eitaa logo
یا ابالفضل العباس(ع) (ح.آزادی)
21 دنبال‌کننده
676 عکس
1.5هزار ویدیو
84 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از ابراهیمی نیا...!
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
هی به ژن خوبِ فلانی نپر، این هنر اوست که با یک تماس، اختلسَ یختلسو اختلاس ! قیمت بازار حبابی شده، وای از آن دم که کُند این حباب، انقلبَ ینقلبو انقلاب ! 📺 #عمار_کلیپ_آنلاین_کلیپ 📺 http://eitaa.com/joinchat/1155989522C8ddd406c2c
هدایت شده از فارس پلاس
▪️ بی بی سی در اولین واکنش رسانه‌ای به سرنگونی پهباد جاسوسی آمریکا در خاک ایران، این پهپاد را یک پهپاد "تجسسی" خطاب کرد احتمالا این پهباد، همون هاج زنبور عسل بوده که برای پیدا کردن مادرش اومده ایران، اونوقت یه سری آدم تندرو بهش تهمت جاسوسی زدند😒 💬 مریم توانا - کانال #فارس_پلاس: @Fars_plus
هدایت شده از 🎥 دوربین مخفی ایتا 🎥
5.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
متلاشی شدن باند سارقان خشن در تهران سارقان به ۲۰۰ مورد سرقت اعتراف کردند ! + خانوما ویدئو رو حتما ببینید و مراقب باشید. Join 🔜 @secretcam 🏃♀
واکنش های احتمالی زدن پهباد آمریکایی : روحانی : پهباد را هاشمی زد.😁 زیبا کلام :کاش بجای زدن پهباد دوچرخه سازی را گسترش بدیم.😂😂😂 مطهری:مشکل ما رفع حصر است نه شکار پهباد. 😉😉😉 حسن خمینی: امام نظرش چیز دیگری بود.🤗🤗🤗 آشنا:ما وارد چرخه باطل زدن پهباد ها نمی شویم.😊😊😊 سیلبریتی های ابله : بیائید به جای زدن پهباد درخت بکاریم . منافقین :کار خودشونه ..😉😉.. سلطنت طلب های آواره :تکنولوژی زدن این پهباد از زمان شاه مونده
عکس از ح.آزادی
, 🌹اگر فقط به ۱۱ آیه از قرآن عمل می‌شد نه به تمام آیات قرآن چه اتفاقی می افتاد 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 1 - اگر هر کس به سوره اعراف آیه ٣١ (کلو و اشربوا و لا تسرفوا ) توجه میکرد ، دیگر هرکس به اندازه نیازش غذا میخورد و پر خوری نمیکرد و این همه غذای اضافی دور ریخته نمیشد و شاید هم دیگر گرسنه ای باقی نمی ماند! 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 2 - اگر هرکس به سوره ملک آیه ١٥ (وامشوا فی مناکبها و کلو من رزقه) توجه میکرد ، راه رفتن را در برنامه روزانه خود پیش میگرفت. 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 3 - اگر هر کسی به سوره بقره آیه ٨٣ (و قولوا لناس حسنا) توجه میکرد ، دیگر عصبانی نمیشد و دیگر دعوا و بدگویی وغیبت ودروغ از جامعه رخت بر می بست. 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 4 - اگر هر کس به سوره اسرا آیه ٣٧ ( ولا تمش فی الارض مرحا ) توجه میکرد ، دیگر کسی برای جلب توجه دیگران و فخر فروشی و خودنمایی با غرور راه نمی رفت .وتکبررخت بر می بست. 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 5 - اگر هر کسی به سوره ال عمران آیه ٧٣ (و لا تومنوا الا لمن تبع دینکم) توجه میکرد ، دیگر در مقابل اروپا و آمریکا و کافران احساس ضعف نمیکردیم و تقلید کورکورانه از لباس و فرهنگشان نمی کردیم. 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 6 - اگر هر کس به سوره نور آیه٣٧ ( رجال لا تلهیهم تجاره و ولا بیع عن ذکر الله و اقام الصلاه و...) عمل میکرد ، دیگر هنگام اذان بازارها از مردم خالی میشد و همه به صف نماز می ایستادن ، و صفا و صمیمیت و دوستی و معنویت فرا گیر میشد و فرمان خدا اطاعت میشد و فحشا و منکر از بین میرفت و خداوند برکاتش را بر ما نازل میکرد. 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 7_ اگر کسی به سوره اعراف آیه ۱۹۹ توجه میکرد ( وامر بالمعروف) دیگه کسی تذکر دادن صحیح به دیگران رو به بهانه فضولی نکردن در مسایل شخصی ترک نمی‌کرد و اینگونه گناه و منکرات همه گیر نمی‌شد. 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 8 - اگر هر زنی به سوره نور آیه ٣١ ( و لا یبدین زینتهن الا لبعولتهن ) عمل میکرد ، دیگر زنی برای غیر شوهرش آرایش نمیکرد و خیلی از زندگیها آرام بود و جوانها دنبال شهوترانی نبودند. 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 9 - اگر هر کسی به سوره لقمان آیه ١٩ ( و اغضض من ابصارهم ) عمل میکرد ، دیگر کسی به نامحرم نگاه نمیکرد و تیر زهر آگین شیطان به قلبش وارد نمیشد و این همه فساد جنسی رایج نمیشد. 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 10 - اگر هر دختر و پسر جوانی به سوره نور آیه ٣٣ ( ولیستعفف الذین لا یجدون نکاحا حتی یغنیهم الله من فضله ) عمل میکرد ، دیگر به بهانه نداشتن موقعیت ازدواج ، گناه نمیکردند و صبر میکردند تا خدا از فضلش به آنها همسری بدهد و زمینه ازدواجش فراهم شود. 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 11_اگر هر کسی به سوره نور آیه ١٩ (ان الذین یحبون ان تشیع الفاحشه فی الذین ءامنوا لهم عذاب الیم ) توجه میکرد ، دیگر کسی دوستش را به گناه دعوت نمیکرد و برای هم فیلم و عکس نامشروع نمی فرستادن تا علاوه بر خودشان دیگران را به دنبال فحشا ببرند. 🌾🌾🌾🍃🌾🌾🌾 🖋آری عزیزان ما از دنیای متمدن عقب نیستیم ، از باورهای الهی عقب مانده ایم🌹
مهدی عبداللهی: 🔵 ماذا يخسر المؤمن اذا ترك قيام الليل؟ 1⃣ الخسارة الأولى: يفقد لقب عباد الرحمن: 😳 (وعباد الرحمن الذين يمشون على الأرض هوناً ... وَالَّذِينَ يَبِيتُونَ لِرَبِّهِمْ سُجَّدًا وَقِيَامًا) 2⃣ الخسارة الثانية: يفقد لقب المتقين: 😳 (إن المتقين في جنات وعيون... كَانُوا قَلِيلًا مِنَ اللَّيْلِ مَا يَهْجَعُونَ * وَبِالْأَسْحَارِ هُمْ يَسْتَغْفِرُونَ) 3⃣الخسارة الثالثة: يخسر لقب القانت وأولي الألباب: 😳 (أَمَّنْ هُوَ قَانِتٌ آنَاءَ اللَّيْلِ سَاجِدًا وَقَائِمًا يَحْذَرُ الْآخِرَةَ وَيَرْجُو رَحْمَةَ رَبِّهِ ۗ قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ. يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ ۗ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ) 4⃣الخسارة الرابعة: يخسر المقام المميز للقائمين: 😳 (لَيْسُوا سَوَاءً ۗ مِنْ أَهْلِ الْكِتَابِ أُمَّةٌ قَائِمَةٌ يَتْلُونَ آيَاتِ اللَّهِ آنَاءَ اللَّيْلِ وَهُمْ يَسْجُدُونَ). 5⃣الخسارة الخامسة: يخسر أن لا تُذهب حسناته سيئاته فمن أحد شروطها أن أقيم الصلاة زلفاً من الليل: 😳 (وَأَقِمِ الصَّلَاةَ طَرَفَيِ النَّهَارِ وَزُلَفًا مِنَ اللَّيْلِ ۚ إِنَّ الْحَسَنَاتِ يُذْهِبْنَ السَّيِّئَاتِ ۚ ذَٰلِكَ ذِكْرَىٰ لِلذَّاكِرِينَ) 6⃣الخسارة السادسة: يخسر أن لا يبعثه ربي مقاماً محموداً: 😳 (وَمِنَ اللَّيْلِ فَتَهَجَّدْ بِهِ نَافِلَةً لَكَ عَسَىٰ أَنْ يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَحْمُودًا) 7⃣الخسارة السابعة: يخسر الرضى الذي وعد به ربي عزوجل: 😳 (......وَمِنْ آنَاءِ اللَّيْلِ فَسَبِّحْ وَأَطْرَافَ النَّهَارِ لَعَلَّكَ تَرْضَىٰ). 8⃣الخسارة الثامنة: يخسر عناية الله التي يوليها لمن يراه قائماً بالتوكل عليه: 😳 (وتوكل على العزيز الرحيم الَّذِي يَرَاكَ حِينَ تَقُومُ * وَتَقَلُّبَكَ فِي السَّاجِدِينَ). قم الليل ولو بركعتين👍👍👍 اللهم اعنا على ذكرك وشكرك وحسن عبادتك. انشر بقوة لعلها تكون سببا لبعض من يقرأها بقيام الليل فيأتيك مثل اجره.🌴
فیلم از طرف ح.آزادی
هوالمحبوب آقاجان/برای دیدن روی تو ناله ها دارم/خوشم اگر چه غریبم ولی تو را دارم/تمام سوز دل من ز ناله های شماست/ز درد هجر تو سوز ی در این صدا دارم/گدائی در این خانه آبروی من است/به نام توست اگر ذره ای بها دارم/به نامۀ عملم نیست جز گناه گناه.../ولی به وقت سخن کوهی ادعا دارم/الا امیر سحر ای مسافر صحرا/امید وصل تو را بین هر دعا دارم/به کام خویش چشیدم غم جدایی را/نشان رحمتی از یار آشنا دارم/مرا میان قنوت سحر مَبر از یاد/که احتیاج شدیدی بر این دعا دارم/به آه نیمه شب تو قسم عنایت توست/اگر زبان مناجات با خدا دارم/بیا و نامه اعمالِ من مرور نکن/که بر جبین عرق شرم از شما دارم/بدست خود بده خرج زیارت ما را/هوای بوسه ای از خاک کربلا دارم/ فرج مولا صلوات
هدایت شده از 🎥 دوربین مخفی ایتا 🎥
📝 نصوح مردى بود شبیه زنها ،صدایش نازک بود صورتش مو نداشت و اندامی زنانه داشت او مردی شهوتران بود با سواستفاده از وضع ظاهرش در حمام زنانه کار مى کرد و کسى از وضع او خبر نداشت او از این راه هم امرارمعاش می کرد هم ارضای شهوت. گرچه چندین بار به حکم وجدان توبه کرده بود اما هر بار توبه اش را می شکست. او دلاک و کیسه کش حمام زنانه بود. آوازه تمیزکارى و زرنگى او به گوش همه رسیده و زنان و دختران و رجال دولت و اعیان و اشراف دوست داشتند که وى آنها را دلاکى کند و از او قبلاً وقت مى گرفتند تا روزى در کاخ شاه صحبت از او به میان آمد. دختر شاه به حمام رفت و مشغول استحمام شد. از قضا گوهر گرانبهاى دختر پادشاه در آن حمام مفقود گشت ، از این حادثه دختر پادشاه در غضب شد و دستور داد که همه کارگران را تفتیش کنند تا شاید آن گوهر ارزنده پیدا شود. کارگران را یکى بعد از دیگرى گشتند تا اینکه نوبت به نصوح رسید او از ترس رسوایى ، حاضر نـشد که وى را تفتیش کنند، لذا به هر طرفى که مى رفتند تا دستگیرش کنند، او به طرف دیگر فرار مى کرد و... این عمل او سوء ظن دزدى را در مورد او تقویت مى کرد و لذا مأمورین براى دستگیرى او بیشتر سعى مى کردند. نصوح هم تنها راه نجات را در این دید که خود را در میان خزینه حمام پنهان کند، ناچار به داخل خزینه رفته و همین که دید مأمورین براى گرفتن او به خزینه آمدند و دیگر کارش از کار گذشته و الان است که رسوا شود به خداى تعالى متوجه شد و از روى اخلاص توبه کرد در حالی که بدنش مثل بید می‌لرزید با تمام وجود و با دلی شکسته گفت: خداوندا گرچه بارها توبه‌ام بشکستم، اما تو را به مقام ستاری ات این بار نیز فعل قبیحم بپوشان تا زین پس گرد هیچ گناهی نگردم و از خدا خواست که از این غم و رسوایى نجاتش دهد. نصوح از ته دل توبه واقعی نمود ناگهان از بیرون حمام آوازى بلند شد که دست از این بیچاره بردارید که گوهر پیدا شد. پس از او دست برداشتند و نصوح خسته و نالان شکر خدا به جا آورده و از خدمت دختر شاه مرخص شد و به خانه خود رفت. او عنایت پرودگار را مشاهده کرد. این بود که بر توبه اش ثابت قدم ماند و فوراً از آن کار کناره گرفت. چند روزی از غیبت او در حمام سپری نشده بود که دختر شاه او را به کار در حمام زنانه دعوت کرد، ولی نصوح جواب داد که دستم علیل شده و قادر به دلاکی و مشت و مال نیستم، و دیگر هم نرفت. هر مقدار مالى که از راه گناه کسب کرده بود در راه خدا به فقرا داد و چون زنان شهر از او دست بردار نبودند، دیگر نمى توانست در آن شهر بماند و از طرفى نمى توانست راز خودش را به کسى اظهار کند، ناچار از شهر خارج و در کوهى که در چند فرسنگی آن شهر بود، سکونت اختیار نمود و به عبادت خدا مشغول گردید. شبی در خواب دید که کسی به او می گوید:"ای نصوح! تو چگونه توبه کرده اى و حال آنکه گوشت و پوست تو از فعل حرام روئیده شده است؟ تو باید چنان توبه کنى که گوشتهاى حرام از بدنت بریزد.» همین که از خواب بیدار شد با خودش قرار گذاشت که سنگ هاى سنگین حمل کند تا گوشت هاى حرام تنش را آب کند. نصوح این برنامه را مرتب عمل مى کرد تا در یکى از روزها همانطورى که مشغول به کار بود، چشمش به میشى افتاد که در آن کوه چرا می کرد. از این امر به فکر فرو رفت که این میش از کجا آمده و از کیست؟ عاقبت با خود اندیشید که این میش قطعاً از شبانى فرار کرده و به اینجا آمده است، بایستى من از آن نگهدارى کنم تا صاحبش پیدا شود . لذا آن میش را گرفت و نگهدارى نمود خلاصه میش زاد ولد کرد و نصوح از شیر آن بهره مند مى شد تا سرانجام کاروانى که راه را گم کرده بود و مردمش از تشنگى مشرف به هلاکت بودند عبورشان به آنجا افتاد، همین که نصوح را دیدند از او آب خواستند و او به جاى آب به آنها شیر مى داد به طورى که همگى سیر شده و راه شهر را از او پرسیدند. وى راهى نزدیک را به آنها نشان داده و آنها موقع حرکت هر کدام به نصوح احسانى کردند و او در آنجا قلعه اى بنا کرده و چاه آبى حفر نمود و کم کم در آنجا منازلى ساخته و شهرکى بنا نمود و مردم از هر جا به آنجا آمده و در آن محل سکونت اختیار کردند، همگى به چشم بزرگى به او مى نگریستند.
هدایت شده از 🎥 دوربین مخفی ایتا 🎥
📝 رفته رفته، آوازه خوبى و حسن تدبیر او به گوش پادشاه آن عصر رسید که پدر آن دختر بود. از شنیدن این خبر مشتاق دیدار او شده، دستور داد تا وى را از طرف او به دربار دعوت کنند. همین که دعوت شاه به نصوح رسید، نپذیرفت و گفت: من کارى و نیازى به دربار شاه ندارم و از رفتن نزد سلطان عذر خواست. مامورین چون این سخن را به شاه رساندند شاه بسیار تعجب کرد و اظهار داشت حال که او نزد ما نمی آید ما مى رویم او را ببینیم.پس با درباریانش به سوى نصوح حرکت کرد، همین که به آن محل رسید به عزرائیل امر شد که جان پادشاه را بگیرد، پس پادشاه در آنجا سکته کرد و نصوح چون خبردار شد که شاه براى ملاقات و دیدار او آمده بود، در مراسم تشییع او شرکت و آنجا ماند تا او را به خاک سپردند و چون پادشاه پسرى نداشت، ارکان دولت مصلحت دیدند که نصوح را به تخت سلطنت بنشانند. چنان کردند و نصوح چون به پادشاهى رسید، بساط عدالت را در تمام قلمرو مملکتش گسترانیده و بعد با همان دختر پادشاه که ذکرش رفت، ازدواج کرد و چون شب زفاف و عروسى رسید، در بارگاهش نشسته بود که ناگهان شخصى بر او وارد شد و گفت چند سال قبل، میش من گم شده بود و اکنون آن را نزد تو یافته ام، مالم را به من برگردان. نصوح گفت : درست است و دستور داد تا میش را به او بدهند، گفت چون میش مرا نگهبانى کرده اى هرچه از منافع آن استفاده کرده اى، بر تو حلال ولى باید آنچه مانده با من نصف کنى. گفت: درست است و دستور داد تا تمام اموال منقول و غیر منقول را با او نصف کنند.آن شخص گفت: بدان اى نصوح، نه من شبانم و نه آن میش است بلکه ما دو فرشته براى آزمایش تو آمده ایم. تمام این ملک و نعمت اجر توبه راستین و صادقانه ات بود که بر تو حلال و گوارا باد، و از نظر غایب شدند...