eitaa logo
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
411 دنبال‌کننده
3.9هزار عکس
1.1هزار ویدیو
40 فایل
‌‌‌‌تنہابہ‌شوق‌ڪرب‌وبلا‌میکشم‌نفس دنیاےِبی‌حُ‌ـسِین‌بہ‌دردم‌نمیخورد")💔 الهم‌عجل‌لولیک‌الفرج🤲🏻 ┅═══••✾••═══┅ راه‍ِ‌ ارتباطے: ☑️ @Mahdi1220 ⤵️جهت تبادل و تبلیغات @ya_hossien110 ⤵️همه کانال های ما @ya_hossien134 @Jok_city134 @steker128
مشاهده در ایتا
دانلود
https://harfeto.timefriend.net/16416273359987 حرفاتون رو ناشناس بزنید🖤 🌸🌺🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 https://eitaa.com/joinchat/1414660259C8b2cf0286a
درحال نوشتن رمان عاشقی زودگذر.......
بچه ها چرا لف دادید؟؟؟😑
7.74M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
زلف حسن گره خورده به ذوالفقار علی...💪
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
#حرفاتون🌸🌺👇🏻
بله خیلی خوشم مطالب جالبی داشت اگه کسی دوست داره لینک کانال رو داشته باشه این پیام رو ریپ بزنه توی پی وی من براتون بفرسم🌸🌺🌸🌺🌸
↻🧡🔗••|| شُعلہ؎ِاَنفَـس‌وآتَـش‌زَنہِ؎ِآفـٰآق‌اَسـت غَـم‌قَـرآرِدِلِ‌پُـرمَشـغَلہِ؎ِ؏ـشـٰآق‌اَسـتシ!- 🧡⃟☁️¦⇢
•┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈•
میگن امام حسین {علیه السلام} رو غروب روز جمعه به شهادت رسوندن غروب روز جمعه شد یادت رفت سلام بدی حالا حالا باید بدوی... (: ♥️
به وقت رمان🧡🍁🧡🍁👇🏻👇🏻👇🏻 عاشقی زودگذر❤️🌺❤️🌺❤️👇🏻👇🏻 امشب دوتا پارت خیلی بلند براتون آماده کردم🖤🎩
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 #Part23 عاشقی زودگذر "زمان حال" لباس هام رو عوض کردم موهام رو شونه زدم کرم مرط
💛👑💛👑💛 👑💛👑💛 💛👑💛 👑💛 💛 عاشقی زودگذر بابا اومد داخل با دیدن کیان گفت=بَه چشممون به جمال آقا روشن خیلی خوش اومدی قدم گذاشتی روی چشم ما ، کیانم لبخند زد گفت=فدات بابا دیگه ببخشید کَم لطفتی از من بوده😊 +اوههه حالا ببین چه باکلاسم برا من حرف میزنه ، بابا نبودی ببینی به من چه چیزای گفت بابا اومد بگه چی گفته که سریع گفت=کیانا بدو برو صورتت رو بشور الان خونه کثیف میشه دست زدم به صورتم که دیدم بلــــــــــــــــــــہ بازم خون دماغ شدم ، به صورت دو رفتم دستشویی صورتم رو شستم رفتم تو اتاقم حولمم رو برداشتم صورتم رو خشک کردم اومدم برم تو حال که متوجه شدم مامانم داره حرف میزنه، توی اتاقم موندم ببینم چی میگن ، اخه کنجکاو شده بودم😂😂😂 مامان=عباس جان این خون دماغ های کیانا داره نگرانم میکنه ها امروزم باز خون دماغ شده بود ، بچه ام رنگ به رو نداره خیلی ضعیف شده امروز خانم وکیلی میگفت کیانا نسبت به محرم خیلی لاغر شده بابا=اره خودمم میدونم فردا براش نوبت میگیرم مامان = وا چی میگی شام خوردیم باید بریم خونه مامانم اینا فردا حرکت کنیم برا شیراز مگه قرار نبود بریم خونه خواهرم یادت رفت؟! بابا=اهان راست میگی باشه بزار برا موقعه ای که اومدیم....منم الان زنگ بزنم مرخصی بگیرم که تا یکشنبه بمونیم دوشنبه بیام مامان با یه باشه اکتفا کرد اومدم برم بیرون که کارن از پشت موهام رو کشید برگشتم سمتش با داد گفتم=کارن خیلییی رو مخییی میدونستی ، موهام رو از ریشه کندی حسوددددد😡 کارن=چرا فال گوشییی هان؟! بعدشم من چرا باید به تو حسودی کنم؟؟ +فضول رو بردن گلخونه😶 برا اینکه من موهام بیشتر از تو هست کارن=😂😂😂🤣🤣🤣🤣 چرا بلد نیستی حرف بزنی😂😂 موهای من از تو قشنگ تره +باباااااا😭😭😭😭منو از دست این پرنده نجات بدههه بابا=بشینید بچه ها ، کیانا عزیز دل بابا برو وسایلت رو اماده کن الان میخواییم شام بخوریم بعد بریم خونه مامان پروانه اینا برو عزیز دل بابا +چشم وسایلم رو اماده کردم و رفتم تو حال و شام خوردیم ..... بابا=بچه ها اماده بشید بریم .... +بابا کیان نمیاد اخه وسایلش رو اماده نکرده بابا تا اومد جوابم رو بده کیان گفت= نه کیانا من درسام مونده امتحان فلسفه هم دارم نمیتونم بیام +کیان حیف شد کاشکی تو بیایی به جاش کارن رو نمی بریم نظرت؟؟؟ کیان= فدای معرفتت ولی شرمندت یه لبخند به این همه محبت داداش کیان زدم و روبه کارن گفتم=یه ذره یاد بگیر جای دوری نمیره مامان= وسایلت رو بردار برو پایین الان شروع میکنید بدو رفتم تو اتاق و مانتو آبیم رو برداشتم با شلوار مشکی و روسری سفید مشکی برداشتم ... ترکیب خوبی شد اینا رو پوشیدم رفتم تو حال تا مامان منو دید گفت=این چه تیپی زدی همش تیره +خوبه که مامان الانم میخواییم بریم خونه راستی بابا و کارن رفتن مامان=اره رفتن اگه حاضری بریم پایین ، کیانا نمیخواد چادر بیاری +مامان چادرم رو گذاشتم تو ساکم الان که نمیپوشم مامان=من که حریف تو فسقلی نمیشم بدو برو پایین الان بابات اعصابش خورد میشه با مامان رفتیم پایین و سوار ماشین شدیم بابا نشست پشت فرمان و حرکت کردیم به سوی خونه مامان پروانه..... 👑 💛👑 👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑💛👑 نویسنده📝 #N