۴۹- و با همان اسناد از حسن گفت: شنيدم جابر مى گفت: رسول خدا (ص) على بن ابى طالب (ع) را بعنوان رئيس با لشكرى فرستاد و در آن لشكر زبير فرزند عوام هم بود، على در قلعه اى از قلعه هاى دشمن فرود آمده زبير كنيزى را بر على توصيف كرد كه در يكى از دو قلعه بود، نفس على بآن كنيز اشتياق پيدا كرد و بزبير فرمود، در اين قلعه باش تا من بروم و آن قلعه را فتح كرده و بر گردم و على (ع) رفت و زبير را جاى خود در آن قلعه گذاشت، زبير شتاب كرده و قبل از ورود على قلعه را فتح نمود و اهل قلعه كنيز را درآوردند و تحويل زبير دادند. زبير او را گرفته و بسوى على آمد ديد على قلعه را فتح كرده و بالاى ديوار آن قرار دارد، به سوى او بالا رفت و صدا زد سلام بر تو اى ابو حسن على نزد زبير صداى زنى را شنيده و بسوى او خارج شد در حالى كه مى خنديد زبير گفت، اين كنيزى است كه بتو توصيف كردم اى ابو حسن او را براى تو آوردم ناگاه گوينده اى مى گفت اى زبير ميخواهى ميان من و پسر عمويم جدائى بياندازى؟ زبير سخت متعجب شد زن گفت: بخدا قسم اگر من در مشرق بوده و على در مغرب باشد تا او مرا قصد كرده و يا من او را قصد كنم خداوند زودتر از بهم زدن پلك هاى چشم ما را بهم ديگر ميرساند پس ناگاه ديد فاطمه (ع) است. (۲) ۴۵۰- با همان سندها ربعى بما نقل كرد كه فضيل فرزند يسار بما نقل كرده گفت بر ابو عبد اللَّه (ع) گفته شد كدام يك از قبرهاى شهدا بهتر و برتر است فرمود: آيا برترين شهداء پيش تو حسين (ع) نيست؟ قسم بآن خدائى كه جان من در دست قدرت اوست در اطراف قبر او چهل هزار فرشته پژمرده و خاك آلود تا روز قيامت بر او گريه مى كنند. (۳) ۴۵۱- گفت: ابو عبد اللَّه محمد فرزند حسين زعفرانى از عبد اللَّه فرزند نجى 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۳۰۰ از پدرش بما نقل كرد كه او با على (ع) بسوى صفين سفر مى كرد كه در اين سفر خدمتكار على (ع) بود هنگامى كه به نينوى آمد ناگاه على (ع) فرمود: اى ابو عبد اللَّه صبر كن اى ابو عبد اللَّه در كنار شط فرات صبر كن! گفتم: ابو عبد اللَّه كيست؟ على (ع) گفت: روزى بر حضور پيامبر (ص) وارد شدم در حالى كه ديدگانش اشك مى ريخت گفتم: اى پيامبر خدا (ص) كسى ترا خشمگين ساخته؟ چه شده كه چشمانت اشك ميريزند؟ گفت: جبرئيل الان از پيش من برخاست، بمن نقل كرد كه حسين در كنار شط فرات شهيد مى شود و گفت: آيا ميخواهى از خاك آن بدهم تو استشمام كنى؟ گفتم: آرى دستش را دراز كرد و مشتى از آن تربت برداشته و بمن عطا كرد نتوانستم بر چشمانم مالك شوم تا اينكه اشك ريختند. (۱) ۴۵۲- خبر داد بما ابو عبد اللَّه حسين فرزند حسين فرزند يعقوب واسطى كه خبر داد بما ابو حسن على فرزند عبد اللَّه فرزند حسين فرزند جهضم همدانى خبر داد بما ابو بكر محمد فرزند على فرزند خالد فرزند سعيد رقى بزاز نقل كرد بما ابو جعفر احمد فرزند يحيى حلوانى كه نقل كرد بما عبد اللَّه فرزند داهر از عمرو فرزند جميع از عروة فرزند عبيد از حسن فرزند ابو حسن از عمران فرزند حصين گفت: بحضور پيامبر (ص) آمده سلام كردم فرمود: اى عمران ترا پيش ما مقام و منزلتى است، آيا فاطمه را عيادت مى كنى؟ گفتم: بلى پدر و مادرم فداى تو باد اى پيامبر خدا! رسول خدا بپا خواست و من هم با او بپا خواسته آمديم تا در خانه فاطمه ايستاد و گفت سلام بر تو اى دختركم وارد شوم گفت: پدر و مادرم فداى تو باد اى رسول خدا وارد شو. فرمود: من و آنكه با منست وارد شويم؟ گفت: اى پيامبر خدا كه با تو است فرمود: عمران فرزند حصين خزاعى همراه منست، گفت: قسم بخدائى كه ترا به حق بنبوت مبعوث گردانيده بجز عبائى ساتر ديگر ندارم فرمود: اى دختركم با او اين چنين و آن چنان بكن و با دست اشاره كرد. 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۳۰۱ (۱) گفت پدر و مادرم فداى تو باد اى پيامبر خدا با اين تنم را پوشيدم، سرم را چكار . ..... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸 💫 @ya_amiralmomenin110 💫
🌹بِسْم اللهِ الْرَّحْمنِ الْرَّحیم🌹   علیه السلام🍃🌸🌸 گفتار (ص): پاره من است 🍃🍃 ملافه اى كهنه بسوى او انداخت و فرمود: اين را بر سرت به بند. و سپس به او اذن داد و من هم با او وارد شدم، فرمود: دختركم شب را چگونه بصبح آوردى؟ گفت: بخدا قسم اى رسول خدا (ص) شب را با رنج و زحمت صبح كردم گرسنگى بر آن ناراحتيم افزون شده، و بر خوردن طعامى قدرت ندارم زيرا گرسنگى مرا از پا در آورده است. رسول خدا بگريه افتاد و فاطمه نيز با او گريه كرد و سپس فرمود اى فاطمه مژده باد بر تو و روشن باد چشم تو، اندوه مخور قسم بخدائى كه مرا بحق بپيامبرى برانگيخته سه روز است كه طعام نچشيده‌ام و من پيش خدا گرامى تر از تو هستم و اگر ميخواستم در پيشگاه خدا باشم كه او مرا از غذا و آب سير نمايد، مى كردم، و لكن من آخرت را بر دنيا ترجيح دادم، اى دختركم زارى مكن به خدائى كه مرا بحق به نبوت برانگيخته تو بانوى زنان عالميان هستى و فاطمه دستش را بر سرش گذاشت و گفت اى پدر! پس آسيه دختر مزاحم زن فرعون كجاست؟ و مريم دختر عمران كجاست؟ فرمود: آسيه بانوى زنان عالم خودش بود و مريم بانوى زنان عالم خودش و خديجه بانوى زنان عالم خودش بود و تو فاطمه جان بانوى زنان عالم خود هستى، و شما در خانه هائى از در كه نه آزارى در آنجا وجود دارد و نه رنج و مشقتى مى باشيد گفتم: اى پيامبر خدا خانه هائى از در چيست؟ فرمود: درى تو خالى از مرواريد كه نه آزارى در آنجا هست و نه صدائى گفت: سپس دستش را بر شانه فاطمه زد و فرمود اى دختركم قسم بخدائى كه مرا بحق براى پيامبرى برانگيخته بحقيقت ترا بكسى كه در دنيا و آخرت سرور است تزويج كردم. (۲) ۴۵۳- خبر داد بما ابو عبد اللَّه محمد فرزند ابو نصر نقل كرد بما ابو زكريا 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۳۰۲ عبد الرحيم فرزند احمد فرزند نصر ازدى حافظ نقل كرد بما ابو محمد عبد الغنى فرزند سعيد ازدى حافظ نقل كرد بما يوسف فرزند قاسم ميانجى از على فرزند عباس مقانعى از محمد فرزند مروان از ابراهيم فرزند حكم از پدرش از ابو مالك از ابن عباس گفت: رسول خدا (ص) فرمود من و على از يك درخت هستيم و مردم از درختهاى متفرق و پراكنده مى باشند. (۱) ۴۵۴- گفت: و حديث كرد بما عبد الغنى نقل نمود بما حسين فرزند عبد اللَّه قرشى حديث كرد بما باهلى كه نقل كرد بما عبد الرحمن فرزند خالد حديث كرد بما معاوية فرزند هشام نقل كرد بما زياد فرزند منذر از عقيصا و او ابو سعيد دينار است گفت شنيدم از حسين (ع) كه مى فرمود: هر كه ما را دوست داشته باشد خدا بخاطر دوستى ما باو منفعت مى رساند اگر چه اسيرى در ديلم باشد، و بدرستى كه دوستى ما گناهان را ميريزد همان طور كه باد برگها را مى ريزد. (۲) ۴۵۵- خبر داد بما ابو اسحاق فرزند غسان دقاق بصرى در آن چه كه به من نوشته بود نقل كرد بما ابو على حسين فرزند احمد فرزند محمد نقل كرد به ما ابو القاسم عبد اللَّه فرزند احمد فرزند عامر طائى نقل كرد بما پدرم حديث نمود بمن ابو حسن على بن موسى الرضا (ع) فرمود حديث كرد بمن پدرم موسى بن جعفر گفت حديث كرد بمن پدرم جعفر بن محمد گفت نقل كرد بمن پدرم محمد بن على گفت حديث كرد بمن پدرم على بن الحسين گفت نقل كرد بمن پدرم حسين بن على گفت نقل كرد بمن پدرم على بن ابى طالب (ع) كه درود بر آنها باد گفت: رسول خدا (ص) فرمود: اى على بحقيقت خداى بزرگ ترا و اهل و شيعيان تو و دوستان شيعيان ترا بخشيده است بشارت باد بر تو زيرا تو (انزع البطين) هستى يعنى از شرك بريده و قطع شده و پر از علم هستى. (۳) ۴۵۶- با اسنادش گفت: رسول خدا (ص) فرمود: هنگامى كه مرا بمعراج بردند جبرئيل دست مرا گرفت و بر مخملى از مخملهاى بهشت نشانيد سپس يك گلابى 📚ترجمه مناقب ابن المغازلي، ص: ۳۰۳ بمن داد من او را مى بوسيدم كه ناگاه شكافته شد كنيزى حورى صفت كه زيباتر از او را نديده بودم در آمد و گفت: سلام بر تو اى محمد گفتم تو كيستى؟ گفت: من (راضيه و مرضيه) هستم خداى جبار مرا از سه قسمت آفريده است، پائين بدنم از مشك و ميانه آن از كافور و طرف بالاى تنم از عنبر مرا با آب حيات مخلوط كرد و خداى جبار بمن گفت: باش و من موجود شدم مرا براى برادر و پسر عموى تو على بن ابى طالب آفريده است. (۱) ۴۵۷- و على بن موسى الرضا از پدرش از پدرانش از على (ع) روايت كرده و گفت: رسول خدا (ص) فرمود دخترم فاطمه محشور مى شود در حالى كه زيورهاى كرامت را دارا است با آب حيات عجين و آميخته شده است بندگان بسوى او نگاه كرده و از او در تعجب و حيرت فرو مى روند سپس لباسى از لباسهاى بهشت مى پوشد در حالى كه او هزار لباس است و بهر لباس با خط سبزى نوشته شده است.... فقط با ذکر به نیت امام عج ❌ ⚜🔸💠🔸⚜ کانال نشر فضایل امیر المؤمنین علی علیه السلام 🔹⚡️🔸⚡️🔹 💫 @ya_amiralmomenin110 💫