8.97M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✍️از فرانسه تا مشهد
🌷پروفسور کریستین بونو از فرانسه،
دانشمند شیعه ،
خادم امام رضا...
📌سرانجام اهانت...
در روایتی از امام معصوم (علیه السلام) داریم که فرمودند: «مَنْهٰانَتْ عَلَيْهِ نَفْسُهُ فَلاٰ تَاْمَنْ شَرَّهُ» خلاصه روایت این است که سرانجام اهانت شرارت است.
در تربیت فرزند البته درست نیست که خیلی حلوا حلوا کنیم؛ مبنا در همه حالات، در خلوت و جَلوت بنا بر احترام به فرزند باشد. به این نکته خیلی دقت شود که متاسفانه والدین، با بی توجهی جلوی اقوام، فرزندانشان را کوچک میکنند! عیبها و اشکالات فرزندان را به دیگران نگویید.
بچه بزرگ می شود درمان میشود، ولی در ذهن دیگران این عیب باقی میماند و دیگر نمیشود آن را پاک کرد. اگر بچه را پیش دیگران کوچک کنید، دیگران هم به خودشان اجازه بیاحترامی به بچه را میدهند.
بچهای که احساس حقارت کند، یا احساس کند شخصیت ندارد، در تربیت مقاوم میشود، یعنی به سمت تربیت نمیرود.
🔥خطر #مسمومیت_عاطفی برای انقلاب
#مهم
#تحلیل
🔻شاید با افرادی مواجه شده باشید که بدترین اخبار، شایعات کاملا دروغ و غیرعلمیترین ادعاها را بر علیه اسلام و انقلاب، به راحتی قبول میکنند اما در برابر اخبار خوب و معتبر و دلایل دقیق عقلانی مقاومت میکنند و بدون هیچ دلیلی از پذیرفتن آن طفره میروند...
علت چیست؟
🔻اصلیترین دلیل این وضعیت مسمومیت عاطفی بخشهایی از جامعه است.
🔻به عبارت دیگر دشمنان ملت با استفاده از روشهای پیچیده روانشناسی و نبرد شناختی در قالب #رسانه و #سرگرمی، عاطفه برخی اقشار اجتماعی را تخریب نموده و آن را طوری بازسازی می کنند که تنفر از انقلاب و اسلام و معتقدان به اینها، در درون مخاطب شان کاملا نهادینه شود.
🔻با وجود اینکه دشمن تمرکز عجیبی بر تسخیر ومسموم سازی عواطف اجتماعی و خصوصا در جوانان و دختران نوجوان نموده است؛ اما گویا این تنگه احد کمتر شناخته شده است و مدافعان اسلام و انقلاب عنایت لازم را به این سنگر حساس ندارند.
🔻این در حالی است که اسلام با همه مبانی عمیق عقلی و نظری، محبت اهلبیت را محور و دیواره اصلی حفظ دین قرار داده است.
🔸پ.ن: رهبر حکیم انقلاب مانند امام راحل بارها به این نقطه حساس تاکید نمودند...اما ...👇
🔻اتكاء جمهوری اسلامی و اقتدار جمهوری اسلامی به دلهای مردم است، به عواطف و احساسات مردم است، به خرد و اندیشه و بصیرت مردم است۱۳۹۲/۲/۱۶
🔻«نظام ما نظامی است متّکی به ایمانها و عواطف و علایق مردم۱۳۷۴/۱۱/۱۴»
✍️حمیدرضا ابراهیمی
شیخ بهاءالدین عاملی در یکی از کتاب های خود مینویسد:
«روزی زنی نزد قاضی شکایت کرد که پانصد مثقال طلا از شوهرم طلب دارم و او به من نمیدهد.
قاضی شوهر را احضار کرد.
سپس از زن پرسید: آیا شاهدی داری؟
زن گفت: آری، آن دو مرد شاهدند.
قاضی از گواهان پرسید: گواهی دهید که این زن پانصد مثقال از شوهرش طلب دارد.
گواهان گفتند: سزاست این زن نقاب صورت خود را عقب بزند تا ما وی را درست بشناسیم که او همان زن است.
چون زن این سخن را شنید، بر خود لرزید!
شوهرش فریاد برآورد شما چه گفتید؟
برای پانصد مثقال طلا، همسر من چهره اش را به شما نشان دهد؟!
هرگز! هرگز!
من پانصد مثقال را خواهم داد و رضایت نمیدهم که چهرهی همسرم درحضور دو مرد بیگانه نمایان شود.
چون زن آن جوانمردی و غیرت را از شوهر خود مشاهده کرد از شکایت خود چشم پوشید و آن مبلغ را به شوهرش بخشید.»
چه خوب بود که آن مرد با غیرت، جامعه امروز ما را هم میدید که چگونه رخ و ساق به همگان نشان میدهند و شوهران و پدران و برادرانشان نیز هم عقیده آنهایند و در کنارشان به رفتار آنان مباهات می کنند.
🌀🌀🌀
7.22M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
گول ایرانیهای کانادا رو نخور!🧐
میدونی چی میخوام بگم؟ اینکه همه واقعیت توی اینستاگرام و کلیپهای تبلیغاتی بلاگرهای مهاجرتی نیست!
لطفاً این ویدئو رو تا آخر ببینید و حرفهای متفاوت یکی از ایرانیهای ساکن کانادا رو بشنوید!
،یکی از مسئولین برنامه از لاک جیغ تا خدا میگفت: بسیاری از کسانی که با این برنامه تماس می گیرند
و ماجرای هدایت خود را تعریف میکنند، از کتاب سلام بر ابراهیم و خاطرات شهید هادی به عنوان علت هدایت خود یاد میکنند،
گوی این شهید به تنهایی یک مجموعه فرهنگی بزرگ برای هدایت نسل جوان ایجاد کرده است.
ده ها دختر جوان با عنایت این شهید بزرگوار مسیر درست زندگی را آموختند و به سوی خدا حرکت کردند،
اما یکی از ماجراهای این برنامه مربوط به پسر جوانی است که بهتر است از زبان خود او بشنویم:
من افشین میکائیلی هستم که تقریباً شش سال است نام خود را به علی اصغر تغییر داده ام.
در خانواده ای معمولی در جنوب شرق تهران زندگی می کردم..
در سال های اول دبیرستان تحت تاثیر دوستان، لباس و مدل موی من تغییر کرد. بیشترین پولی که آن زمان هزینه می کردم، برای آرایشگاه بود.
شب نشینی های مختلف با دوستان و تغییر دادن تیپ ظاهری، کار هر روزه ام بود.
رفقایی داشتم که شبیه خودم بودند. مادرم می گفت دیگر نمی خواهم در کوچه و خیابان تو را ببینم، اینقدر چهره ام تغییر کرده بود.
مسیر زندگی ام همان گونه ای بود که دوستانم میخواستند. در این میان تنها کار مثبتی که انجام می دادم این بود که هیئت هفتگی من ترک نمیشد، با همان تیپ ظاهری!
یادم هست یک بار ناظم مدرسه مرا دید وگفت: کلاهت را بردار و زمانی که مدل موی مرا دید گفت: میروی و از ته موهایت را کوتاه می زنی...
زندگی من در آن شرایط ادامه داشت و هر روز بدتر می شد. تا اینکه یک سال به عنوان خادم به برنامه راهیان نور دعوت شدم،
حضور در دوکوهه و مناطق جنگی، خیلی در روحیه من تاثیر داشت. پس از آن کمی در افکار و عقاید خودم فکر کردم.
یک روز که به بهشت زهرا رفته بودم، شخصی تصویر یک شهید گمنام به نام ابراهیم هادی را به من هدیه داد
. چهره بسیار زیبا و جذابی داشت. علاقه مند به شخصیت او شدم. کتاب سلام بر ابراهیم را تهیه کردم و خواندم.
چقدر برایم جذاب بود. او هم مثل من میتوانست مدل مو و تیپ ظاهری آنچنانی درست کند، اما به خاطر خدا و جلوگیری از وسوسه شیطانی
، موهایش را همیشه از ته می زد، حتی عکس روی جلد کتاب مشخص است که موهایش کوتاه است.
شخصیت او بسیار در من تاثیر گذاشت. آنقدر که تلاش کردم مانند ابراهیم باشم. دیگر مدل مو برایم املاک نبود، ارزشها برایم تغییر کرد
، تا آنجا که بعد از دبیرستان، اسم خودم را عوض کردم. راهی حوزه علمیه شدم و اکنون شش سال است که مشغول به تحصیل هستم.
خدا را شکر که شهید ابراهیم هادی در مسیر زندگی من قرار گرفت...
📙برگرفته از کتاب یاران ابراهیم. اثر جدید گروه شهید هادی