هدایت شده از مجله خبری
6.95M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#تحلیل_تصویری
🔴 حلقه کیان و نئولیبرالیسم
🔹عده زیادی از مدیران ما دست پروردهی حلقهی سروش هستند.
💬 دکتر #شهریار_زرشناس
*بهلول شبی در خانه اش مهمان داشت ودر حال صحبت با مهمانش بود كه قاصدي از راه رسيد. قاصد پيام قاضي را به او آورده بود. قاضي مي خواست بهلول آن شب شام مهمانش باشد. بهلول به قاصد گفت: از طرف من از قاضي عذر بخواه ، من امشب مهمان دارم ونمي توانم بيايم.*
*قاصد رفت و چند دقيقه ديگر برگشت وگفت: قاضي مي گويد قدم مهمان بهلول هم روي چشم. بهلول بيايد ومهمانش را هم بياورد.*
*بهلول با مهمانش به طرف مهماني به راه افتادند او در راه به مهمانش گفت: فقط دقت كن من كجا مي نشينم تو هم آنجا بنشين هرچه مي خورم تو هم بخور تا از تو چيزي نپرسيدند حرفي نزن واگر از تو كاري نخواستند كاري انجام نده.*
*مهمان در دل به گفته هاي بهلول مي خنديد و مي گفت: نگاه كن يك ديوانه به من نصحيت مي كند.*
*وقتي به مهماني قاضي رسيدند خانه پراز مهمانان مختلف بود. بهلول كنار در نشست ولي مهمان رفت ودر بالاي خاته نشست. مهمانان كم كم زياد شدند وهر كس مي آمددر كنار بهلول مي نشست و بهلول را به طرف بالاي مجلس مي راند بهلول كم كم به بالاي مجلس رسيد ومهمان به دم در. غذا آوردند و مهمانان غذاي خود را خوردند بعد از غذا ميوه آوردند ولي همراه ميوه چاقويي نبود. همه منتظر چاقو بودند تا ميوه هاي خود را پوست بكنند و بخورند. ناگهان چاقوي دسته طلايي ازجيب خود درآورد و گفت: بياييد با اين چاقو ميوه هايتان را پوست بكنيد و بخوريد.*
*مهمانان به چاقوي طلا خيره شدند. چاقو بسيار زيبا بود ودسته اي از طلا داشت.* *مهمانان از ديدن چاقوي دسته طلايي در جيب مهمان بهلول كه مرد بسيار فقيري به نظر مي رسيد تعجب كردند. در آن مهماني شش برادر بودند كه وقتي چاقوي دسته طلا راديدند به هم اشاره كردند و براي مهمان بهلول نقشه كشيدند.*
*برادر بزرگتر رو به قاضي كه در صدر مجلس نشسته بود و ميزبان بود كرد وگفت: اي قاضي اين چاقو متعلق به پدر ما بود و سالهاي زيادي است كه گم شده است ما اكنون اين چاقو را در جيب اين مرد پيدا كرده ايم ما مي خواهيم داد ما را از اين مرد بستاني و چاقوي ما را به ما برگرداني.*
*قاضي گفت: آيا براي گفته هايت شاهدي هم داري؟*
*برادر بزرگتر گفت: من پنج برادر ديگر در اينجا دارم كه همه شان گفته هاي مرا تصديق خواهند كرد.*
*پنج برادر ديگر هم گفته هاي برادر بزرگ را تاييد كردند وگفتند چاقو متعلق به پدرآنهاست كه سالها پيش گم شده است.*
*قاضي وقتي شهادت پنچ برادر را به نفع برادر بزرگ شنيد يقين كرد كه چاقو مال آنهاست و توسط مهمان بهلول به سرقت رفته است. قاضي دستور داد مرد را به زندان ببرند وچاقو را به برادر بزرگ برگردانند.*
*بهلول كه تا اين موقع ساكت مانده بود گفت: اي قاضي اين مرد امشب مهمان من بود و من او را به اين خانه آوردم اجازه بده امشب اين مرد در خانه من بماند من او را صبح اول وقت تحويل شما مي دهم تا هركاري خواستيد با او بكنيد.*
*برادر بزرگ گفت: نه اي قاضي تو راضي نشو كه امشب بهلول اين مرد را به خانه خودش ببرد چون او به اين مرد چيزهاي ياد مي دهد كه حق ما ازبين برود.*
*قاضي رو به بهلول كرد وگفت: بهلول تو قول مي دهي كه به اين مرد چيزي ياد ندهي تا من او را موقتا آزادكنم ؟*
*بهلول گفت: اي قاضي من به شما قول ميدهم كه امشب با اين مرد لام تا كام حرف نزنم و اصلا كلمه اي هم به او ياد ندهم.*
*قاضي گفت: چون اين مرد امشب مهمان بهلول بود برود وشب را با بهلول بماند و فرداصبح بهلول قول مي دهد او را به ما تحويل دهد تا به جرم دزدي به زندانش بيندازيم.*
*برادران به ناچار قبول كردند و بهلول مهمان را برداشت وبه خانه خود برد و در راه اصلا به مهمان حرفي نزد به محض اينكه به خانه شان رسيدند بهلول زمزمه كنان گفت: بهتر است بروم سري به خر مهمان بزنم حتما گرسنه است واحتياج به غذا دارد.*
*مهمان كه يادش رفته بود خر خود را در طويله بسته است گفت: نه تو برو استراحت كن من به خر خود سر مي زنم.*
*بهلول بدون اينكه جواب مهمان را بدهد وارد طويله شد. خر سر در آخور فرو برده بود ودر حال نشخوار علفها بود.*
*بهلول چوب كلفتي برداشت و به كفل خر كوبيد. خر بيچاره كه علفها را نشخوار مي كرداز شدت در طويله شروع به راه رفتن كرد. بهلول گفت: اي خر خدا مگر من به تو نگفتم وقتي وارد مجلس شدي حرف نزن هر جا كه من نشستم تو هم بنشين اگر از تو چيزي نخواستند دست به جييبت نبر چرا گوش نكردي هم خودت را به دردسر انداختي هم مرا. فردا تو به زندان خواهي رفت آن وقت همه خواهند گفت بهلول مهمان خودش رانتوانست نگه دارد و مهمان به زندان رفت.*
*بهلول ضربه شديدتري به خر بيچاره زد وگفت: اي خر ، گوش كن فردا اگر قاضي از تو پرسيد اين چاقو مال توست بگو نه ، من اين چاقو را پيدا كرده ام و خيلي وقت بود كه دنبال صاحبش مي گشتم تا آن را به صاحبش برگردانم ولي متاسفانه صاحبش را
پيدا نمي كردم.*
*اگر اين چاقو مال اين شش برادر است آن را به آنها مي دهم. اگر قاضي از تو پرسيد اينچاقو را از كجا پيد
ا كرده اي مگر در بيابان چاقو دسته طلا ريخته اند كه تو آن را پيدا كرده اي؟*
*بگو پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود وهميشه بين شهرها در رفت وآمد بود ومال التجاره زيادي به همراه مي برد و با آنها تجارت مي كرد تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال و اموالش را برده اند.*
*من بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند وتمام اموالش را برده بودند واين چاقو تا دسته در قلب پدرم فرو رفته بود. من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم و از آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم در هر مهماني اين چاقو رانشان مي دهم ومنتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود ومن قاتل پدرم را پيدا كنم.*
*اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كرده ام اين شش برادر پدر مرا كشته اند واموالشرا برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند و تقاص خون پدرم را پس بدهند*.
*بهلول كه اين حرفها را در ظاهر به خر مي گفت ولي در واقع مي خواست صاحب خر گفته هاي او را بياموزد. او چوب ديگري به خر زد وگفت: اي خر خدا فهميدي يا تا صبح كتكت بزنم.*
*صاحب خر گفت: بهلول عزيز نه تنها اين خر بلكه منهم حرفهاي تو را فهميدم و به تو قول مي دهم در هيچ مجلسي بالاتر از جايگاهم ننشينم و اگر از من چيزي نپرسيدند حرف نزنم واگر چيزي ازمن نخواستند دست به جيب نبرم.*
*بهلول كه مطمئن شده بود مرد حرفهاي او را به خوبي ياد گرفته است رفت و به راحتي خوابيد. فردا صبح بهلول مرد را بيدار كرد و او را منزل قاضي رساند و تحويل داد و خودش برگشت. قاضي رو به مرد كرد وگفت: اي مرد آيا اين چاقو مال توست؟*
*مرد گفت: نه اي قاضي اين چاقو مال من نيست. من خيلي وقت است كه دنبال صاحب اين چاقو مي گردم تا آن را به صاحبش برگردانم اگر اين چاقو مال اين برادران است من بارغبت اين چاقو را به آنها مي دهم.*
*قاضي رو به شش برادر كرد وگفت: شما به چاقو نگاه كنيد اگر مال شماست آن رابرداريد. برادر بزرگ چاقو را برداشت وبا خوشحالي لبخندي زد وگفت: اي قاضي من مطمئن هستم اين چاقو همان چاقوي گمشده پدر من است.*
*پنج برادر ديگر چاقو را دست به دست كردند وگفتند بلي اي جناب قاضي اين چاقومطمئنا همان چاقوي گم شده پدر ماست.*
*قاضي از مرد پرسيد: اي مرد اين چاقو را از كجا پيدا كرده اي؟*
*مرد گفت: اي قاضي اين چاقو سرگذشت بسيار مفصلي دارد. پدرم سالها پيش كاروان سالار بزرگي بود و هميشه بين شهرها در رفت وآمد بود و مال التجاره زيادي به همراهداشت و شغلش تجارت بود تا اينكه ما يك شب خبردار شديم كه پدرم را دزدان كشته اند و مال واموالش را برده اند من سراسيمه بالاي سر پدر بيچاره ام حاضر شدم. پدر بيچاره ام را دزدان كشته بودند وتمام اموالش را برده بودند و اين چاقوتا دسته در قلب پدر من بود. من چاقو را برداشتم و پدرم را دفن كردم واز آن موقع دنبال قاتل پدرم مي گردم در هر مهماني اين چاقو را نشان مي دهم ومنتظر مي مانم كه صاحب چاقو پيدا شود و من قاتل پدرم را پيدا كنم. اكنون اي قاضي من قاتل پدرم را پيدا كردم. اين ششبرادر پدر مرا كشته اند و اموالش را برده اند. دستور بده تا اينها اموال پدرم را برگردانند وتقاص خون پدرم را بدهند*
*شش برادر نگاهي به هم انداختند آنها بدجوري در مخمصه گرفتار شده بودند آنها باادعاي دروغيني كه كرده بودند مجبور بودند اكنون به عنوان قاتل و دزد سالها در زندان بمانند. برادر بزرگ گفت: اي قاضي من زياد هم مطمئن نيستم اين چاقو مال پدر من باشد چون سالهاي زيادي از آن تاريخ گذشته است و احتمالا من اشتباه كرده ام.*
*برادران ديگر هم به ناچار گفته هاي او را تاييد كردند وگفتند: كه چاقو فقط شبيه چاقوي ماست ولي چاقويي ما نيست. قاضي مدت زيادي خنديد و به مرد مهمان گفت: اي مرد چاقويت را بردار و برو پيش بهلول. من مطمئنم كه اين حرفها را بهلول به تو ياد داده است والا تو هرگز نمي توانستي اين حرفها را بزني.*
*مرد سجده ی شکر به جای آورد و چاقو را برداشت و خارج شد.*
*_کم گوی و بجز مصلحت خویش مگوی_*
*_چون چیز نپرسند تو از پیش مگوی_*
*_دادند دو گوش و یک زبان از آغاز_*
*_یعنی که دو بشنو و یکی بیش مگوی_*
*التماس تفکر*
مقام معظم رهبری:
#جایگاه_قرآن
#سبک_زندگی_اسلامی
#الگوسازی_در_تبلیغ_بین_الملل
✳️ جایگاه قرآن در گفتمان زندگی فردی_اجتماعی انسان مسلمان
🔹قرآن را باید فهمید؛ ما دوریم از قرآن. از این دوریِ ما از قرآن، دشمن دارد استفاده می کند. دشمن روزبهروز در ما بیایمانی را تزریق می کند، لاابالیگری را تزریق می کند، وابستگی به خود را تزریق می کند. نگاه کنید به دولت های اسلامی، نگاه کنید به کشورهای اسلامی، ببینید در مقابل آمریکا، در مقابل صهیونیسم، در مقابل دشمن، در مقابل غارتگران چه وضعی دارند! این ناشی از دوری از قرآن است.
🔸ما اگر به قرآن نزدیک بشویم، همهی این حفرهها پُر خواهد شد؛ همهی این خُلل و فُرَج بسته خواهد شد؛ هویّت اسلامی در مقابل هویّت کفر خودش را نشان خواهد داد.
🔹معنای اینکه ما می گوییم [اگر] به قرآن عمل کنیم، زندگی درست خواهد شد، این است. معارف قرآنی وجود دارد، این معارف باید تبدیل بشود به گفتمان های عمومی در بین مردم؛ آنقدر تکرار بشود، آنقدر کار بشود، آنقدر دربارهاش تحقیق بشود، آنقدر بنویسند، آنقدر شعرا و اُدبا و هنرمندان دربارهی آن کار هنری بکنند که اینها بشود جزو واضحات و بیّنات جامعهی اسلامی.
🔸البتّه این نشدنی نیست، دور از دسترس هم نیست، خیال نکنند که حالا این کارها را اگر بخواهیم بکنیم، صد سال طول میکشد؛ نه، اگر اهل دل و اهل دین همّت بکنند، این کارها خیلی زود تحقّق پیدا می کند؛ باید اینجور دنبال قرآن رفت.
بیانات رهبر معظم انقلاب ۱۳۹۶/۰۲/۰۷
سید مرتضی میرکتولی:
انظر إلى هذه المعجزة من معجزات القرآن الكريم
ولا تستغرب ولا تتعجب لأنه كلام الله تبارك وتعالى
- كلمات القرآن وعدد ذكرها في القرآن
الدنيا - 115 الآخرة - 115
الملائكة - 88 شياطين - 88
محمد - 4 شريعة - 4
الناس - 50 أنبياء - 50
صلاح - 50 فساد - 50
ابليس - 11 الاستعاذة منه - 11
رجل - 24 امرأة - 24
الحياة - 145 الموت - 145
الصالحات-167 السيئات-167
الجهر - 16 العلانية - 16
المصيبة - 75 الشكر - 75
الهدى - 79 الرحمة - 79
لاحظوا الكلمة وضدها
- هذه الاحصائيات تدل على أن هذا القرأن من عند الله وأن البشر لا يستطيعون أن يأتون بمثل هذا
- وهناك بعض الكلمات تضاعف عدد ورودها لحكمة إلهية:
جزاء - 117 المغفرة - 234
يعني الضعف ، لماذا؟ لأن رحمة الله وغفرانه يسعان كل شي
العسر - 12 اليسر - 36
يعني 3 أضعاف، لماذا؟ لأنه لن يغلب عسر يسرين
- ومن الملاحظات الهامة في الاحصائيات:
كلمة (الصلاة) ذكرت 5 مرات
والصلوات 5 مرات باليوم
وكلمة (يوم) ذكرت 365 مرة
وفي السنة 365 يوما
- ومن المعجزات الالهية في القرآن:
كلمة (أرض) ذكرت 13 مرة و(بحر) 32 مرة
وإذا حاولنا إيجاد نسبة مئوية للتكرار في الحالتين فإننا نجد أن تكرار كلمة (بحر) تعادل 71% أما كلمة (أرض) 29% وهي النسب الفعلية لنسبة البحار إلى اليابسة على سطح كوكبنا
سبحانك ربي ما أعظمك .
مگر شير و پلنگى اى دل اى دل
به مو دايم به جنگى اى دل اى دل
اگر دستم رسد خونت وريژم
بوينم تا چه رنگى اى دل اى دل ٢
آینه دانشوران، صفحه 283
نرمى ز حد مبر كه چو دندان مار ريخت
هر طفل نى سوار كند تازيانهاش
هركس كند ز پايۀ خود بيشتر بنا
فال نزول مىزند از بهر خانهاش
«صائب»
آینه دانشوران، صفحه 282
🔴نظر ۱۸ تن از مراجع معظم و بزرگ تقلید شیعه، در خصوص قمه و تیغ زدن و آسیب رساندن به بدن در ایام عزاداری حسینی👇
✅ حضرت امام خمینی(رضوان الله تعالی علیه):
عمل نشود... از قمه زدن خوددارى شود.
✅ امام خامنه ای(حفظه الله):
قمه زنى علاوه بر اینکه از نظر عرفى، از مظاهر حزن و اندوه محسوب نمی شود و سابقه اى در عصر ائمه «علیهم السلام» و زمانهاى بعد از آن ندارد و تأییدى هم به شکل خاص یا عام از معصوم «علیه السلام» در مورد آن نرسیده است، در زمان حاضر موجب وهن و بدنام شدن مذهب مى شود.بنابراین در هیچ حالتى جایز نیست.
✅ مرجع شهید، علامه شیخ فضل الله نوری(رضوان الله):
قمه و تیغ زدن فاقد سند صحیحه و مصداق بدعت و وهن دین است.بدعت گذاری و وهن دین را سبب شدن از گناهان بزرگ است.
✅ مرحوم آقا سید محسن امین(رضوان الله):
قمه زنى و اعمالى دیگر از این قبیل در مراسم عزادارى حسینى به حکم عقل و شرع حرام است.
✅ مرحوم آقا شیخ محمد فاضل لنکرانی(رضوان الله):
مسئله ی قمه زنی نه تنها موجب گرایش به اسلام و تشیع نمی شود بلکه به علت نداشتن هیچ گونه توجیه قابل فهم برای مخالفان ثمره ای جز نتیجه ی سوء نخواهد داشت. لذا لازم است علاقه مندان به امام حسین (ع) از این گونه اعمال خودداری کنند.
✅ مرحوم آقا سید محسن حکیم(رضوان الله)، فرزند ایشان شهید سید محمد باقر حکیم(ره) نقل نمودهاند که پدر بزرگوارشان دائماً میفرموند:
«انّ قضیة التطبیر هی غصة فی حلقومنا»؛ «مسئله قمه زنی، غصّه و اندوهی در گلوی ماست.»
✅ شهید آقا سید محمد باقر صدر(رضوان الله):
آنچه که امروز با نام قمه زنی و جاری ساختن خون بر بدن انجام میشود از افعال عوام مردم و جاهلین آنها است و هیچ یک از علماء اقدام به این کار نکرده اند بلکه آنها دائماً از اینکار منع نموده و آن را حرام می دانسته اند.
✅ مرحوم آقا شیخ محمد تقی بهجت(رضوان الله):
حکمش به عنوان اوّلى عدم ضرر رساندن به خود یا دیگرى است.
✅ آقا سید علی سیستانی(حفظه الله):
باید از کارهایی که عزاداری را خدشه دار می کند اجتناب شود.
✅ آقا شیخ حسین نوری همدانی(حفظه الله):
هر عملی که موجب وهن مذهب و اختلاف بین امت اسلامی میگردد حرام است.
✅ آقا شیخ ناصر مکارم شیرازی(حفظه الله):
بطور کلی، آسیب رساندن به بدن و آنچه سبب وهن مذهب باشد جایز نیست، خواه از طریق قمه زنی باشد یا زنجیرهای تیغ دار.
✅ آقا سید محمد علی علوی گرگانی(حفظه الله):
چون موجب وهن تشیع است جایز نیست.
✅ مرحوم آقا سید محمود هاشمی شاهرودی(رضوان الله):
در کیفیت برگزاری مراسم و شیوههای آن بایستی شرایطی را مد نظر قرار داد، آن که موجب وهن دین و مکتب تشیع و یا جامعه اسلامی و یا نظام مقدس جمهوری اسلامی نباشد؛ زیرا که وهن هر یک از آنها از اعظم محرمات و کبائر است و تشخیص این امر از اختیارات ولیامر مسلمین است؛ بدان معنی که اگر در شرائط خاصی ولی امر مسلمین چنین تشخیص بدهد که شیوه به خصوص بر خلاف مصلحت جامعه اسلامی و یا موجب وهن و ضربه زدن به دین و یا نظام مقدس جمهوری اسلامی است و بر اساس آن از برگزاری آن منع نماید، تبعیت از ایشان بر همگان واجب است و در این رابطه آحاد مکلفین نمیتوانند از نظر شخصی خود تبعیت کنند.
✅ آقا شیخ جعفر سبحانی(حفظه الله):
قمه زنى در زمان حاضر جایز نیست.
✅ آقا شیخ حسین مظاهری(حفظه الله):
حرام است؛ علاوه بر این، در این زمان وهن برای تشّیع است و همچنین هرچه نظیر قمهزنی است، مانند زنجیر تیغدار. ضمن آنکه مراعات قوانین هر مملکتی، مخصوصاً قوانین جمهوری اسلامی، واجب است.
✅ آقا شیخ عبدالله جوادی آملی(حفظه الله):
چیزی که در شرایط کنونی، مایه وهن اسلام است، مانند قمه زدن و ...، جایز نیست.
✅ آقا سید کاظم حائری(حفظه الله):
خرافاتی مانند قمه زنی، موجب بدنامی اسلام و تشیع است.
✅ آقا سید محمد حسینی زنجانی(حفظه الله):
قمه زنی اینکه از مصادیق عزاداری باشد محل اشکال است و اگر سبب سوء استفاده دشمنان تشیع و موجب وهن مذهب گردد جایز نیست.
#پیام_عاشورایی
#مراجع_معظم_تقلید
_________
اساتید و نخبگان بسیجی حوزه
🔰 @basij_asatid