eitaa logo
اشعارآئینی
116 دنبال‌کننده
83 عکس
8 ویدیو
98 فایل
اشعارآئینی با سلام، با استفاده از لینک زیر به فهرست هشتک گذاری شده عناوین منتقل خواهید شد. https://eitaa.com/ya_habibalbakin1/1 ولأَندُبَنَّكَ صَباحا و مَساءً و لأَبكِيَنَّ عَلَيكَ بَدَلَ الدُّمُوعِ دَما ارتباط @m_sanikhani
مشاهده در ایتا
دانلود
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ... 🔹 زهرا نفس نفس زدنت می کشد مرا این رازداری حسنت می کشد مرا زهرا خودت بگو چه کنم با نبود تو حیدر فدای چهره ی زرد و کبود تو چشم و چراغ خانه ی کم سوی من ! مرو از من گذشته...محض رضای حسن مرو جای غلاف مانده سر بازویت ولی فریاد می زدی که فدای سر علی ای کشتی نجات علی، رو گرفته ای؟ من مرده ام مگر، که تو پهلو گرفته ای ای سربلند ها همه پیش تو سر به زیر پیش حسین دست به پهلوی خود مگیر مویت در این سه ماه حسابی سپید شد محسن میان شعله ی آتش شهید شد عمرم پس از تو ، فاطمه جان! می شود تباه در هر نماز مرگ مرا از خدا بخواه دنیا بدون نور تو تار است فاطمه کار علی بدون تو زار است فاطمه بعد از تو روزگار حسن تیره می شود وقتی به خاکِ چادر تو خیره می شود باور نمی کنم که نهانی و بی صدا با دست های خویش کفن می کنم تو را از سرنوشت راه گریزی نداشتم جز دردسر برای تو چیزی نداشتم آن روزهای خاطره انگیزِ ما گذشت زهرا ببین که بعد تو بر من چه ها گذشت بعد از تو خنده های علی را کسی ندید چون موی تو محاسن من نیز شد سفید بعد از تو چاه محرم غم های حیدر است هر شب که بی تو می گذرد صبح محشر است سر می کنم بدون تو با آهِ سینه سوز شرمنده ام که بی تو نفس می کشم هنوز احسان نرگسی 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً ✨ ✨🍃🌺 ✨⭐️🍂 ❣️✨✨✨✨ ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝
❁﷽❁ ❣️✨✨✨✨ ✨⭐️🍃 ✨🍂🌺 ✨ 🔹السَّلاَمُ عَلَيْكِ يَا فَاطِمَةُ بِنْتَ رَسُولِ اللَّهِ... 🔹 گفتن از فاطمه یک عمر زمان می خواهد صاحبان سخن از کل جهان می خواهد حقش این است که فریاد زنم حُب اش را حب او واجب عینی است ، اذان می خواهد گره کار دلم کور شد و فهمیدم... ذکر یا فاطمه ، یا فاطمه جان می خواهد باید از غصه ی او آه کشد ، گریه کند هرکسی اذن ورودی به جنان می خواهد روضه ی فاطمه را مرد نمی فهمد که روضه اش مجلس مخصوص زنان می خواهد کار ما نیست بگوییم غم زهرا را او هزاران ملَکِ مرثیه خوان می خواهد که بگویند چه آمد به سر مادرمان کل عالم بشود در به در مادرمان روضه خوان کاش بگوید چه کسی در کوچه آتش انداخته بر بال و پر مادرمان آه... جا دارد اگر عالم و آدم بشود همه قربان دل شعله ور مادرمان گوش عالم نشینده است به جانسوزی آن ناله ی بی رمقِ پشتِ درِ مادرمان آن قدَر غربت زهرا و علی اوج گرفت نتوانست بماند ، پسرِ مادرمان پسرش رفت که از غصه ی پرپر شدنش دو سه ماهی است شده خون ، جگرِ مادرمان دو سه ماهی است که او قدر جهان غم دارد چشم او اشک به اندازه ی عالم دارد دو سه ماهی است علی در وسط خانه ی خود جای کوثر ، دو سه تا چشمه ی زمزم دارد بچه هایش همه گریان و پریشان اما... حسنش چند برابر غم و ماتم دارد گوشه ی خانه نشسته است به خود می گوید این مدینه چقَدَر مردِ خدا کم دارد یک نفر نیست عیادت کند از مادرِ ما اصلا این شهر ، زنِ مومنه ای هم دارد؟ دلمان تنگ پیمبر شده و می دانیم بعد او شهر نبی ، غصه دمادم دارد این جماعت که به زهرا و علی تاخته اند در حقیقت همه ی قائله را باخته اند پوریا باقری 🌴انتشار همراه با ذکرِ نامِ شاعر و ذکرِ یک صلوات هدیه به حضرت حجه بن الحسن عج الله تعالی فرجه الشریف لطفاً ✨ ✨🍃🌺 ✨⭐️🍂 ❣️✨✨✨✨ ╚════ ೋღ❤️ღೋ ════╝
پس از سه ماه به او چشمِ کودکان اُفتاد بلند شد برود راه ، ناگهان اُفتاد پس از سه ماه به سمتِ تنور خود را بُرد پس از سه ماه چه شد که به فکرِ نان اُفتاد پس از سه ماه کمی خانه آب و جارو شد رسید تا که دَمِ در در آستان اُفتاد چهار کودکِ خوشحال را خودش می‌شُست اگرچه در بدنش دردِ بی امان اُفتاد غذا که پخت خودش ، فضه سفره را انداخت دوباره لقمه‌ی او دستِ این و آن اُفتاد ولی نشد که فقط لقمه‌ای خودش بخورد چقدر فضه صدا زد که از دهان اُفتاد میانِ بسترِ خود رو به قبله شد خانم کشید پرده به رو روی نیمه جان ، اُفتاد همینکه مادرِ پروانه‌ها دو چشمش بست همینکه ناله‌ی طفلان در آشیان اُفتاد دوید از دلِ مسجد به خانه ، سلمان دید که چند مرتبه آقا نفس زنان اُفتاد جماعتی که زنش را زدند می‌دیدند چقدر روی زمین با سر آسمان اُفتاد غروب از رویِ تل دخترش به پایین رفت اگرچه تا دل گودال از توان اُفتاد نگاه کرد نگاهش در آن شلوغی بر… عصا ، سنگ ، تبر ، دشنه‌ ، سنان اُفتاد گرفت چادرِ او زیرِ پا زمین خورد آه سرِ برادرِ او دستِ شامیان اُفتاد حسن لطفی
تا که گفتم یا علی شوریده و شیدا شدم تا نجف پرواز کردم راحت از غم ها شدم قطره بودم از کرامات علی دریا شدم لایق دست دعای حضرت زهرا شدم مادر خانه به من داده مدال نوکری حیدری ام ،حیدری ام ،حیدری ام ،حیدری دین علی، توحید علی ، قبله علی، قرآن علی هل اتی و مومنون ، یاسین و الرحمان علی حق علی ، مقصود علی ، محشر علی ، میزان علی جان علی ، لیلا علی ، دلبر علی ، سلطان علی آی مردم آی مردم حب حیدر دین ماست نایب پیغمبر اسلام تنها مرتضاست کیست مردم پهلوان پهلوانان جز علی کیست مردم زاهد شب ، شیر میدان جز علی کیست آن که ذوالفقارش کرده طوفان جز علی کیست آن که قلعه را بگشود آسان جز علی مرد عدل و دانش و تقوا و رزم و اقتدار لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار هر کجای معرکه پیچیده فریاد علی نغمه هل من مبارز باز سر داده علی مرد میدان کیست اینجا ، هست آماده علی یک تنه با لشکر باطل در افتاده علی هر که با او روبرو گردد ، شود کارش تمام وای اگر شمشیر او بیرون بیاید از نیام اولیاء الله را حیدر امامت می کند کیست او که فاطمه از او اطاعت می کند عالمی را حب او اهل سعادت میکند خوش به حال آن که با نامش عبادت می کند کوری چشم کسی که جنگ دارد با علی نیست در عالم امیرالمومنین الا علی نه به دنبال حکومت بود نه دنبال نام کم محلی بر ضعیفان بود بر حیدر حرام دارد او دِین بزرگی گردن شاه و غلام دشمنش هم گفته بی حیدر شود کارم تمام کیست او از دشمنش مشکل گشایی می کند تا قیامت دور او عالم گدایی می کند می نویسم کوری چشمان هر کافر ، غدیر از تمام روزهای سال بالاتر غدیر وقت عیدی دادن زهرا و پیغمبر غدیر می کنم تجدید بیعت با ولایت در غدیر من کی ام ، شکر خدا هستم نمک گیر غدیر چشم در راه ظهور آخرین تیر غدیر محمد حسین رحیمیان
باز این چه شورش است که در خانه ی علیست؟ این سوز گریه های غریبانه ی علیست کای مونس شکسته دلان حال ما ببین در آتش اینکه سوخته پروانه ی علیست آن در که جبرئیل امین بود خادمش آتش گرفته قاتل ریحانه ی علیست خورشید آسمان و زمین کنج بستر است این خانه بعد فاطمه ویرانه ی علیست خاتون خانه ای که در آن سوخت خانمش از این به بعد، دختر دردانه ی علیست حیدر چرا به شانه ی دیوار سر نهد؟ سرهای قدسیان همه بر شانه ی علیست باز این چه نوحه و چه عزا و چه شیون است؟ این جان حیدر است که در حال رفتن است دیدی چگونه قامت یک پهلوان شکست؟ در را که دید فاتح خیبر، زمین نشست جان علی تو گوشه ی بستر چه می کنی؟ پر می زنی و با دل حیدر چه می کنی؟ ای پاسخ سلام بدون جواب من چادر به چهره ات نکش ای آفتاب من از کار من همیشه گره باز کرده ای تنها تو در به روی علی باز کرده ای هی زل نزن به این در و دیوار رو به رو یا گریه کن سبک بشوی یا سخن بگو باشد قبول همسفر من برو ولی از حق خود گذشته ام اصلا، برو ولی احساس های دخترمان پس چه می شود؟ تکلیف آن قرار مقدس چه می شود؟ زهرا قرار بود سپر من شوم نه تو مرد میان رنج و خطر من شوم نه تو حرف از فراق بین تو و من نبود که اصلا قرار زود پریدن نبود که آتش گرفت بال تو و من گداختم بانو سه ماه با غم و اشک تو ساختم دیگر بخند تشنه ی قدری تبسمم تابوت هم بخواهی اگر، چشم خانمم آن روز روی قلب علی خورد میخ در بدجور آبروی مرا برد میخ در آن ذوالفقار خیبر و خندق شکسته بود بانو حلال کن که علی دست بسته بود با ضربه ی لگد شده همدست میخ درن کار تورا به فضه کشاندست میخ در ای چاه بعد فاطمه با اشک من بجوش دیوار در عزای جوانم سیه بپوش ای آسمان به ناله ی شبهای من بساز آه ای زمین تو با تن زهرای من بساز شاعر: داوود رحیمی سبک👇👇
جانِ خَیرُالوَرایی بضعه ی مصطفایی سوره ی قدر و کوثر یاور مرتضایی ذکر ما فاطمه یا فاطمه بی همتا فاطمه یا فاطمه گرفته نَشأَت از مَصائبَت عاشورا فاطمه یا فاطمه یا زهرا فاطمه یا فاطمه تویی نور هدایت کرمِ بی نهایت شدی با قامت خم جانفدای ولایت ای جانم به فدای غم تو فدای غم و عمر کم تو آتش دل ما سینه زنان شرار داغِ قدّ خم تو یا زهرا فاطمه یا فاطمه نظری سوی ما کن درد ما را دوا کن روزی سینه زن ها حرم کربلا کن سِیرِ دل تا اباعبداالله عهدِ ما با اباعبدالله میگوییم یاد خِیل شهدا یا حسین یا اباعبدالله یا حسین یا اباعبدالله سبک مسجدی 👇
فاطمه/ مادر ساداتی فاطمه/ مظهر آیاتی فاطمه/ مددی مولاتی شورِ _ عشق تو _ در سر نورِ _ سوره ی _ کوثر گفته _ بَضعهُ _مِنّی ای تو_ جانِ پیغمبر پاره ی قلب رسول الله لقبت انسیه الحورا میگیره شکلْ واژه ی مادر پیش اسمت حضرت زهرا فاطمه جان مادرم زهرا ..... بند دوم: بانوی _ آبی و آیینه عشق تو _ میتپه تو سینه میپره _مرغ دل مدینه تازه _ شده باز داغم دارم _ میمیرم از غم اشکم _میچکه نم نم از این _ماتم اعظم شده حیدر زار و افسرده گل یاسش آخه پژمرده تازه فهمید موقع غسلش که نگارش ضربه ها خورده فاطمه جان مادرم زهرا .... بند سوم: کوچه و خنده ای نشکفته کوچه و نفسی آشفته کوچه با یه راز ناگفته اومد مردک نامرد راه مادرو سد کرد با یک سیلی اون شد باغ سبز حیدر زرد لرزه افتاد بر تنش ای وای بی رمق شد بدنش ای وای خیره بر روی زمین چشمش شده مضطر حسنش ای وای فاطمه جان مادرم زهرا ..... ▪️▪️▪️✒️✒️✒️▪️▪️▪️ علی صمدی
شب های نوا شب های غمه پر شد عالم از ذکر یا فاطمه بیرق عزا هرجا شد به پا فصل روضه ی مادر عالمه واویلا دم و ذکر لب های حیدر شده جاری اشکای حیدر به هم ریخته دنیای حیدر زیرلب میگه آتش افتاد به جونم نزار بی تو تنها بمونم نرو دلبر قد کمونم فاطمه جان مرو از بر من میشکنه بی تو بال و پر من آه واویلا واویلا یا زهرا / آه واویلا واویلا یا زهرا ☑️ بند دوم ای جان و دلم ای هستی من برخیز و ببین گشته ام پر محن آتیشم مزن از پیشم مرو وا کن چشم زیباتو جان حسن بی تابم به دل تاب دوری ندارم نزار بسته شه راه چارم اگه تو بری سخته کارم بی تابم چقدر آه و ناله کشیدی عزیزم ز دنیا بریدی بمیرم غم کوچه دیدی وای تو و یک حرومیه دل سنگ وای چه ها شد در اون کوچه تنگ آه واویلا واویلا یا زهرا / آه واویلا واویلا یا زهرا ☑️ بند سوم ای یار علی دستم رو بگیر حال زار تو حیدر رو کرده پیر یاس پرپرم روح پیکرم جان زینب از مرتضی رو نگیر ای جانم شنیدم که راهت رو بستن اونایی که دنیا پرستن زدن حرمتت رو شکستن ای جانم زدن با چه جرم و دلیلی عزیزم به روی تو سیلی ببین صورتت گشته نیلی وای شنیدم که سیلی زد اغیار وای شنیدم که خوردی به دیوار آه واویلا واویلا یا زهرا / آه واویلا واویلا یا زهرا ☑️ بند چهارم گئتمه فاطمه رحم ائیله منه چوخدی الفتیم دلده زهرا سنه یاندی درگهین چوخ چحدین بلا بنزیر پیکرین لاله و سوسنه آغلارام بهاریم خزان اولدی زهرا اورک دردیله دولدی زهرا گل وصلیمیز سولدی زهرا آغلارام الیم یار بیمار الینده قالوبدی گلوم خار الینده گلیب درده مسمار الینده وای قاپون یاندی اوتلاندی سینه‌ن وای او گوندن یارالاندی سینه‌ن آه واویلا واویلا یا زهرا / آه واویلا واویلا یا زهرا ☑️ بند پنجم دردین حیدرین سیندیردی بئلین گئتمه صبر ائیله زینب آلسین یرین قویما غصه دن آغلاسین بالام صبر ایله قیزون بیر گون اولسون گلین زینبین رضا اولما دردی چوخالسین بلا تیرینی جانه آلسین قیزین باشینه قاره سالسین زینبین باشیندا بلایاسی واردی نقدری غم و یاسی واردی یاریم گونده غوغاسی واردی وای او گونده دونر طوی عزایه فاطمه سنده گل کربلایه آه واویلا واویلا یا زهرا / آه واویلا واویلا یا زهرا سبک 👇
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 تو منحصر به فردترین یار حیدری... 💢 یا فاطمه! تجلّیِ انوار کبریا یا فاطمه! عزیزترین خلقتِ خدا شکر خدا برای تو من خادمی شدم دست خودم نبوده اگر فاطمی شدم نُطقم شکسته نیست اگر پاشکسته‌ام از دردها به یُمن دعای تو رَسته‌ام در بین خادمان تو من دستِ آخرم در حدّ وسعِ خویش برای تو شاعرم بانو اگر چه روسیه‌اَم از گناه‌ها خانم! اگر چه گمشده‌ام بین راه‌ها امّا به غیر تو نزدم رو به زندگی تسبیحِ توست افضلِ اعمال بندگی از ابر چادرت بچکد خضرها بسی بیش از همه تویی که به فریاد می‌رسی " هذا محبُّ فاطمه " سربند انبیاست ذات تو راز سرّی و پوشیده‌ی خداست کیفیّت قدم زدنت بین کوچه ها معلوم می‌کند که تویی معدن حیا کیفیّت حجاب تو در پیش چشم کور معلوم می‌کند که تویی نورِ نورِ نور کم آوَرَد ز حقّ ثناگویی‌اَت زبان الگو بگیرد از جَنَمت صاحب‌الزّمان تو منحصر به فردترین یار حیدری تو اَقرَب از همه به وجود پیمبری مزد رسالت نَبَوی شد مودّتت باشد بهای جنّت الاَعلیٰ محبّتت پایم شکسته‌است ؛ امیدم به پای توست پا بر سرم گذار ؛ وجودم برای توست ای کاش باشی‌ام تو در این روزها نصیر امشب شفای نوکر خود از خدا بگیر ✅محمد_علی نوری- ۹۸/۱۰/۲۰ 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 از مرگ میگویی زبانم لال با من... 💢 نُه سال با پیغمبر و نُه سال با من من با تو خوشحال و تو هم خوشحال با من دنیای من از عشق مالامال با تو دنیای تو از عشق مالامال با من یک یا علی گفتی و عشق آغاز کردی عهد وفا بستی تو از آن سال با من از ذوالفقارم دورم و باکی ندارم هستی دلیرانه در این جنجال با من گریه برای دست های بسته با تو گریه برای چادر پامال با من برخیز تا با هم دوباره پر بگیریم میل پریدن با تو زهرا ، بال با من تعبیر شد رویای تلخ این سه ماهم از مرگ میگویی زبانم لال با من عجل وفاتیِ تو شد مقبول تر از اَمّن یُجیبُ المضطرِ اطفال با من حالا که دیگر تو نمیمانی کنارم باشد،قرار بعدی ات گودال با من شیون برای زخمی گودال با تو ضجّه برای غارت خلخال با من ✅محسن همتی 🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 از عشقمان دردش فقط بر تو رسیده 💢 دیدم هر آیینه به تو؛ذات خدا را در هر نظر آمد به یادم مصطفی را شهر مدینه بعد هجرانِ پیمبر در دل گرفته کینه ی اهل کسا را امشب اجابت کن تمنای علی را کمتر بسوزان سینه ی آل عبا را چشم تمامیِ حرم خیره به بستر با خنده برگردان به این خانه صفا را از عشقمان دردش فقط بر تو رسیده با جان خریدی غصه های مرتضی را در بین آتش دیدمت آتش گرفتم یعنی که دشمن زد به یک تیرش دو جا را دیگر صدای اهل این کوچه درآمد این بار بهانه کرده اند این گریه هارا با این قنوتی که تو میگیری؛ دوباره کردم تجسم ضربه ی آن بی حیا را زد باغلافی روی بازویت عزیزم با دست بسته دیده ام این ماجرا را سخت است اما دلخوشیِ بچه هایم جارو بزن بار دگر ماتمسرا را هر شب دعا کردی تو در حق غریبه امشب شنیدم که عوض کردی دعا را دستان طفلانم به سمت آسمان که: مادر بگیرد از خدای خود شفا را وقتش نبود عجل وفاتی را بخواهی جایش نبود آتش زنی دلهای ما را راستی تویک پیراهنی دادی به زینب خواندی برایش روضه های کربلا را ✅مرتضی عابدینی - دی ماه ۹۸ 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷 💢 اجازه هست شریک غم شما بشویم؟ 💢 قسم به جلوه ی ایمان و عصمت زهرا بیا که شاد شود قلب حضرت زهرا   گناهکاری ما را ببخش آقا جان به حرمت نظر لطف و رحمت زهرا   دعا برای محبین خود به لب داری میان نافله ات، طبق عادت زهرا   شعاع نور بصیرت به ما عنایت کن از آفتاب رفیع بصیرت زهرا   رسیده ایم که ما را علی شناس کنی به پای مکتب درس ولایت زهرا   کمی به ما بچشان مزه ی عبادت را قسم به گریه ی وقت عبادت زهرا   هزار شیر، چنان قاسمِ سلیمانی گرفته اند شجاعت، ز غیرت زهرا   به خون خویش تپید و به شعله سوخت ولی رسید با پرِ خونی به خدمت زهرا   اجازه هست شریک غم شما بشویم؟ برای ناله زدن در مصیبت زهرا   چه شد که اهل مدینه پس از رسول خدا عوض شدند و شکستند حرمتِ زهرا؟!   چرا مصیبت خود را به بیت الاحزان بُرد؟! چه بوده علت اصلی غربت زهرا؟!   چه شد که چهره ی خود را ز حیدرش پوشاند؟! مگر چه بوده عیان، بین صورت زهرا؟!   چرا همیشه پر از لاله بود پیرهنش؟! چگونه بوده به دیوار اصابت زهرا؟!   غلاف را به چه وضعی زدند بر بازو؟! چه شد که خوب نشد این جراحت زهرا؟!  ✅ محمد جواد شیرازی- دی ماه ۹۸ 🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷
منو ببخش اگه برا تو حتی یه لحظه کم گذاشتم چادرفاطمه پناهه.اهل زمین وآسمونه چادری که حبل المتینه.گناه مارو میسوزونه مادرما چه مهربونه شکرخدا باز مشکیه فاطمیه میپوشم حلقه ی نوکریه تو گوشم.یازهرا شکرخداباز به سینه می زنم تاجون دارم ازعشق مادرم جنون دارم.یازهرا ام ابیها.مارو ببر به کربلا زهرا 2 یازهرا ️بنددوم پرمیشه توو تموم محشر.ازبوی چادرت سراسر باتوشفیعه ی دوعالم.غمی ندارم دیگه مادر سوره ی یاسینی وکوثر خوشبختی یعنی عشق علی به سینه ام دارم مادرمی همه کس وکارم خوشحالم خوشبختی یعنی گدای بچه های توهستم زچایی روضه ی تومستم خوشحالم ام ابیها.مارو ببر به کربلا زهرا 2 یازهرا ️بندسوم به زیربیرقت یازهرا.یه عمریه ازتومیخونم ازتورسیده هرچی دارم.تاآخرش گدات می مونم اینو به والله میدونم زهرا یازهرا سینه زن حسینتم مادر گریه کن دخترتم مادر یازهرا زهرا یازهرا زلطف تو کرببلا دارم به زیرسایه ی علمدارم یازهرا ام ابیها.مارو ببر به کربلا زهرا 2 یازهرا ️بندچهارم خداروشاکرم که هستم.کفترجلد بامه حیدر شدم من ازدعای زهرا.زکودکی غلامه حیدر به عالمی امامه حیدر خوشبختی یعنی ذکر روز و شبای من حیدر نغمه ی رو لبای من حیدر یاحیدر خوشبختی یعنی شیعه ی مرتضی علی هستم پای ولایت ولی هستم یاحیدر میگم ای جانم.مهرعلی تموم ایمانم 2 ای جانم ابوذر رییس میرزایی (بهار) سبک 👇منو ببخش اگه برا تو حتی یه لحظه کم گذاشتم
همین که بهتری الحمدلله جدا از بستری الحمدلله همین که در زدم دیدم دوباره خودت پشت دری الحمدلله -- شنیدم بسترت را جمع کردی و با سختی پرت را جمع کردی شنیدم آب دادی به حسینم حواس دخترت را جمع کردی -- تو دیگر با حجابت خو گرفتی به چندین علت از من رو گرفتی گمان کردی ندیدم زیر چادر چطوری دست بر پهلو گرفتی -- جواب حرف هایم شد همین! نه؟ غریبه بودم اما این چنین نه! ببینم! قصد رفتن که نداری؟ نرو! جان امیرالمومنین، نه! حسین رستمی
روی تاج عرش طبق نصّ لولا فاطمه نقش شد زهرا سلام الله عليها فاطمه آنكه خاک جانمازش را پرستش مى كنند اوليا الله عالم ، كيست الا فاطمه انبيا از بركت دستاس او نان می خورند رزق و روزى می دهد به اهل بالا فاطمه ظاهراً فرموده اند ام الائمه فاطمه باطناً فهمانده اند ام ابيها فاطمه جلوه ای شد ليلة القدر رسول الله او جلوه ای شد ليلة المحيای مولا فاطمه بچه هايش حجت الله اند اما گفته اند آشكارا حجت الله علينا فاطمه سيزده معصوم هريک نورى از زهراست پس مى شود سرجمع اين ها چهارده تا فاطمه فاطمه حق و علی حق و مع الحق آينه است چه علی اندر على چه فاطمه با فاطمه حک شده بر روی گردنبند زهرا ياعلی حک شده بر ذوالفقار مرتضی يا فاطمه بس كه حيدر فاطمه است و بس كه زهرا حيدر است در نجف چيزى نمی بينيم الا فاطمه شادی روح خديجه، كوری چشم همه سروری دارد به زن های دو دنيا فاطمه با هر اسمی كه بخوانی در نهايت مادر است راضيه حنانة الحوراء، زهرا فاطمه مادری بالاتر از اين مهربانی بيش از اين؟ می رسد محشر به داد شيعه صدجا فاطمه خانه اش كه سوخت مسمار از خجالت سرخ شد آن چنان برخورد با سينه كه آنجا فاطمه زهرا فاطمه مادری بالاتر از اين مهربانی بيش از اين؟ می رسد محشر به داد شيعه صدجا فاطمه خانه اش كه سوخت مسمار از خجالت سرخ شد آن چنان برخورد با سينه كه آنجا فاطمه محمد جواد پرچمی
طوبای مرتضی که زمانی رشیده بود دیگر زتندباد بلا قد خمیده بود غرق سکوت خسته و مجروح و بی نفس شمعی که قطره قطره به آخر رسیده بود حتی برای حرف زدن هم توان نداشت طوفان شعله ها نفسش را بریده بود تنها شراره دلش این بود که چرا کار علی به خانه نشینی کشیده بود؟ جای رسول در عوض لیلة المبیت با جان خویش جان علی را خریده بود آن روز درد غنچه خود را به خاک سرخ بعد از جسارت در و دیوار دیده بود داغ عظیم ناحلة الجسم را علی تنها به شانه در شب دفنش کشیده بود حسن کردی
جوری زدند آینه از چند جا شکست در بین خلق حرمت شیر خدا شکست ای کاش می شکست نه آیینه خورد شد در پیش چشم های علی سینه خورد شد تا دست های حیدر کرار بسته شد گویی که ذوالفقار غرورش شکسته شد می سوخت بی صدا پر پروانه ی علی آتش گرفته بود در خانه ی علی سخت است باورش که چهل مرد، هم زمان در کوچه می بَرَند علی را کشان کشان افسوس غیرِ فاطمه ی در میانِ دود یک شهر روبه روی علی ایستاده بود از ذوالفقار حیدر کرار کینه داشت آن کس که روی چادر زهرا قدم گذاشت یاس علی بریده بریده نفس نکش با قامتی که سخت خمیده نفس نکش بودی به دور حیدر کرار در طواف شد ناتمام حج تو با ضربه ی غلاف در شعله دیدنی شده راز و نیاز تو آتش دخیل بسته به چادر نماز تو احسان نرگسی
ناحلة الجسم یعنی                         نحیف ودل شکسته میری                                    جوونی اما مادرپیری                                             بهونه ی سفرمیگیری باکیة العین یعنی            بارون غصه ها میباره                      چشای مادرما تاره                          دیگه علی شده بیچاره منحدة الرکن یعنی             توون برات نمونده بانو                      کی قلبتو شکونده بانو                             کی بالتو شکونده بانو معصبة الاراس یعنی           بستی سری روکه پردرده                         رنگ رخ تومادر زرده                                  توکوچه کی جسارت کرده؟ جوری لگد خوردی که               نمی تونی بلند شی ازجات                         جای قلافه روبازو هات                                 داری می ری کناربابات هیچ کسی ای وای من              نگفت تو کوچه به اون کافر                          نزن زنو جلوی شوهر                                 بمیره زینبت ای مادر برگرفته شده ازhelali-sher.blog.ir
روضه حضرت زهرا سلام الله علیها روضه بسیار جانسوز _ حضرت زهرا سلام الله علیها _ حجت الاسلام میرزامحمدی   السلام علیک یا ایتها الصدیقة الشهیدة ، المغصوبة حقها ، و الممنوعة ارثها ، و المقتول ولدها و المکسورة ضلعها و المظلوم بعلها رنگ پاییز ، به دیوار بهاری افتاد بر در خانه ی خورشید شراری افتاد فاطمه ظرفیت کل ولایت را داشت وقت افتادن او ، ایل و تباری افتاد تکیه بر در زدنش دردسرش شد به خدا او کنار در و در نیز کناری افتاد..... "و ضرب الباب برجله فکسره..." آنقدرضربه ی پاخوردبه در تا که شکست *شماها کنایه فهمید ، ببینم ازین مصرع چی می فهمید؟* آنقدر ضربه ی پاخوردبه در تا که شکست آنقدر شاخه تکان خورد که باری افتاد .... *یه وقت دیدن صدا زد "یا فضه خزینی قتل والله ما فی احشایی....." از وقت افتادنش رو زمین ، تا فاصله به هوش آمدنش ، نمیدونم چقدر طول کشید؟!! اما به محض اینکه به هوش اومد پرسید علی رو کجا بردن....؟ اومد میان مسجد ، چی جوری اومد دیگه نپرس" تازه محسنش سقط شده بود، هنوز از پهلو و سینه ش خون جاری بود یا صاحب الزمان ببخش آقا ، ما هم نمیخوایم بدونیم مادرت چه جوری آمد ،آمد هر جوری بود آمد ، دید یه شمشیر برهنه ، بالاسر امامش گرفتن ... دستان امامشو بستن ، پیراهن امام رو کشیده بودن بالا ، تا سر و گردن امیرالمومنین که خود بی بی فرمود : "استحقروا ابا الحسن بعد رسول الله" هی میگن علی بیعت کن ، آگه بیعت نکنی "نضرب عنقک" گردنت و میزنیم ، چه کرد؟ "فخَرَجَتْ فَاطِمَه وَاضِعَهً قَمِیصَ رَسُولِ اللَّهِ عَلَى رَأْسِهَا" پیراهن پیغمبر رو رو سرش گذاشت "آخِذَهً بِیَدَیِ ابْنَیْهَا" دست حسن و حسینش رو گرفت "فصرخت و هی تبکی و تصیح" هی می گفت تو گریه هاش "خلّوا عن ابن عمّی ... خلّوا عن ابن عمّی ..." هر چه ناله زد دید خبری نمیشه ، دست به معجر برد* غیرت معجر او دست علی را وا کرد همه دیدند سقیفه به چه خاری افتاد... *سلمان میگه دیدم ستون های مسجد شروع کرد به لرزیدن ، امیرالمومنین فرمود سلمان بلافاصله خودتو برسون به فاطمه ، بگو فاطمه جان اگه نفرین کنی یه جنبنده دیگه رو زمین نمیمونه... تو دلت میخوای بگی کاش نفرین میکرد ، اما من میگن اگه نفرین میکرد ما کجا براش گریه میکردیم" ممنونتیم بی بی جان ... تا سلمان پیغام آورد یه جمله ای به سلمان فرمود ، فرمود : "یریدون قتل علیّ ما علیّ صبرٌ" سلمان اینا میخوان علی مو بکشن ، من تحملشو ندارم ،اجازه نداد سر سوزنی آسیب به امام زمانش برسه،من میخوام بگم فاطمه جان اینا اراده ی قتل علی رو کردن، بیست و پنج سالم نتونستن جسارتی کنند به این معنی، تو طاقت نیاوردی، دست به معجر بردی.... آخ لایوم کیومک یا اباعبدالله.... وقتی از بلندی اومد کنار قتلگاه دید همه دارند نگاه میکنم ،فرمود عمرسعد "ایقتل ابوعبدالله و انتم تنظرون" کاش همه نگاه میکردن مثل مسجد النبی،اما یه وقت زینب دید،شمشیرها بالا میره دیگه برنمیگرده،نیزه دارها،نیزهاشونو بلند میکنن ، دیگه نیزه هاشونو برنمیگردنن ، یکی داره زیر تیغ و تیر و نیزه ها میگه آخ جیگرم ..... هر جوری بود از قتلگاه فاصله گرفت ، اما دل زینب اینجا باقی موند ، رفت ، چه رفتنی ، همه ی آرزوش این بود هر چه زودتر برگرده بلکه بتونه مثل مادرش امام زمانشو از زیر تیغ و شمشیر نجات بده اما، امان از اون ساعتی که برگشت ، تا روز یازدهم نتونست برگرده وقتی هم که اومد دیگه خیلی دیر شده بود، اخه "فَوَجَدْتُهُ مَکْبُوباً عَلَى وَجْهِهِ وَ هُوَ جُثَّهٌ بِلَا رَأْسٍ" دید یه بدن بی سر ... مقطع الاعضا... اربا اربا تو گودال افتاده... حسین ......بابی المستضعف الغریب یا اباعبدالله... ای مصحف ورق ورق روح پیکرم آیا تویی برادر من نیست باورم .... *داداش* این غم کجا برم که زهجده عزیز خود یک پیرهن نشانه برم نزد مادرم..... حسین.....جان.....باالحسین یا الله ...
🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶🔷🔶 💢 جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان 💢 درد داری، دست بر بازو بگیر اما بمان پیش چشمم دست بر پهلو بگیر اما بمان من که می دانم برایت راه رفتن مشکل است باشد اصلا دست بر زانو بگیر اما بمان گرچه سختی می کشی در خانه، باشد کار کن فضه را بنشان و خود جارو بگیر اما بمان با غروبت خانه ام تاریک شد، لطفا نرو مثل شمعی نیمه جان سوسو بگیر اما بمان غربت من گرچه سنگین است روی شانه ات با غم تنهایی من خو بگیر اما بمان چهره می پوشانی از من، گرچه دلخونم ولی جان حیدر! هر شب از من رو بگیر اما بمان ✅ محسن ناصحی