درفضاےمجازے؛ اگر آدم درست وارد بشود، خوب است‌👌🏻 اما اگر برود غرق بشود نه‌ خوب نیست جای خطرناکے است؛ خیلی باید آدم مراقب باشد☝️🏻 #فضاےمجازی #بیانات_رهبری •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• #خـادِمـ‌اݪشٌهـداٰ

‹💚🌿› • وَقتـے‌از‌دنیـٰات‌گذشتـے‌برایِ‌دنیایِ‌بَقیهـ‌ میشـے‌دنیـٰایِ‌یهـ‌دنیـٰا‌آدم‌ . . • 🌸💕 - هَمون‌قَضیهـ‌عزتِ‌بَعد‌ا‌‌‌ز‌شَھادت؛ :))) 😻👊🏿 •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• ̪̺͍̽ @ebrahimdelhaa ͛ ⃔ •┈┈••✾❀🍃🩹🍃❀✾••┈┈• #خـادِمـ‌اݪشٌهـداٰ

مرسییییی دورت بگردممممم چه جوری جبران کنم قشنگممممم خیلی لطف کردییییی 😍😍😍😍 #خـادِمـ‌اݪشٌهـداٰ

سلام عزیزممممم خیلیی ممنون عید شماهم مبارک مرسییی همچنین شماآ عاشقتمممم😘😘😘🌺🌺 ولی ماشالله به این همه انرژی🌺🌺😂 • #خـادِمـ‌اݪشٌهـداٰ

#به‌وقت‌موسیقی‌ومولودی🌸🌸🌷

امشب شبِ دریا... #حضرت_زهرا سلام الله

به وقت رمان🌺🌺🌺👇🏻 عاشقی زودگذر🌸🌸🌸👇🏻

👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 #Part13 عاشقی زودگذر روز اول مدرسه گذشت و خیلی روز خوبی بود و با شلوغ کاری های منم گذشت😂 ولی هیچی نشده ناظم مدرسه بهم اخطار داد ... (ولی خدا وکیلی حال میکنید چه قدر شیطونم نه حال میکنید😅 گیر دارم دیگع😆) چند ماه از مدارس گذشته بود الان امتحانات ترم اول شروع شده بود امروز اگه خدا بخواد به حق پنج تن اخرین امتحان رو میخوام بدم اونم چی عشق خودم مطالعات😅 موهامو شونه زدم و مقنعه سر کردم داشتم کتونی می پوشیدم که صدای بوق سرویس اومد... آخرین سوالم جواب دادم و برگه رو دادم اومدم بیرون وایسادم تا سرویس بیاد... ولی با کسی که دیدم خشکم زد... امکان نداره اون اینجا باشه اصلا چرا باید الان پیداش بشه اونم چی موقعه ای که داشتم فراموشش میکردم نه خدای منننن🤦🏻‍♀ همین جور داشتم نگاه میکردم و با خودم جنگ میکردم که خانم قاسمی راننده سرویس اومد سراغمون... وقتی خانم قاسمی دید ساکتم گفت=کیانا خانم چرا انقدر ساکت شدی نکنه راضی نبودی؟؟ منم که تو فکر که چرا اومده بود مدرسه من یعنی خواهر داره؟؟؟ فک نکنم ؟!! ولی شاید داشته باشه.... یکی از هم سرویسی ها چنان زد پس گردنم که صدای دادم تا هوا رفت 😡 اعصابم خورد بود حوصله خودمم نداشتم اون وقت این وقت گیر اورده ایــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــشــــــش خانم قاسمی=.کیانا جان اتفاقی افتاده چرا جواب نمیدی؟! +ببخشید خانم قاسمی اگه میشه زود برید خونه ممنون💜 خانم قاسمی هم فقط سر تکون داد و بنده خدا ملاحظه حال منو کرد و ساکت شد . . ماشاءالله انقدر ترافیکه که آدم دوست داره کله‌شو بزنه به دیوار (حالا شما میخواد یا بزنید به دیوار جلویی یا دیوار پشت سرتون ولی من میرنم به دیوار جلو 😂😂) رسیدم خونه و با مامان سلام کردم و مامان پرسید چه کار کردی ولی من انقدر خسته بودم چون هم نخوابیده بودم هم کلافه بودم گفتم=شرمنده مامانی اصلا حال ندارم من میرم میخوابم... مامانم بنده خدا تعجب زده نگام میکرد آخه طبق معمول عادتم بود اول کل اتفاق های روز رو به مامانم بگم بعد استراحت رفتم خوابیدم رو تشک گرم و نرم تا سرم رو گذاشتم خوابیدم (خدایی خرس قطبی هم انقدر نمیخوابه میدونید که خرس قطبی خیلییی چاق و گنده ولی من مث مورچه ریزم زیر دست و پا له میشم خدایی دارم میگم😂 به جان عمه اصغر😜) تو عالم خواب بودم که نمی دونم چرا احساس کردم یه چی داره میاد رو صورتم و صورتم رو خیس میکنه با فکر اینکه کارن باشه پاشدم دیدم هیچ کس تو اتاق نیست (هیییی بچه مردم قاطی کرده😁بیچاره کارن بنده خدا چه گناهی کرده.... من از همینجا از شما معذرت میخوام آقا کارن دیگه خواهر خودتونه نمیشه کاری کرد😉) رفتم جلو آیینه دیدم بــــــــــــــــــــڵــــــــــــــــــــــــــــــہ بازم از بینیم داره خونه میاد این دفعه بیشتر از دفعه قبل آخه چند بار پشت هم خون دماغ شده بودم ولی نه به اندازه این.... رفتم Wc صورتم رو شستم اومدم بیرون که مامان گفت= کیانا بیا کیک بخور حالت بد نشه مسیرم رو عوض کردم و پیش به سوی آشپزخونه رفتم .... +به به مامان خانم چه کردی دل همه رو بردی 😅 مامانم با تعجب نگام کرد و دستاش رو به حالت دعا🤲🏻 بالا برد و گفت=خدایا همه مریض ها مخصوصا ایشون ( با سر به من اشاره کرد ) رو شفا عنایت بفرما +وا مامان خیلی بدی دارم ازت تعریف میکنم خب تلفن خونه زنگ خورد. مامان برداشت و فهمیدم داره با مامان پروانه حرف میزنه توجهی نکردم و شروع کردم به خوردن کیک مامان پز🍪 💛 👑💛 💛👑💛 👑💛👑💛 💛👑💛👑💛 نویسنده📝 #N

تقدیم نگاهتون🌺🌺🌺👆🏻

✨پارت اول رمان #سرباز ↯ https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/421 ✨پارت اول رمان #ناحله ↯ https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/669 ✨پارت اول رمان #مقصودم‌ازعشق ↯ https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/1539 ✨پارت اول رمان #مدافع‌عشق ↯ https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/2392 ✨پارت اول رمان #پلاک‌پنهان ↯ https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/2988 ✨پارت اول رمان #دست‌وپاچلفتی ↯ https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/2993 ✨پارت اول رمان #عاشقی‌زودگذر ↯ https://eitaa.com/ebrahimdelhaa/3835

https://harfeto.timefriend.net/16416273359987 حرفاتون رو ناشناس بزنید🖤 🌸🌺🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺 https://eitaa.com/joinchat/1414660259C8b2cf0286a

|♥️| مَـن‌گِـردِجَھـٰان‌گَشـتہ‌اَم‌وَهیـچ‌نَدیـدم هَـر؏ـِشق‌بہ‌جُـز‌عِشـق‌حُ‌ـسِین‌مُفـت‌گِـرآن‌اَسـت‌ｼ..! #ڪربلآ ‌‌‌‌‌