eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
83 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
اگر امیال نفس امّاره با ترک خوشی ها به ویژه به وسیله ی روزه ی یک ماهه ی ماه رمضان بُریده شود، چشم دل متوجه عالم معنا می گردد به طوری که قلب انسانِ روزه دار منوّر به معارف حقیقی شده و ریشه ی وسوسه ها را می شناسد و از آن ها فاصله می گیرد
بسیار زیبا 🔰 ♻️رؤیت حقیقت وحدانیِ حق در صورتی برای قلب قابل احساس می شود که نه تنها در مقابل خداوند برای عالم ممکن الوجود هیچ وجود استقلالی قائل نباشیم، بلکه قلب طوری به صحنه بیاید که از فکر هم بگذرد و طالب خدای دیدنی باشد و نه طالب خدای فهمیدنی. فكر در عين اين كه چيز خوبي است ولی در رجوع به حضرت حق باید قلب را به میان آورد. اسب تا جایی خوب است که آدم را به دريا برساند از آن به بعد باید با کشتی راه را ادامه دهیم. فکر تا مراحلی به کار می آید که ما را متوجه وجود حق کند ولی بعد از آن، «حق» و نظر به او باید در میان آید. وقتی متوجه می شویم فكر مزاحم است كه در محضر حق، فكر بخواهد نظر دهد، در حالی که «سوار چون كه به منزل رسد پياده شود»؛ در محضر حق که جای فکر نیست، جای دل است و دیدن، به همین جهت مولوی می گوید:  فکرت از ماضی و مستقبل بود  چون از این دو رَست مشکل حل بود 
.همه ی زندگی ما آن است که او را بیابیم و با او زندگی کنیم و این با تقوا پیش می آید. گفت:  اول قدم آن است که او را یابی  آخر قدم آن است که با او باشی 
🔰 تأمل از آنجایی که تنها با توحیدِ قلبی است که جان انسان متوجه خدا می شود و از آنجایی که شخص مشرك عبادتش صحيح نيست، پس درواقع هرکس به اندازه ای که روحش توحیدی است روزه اش به ثمر می رسد و نور توحیدش از قوه به فعلیت مبدل می شود
حضرت ولی عصر(عج) سرّ روزه را مي دانند و با آن مرتبط هستند و از طرفی آن حضرت امام ما هستند و محل رجوع قلب ما به صورت کامل به اماممان است و خداوند جای او را در سِرّ ما قرار داده است. با توجه به این امر می توان گفت: «كسي كه از سرّ روزه بي خبر است، از روزه بي خبر است. و آن كه به امام خود نزديك نيست به همان اندازه از سرّ روزه بی خبر خواهد بود». 
از آنجایی که تنها با توحیدِ قلبی است که جان انسان متوجه خدا می شود و از آنجایی که شخص مشرك عبادتش صحيح نيست، پس درواقع هرکس به اندازه ای که روحش توحیدی است روزه اش به ثمر می رسد و نور توحیدش از قوه به فعلیت مبدل می شود.
وقتی انسان بخواهد با سرّ روزه آشنا شود، باطن خود را به میدان می آورد، همان باطنی که در حشر به میان می آید، از طرفی راه رسیدن به باطنِ هر عبادتی توجه کامل به توحید محض است، چون جایگاه هر عبادتی در توحید محض نمایان می شود، آن وقت است که انسان می فهمد سرّ روزه انصراف از هر چیزی است که او را از خدا غافل کند و نظر روزه دار به حضرت حق است و در نتیجه امامِ خود را که مظهر کامل توحید است می شناسد و به او با تمام وجود نظر می کند، این است معنی «حُبّ عَلِیّ عِبَادَة» که دوست داشتن علی(ع) را عبادت می داند.  قرآن می فرماید: «وَجَعَلْنَا لَهُ نُورًا يَمْشِي بِهِ فِي النَّاسِ»(201) ما برای عده ای جهت زندگی در بین مردم، نوری قرار دادیم. این ها در بین مردم نورافشانی می کنند، چون همه ی رفتارشان نور است. این ها همان صراط اند که باید پیدایشان کرد - هر چند از مو باریک تر و از شمشیر تیزترند- و رسول خدا(ص) در همین رابطه فرمودند: علی(ع) صراط مستقیم است. و فرمودند: «مَنْ أَحَبَّ عَلِيّاً كَتَبَ اللَّهُ لَهُ بَرَاءَةً مِنَ النَّارِ وَ بَرَاءَةً مِنَ النِّفَاقِ وَ جَوَازاً عَلَی الصِّرَاطِ وَ أَمَاناً مِنَ الْعَذَاب ».(202) هرکس دوستدار علی(ع) باشد خداوند برای او دوری از آتش و دوری از نفاق و امکان عبور از صراط و امان از عذاب را مقرر می دارد. 
با توجه به مباحث گذشته می توان گفت: روزه دار اصلي امام زمان(عج) هستند که قلب مبارک شان توحيد محض است و بقيه به اندازه اي كه به امام زمان شان نزديك اند روزه دار می باشند. مثل این که «تر»يِ اصلي، مربوط به آب است، بقيه چیزها به اندازه اي كه با آب ارتباط دارند از تری و رطوبت بهره مند می شوند پس ما به اندازه اي كه اعمال مان در محضر امام زمان(عج) است و به آن حضرت و مقام آسمانی آن حضرت نظر داریم، اعمالمان قبول است و اين كه مي فرمايند هر دوشنبه و پنج شنبه اعمال ما را در محضر امام مي برند، به این معنا است که در هر دوشنبه و پنج شنبه پرده عقب مي رود و هر کس مي تواند اعمالش را در مقايسه با آن قلب موحدِ مطلقِ حيّ و حاضر، بازشناسی کند و بفهمد چه كاره است.
شعر ولادت حضرت معصومه(س) علی اکبر لطیفیان سائل لطف نوشتند بنی آدم را سر ِ. این سفره نشاندند همه عالم را صبح فردا عجبی نیست اگر بنشانند یک طرف آسیه و یک طرفت مریم را حس ِ. معراج نشینیِ من این است فقط گوشه‌ای از حرمت پهن کنم بالم را در ضریحت شرف آدمیت ریخته اند پس محال است که آدم نکند آدم را همه بالفعل مسیح اند اگر پخش کنند نفس ِ. دختر موسایِ مسیحا دم را مثل یک عرش برای تو حرم ساخته اند کاش میشد حرم حضرت زهرا هم را با گدایی حرم فخر به دنیا داریم هرچه داریم از این دختر موسی داریم قصد کردی بکِشی و بکِشانی همه را تا به معراج ِ. بلندت برسانی همه را ریشه‌های دلِ ما رشته‌ای از چادر توست چادرت را بتکان تا بتکانی همه را به خدا ذره‌ای از خانمی ات کم نشود چه برانی همه را و چه بخوانی همه را تربت پای تو بودن چه به ما می‌آید پس چه بهتر سر راهت بنشانی همه را یک دو قربانی ما نیست برازنده‌ی تو وقت آن است بیایی بستانی همه را بشکند گر سر عشاق فدای سر تو همه‌ی ما به فدای نخی از معجر تو ما گداییم همه وقت نظر داشتنت خاک پاییم همه وقت گذر داشتنت آمدی مردم ایران به نوایی برسند ورنه جز اینکه بهانه ست سفر داشتنت علم شد تربت سجاده‌ی بیت النّورت حوزه‌ی علمیه شد لطف سحر داشتنت یک نفس در جگرت سوخت و شد روح الله برکت داشت چقدر، آهِ جگر داشتنت فتنه‌ای آمد و، چون فاطمه جمعش کردی‌ ای به قربان تو و سینه سپر داشتنت در طریقت نفس از پا که بیفتد خوب است سیر معراج به اینجا که بیفتد خوب است گاه بابا سخنش را به تو تنها میگفت. چون نبی گرچه علی داشت به زهرا میگفت جایگاه تو چنان در نظرش بالا بود جای آن داشت به تو اُمِّ ابی‌ها میگفت دست خطِ تو که میدید فقط می‌بوسید تا که یادِ تو می‌افتاد "فداها" میگفت خبر از عصمت بی، چون و چرایت میداد هر امامی که مقامات شما را میگفت عمه‌ی کرب و بلا در تو تجلی کرده باید این آینه را زینب کبری میگفت بر روی چشم همه جای شما محفوظ است احترام تو در این شهر خدا محفوظ است مطمئن باش در این شهر پریشان نشوی بی برادر نشوی پاره گریبان نشوی مطمئن باش کسی سنگ نمی‌اندازد از عبورت ز. سر کوچه پشیمان نشوی محملت بر روی چشم همگان جا دارد به خدا مورد آزار مغیلان نشوی آن قدر پوشیه و حله سرت میریزند زیر یک معجر پاره شده پنهان نشوی زیور آلات تورا مردم اینجا نبرند وسط خیمه‌ی آتش زده حیران نشوی محملت شعله ور از واژه‌ی غارت نشود حَرمت بسته به زنجیر اسارت نشود
چه تشهّد و سلامی، چه نماز بی ریایی چه حجابِ دلنشینی، چه وقارِ دلربایی شده سرگرم به تفسیرِ زوایایِ تو خورشید به صلابتِ تو به به! چه نجابت و حیایی به تو رو کرده برادر شده مشتاق حضورت که فقط خواهر سلطانی و معصومۂ مایی شده مشغول به ذکر تو و گل کرده سحرها به لبِ خادم صحنت غزلِ شیخِ بهایی همه شب ذکر لبش بوده در ایوانِ تو «بهجت» چه رواق و آستان و حرم ِ گره گشایی شُعرا گوشۂ ایوانِ تو آیینه سرودند چه غزلوارۂ آیینی و چه حال و هوایی همه مشغول به پابوس تو پیچیده در این صحن چه مناجاتِ دل انگیزی و چه مدح و ثنایی طلبیدی و شنیدم به خدا حینِ ورودم که تو ای زائر من، دیر رسیدی و کجایی؟! پدرت بابِ حوائج، تو کریمه، منِ سائل- به خودت رو زده ام! آمده ام محض گدایی سرِ راه تو نشستم به امیدی که به من هم کمی از سمتِ قنوتت برسد خیلِ دعایی بده در راهِ خدا و برسان برگِ براتِ سفرِ سوریه! یا که نجف و کرب و بلایی مرضیه عاطفی
حکم کردند که بی عشق نفس مذموم است شکر این سینه به عشق ازلی محکوم است از رضایی شدن تک تک ما معلوم است دل مسلمان شده ی فاطمۀ معصوم است همگی مستی خود را ز همین خم داریم هرچه داریم همه از حرم قم داریم به غبار قدم وصف تو محشر برسد پای توصیف تو باید که برادر برسد تا که در شأن تو مضمون برابر برسد جای آنست که یک سورۀ کوثر برسد لال در محضر تو بودن ما ، وصف شماست ورنه این شعر همان قطره کنار دریاست تو رسیدی و پدر صاحب دختر شده است صاحب و آسیه و مریم و هاجر شده است از گل خندۀ تو دهر معطر شده است خواهری زینت آغوش برادر شده است تا که قنداقۀ تو دست برادر افتاد گوییا حق به حسین بن علی زینب داد کعبه بر آل علی کرده گریبان را چاک سایۀ چادر تو پهن شده در افلاک تو همان عرش نشینی و من افتاده به خاک من چه گویم پدرت گفت ابوک به فداک بگذارید بدانند تمام دنیا پای این درس گرفتیم مسلمانی را کرمت جلوه ای از بارش باران دارد سفرۀ ما ز کرم خانۀ تو نان دارد این همان نیک سرشتی است که انسان دارد از ارادت به تو و شاه خراسان دارد محک عشق تو در سینه انسان کافی است هرکسی عشق نورزد به شما آدم نیست دست از عشق محال است که ما برداریم عشق خاک قدمت بود ، اگر سر داریم از بهار نفست شهر نیاسر داریم عطر تو بود گلابی که به قمصر داریم از زمانی که قدمهای تو آمد این سو نمک سفرۀ ایران شده قم ای بانو مینویسم به تو ای مقصد و مقصود حیات مینویسم به تو از تشنه لب آب فرات هرکه شد مست حسین از تو گرفته است برات پرچم گنبد تو عرشۀ کشتی نجات کاش میشد که به دست تو خدایی بشویم تا محرم همگی کرببلایی بشویم موسی علیمرادی
🔰بسیار عالی همان طور که انسان کامل - که قلب عالم هستی است- یک حقیقت جامع است و همه ی اسماء الهی در قلب توحیدی او جمع شده و یکی است که حامل این همه کمال است و از این جهت توحید را نشان می دهد، شب قدر نیز چنین رتبه ای دارد که ظرفیت جمع انوار روح را یک جا دارد - انواری از حقیقت را که هزار ماه امکان دریافت و ظهور آن را ندارند- در راستای تحقق تفصیلِ بعد از اجمال حتماً مهدی(عج) ظهور می کند و شب قدر به مطلع فجر می رسد، شب قدر شب است چون حقایق در آن شب در عین نزول، به صورت اجمال هستند همان طور که قرآن در شب قدر به صورت اجمال نزول کرد و آن اجمال در عرض بیست و سه سال به تفصیل در آمد شب قدر، شبي است كه بايد به فجر سالم برسد و توحید به معنی «وحدت در عین کثرت و کثرت در عین وحدت» تحقق یابد، كل زندگي يك شب است، برعکس قيامت که روز است؛ قرآن مي گويد: «يومُ القيامة» ولی در مورد دنيا مي گويند «وَ الَّيْلِ إذَا عَسْعَس»(207) سوگند به شبی که ناپايدار و «عَسْعَس» است، دائماً مي رود. ولی در مورد صبح، حرفی از رفتن نزد، فرمود: «وَ الصُّبْحِ إذَا تَنَفَّس»(208) يعني آنگاه كه صبح شروع مي شود. چون ديگر شب تمام است، فقط روز است. كل زندگي يك شب است؛ اگر كسي توانست از اين شب با جمع حقایق به صورت اجمال، به توحید برسد، در انتها که فجر محقق می شود با حقایق به شکل تفصیل روبه رو می گردد که همان بهشت است. بعضی ها به هیچ صبحی نمي رسند؛ دنيا آن ها را مي ربايد، در قيامت هم كه آن ها را مي آورند با ظلمتِ زندگي در دنيا به قيامت مي آيند چون در شب قدر ملائکه و روحی بر آن ها نازل نشد تا به توحید برسند، به توحید نظر نداشتند تا حقایق عالم غیب به صورت جامع در جان آن ها تجلی کند 207 - سوره ی تكوير، آيه ی 17.  208 - سوره ی تكوير، آيه ی 18. 
🔰🔰🔰🔰🔰🔰 ♻️از روزه بايد شديداً نگهباني كرد چون می توان از آن استفاده ها ی فراوان نمود ♻️ اين نگهباني به كمك نظر امام زمان(عج) ممكن است، ♻️از چنین امامی تقاضای کمک می کنیم تا بتوانیم روزه ی خود را حفظ کنیم و به مقام متقین برسیم و با حضور قلب در اعمال، زمینه ی رجوع به امام فراهم می شود ♻️«روزه داری كه از همه چيز روزه گرفت، در هر فعل و صفت و ذات، حق را مي يابد».  ♻️انبیاء(ع) می خواهند از طریق عبادات الهی ما را موحد کنند تا جز حق را نبینیم. خدا هم در بسیاری امور نشان مان می دهد كه ببينیم همه ی کارها به دست اوست. ملاحظه کرده اید چگونه به همه ی افراد امید داشتیم و کارمان حل نشد و بر خلاف همه ی كساني كه به آن ها اميدوار بوديم، خداوند مسأله ی ما را حل كرد، پس او را باید دید. حيف كه باز يادمان مي رود و از زیباترین عقیده که همان توحید است و قرآن برای آن نازل شده، محروم می شویم. اگر شیطان همين توحيد را از ما بگيرد همه چيز را از ما گرفته است و با بسته شدن شیطان در ماه رمضان إن شاءالله به مرور با روزه به جايي مي رسيم كه همه چيز را از خدا مي دانيم، یا به عبارت دیگر در ضیافت الهی به جايي مي رسيم كه خدا خود را به ما مي دهد.  ♻️اين روايت را در ماه رمضان فراموش نفرمائید و امیدوارانه کار را دنبال کنید كه حضرت حق فرمود: «براي هر نيكي ده برابر تا هفتصد برابرِ آن پاداش است مگر روزه، كه آن براي من است و من پاداش آن هستم.»(215)  215 - مستدرك الوسائل، ج 7، ص 502 ♻️وقتي انسان علاوه بر انجام واجبات و ترك محرمات در حدّ توان خود، از آنچه مباح است و ضروری نیست اجتناب كند و براي نيل به جوار حق و رضوان او از آنها دوري جويد و به خواسته هاي مجاز و مباح خود نیز جواب ردّ دهد و قلب خويش را از ياد اغيار باز دارد و با تمام وجودش در طلب مقصود باشد، در حقيقت خود را كنار مي زند و خود را ناديده مي گيرد و خداوند را به صحنه می آورد و این معنی توحیدی است که قرآن برای تحقق آن نازل شده است و پیامبران و امامان(ع) شخصیت های فعلیت یافته در این توحید هستند ♻️براي اين كه بحث به انتهاي خوبي برسد و اين سؤالِ عزيزان هم كه بالاخره اگر بخواهيم از طريق روزه به رؤيت حق نايل شويم، چه بايد بكنيم، جواب داده شود؛ به این کلام متذکر می شوم که حضرت حق می فرماید: «مَنْ طَلَبَني وَجَدَني، وَ مَنْ وَجَدَني عَرَفَني، وَ مَنْ عَرَفَني أحَبَّني، وَ مَنْ أحَبَّني عَشَقَني، وَ مَنْ عَشَقَني قَتَلْتُهُ، وَ مَنْ قَتَلْتُهُ فَعَلَيَّ دِيَتُهُ، وَ أنا دِيَتُهُ» کسی که مرا طلب کرد می یابدم و آن کس که مرا یافت می شناسدم و آن کس که مرا شناخت دوستدارم می شود و آن کس که دوستدارم شد، عاشقم می گردد و آن کس را که عاشقم شد می کشم و هرکس را که کشتم دیه ی او بر من است و خودم دیه ی او هستم. حرف روی نکته ی آخر است که می فرماید خودم دیه ی او می شوم یعنی خودم را به او می دهم. ♻️ پایان چکیده کتاب رمضان دریچه روئیت اثر استاد اصغر طاهرزاده♻️
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 شروع غزل‌های دهه اول محرم با استفاده از هشتک ها به مطالب مرتبط دسترسی وجود دارد
🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 فقط به مجلس حسین می‌شود به چشم دید... 💢 همین که در محرم تو روضه خوانده می‌شود دل همه به کربلای تو کشانده می‌شود فقط به مجلس حسین می‌شود به چشم دید که پادشاه پهلوی گدا نشانده می‌شود جهنم است نسبتِ بهشت با حریم تو کسی خطا کند سوی بهشت رانده می‌شود! به مشی نوکری همیشه مشق فرق می‌کند که «عشق» می‌نویسم و «حسین» خوانده می‌شود محرّم از میان عرش با مصیبت حسین سبوی اشک بر روی زمین چکانده می‌شود تو را ز اصل نه ولی ز اسب بر زمین زدند ...که اسب‌ها چنین به پیکرت دوانده می‌شود رسیدنی‌ست آن زمان که با نوای منتقم بهای قطره‌های خون تو ستانده می‌شود ✅ مظاهر کثیری نژاد
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 بانگ "هل من ناصر" است این، کیست تا یاری کند؟ 💢 چشم اگر امسال را هم آبروداری کند گریه می‌خواهد مرا از هرچه خود عاری کند هر کسی اینجا هنر کرده است با اشک آمده است کاش پلک از این هنرها پرده‌برداری کند بین دل با داغ او عقد اخوت بسته‌اند در ازل، آری، خدا این خطبه را جاری کند نوحه‌خوان در روضه می‌خواند به استمداد اشک بانگ "هل من ناصر" است این، کیست تا یاری کند؟ می‌روم تا کربلا، آنجا که مردی آمده است پای عهدش تا نفس دارد وفاداری کند رود می‌افتد به پایش تا به هر قیمت شده قطره‌ای از خویش را در جان او جاری کند آب اگر مهریه‌ی زهراست پس هر طور هست باید از مهریه‌ی زهرا نگهداری کند بیشتر از ضربت شمشیر، یک سوراخ مشک می‌تواند زخم را بر پیکرش کاری کند می‌روم قدری جلو، آن‌جا که یک سر روی نی بی‌محابا قد علم کرده است سرداری کند آن‌که تعلیم تکلم کرد بر عیسای طفل می‌تواند پس سر ِ بر نیزه را قاری کند باز می‌آیم به خود، آن‌جا که در من یک نفر گوشه‌ای کز کرده، می‌خواهد فقط زاری کند چشم کارش گریه در سوگ "حسین بن علی" است کور بادا چشم اگر از گریه خودداری کند ✅علی فردوسی
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 در عزا خانه ی تو دست خدا در کار است... 💢 همه سرمايه ی مجنون غم ليلا باشد عاشق آن است که سر گشته و شيدا باشد بعد از آنى که شده دلبر ما خيمه نشين عاشق دلشده آواره ی صحرا باشد قطره اى مى چکد و لذت عمرش اين است آخر راه دگر وصل به دريا باشد پرچم مشکى هیئت همه جا محترم است چونکه شيرازه اش از چادر زهرا باشد رو سپيدند قيامت همه ی زوارت چون به پيشانيشان نام تو آقا باشد با همه معرفتم عرضه کنم محضر تو اعتقادى که ز هر شبهه مبرا باشد در عزا خانه ی تو دست خدا در کار است تا خدا هست مصيبات تو بر پا باشد گرچه بر سينه غم کرب و بلا دارم من شک ندارم که حريم تو همين جا باشد نوکر آن است که يک لحظه شده چون ارباب وقت جان دادن خود بى کس و تنها باشد در قيامت که بگيرى سر خود را بر دست تا به زهرا برسى محشر کبرى باشد لحظه ی بوسه گرفتن ز رگ حنجر تو به خدا ذات خدا غرق تماشا باشد ✅قاسم نعمتی
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 به ابی انت و امی یا اباعبدالله 💢 پدرم نوکرِ دربارِ حسین بن علیست مادرم گریه کن و زارِ حسین بن علیست جان زهرا من اگر نوکراین خانه شدم لطف بی حدِّ علمدارِ حسین بن علیست گره هایی که گشودند ز کارم همه دم شک‌ندارم که فقط کارِ حسین بن علیست ازغم هر دوجهان نیز امانش بدهند هرکه در سایه ی دیوارِ حسین بن علیست دعوتم کرده اگر فاطمه در بزم عزا همه از زحمت بسیارِ حسین بن علیست همره ِ گریه کنان مادر غمدیده ی او وسط روضه عزادارِ حسین بن علیست غصه ی برگ عبور از صف محشر نخورد به جهان هر که گرفتارِ حسین بن علیست وسط گرمی بازار رسد سودِ کلان به همانی که خریدارِ حسین بن علیست "عابدا" موقع جان دادن ، هر محتضری آرزویش همه دیدارِ حسین بن علیست ✅مرتضی عابدینی ۱۳۹۶/۶/۲۸
🔷🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 صلی الله علیک یا اباعبدالله 💢    از ازل عشق،در دلم بوده سایه ی بر سرم،علم بوده خانه ی اولم حرم بوده دست از تو چگونه بردارم جز تو سرمایه ای مگر دارم؟ هر کسی دلخوش است با چیزی خوش نکرده دل مرا چیزی جز غمت، چون مریدها چیزی از تو غیر از کرم نمی خواهند چون زیاد است، کم نمی خواهند بچه بودم که کربلا رفتم پا به پای بزرگ ها رفتم تازه فهمیده ام کجا رفتم بار دیگر برات می خواهم سفر کائنات می خواهم هر که نام حسین را برده دست بر دامن خدا برده درد را داده و دوا برده نام تو نزد انبیاء، شفاست ذکر من اسمه دواءِ خداست غیرتت فاطمی، دلت حسنی ست نفست حیدری ست، سوختنی ست خصلت خانواده، بی کفنی ست منتها فرق در کفن ها هست کفنت پاره پاره، صد تکه ست! اکبرت رفت، اصغرت هم رفت ماند قولت ولی سرت هم رفت اسب از روی پیکرت هم رفت پسرِ فاطمه ولی نفسی نرود زیر بار هیچ کسی تیر وقتی بلای جانت شد آب شرمنده ی لبانت شد خود جبریل، روضه خوانت شد بعد از آن ماجرا فرات گِل است آب شد، آب از خودش خجل است لب زینب، رگ بریده ی تو پای در خاک و خون کشیده ی تو این مصائب ولی به دیده ی تو نیست چیزی به غیر زیبایی به! به این صبر و این شکیبایی کربلا، عالم وقوف شده از غمت ماه در خسوف شده کمی از غربتت، لهوف شده روضه های تو قابل لمس است غربتت اظهرُ من الشمس است غم تو رزق سالمان باشد شال مشکی مدالمان باشد عشقبازی حلالمان باشد تا محرم دقیقه می شمریم تا تو هستی غم که را بخوریم؟ با تو از وقتی آشنا شده ایم آرزومند کربلا شده ایم دست بر دامن رضا شده ایم که به دیدار آشنا برویم بعد مشهد به کربلا برویم ✅سعید پاشازاده
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢ما که به غیر از خانه ات جایی نداریم💢 هرکس دچارت گشت پس زد چاره ها را بیچاره خود کرده ای بیچاره ها را خورشید را هم مشتری خویش کردی مجذوب نورت کرده ای سیاره ها را در کشتی امن نجاتت جا گرفته هرکس رها کرده است تخته پاره ها را ما که به غیر از خانه ات جایی نداریم در خانه ات جا داده ای آواره ها را وا مانده ام در رزق پاک تو چه سرّی است؟ که پاک کرده دامن بدکاره ها را از لطف مادرهاست اهل روضه هستیم در روضه جنباندند چون گهواره ها را دیدم که آب حوض صحنت سرخ رنگ است از غصه خون کردی دل فواره ها را ✅آرش براری
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢مجلسِ روضه بهشت ماست بر زهرا قسم💢 خوش بحال عاشقی که با تو مَحرَم می شود روزیِ چشمانِ او فیضی دمادم می شود عاقبت هر کس دلش را شستشو داد از گناه چشمهایش چشمه ی جوشانِ زمزم میشود پلکهایت باز کن درهایِ رحمت را مبند بی نگاهِ تو دل ِ ما خانه ی غم میشود در سر و رویم شده پیدا کمی مویِ سپید فرصت دیدار دارد گوئیا کم میشود دلبرِ احرام بسته،لیلی ِ خیمه نشین چون خمِ مویِ تو قامت هایمان خم میشود این پیامِ ملت ما بود بر آل سعود پاسخِ ما بر شما سیلیِ محکم می شود تاقیامت مثلِ آن پیراهن غارت شده حوله ی خونینِ این حُجاج پرچم می شود بر مشامم میرسد هر لحظه بویِ کربلا مادری آماده ی ماهِ مُحرم می شود مجلسِ روضه بهشت ماست بر زهرا قسم زندگی بی گریه مانند جهنم می شود سفره دارِ گریه بر ارباب شخصِ فاطمه است مادرت صاحب عزایِ ذبحِ اعظم می شود تاسحر مسلم میانِ کوچه ها آواره بود اینچنین غربت گریبان گیر آدم می شود زیر لب میگفت : جان مادرت کوفه میا روزیِ زینب در اینجا درد وماتم می شود دخترِ زهرا که جایش کوچه و بازار نیست دارد اسباب پذیرایی فراهم می شود ماجرایِ کوچه اینجا بر سرم تکرار شد گیر کردن زیرِ پا سهم شما هم می شود گوشه ی گودال،جایِ تنگ،زیرِ دست وپا دنده ها اینگونه شکلش نا منظم می شود ✅قاسم نعمتی
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢عشقت نبود این که نبود حال و روز ما💢 داغت حسین ع به آتش کشیدمان اصلا خدا برای غمت آفریدمان ما از در سرای تو جایی نمیرویم هستی حسین ع به دو عالم امیدمان عشقت نبود این که نبود حال و روز ما از غیر تو خدا چه خوش اینکه بریدمان صبح ازل که آب و گل ما خدا سرشت زهرا س برای گریه به تو برگزیدمان نامت کلام اول روی زبان ماست یک یا حسین ع گفته خدا هم خریدمان ما رو سپید روی تو در روز محشریم آخر حسین ع روز جزایی امیدمان ما دل شکستگان در خانه ی توییم ای رحمت خدا تو نکن نا امیدمان ✅ داوود خلیلی کاوه
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 به ابی انت و امی یا اباعبدالله 💢 پدرم نوکرِ دربارِ حسین بن علیست مادرم گریه کن و زارِ حسین بن علیست جان زهرا من اگر نوکراین خانه شدم لطف بی حدِّ علمدارِ حسین بن علیست گره هایی که گشودند ز کارم همه دم شک‌ندارم که فقط کارِ حسین بن علیست ازغم هر دوجهان نیز امانش بدهند هرکه در سایه ی دیوارِ حسین بن علیست دعوتم کرده اگر فاطمه در بزم عزا همه از زحمت بسیارِ حسین بن علیست همره ِ گریه کنان مادر غمدیده ی او وسط روضه عزادارِ حسین بن علیست غصه ی برگ عبور از صف محشر نخورد به جهان هر که گرفتارِ حسین بن علیست وسط گرمی بازار رسد سودِ کلان به همانی که خریدارِ حسین بن علیست "عابدا" موقع جان دادن ، هر محتضری آرزویش همه دیدارِ حسین بن علیست ✅مرتضی عابدینی
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 تقدیم به نوکران و خادمان حضرت اباعبدالله الحسین علیه السلام 💢 سرتاسر محله ی مان غرق ماتم است حرف از حسین و زینب و ماه محرم است دیدم میان کوچه جوانی پُر از شعور حَیّ عَلَی الْعَزا به لبش بود، غرق شور می گفت: نذر خون خدا جان مادرم دم از حسین می زنم و اشک می خرم با روی خوش رساند به مجلس غریبه ای با هم زدند سر در هیئت کتیبه ای دیدم کسی عجیب پی کار دلبر است بی تاب و عاشقانه گرفتار دلبر است هر کارِ سخت بود، خودش گفت: می کند کفش هر آن که آمده را جفت می کند رندی کنار در به همه چای تازه داد چایش به قلب سنگی من هم گدازه داد با ذکر یا حسین و وضو طبق عادتش قاطی چای، ریخت کمی خاک تربتش با گریه فاطمه به تماشا نشسته بود یک بچه باز قلک خود را شکسته بود می گفت زیر لب: کم من را قبول کن از من دوباره سینه زدن را قبول کن رحمت به مادری که ارادت می آورد فرزند خویش را سوی هیئت می آورد از عشق و شور فاطمه جانش لبالب است با چادرش مدافع فرهنگ زینب است دیدم کنار دیگ نشسته است با ادب لات محله بود ولی گفت زیر لب: زهرا مرا به پای حسینش مرید کرد دیگ سیاه روضه مرا رو سپید کرد آمد به سوی من پدری پیر و محترم می گفت: گوش کن به من و این نصیحتم این جا هر آن چه خرج کنی سود می کنی خود را عزیز خانه ی معبود می کنی جانم فدای نوکر و دربان هیئتش جانم فدای پیرغلامان هیئتش هر کس به قدر معرفتش کار می کند با اشتیاق صحبتِ از یار می کند در اوج کار که پُر از اخلاص می شدند گریان برای حضرت عباس می شدند مجلس شروع شد، همه با آه و زمزمه هر یک گرفته اند اجازه ز فاطمه خدام درگهش همه بی ادعا شدند با این که خسته اند ولی یک صدا شدند دیدم دم از رفاقت دیرینه می زنند محکم تر از همه به سر و سینه می زنند چون شیرِ پاک خورده همه گریه می کنند مانند بچه مرده همه گریه می کنند گفتند: بی پناه به یک نیزه تکیه داد در بند یک سپاه به یک نیزه تکیه داد گفتند: عاقبت به لبش هم نخورد آب گفتند: مانده بود تنش زیر آفتاب گفتند: تشنه کام سرش را بریده اند گفتند: روی سینه ی آقا دویده اند گفتند: این غریب، میان وطن نبود جز یک حصیر پاره برایش کفن نبود ✅محمد جواد شیرازی
🔷🔶🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢یابن الشبیب گریه فقط بر حسین کن 💢 یابن الشبیب ، کاسه ی خون گر دو دیده شد یعنی هلال ماه محرم دمیده شد . یابن الشبیب ، گریه فقط بر حسین کن حتی اگر قدت ز مصیبت خمیده شد . یابن الشبیب ، گریه بر او کن که در برش یک دشت لاله اش همه با خنده چیده شد . یابن الشبیب ، خون ز دو چشمت رود رواست بر لحظه ای که پیکر اکبر دریده شد . یابن الشبیب ، ذکر حرم شد عمو عمو وقتی که رنگ چهره ی جدم پریده شد . یابن الشبیب ، عمه ی ما هم ز هوش رفت وقتی صدای خنده و خنجر شنیده شد . یابن الشبیب ، گریه امانم نمیدهد تا گویمت چسان سر جدم بریده شد . یابن الشبیب ، بر اثر نعل اسبها جسمی که سر نداشت به هر سو کشیده شد . یابن الشبیب ، سینه که شد خوب نرم نرم گهواره شد که اصغرمان آرمیده شد . یابن الشبیب ، تا به ابد یا بُنه ایه ای ذکر عزای آن تن در خون طپیده شد . ✅استاد حیدر توکلی