eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
83 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
شب پنجم/ عبداله بن حسن علیه السلام   ای سایه ی سرم عمو پسر نمی خواهی، پسر نمی خواهی تا وقتی جون هست به تنم سپر نمی خواهی، پسر نمی خواهی می خوام بره سرمن، برای حنجر تو اگه که دستم افتاد، عمو فدا سر تو ---- خدارو شکر که دست من افتاد رو دومنت، فدای پیرهنت ببخش اگه که افتادم یه دفه رو تنت، فدای پیرهنت زخمای تو زیاده یه دست بیشتر ندارم باید که دستم و رو، کدوم زخمت بذارم ---- سربازتم تا وقتی که نفس بالا میاد، نفس بالا میاد عمو چرا صدای اسب تو قتلگاه میاد، نفس بالا میاد ببین نشون گرفته، حرمله حنجره ام رو میخواد به سینه تو، بچسبونه سرم رو  
شب ششم/ قاسم بن حسن علیه السلام   چی به سر تو اومده ای نوجوون من، ای نوجوون من تن به هم ریخته ی تو گرفته جون من، ای نوجوون من تو روی خاک خابیدی، منم بالا سر تو چی بدم ای عموجون، جواب مادرت و ----- عطر برادرم حسن تو صحرا پیچیده، تو صحرا پیچیده زره نداشتی به تنت تن تو پاشیده، تو صحرا پیچیده امانت برادر، خیلی برام عزیزی از توی آغوش من، داری رو خاک می ریزی ---- ببین که اسبا قبل من دیدنت اومدن، رو تنت اومدن فعلا برای بردن پیرهنت اومدن، رو تنت اومدن کربلا شد مدینه، نیزه ها میخ در شد پهلوی تو عزیزم، خیلی مث مادر شد
شب هفتم/ حضرت علی اصغر علیه السلام   لالا لالا لالا لالا لای لای علی اصغر، آروم بخواب مادر انقدر با گریه‌هات من‌و آتیش نزن مادر، لای لای علی اصغر تو خیمه ها نمونده، نه آبی و نه شیری داری جلوی چشمام، آروم آروم می میری ------------- طاقت بیار خدا ماهم بزرگه ای اصغر، آروم بخواب مادر زبونت و دور لبات نچرخون ای مادر، لای لای علی اصغر لالا میگم بخابی، تا عموت آب بیارهد نداره ------------- لشگر ببینید پسرم توی تب و تابه، لب تشنة آبه رحمی کنید به بچه ای که زیر آفتابه، لب تشنة آبه آبش بدید می میره، آبش ندید می میره مگه گلوی بچم، چند قطره آب می گیره ------------- یه دفه از لشگر صدایی شعله ور اومد، تیر سه پر اومد میخواست بابا رو بکشه سمت پسر اومد، تیر سه پر اومد بابا داره می لرزه، دشمن داره می خنده خدا خدا خدایا، سرش به مویی بنده  
شب تاسوعا   پاشو علمدار حرم هنوز علمداری، هنوز علمداری پاشو آوردم دستاتو علم رو برداری، هنوز علمداری پاشو میخام بدونن، که کاشف الکروبی پاشو میخام تو صحرا، علمتو ببینم --- قربون چشم های قشنگت ای علمدارم، پاشو سپه دارم برای چی در نمی آد دیگه صدای تو داداش فدای تو می خوام که تیرو دربیارم از چشم های تو، داداش فدای تو یه تیرمیون چشم، هزار تا توی سینه رو فرقتم که جای عمود آهنینه ---- تو میدونی که بعد تو چی به سرم می آد، چی به سرم میاد خودم که هیچ به سر اهل حرم میاد، چی بر سرم میاد خواهرمون به غیر از منو تو یار نداره الان داره تو خیمه گوشواره در میاره  
شب هشتم/ حضرت علی اکبر علیه السلام   این کیه که با ناله هاش دلم رو می بره، علی اکبره صدای بچه ام از زیر نیزه خنجره، علی اکبره بچه ام میون لشگر، من دم خیمه هام و با این صدای خنده، نمی شنوه صدام و ----- دارم میام دارم میام طاقت بیار اکبر، علی اکبره دارم میام چشماتو روی هم بذار اکبر، علی اکبره نفس بکش عزیزم، بگو یه دفعه بابا موندم خودم چجوری، ببرمت از اینجا ----- آی جیگرم آی جیگرم آی جیگرم اکبر ،من پدرم اکبر آی پسرم آی پسرم آی پسرم، من پدرم اکبر بگو کجا بگردم، پیکرت و ببینم تو یک عبا نمیشه، این بدن و بچینم    
شب عاشورا   داداش توروخدا نزن حرف جدایی رو، حرف جدایی رو ببر مدینه این همه کرب و بلایی رو،کرب و بلایی رو ببین دارم می سوزم، ببین دارم می میرم بگو چجوری فردا، عزاتو من بگیرم ----- چجوری الآن بخورم غصه فردارو، آتیش نزن مارو چرا داری جمع می کنی خارای صحرارو، آتیش نزن مارو داره میاد صدای، ششمیر و نیزه هاشون حرص غروب فردا، معلومه تو چشماشون سبک:حمیدعرب خالقی شعر:محسن عرب خالقی حمید عرب خالقی
4_6023757040696951591.aac
269.2K
سبک زمزمه ده شب 👆
بسم الله بإذن الله به إذن فاطمه همان پهلو شکسته همان که پای قتلگه محزون نشسته سر داده نوحه حسین من حسین من غریب مادر امشب هلال ماه ماتم با ستاره با اشک مسلم بر سر دارالإماره سر داده نوحه مولای من مولای من میا به کوفه شاعر: سید مهدی سرخان
بسم الله بإذن الله به إذن فاطمه همان پهلو شکسته همان که پای قتلگه محزون نشسته سر داده نوحه حسین من حسین من غریب مادر امشب خرابه اشک می‌ریزد فراوان چون دختری دارد سری زخمی به دامان سر داده نوحه مَـنِ الَّـذی أیتَـمَـنی بابای خوبم شاعر: سیدمهدی سرخان
شرمنده ام شرمنده ام مولای خوبم بسم الله بإذن الله به إذن فاطمه همان پهلو شکسته همان که پای قتلگه محزون نشسته سر داده نوحه حسین من حسین من غریب مادر امشب دلم چون حر پشیمان و پریشان میثاق خونین بسته با شاه شهیدان سر داده نوحه شرمنده‌ام شرمنده‌ام مولای خوبم شاعر:سید مهدی سرخان
والله لا أفارقک عموی خوبم بسم الله بإذن الله به إذن فاطمه همان پهلو شکسته همان که بر خاک بقیع محزون نشسته سر داده نوحه جانم حسن جانم حسن غریب مادر امشب که عبداله سوی مقتل دویده نذر عمویش کرده دستان بریده سر داده نوحه والله لا أفارقک عموی خوبم شاعر: سید مهدی سرخان
إن تُـنکِـرونی فَـأنَـا فرعُ الْحَسَن بسم الله بإذن الله به إذن فاطمه همان پهلو شکسته در کوچه‌ای با مجتبی دلخون نشسته سر داده نوحه شهید کوچه ها حسن غریب مادر امشب که قاسم می‌خرامد سوی میدان از رجزش عسل روان شده فراوان سر داده نوحه إن تُـنکِـرونی فَـأنَـا فرعُ الْحَسَن شاعر: سید مهدی سرخان
بسم الله بإذن الله به إذن فاطمه همان پهلو شکسته همان که پای قتلگه محزون نشسته سر داده نوحه حسین من حسین من غریب مادر امشب که می‌آید سه شعبه سوی اصغر آغوش وا کرده برایش جای مادر سر داده نوحه لالاعلی لالاعلی لالایی اصغر؛ لالایی اصغر شاعر: سید مهدی سرخان
بسم الله بإذن الله به إذن فاطمه همان پهلو شکسته همان که پای قتلگه محزون نشسته سر داده نوحه حسین من حسین من غریب مادر امشب دلم یاد امام هشتم افتاد از صحن گوهرشاد تا پنجره فولاد سر داده نوحه جانم رضا جانم رضا جانم رضا جان امشب که می‌گوید حسین ای گل لیلا فَـقَـطَّـعوکَ بِـالسُّـیُـوفِ إرباً إربا سر داده نوحه بعد از علی بعد از علی اف بر تو دنیا شاعر: سید مهدی سرخان
ادرک اخا ادرک اخا برادر من بسم الله بإذن الله به اذن فاطمه همان بازو شکسته بالاسر بازو بریده‌ای نشسته سر داده نوحه عباس من عباس من شهید بی دست عباس من عباس من غریب مادر امشب که افتَـد از بلندی بر روی خاک با تیرِ در چشم و تنی مجروح و صد چاک سر داده نوحه أدرک أخا أدرک أخا برادر من شاعر: سید مهدی سرخان
پای تو می مانم اگر آتش بگیرم بسم الله بإذن الله به اذن فاطمه همان پهلو شکسته همان که پای قتلگه محزون نشسته سر داده نوحه حسین من حسین من غریب مادر امشب شب تصمیم و عزم عالمین است هرکس که فردا تا شهادت با حسین است سر داده نوحه پای تو می‌مانم اگر آتش بگیرم گر صد هزارن بار از عشقت بمیرم ارباب خوبم شاعر: سید مهدی سرخان
در حمام های قديم، دلاّك هايی بودند كه سر افراد را می تراشيدند، يكي از آن ها وقتی تيغ اش كُند مي شد، به تیغ فشار می آورد تا با فشاری که به آن تیغ می آورد و با صرف نیروی بیشتر، سر طرف را بتراشد، درنتيجه پوست سر آن فرد بيچاره كنده می شد. يك بار شخصی به آن دلاّك گفت: «آقاي محترم! يك تيغ نو بخر و سر مردم را درست بتراش!» دلاّك با خونسردي تمام كه گويا كارش هيچ عيبي ندارد، گفت: «چرا پول بدهم تيغ بخرم، نان مي خرم و می خورم تا زورم زياد شود و بتوانم به تیغ نیروی بیشتر وارد کنم». 😳 👇👇👇👇 در بعضي موارد مَثَل ما، مَثل آن دلاّك است؛ چون عقل مان به كارمان نمی رسد و سعی نمی کنیم به راه هایی فکر کنیم که بهتر به نتیجه می رسیم، دائماً كار می كنيم و در نتيجه دچار مشكلات بيشتری مي شويم و باز برای رهايی از اين مشكلات، به جاي اين كه ريشه ی مشكلات را پيدا كنيم، باز بيشتر كار می كنيم، آن وقت سراسر زندگيمان می شود پريشانی و پراكندگی
انسان ها در دو مرحله از زندگيِ خود - يعني در مرحله ی كودكي و در مرحله ی پيري- به جهت روحیه ی خاصی که دارند، نمی توانند انتخاب های اساسی و برنامه های دراز مدت داشته باشند و این اقتضای دوران کودکی و کهنسالی است.   
موش را ملاحظه كنيد؛ اين قدر که از گربه می ترسد از شير نمی ترسد چون شعور درك عظمت شير را ندارد تا از آن بترسد. از شير ترسيدن، هنر می خواهد، باید آن حیوان، شعور فهم هيبت و عظمت شير را داشته باشد و شير هم برتر از آن است كه موش با آن شعور كم از آن بترسد. اما آهو از شير می ترسد و چون شعور آهو بيشتر از موش است متوجه عظمت و هیبت شیر می شود و از آن فاصله می گیرد ولی موش با دم شير بازی می كند بدون آن كه بفهمد كافي است آن شير پنجه اش را روي تمام هيكل موش بگذارد. به قول مولوی:  گربـه باشـد شحنـه ی هر مـوش خو  موش كِبْوَد؟ تا زِ شيران ترسد او  موش كی ترسد زشيران مصاف؟!  ليك ترسنـد، آهـوان مشـك ناف  تنها آدم های عميق و دقيق و فكور، از خدا می ترسند و عظمت و ابهت او را درک می کنند، نه آدم های كم عقلِ بی بند و بار و نادان.
«اِنَّما يَخْشَی اللهَ مِنْ عِبادِهِ الْعُلَمَاء» فقط در بين بندگان خدا، آنان كه به واقع عالم اند از خدا می ترسند. سوره ی فاطر، آیه ی 28. چون به عظمت خداوند آگاهی دارند چون عالمان واقعی دنيای کوچک را کوچک و حقير مي بينند و خدای بزرگ را بزرگ و با عظمت مي یابند
رسیدگی به امور روحانی راه ارتباط ما با عالم غیب را فراهم میکند از جمله مواردی که مانع ارتباط ما با عالم معنا و یا عالم غیب خواهد شد خوردن است ... حال ارتباط چنین سختی را فرض کنید با گناه به چه صورت خواهد بود
 اميرالمؤمنين«ع» مي فرمايند: «لَاتَجْهَلْ نَفْسَكَ فَإِنَّ الْجَاهِلَ مَعْرِفَةَ نَفْسِهِ جَاهِلٌ بِكُلِّ شَيْ ءٍ»19 به خود جاهل مباش زيرا که جهل به خود، جهل به همه چيز است
انساني كه خود را گم کرد، خودش براي خودش دروغ مي شود. اميرالمؤمنين«ع» مي فرمايند: «عَجِبْتُ لِمَنْ يَجْهَلُ نَفْسَهُ كَيْفَ يَعْرِفُ رَبَّهُ»20 در تعجبم از کسي که به خود جاهل است چگونه مي تواند پروردگار خود را بشناسد. و نيز مي فرمايند: «اَعظمُ الْجهلِ جَهْلُ الانْسانِ اَمْرَ نَفْسِه»21 بالاترين جهل و ناداني، جهل انسان به خودش است. 
اگر روح كسي درست بر بدنش حكومت نكند، اسير بدن است و تكليف روح را هوس هاي بدن تعيين مي كنند. چنين انسانی از ظهور زيبايي هاي روح در بدنش محروم است، وقتی روح نتوانست بر بدن حكومت كند، به عنوان مثال شكم انسان هرجا دلش خواست مي رود و روحِ گرفتار میل های بدن هیچ کاری در کنترل شکم ندارد، در این حالت فرمانده ی واقعي -كه بايد روح باشد- از فرماندهي عزل شده و در زندان ميل هاي مربوط به بدن گرفتار شده است. 
وقتي روح - با آزادشدن از میل های بدن- بزرگ و متعالي شد مي تواند بر حرص ها و ميل هايِ بي جا حکومت کند