eitaa logo
یا مظلوم
177 دنبال‌کننده
0 عکس
0 ویدیو
2 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
﷽ من ازبس غصه دارم که،میشه صدتا کتابش کرد کدومش رو بگم آخه نمیشه انتخابش کرد دیدی تنهامو شبهای خرابه سردوتاریکه سر تو سرزده اومد مثه خورشید تابش کرد تموم آرزوهامو گذاشتن پیش روم امشب دعاکردم بیای پیشم خداهم مستجابش کرد بهم ریخته سر و وضعت رو آوردن برای من نمیشه که یه دختر رو ازاین بدتر عذابش کرد میگیرم دستمو بابا،به دور صورت زخمیت هنوزم میشه روی ماهتو اینجوری قابش کرد اگه چشمام نمیبینه دلیلش دستای زجرِ یه دونه سیلی زد اما باید صدتا حسابش کرد رو خاک داغ صحرا با،سرانگشتِ پر از زخمم نوشتم اسمتو اما سنان با پا خرابش کرد گذشت ازمن ولی کاشکی یکی بود یادشون میداد نباید دختر شاهو بجز خانم خطابش کرد نمونده معجری اما بجاش که آستینم هست اگر دستم بیاد بالا میشه اونو حجابش کرد همه سوختن به پای من،منم واسه تن‌ِ سوخته‌ت تن‌افتاده رو خاکت دل من رو کبابش کرد دیگه از هرچی اسبه من بدم میاد آخه اون روز دیدم‌ که ده تا اسب اومد گل من رو گلابش گرد میسوزونه منو داغ تنور خونه خولی کجا رفت اون محاسن که علی اصغر خضابش کرد؟! رباب امروز طفلش رو توی رویا بغل کردو خیالی شیرشو دادو لالایی خوندو خوابش کرد @ya_mazloum
چه ها رقم زده ای ای خدا برای حسن که کوچه می شود امروز کربلای حسن «خدا به خیر کند» گفته و ولی این بار قرار نیست اجابت شود دعای حسن به مادرش برسد یا خبر به خانه دهد؟ چه سخت می گذرد روز ابتلای حسن آهای اهل مدینه به دادشان برسید نمی رسد به کسی پس چرا صدای حسن فراری اُحد آیا شهامتش را داشت میان کوچه علی بود اگر به جای حسن؟ همینکه دست چپ نانجیب بالا رفت بلند شد وسط کوچه وای وای حسن از آن طرف چه جگر سوز ، قاه قاه عدو از این طرف چه نفس‌گیر ، های های حسن کشیده از طرفی زیر گوش مادر خورد پرید از طرفی برق چشمهای حسن چه قدر شدّت و حدّت مگر به یک سیلی ست؟ که گوشواره می‌افتد به زیر پای حسن زمین که خورد فقط غصه ی حسن را داشت: به سن و سال کمش رحم کن خدای حسن گروه شعر یا مظلوم @ya_mazloum
همه گفتند حسین و جگرم گفت حسن سینه و دست و سر و چشم ترم گفت حسن گوشم از بدو تولد به شما عادت کرد مادرم گفت حسین و پدرم گفت حسن نامتان را به کنار پدرم گفتم و گفت ای خدا شکر که پیشم پسرم گفت حسن بعد از این خوب‌تر است جای صفاتی مثل سفره‌دار و پدر جود و کرم گفت حسن زائری در وسط صحن غریب الغربا دید تا گنبد زیبای حرم, گفت حسن تا که جارو زدن صحن رضا را دیدم چشم خیس و مژۀ رفتگرم گفت حسن قاسمت راهی میدان شد و دیدند همه خواهری موی پریشان ز حرم گفت حسن پایۀ نهضت خونین حسین صلح تو بود آیۀ نهضت خونین حسین صلح تو بود @ya_mazloum
عاشقی که به سینه غم دارد زیر پلکش همیشه نم دارد . سخن از عاقلان بگو با ما منکر مجتبی که کم دارد . بارها مرتضی به زهرا گفت چقدر این پسر کرم دارد . خانه آباد می شود آن که یا حسن را به سینه دم دارد . او خودش خواسته چنین باش ورنه آنقدر محتشم دارد . لحظه ای هم تصورش زیباست حسن فاطمه حرم دارد . خواب دیدم که او شبیه حسین آنقدر بیرق و علم دارد . سر به داران این وطن هستیم ما همه امت حسن هستیم . جز توسل چکار باید کرد ؟ از ته دل هوار باید کرد . ما همه عبد و ربمان یار است سجده بر پای یار باید کرد . غیر از این سر نمانده سرمایه سر نامش قمار باید کرد . پیش برق نگاه شیر جمل لشگری تار و مار باید کرد . بین میدان که تیغ می گیرد از کنارش فرار باید کرد . صلح او اول قیام حسین به حسن افتخار باید کرد . وقت باران مزار او گل شد فکر سنگ مزار باید کرد . حضرت محترم امام حسن ای خدای کرم امام حسن . تا زمانی که مجتبایی هست اشتیاقی بر این گدایی هست . خبرش در مدینه پیچیده پادشاه گره گشایی هست . هر کسی رفته است می داند در کرمخانه اش صفایی هست . به خدا از عطای او داریم هر حسینیّه هر کجایی هست . حرف وصل است و حرف هجران نیست بر لب ما اگر دعایی هست . راه او سد شده اگر امروز عوضش راه کربلایی هست . دل ما را حسن عراقی کرد ساکن گنبد و رواقی کرد . پدرش شیوه ی شریعت هست مادرش هم دلیل خلقت هست . جلوات ” حسن ” ، ” حسین ” شود وحدت ذات رو به کثرت هست . در دعاهای ما به حق حسن شرط اصلی استجابت هست . گریه کن هاش حشر خندانند از رسول خدا روایت هست . سفره دار و کریم و همسفره با جذامی و با رعیت هست . نذر کردیم ذبح او باشیم تا دمی هست و تا که فرصت هست . مجلس روضه اش شبیه بقیع اکثرا سوت و کور و خلوت هست . اربعین در مسیر این جاده زائرش را به کربلا داده . غصه ام را نگار من خورده یار من چوب کار من خورده . در ره ” وصل ” وصله ای تازه گیوه ی وصله دار من خورده . ترکه های معلم حسرت بر تن روزگار من خورده . اکثرا نذر قاسمش کردم گره ای تا به کار من خورده . مدعی بی خیال شو امروز هی نگیر از هوار من خرده . چون که دیروز کوزه زهری را دهن روزه یار من خورده . با غم کوچه سالها طی کرد جگرش را سه مرتبه قی کرد @ya_mazloum
﷽ السلام ای بدن بی سر گرما دیده السلام ای سر مجروح کلیسا دیده با چه وضعی ته گودال کشاندند تورا ما شنیدیم ولی زینب کبری دیده ای به قربان نگاهش که از این دشت بلا هر بلایی به سرش آمده زیبا دیده زینت دوش نبی بودی و بی وجدان ها سر بریدند و گرفتند تو را نادیده ای که شد مهریه ی مادر تو آب فرات ترک روی لبت را لب دریا دیده؟! خنجر انداخت مسیحی و مسلمان برگشت به گمانم ته گودال مسیحا دیده ای عزیزی که تنت پیش همه عریان شد بر سر پیرهنت فاطمه دعوا دیده دختری که همه ی دلخوشی اش بابا بود عوض دیدن بابا ، سر بابا دیده شعر از گروه "یا مظلوم" @ya_mazloum
﷽ محکم به در خوردی و محکم تر به دیوار هم در به سر کوبیده شد هم سر به دیوار به گونه‌ای به گونه‌ی تو لطمه خورده گفتم نگیرد صورت کافر به دیوار از اين كبودی دو پهلوي تو پيداست يك ضربه ميخ در زده يك ضربه ديوار بگذار فضه زير بالت را بگيرد اينگونه زهرا ميخوري كمتر به ديوار حال من از حال تو چيزي كم ندارد تو دست به ديواری و من سر به ديوار در خانه بعد از آنکه با تو‌ دشمنی کرد تکیه نکرده هیچ کس دیگر به دیوار تو جانِ جانِ جانِ جانِ اهل بیتی خوردند با تو آل پیغمبر به دیوار من کربلا را پشت درب خانه دیدم تنها نه محسن، خورد علی اصغر به دیوار شعر از گروه "یا مظلوم" @ya_mazloum
﷽ استعانت گر کند ما را خدای فاطمه سر می اندازیم محشر زیر پای فاطمه گریه کن های حسینش را شفاعت میکند دست عباس است روی دست های فاطمه یک گلوبندش سه تا بدبخت را خوشبخت کرد هر که عاقل بود رفت و شد گدای فاطمه بر مقامش هر که سر خم کرد شد پیغامبر انبیا را پس بخوانید انبیای فاطمه تا رسول الله در شأنش فِداها گفته است کیست دیگر لایقش گردد فدای فاطمه؟ رو زد اما هيچ كس حاضر به همراهى نشد دارد از انصار پيغمبر گلايه فاطمه او بلای سیزده معصوم‌ را یکجا خرید کربلا شد جلوه ای از این بلای فاطمه مستجاب الدعوه حالا مرگ خود را خواسته بی اجابت باشد ای کاش این دعای فاطمه میخ ِ در از سینه بیرون آمد و خون گریه کرد با خبر شد از دلِ درد آشنای فاطمه کار دنیا را ببین در سن هجده سالگی شانه های کودکانش شد عصای فاطمه آب می ریزد برای بچه هق هق می کند ای به قربان حسین سر جدای فاطمه شعر از گروه"یا مظلوم" @ya_mazloum
﷽ ای زخم انگاری تو هم آزار داری در هر نفس به گریه ات اصرار داری از من گذشت ای میخ اول مطمئن شو پشت در خانه نباشد بارداری ای کاش امشب پر بگیرم چون که سخت است در سن و سال زینبم بیمارداری تشخیص فرزند از صدا عین عذاب است ای وای از وقتی که دیدِ تار داری تا زنده ام خوب استراحت کن علی جان خیلی زمان کَفْن و دفنم کار داری من حاضرم که باز به جانم بگیرم دردی که وقت شستن مسمار داری بیخود مرا منصوره ی عرشم نگفتند غصه نخور مانند زهرا یار داری با‌ گریه پرسیدی چرا در بین بستر از کنج حجره فاصله بسیار داری؟!... ....بین در و دیوار گیر افتاده باشی تا عمر داری ترس از دیوار داری زینب کنارت هست پس جای غمی نیست یعنی که بعد از رفتنم غمخوار داری امروز گفتم به حسینم کاش بودم بالاسرت روزی که نیزه دار داری پیراهن و عمامه و انگشتر و خوود در سفره ات خیراتیِ بسیار داری شعر از گروه"یا مظلوم" @ya_mazloum
﷽ گریه کنید مادر ما بیگناه بود گریه کنید مادر ما پا به ماه بود حوریه ای که برگ گل آسیب میزدش در قتل او مشارکت یک سپاه بود یک لات هم نبود بگوید در آن میان نامرد، این زنی که زدی بی پناه بود دیگر کسی به چهره ی قبلش نمی شناخت پایین پلک فاطمه از بس سیاه بود از شدت خجالت از هم در این سه ماه راه کلام این زن و شوهر، نگاه بود جای تمام شهر برایش علی گریست جای تمام شهر علی غرق آه بود نگذاشت تا که فاطمه نفرینشان کند ورنه به آه فاطمه عالم تباه بود همصحبتی نداشت دگر بعد فاطمه تنها کسی که گوش به او داد چاه بود رغبت نداشت پا بگذارد به خانه اش راه عبورش از وسط قتلگاه بود شعر از گروه"یا مظلوم" @ya_mazloum
﷽ هر چه که از الله اکبر میشود فهمید آن قدر هم از قدر کوثر میشود فهمید راه مقرب بودنش را بارهای بار از دست بوسیِ پیمبر میشود فهمید پس بیشتر باید توسل کرد این شب ها به لیلة القدری که کمتر میشود فهمید اینکه چرا قلب علی و بچه هایش سوخت با یک نگاه ساده به در میشود فهمید باید کمی آتش گرفت و سوخت در آتش این داغ را اینگونه بهتر میشود فهمید اینکه غلاف تیغ با دستش چه ها کرده از حال و روز موی دختر میشود فهمید سنگینی دستی که سیلی زد به رویش را از دستمال بسته بر سر میشود فهمید از کوچه که چیزی نمی گوید حسن اما از چادر خاکی مادر میشود فهمید یک دندگی زخم و درد دنده هایش را از لاله های‌ روی بستر میشود فهمید این روزها بیرون خانه گریه‌ کردن را از چشم های سرخ حیدر میشود فهمید با این سوال از خود شبم را صبح میکردم جای مزارش را در آخر میشود فهمید؟! وضعی که محسن داشت را در آخرین لحظه از آخرین اوصاف اصغر میشود فهمید شعر از گروه"یا مظلوم" @ya_mazloum
﷽ بسوزیم و بسوزانیم با گریه دو عالم را که سوزاندند ناموس رسول الله اعظم را لگد بر شاخه خورد و بار افتاد از درختی که به زیر سایه اش گیرد از آدم تا به خاتم را شب تشییع زهرا در سکوت کوچه های شهر علی میبُرد روی شانه اش عرش معظم را علی زهرای خود را خاک کرد و زیر لب میگفت از امشب میکِشم من انتظار ابن ملجم را به قدری گریه کرد آن شب به بالای سر قبرش ز قلبش شُست با اشکش خوشی های مجسم را شتاب دست سنگین را فقط مقداد می فهمد چِشیده صبح دفن فاطمه سیلیِ محکم را تمام نخل ها هستند هر شب شاهد اینکه علی در چاه میریزد تمام درد عالم را زنش را عده ای نامرد کوبیدند بر دیوار به که باید بگوید مرد عالم اینچنین غم را همانکه همسرش را زد به طعنه سر سلامت و با تسلیت خود زنده کرد آنروزِ ماتم را شعر از گروه"یا مظلوم" @ya_mazloum
﷽ درون سینه‌ ی شان کینه در تلاطم بود عزیز من وسط دود و شعله ها گم بود کنار خانه ی ما چند ماه بعد هجوم برای خانه ی اهل مدینه هیزم بود مدینه آتش خود را به جان من انداخت دلیل گریه ی من خنده های مردم بود برای دیدن تاثیر ضربه اش آمد کجا عیادت ضارب سر ترحم بود؟ محله ی خودمان هم محل به من نگذاشت سلام کردم و هر بار بی علیکم بود مراسم شبِ هفتِ زن جوانم آه درست مثل همان خلوتی سوم بود سه ماه آخرش از بس ضعیف و لاغر شد عروس خانه ی من بین بسترش گم بود اگر چه بغض بدی داشت در گلوی خودش ولی به روی لبش پیش من تبسم بود خودش نگفت به من از جراحت پهلوش لباس تازه ی خونیش در تکلم‌ بود دلیل گریه ی شبهای آخر زهرا حسین و چکمه ی شمر و‌ چهل عدد سُم‌ بود ز بس که از کفنش خون تازه می آمد ز دست خادمه در رفت غسل چندم بود شعر از گروه"یا مظلوم" @ya_mazloum