ـدلم شڪستہ٬دلـم را نمیخرے آقـا🥺؟!😭
مـࢪا بھ صحن بهشتَت نمیبرۍ آقـا . . .؟
اگـر چہ
#غرقگنـاهمولێخبڔدارمـ😔(:
تُ آبرو؎ ڪسی را نمیبری آقـا💔"
السلـام علیڪ یـا علۍ ابن موسي الـࢪضا المـرتضےٰ⸤؏⸣
هدایت شده از یا زهرا
دختران منتظرظهور
@Religiousgirls
هر کسی عضو شد بیاد پیوی جایزه بگیره
پیوی
@Brightthelight
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 #Part79 عاشقی زودگذر رسیدم دم در خونه و زنگ در رو زدم رفتم بالا که کیان داشت
👑💛👑💛👑
💛👑💛👑
👑💛👑
💛👑
👑
#Part80
عاشقی زودگذر
خیلی دوست داشتم سال یازدهم رو جهشی بخونم و زود تر کنکور بدم، با مامان ایناهم صحبت کردم اونا هم موافق بودن
فقط باید با آتنا صحبت کنم و راضیش کنم باهم بخونیم...گوشیم رو برداشتم و به آتنا زنگ زدم که بر نداشت یه بار دیگه زنگ زدم که بر نداشت...
گوشی رو گذاشتم رو میز کامپیوتر و رفتم تو حال که بابا و مامان و کیان و کارن دور هم نشستن و حرف میزنن
+به خانواده مشتاق دور هم جمع شدید
کارن=خب تو هم بیا
+اخه منتظر شما بودم اجازه بدید
کارن=نمک دون
همین طوری داشتم با کارن کَل کَل میکردیم که صدا زنگ گوشیم از اتاق اومد بدو بدو کردم که کارن گفت= پرواز کن اونطوری زودتر میرسی
بی اهمیت به کارن رفتم تو اتاق و که اسم آتنا نمایان بود رو صفحه گوشی آیکون رو بالا کشیدم و گفتم=کجا بودییییی هاننن چرا جواب نمیدادی
آتنا=چتههه آروم تر حرف بزن کَر شدم
+خب حالا بگو کجا بودی
آتنا=من تو حال بودم گوشیم تو اتاق بود نشنیدم، کیانا خونه ای
+اره واسه چی؟
آتنا=من خونه تنهام اگه میخوایی بیا خونمون
+تا چند مین دیگه اونجام
آتنا=میبینمت
با آتنا خدافظی کردم و شروع کردم به لباس پوشیدن...
یه شلوار مشکی چرم پوشیدم با یه پیرهن مشکی... موهای بورم که خیلی بلند بود رو شونه زدم و دو طرفم ریختم و آرایش مات هم کردم و کلا مشکی ام سرم کردم و پالتو دودی هم پوشیدم و رفتم بیرون که مامان با دیدنم گفت=کجا به سلامتی؟
+اِممم آتنا زنگ زد میخوام برم پیشش
کیان=اون موهات رو بکنننن تووووو گناه داره خودت که میدونی
+نمیخوامممم این جورییی راحتم
کیان=تووو غ...
بابا=بسه دیگهههه کیانا توهم دیگه داری زیاده روی میکنی
+من رفتم..
بابا=کیانا دارم با تو حرف میزنم
در رو بستم و بوت هام رو پوشیدم و سوار آسانسور شدم....
کرایه ماشین رو حساب کردم و زنگ آتنا اینا رو زدم و رفتم بالا...
آتنا با دیدنم دستی زد و گفت=بابا کیانا چه تیپی زدی دختر من بهت حسودیم شد..... تا اینجا خوب اومدی😂
+مرسی ، خب حسودی نکن😂ساکت بابا با آژانس اومدم
آتنا=بیا بشین تعریف کن
همین طور که داشتم پالتوم و کلاه ام رو ، روی دسته مبل مینداختم گفتم=از چی تعریف کنم؟
آتنا=هیچی، کیانا راستی نکنه میخوای امسال رو باز جهشی بخونی؟
+اره میخوام بخونم سریع کنکور بدم تکلیفم روشن بشه هرچی آوردم هم قبول میکنم😂
آتنا=بابا ایول به تووووو ، دختر تو خیلی معرکه اییی ، اصلا کیو دیدی دوبار جهشی بخونه
+این طوری بهتره ذهنم رو درگیر میکنم دیگه کمتر به گذشته فک میکنم
آتنا=کدوم گذشته؟؟؟ الان زندگی اصلییی تو همینه خواهر من
+چیی بگمممم ، خیلی بدجور ذهنم درگیره انگار تو دو راهیی گیر کردم، شبا یه خواب آروم ندارم همش خواب بد میبینم که از ترس پا میشم و چراغ اتاق روشن میکنم
آتنا=ولشش بابا، چای ، قهوه کدوم؟
+قهوه
آتنا رفت قهوه درست کنه که گوشیم زنگ خورد و اسم هستی نمایان شد تماس تصویری گرفته بود...
اتصال رو برقرار کردم و جواب دادم=سلاممم چه طوری چه خبر؟؟
هستی=سلام خانم خانما خوشگل کردی
+خوشگل بودم شما ندیدی
هستی=بله 😂
+یادی از ما کردی
هستی=شنیدم باز میخوای جهشی بخونی😂
+اره
هستی=خوبه
+تو چه کار میکنی رفتی حوزه😂
هستی=نخند خیلی دلت هم بخواد
+دلمم چی بخواد؟؟
هستی=بسه بابا توالان خنگ شدی تا از خنگی در بیایی طول میکشه
+اگه زنگ زدی باز حرف های قبلی هارو بزنی قطع کنم
هستی=چرا مثل این پراید مدل ۸۴ زود جوش میاری؟
+😂😂خدا نکشت هستی و ببینم چی میخوای بگی؟
هستی=اهان میخوام فقط یه چی به خودت بگم
+به من؟؟ چی میخوای بگی
هستی=قراره بعد امتحان های خرداد من بیاییم تهران پیش شما
+به سلامتی ، ولی من نیستم
هستی=کجایی
+خنگ جان من میخوام بعد امتحان های خرداد سال یازدهم رو بخونم
هستی=اوفف راست میگی ها، باید به مامانم بگم بندازه برا عید سال دیگه
+اره این طوری بهتره، هم من دوازدهمم هم عید درسا تعطیله، حالا برا چی میخوایید بیاید تهران؟
هستی=اِممم برا یه چیزی دیگه
+برا چی؟؟
هستی=فعلا نمیگم کاری باری چیزی نداری
+نچ
هستی=خدافظ
+فعلا
👑
💛👑
👑💛👑
💛👑💛👑
👑💛👑💛👑
نویسنده📝
#𝓷𝓪𝔃𝓪𝓷𝓲𝓷
[عُـشاقُ الحُسِین❥︎︎]
👑💛👑💛👑 💛👑💛👑 👑💛👑 💛👑 👑 #Part80 عاشقی زودگذر خیلی دوست داشتم سال یازدهم رو جهشی بخونم و زود تر کنکور ب
👑💛👑💛👑
💛👑💛👑
👑💛👑
💛👑
👑
#Part81
عاشقی زودگذر
هستی قطع کرد و آتنا هم همون موقعه اومد و گفت=کی بود
+هستی
آتنا=اهان چی میگفت
+گفت میخواییم بیاییم تهران
آتنا=نگفت واسه چی
+نچ
آتنا=ولیی خدایی از داداشش متنفری؟
+قبلا که آره نمیدونم چرا انقدر اون موقعه متنفر بودم😂
آتنا همه چی رو میدونست هم قضیه خاستگاری ابوالفضل و حمید و چند روز پیش هم موضوع وکیلی رو گفتم...
آتنا=گذر زمان درست میکنه همه چیز رو یه هویی دیدی دیگه اون حس تنفرِ میره
+نمیدونمممم هیچی نمیدونم
آتنا=ولشش بابا بیا خوش بگذرونیم....
تا ساعت ۸ پیش آتنا بودم که مامان زنگ زد و گفت و الان کیان میاد سراغت...
پالتو و کلاه رو پوشیدم با آتنا خدافظی کردم و نشستم تو ماشین..
دوتامون تو ماشین ساکت بودیم که حوصله ام سر رفت و گوشیم رو از جیب پالتوم بیرون آوردم و یه آهنگ پلیی کردم....
بهترین آهنگ عمرم نفس نفس توعه
دلم رو عشق تو قفله کلید نشست توعه....
عشق یعنی نفس نفس برای دیدار
عشق یعنی با فکر یار همیشه بیدار
عشق یعنی قدم قدم همش تو بارون...
با صدای کیان با خودم اومدم که با ابرو های گره خورده نگاهم کرد و گفت=پیاده شو
پیاده شدم و سوار آسانسور شدم رفتم بالا...
رسیدم واحد خودمون ز در رو زوم که کارن در رو باز کرد
به مامان و بابا سلام کردم... مامان جواب سلامم رو داد ولیی بابا اخمو نشسته بود و داشت اخبار نگاه میکرد
رفتم پیش مامان و بهش گفتم=مامان بابا چرا اخمو شده؟
مامان=از خودت بپرس
+ها
مامان=از دست تو عصبی شده چرا باهات حرف میزنه در رو میبندی، میدونی چیه کلا از دست دَر رفتی همش تقصیر اون دخترِ آتناس
+مامان چه ربطی به آتنا داره ؟ همش تقصیر کیان تو کارم فضولی میکنه
مامان=اون از تو بزرگ تره بفهم اینوووو به بابا و کیان برخورده بهشون بی ادبی میکنی غرور کیان رو لِه کردی قبلا این طوری نبودی تووو اگه کیان ناراحت بود هرکاری از دستت بَر میومد انجام میدادی تا خوشحال باشه ولییی الان اصلا برات دور و اطرافت مهم نیست، دختر کمیی به خودت بیا داری بزرگ میشی این بچه بازی هات رو بزار کنار
+مامان ولم کنید
مامان=ولت کردیم که الان هرکاری دوست داری میکنی
+مامان قبلا من با عشق خودم چادر میپوشیدم و الانم با عشق خودم این طور لباس میپوشم، بعدشم مگه شما همیشه نمیگفتین بچه ها با میل و علاقه خودشون این نوع لباس رو انتخاب کردن
مامان=این حرف من مآل اون زمان بود که تو این طرز لباس نمیپوشیدی، مال موقعه ای بود که تو اگه موهات بیرون بود خودت رو میکشتی نه الان که خودت موهات رو میریزی بیرون و عین خیالت هم نیست، حرف من مال موقعه ای بود که مامان پروانه و بابا محمد و دایی ها و کل خانواده بابات به تو تنها افتخار میکردن ولیی الان هرجا میریم میگن این کیانا؟؟
+من برم خسته اس
مامان=بهت قول میدممم کیانا بهت قول میدم میرسی به حرف های من بهت قول میدم به موقعه ای برسه که بیایی زانو بزنی و گریه کنی و ار همه حلالیت بطلبی ، انشاءالله خود حضرت فاطمه جوابت رو بده کیاناااااا
رفتم تو اتاقم و لباسم رو عوض کردم و گوشه تخت نشستم و زانو هام رو بغل کردم و رفتم تو فکر حرف های مامان...
👑
💛👑
👑💛👑
💛👑💛👑
👑💛👑💛👑
نویسنده📝
#𝓷𝓪𝔃𝓪𝓷𝓲𝓷
https://harfeto.timefriend.net/16467192201397
حرفاتون رو ناشناس بزنید🖤
🌸🌺🌺🌸🌺🌸🌺🌸🌺
https://eitaa.com/joinchat/1414660259C8b2cf0286a
جاے شهید هادی خالی ڪه😔
همیشه میگفت:
مشڪل کار ما این است که برای رضای همه کار میکنیم جز رضای خدا.....🌷
#شهیدابراهیم_هادی
#یادش_باصلوات
:)
مشکلهمینبوددیگہ..!
بایدبلندمیشدیمبرایِظهورش
یهکاریمیکردیم ؛
ولینشستیموفقط
غروبجمعههاچرانیامدی
استوریکردیم(:💔!
هدایت شده از بنر ها
6.98M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
شروع تبادلات پرچذب گل مریم
ممنون از صبوری شما عزیزان
🦋 تایم تبادلات 🦋
هدف تبادل پیشرفت کانال هاست و آشنا کردن بقیه با کانال های عالیه ایتا✨
شرایط تبادلات:
1⃣کانالتون مذهبی باشه👌🏻
2⃣آمارتون +10 باشه🖐🏻
3⃣ در کانال تب عضوباشید✌️🏻
جذب بستگی به بنر داره💯
بقیه شرایط رو در کانال تب بخونید.
برا اطلاع بیشتر از طرز کارم و شرایط در کانال تبم عضو شید. ✨سنجاقه✨
https://eitaa.com/joinchat/614465710C7a276c9fda
بعد از مطالعه طرز کارم و شرایط
اگر شرایط رو داشتید،
پی وی در خدمتم ✋🏻
💫 @Brightthelight 💫
ورود آقایان ممنوع ❌
هدایت شده از تبادلات گل مریم روز دوشنبه
^دستـ مَنـ نیستـ ڪھ
اینـ بیتْ شدھ وردلبـمْ
^حَرمتـ قبلھ ےدلهاستـ
⇦مَـراهمـ دریابـ ْ✋🏻♥️
اَلسَّـــــلامُ عَلَیْــکَ یــــا اَباعَبْدِاللهِ الْحُسَیـــْن(؏)
•♡بِســمِاللهِاْلـرَحمٰـنِاْلـرَحیـمْ♡•
❥سـلـام و عـرض ادب خـدمـت عـاشـقـان امـام حـسـ ـین ﴿ع﴾
❥شـما دعـوت شـدهایـد بـه دنیایی از مـطالب مذهبی که شامل:
☘داستان هایی در مورد چهارده معصوم! 📘
☘پروفایل های مذهبی و عاشقانه! 🎀
☘متن های حسینی 📝
☘انواع استوری های زیبا و مذهبی♥️
☘انواع نوحه های زیبا و شنیدنی✨
و کلی چیز های باور نکردنی که در خواست کنید 😘😜😍
این لینک کانال ما هست👇
༺ @saied_shohada ༻
♡سَِـَِیَِـَِدَِ اَِلَِـَِشَِـَِهَِـَِدَِاَِ♡
خوشحال میشیم بیاید و ما را حمایت کنید🙏
کپی بنر حرام❌🚫
هدایت شده از تبادلات گل مریم روز دوشنبه
ماهــ🌙شب هاے تاریڪ
.❤️.قَلبَم مِثل آسمونِ شَب سیاه شُده بود
ماهــ🌙 اومد آسمون رو نورانے و زیباکَرد.❤️.توهَم اومدۍ قَلب مَن رو نورانے کَردی.
@BELAYMS
@BELAYMS
مَن و تو هَردومون رِیحانہ خُدا هَستیم.🌸
#یولداش_یاراش #رفیق
#آماندا_یولداش
نور خورشید☀️ به ماهــ🌙 تابید ماه مَملوء از نور✨ شُد
@BELAYMS
فقط دخترا
کسایی که عاشق ماهـ🌙 و رنگ سبز 💚هستن بیان
(کپی از بنر حرام)