eitaa logo
یادِ شهدا
1.1هزار دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
1.1هزار ویدیو
2 فایل
مقام معظم رهبری: ✍🏻گاهی رنج و زحمتِ زنده نگهداشتن خون شهید، از خود شهادت کمتر نیست.‌ 💌این یک دعوت از طرف شهداست؛ #شهدا تو رفاقت سنگ تموم می‌ذارن...♥️ ♥️#شهدا مدیون هیچکس نمی‌مونن! ادمین کانال @yade_shoohada
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 🤲🏻 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیست‌ودوم ❤️‍🔥تقدیم به روح پاکِ آنان که گمنام و زهرایی تبارند ♦️هدیه «سوره قدر» به شهید والامقام، شهید گمنام ۱۸ ساله امامزاده سیدجعفر و حمیده خاتون باغ فیض 🥀 @yaade_shohadaa
🥀«۵ مهر ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔 شهید بهرام رضایی در سال 1343، در تهران به‌دنیا آمد. او تحصیلات خود را تا مقطع دیپلم ادامه داد و پس از مدتی به سربازی رفت و در ژاندارمری مشغول به خدمت شد. وی سرانجام در سال 1366، در سردشت در درگیری با ضد انقلابیون به درجه رفیع شهادت رسید. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار بهرام رضایی «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
📚خاک‌های نرم کوشک ✍نویسنده: سعید عاکف 💚داستان یازدهم: اولین نفر 🌹راوی: محمد حسن شعبانی قبل ازعملیات خیبر، جلسه ی مهمی گذاشتند.تمام فرماندهان رده بالا آمده بودند.یادم هست یکی شان رو کالک و نقشه داشت از محورهای مهم عملیات می گفت، در ضمن، کار یک یک فرماندهان عملیات را هم براشان توضیح می داد. در این مابین، نوبت رسید به عبدالحسین. خونسرد و طبیعی نشسته بود و داشت به حرف فرمانده گوش می داد. چون کار عبدالحسین مهم و حساس بود، حرفهای آن فرمانده هم به درازا کشید. یکدفعه عبدالحسین بلند شد و حرف او را قطع کرد. گفت: «اخوی این حرفها به درد ما نمی خوره!» چشمهام گرد شد.همه مات و مبهوت او را نگاه می کردند. تو جلسه ی به آن مهمی، انتظار هر حرفی داشتیم غیر از این یکی. عبدالحسین به نقشه ها اشاره کرد و ادامه داد: «اینها دردی رو از برونسی دوا نمی کنه.» فرمانده با حالت جدی گفت: «یعنی چی حاج آقا؟! منظور شما رو نمی فهمم.» عبدالحسین لبخندی زد و گفت: «ببخشین اگر جسارت نشه، می خوام بگم که شما برای کار من، فقط بگو کجا رو باید بگیرم؛ یعنی منطقه رو نشون بده، با قایق، با هرچی که هست منو ببر اون جا و بگو منطقه اینه، باید این جا رو بگیری.» سکوت، فضای جلسه را گرفته بود.حتی آن فرمانده هم چیزی نمی گفت. ولی معلوم بود ناراحت شده. عبدالحسین باز خودش رشته کلام را بدست گرفت و گفت: «ما باید روی زمین کار کنیم، باید زمین عملیات رو با پوست و گوشتمون لمس کنیم؛ این طوری که شما از روی نقشه می گی برو پشت اتوبان بصره و اون جا چکار کن، و بعد هم از اون جا برو فلان منطقه؛ اینها به درد نمی خوره، باید محل رو مستقیم نشون بدی...» آن روز کمی ناراحتی هم درست شد. ولی آخر عبدالحسین حرفش را به کرسی نشاند. هم قرار شد منطقه را از نزدیک ببینند، هم سه تا گردان در اختیارش گذاشتند. تو آن عملیات، به اعتقاد فرماندهان، او از همه موفقتر بود. رشادت عجیبی هم از خودش نشان داد. پا به پای بچه ها می آمد. گاهی کلاش دستش بود، گاهی تیربار، گاهی هم آرپی چی می زد. تکاورهای غول پیکر دشمن را هیچ وقت یادم نمی رود؛ آخرین حربه ی دشمن بود و آخرین سدش، جلوی سیل نیروهای ما. یکهو مثل مور و ملخ ریختند تو منطقه. اسلحه کوچکشان تیربار بود! بعضی هاشان خمپاره ی شصت را مثل یک بچه ی دو، سه ماهه گرفته بودند زیر بغلشان. یکی خمپاره را می گرفت و یکی دیگر هم با همان وضع شلیک می کرد. یعنی قبضه را زمین نمی گذاشتند! با دیدن آنها، قدرت الهی عبدالحسین انگار بیشتر شد. گرمتر از قبل شروع کرد به ریختن آتش. بچه ها هم از همین حال و هوا، روحیه می گرفتند و گرمتر می جنگیدند. آخر کار هم حسابی از پس تکاورها برآمدیم؛ یا به درک واصل شدند و یا فرار را بر قرار ترجیح دادند. تو آن عملیات، بیشتر از آنکه انتظارش بود، پیشروی کردیم. برای همین از جناحین چپ و راستمان جلوتر افتادیم. تازه تو فکر استقرار و تثبیت منطقه بودیم که دستور عقب نشینی صادر شد. از نیروهای دیگر جلوتر رفته بودیم و هر آن خطر قیچی شدنمان بود. عبدالحسین زود دست به کار شد. عقب نشینی هم برای خودش معرکه ای بود، تو آن شرایط. تمام زحمتش رو دوش او سنگینی می کرد. با هر زحمتی که بود، نیروها را فرستاد عقب. خوب یادم هست؛ آخرین نفری که آمد عقب، خودعبدالحسین بود. 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ ❤️‍🔥عمل مقدس، عمل امام حسین علیه‌السلام است، عملی است که در آن، خودخواهی، خود محوری، جاه‌طلبی، خویشاوند پروری راه ندارد... 🥀 @yaade_shohadaa
❤️‍🔥ای جوانان؛ نكند در رختخواب ذلت بميريد، كه حضرت علی عليه السلام در محراب عبادت شهيد شد. ❤️‍🔥ای جوانان؛ مبادا كه در غفلت بميريد، كه امام حسين عليه السلام در ميدان نبرد شهيد شد. ❤️‍🔥ای جوانان؛ مبادا كه در حال بی تفاوتی بميريد، كه علی اكبر در راه حسين عليه السلام و با هدف شهيد شد. ✍🏻شهید هادی علی دوست 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 🤲🏻 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیست‌وسوم ❤️‍🔥تقدیم به روح پاکِ آنان که گمنام و زهرایی تبارند ♦️هدیه «سوره قدر» به شهید والامقام، شهید گمنام ۲۱ ساله امامزاده سیدجعفر و حمیده خاتون باغ فیض 🥀 @yaade_shohadaa
🥀«۶ مهر ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔مادر شهید: رفتن بار آخر او با همیشه فرق داشت؛ این دفعه با تک‌تک فامیل خداحافظی کرد. وقتی می‌خواست برود با خانواده روبوسی کرد از زیر قرآنی که الان دست همسرش است رد شد و از او حلالیت طلبید و سپس زیر گلوی تنها دخترش (سیده سارا) را چندین بار بوسید. به او گفتم چندبار خداحافظی می‌کنی مرا نگران کردی؟! سوار موتور شد دوباره پیاده شد گفت: مادر حواسم را پرت کردی از شما خداحافظی نکردم و دوباره به طور خاصی با من وداع کرد و رفت. ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار سید رضا حسینی «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
📚خاک‌های نرم کوشک ✍نویسنده: سعید عاکف 💚داستان دوازدهم: پیشانی زندگی 🌹راوی: مجید اخوان گردان عبدالله معروف شده بود به «گردان خط شکن».حتی یک عملیات نداشتیم که نیروی پشتیبانی یا مثلاً احتیاط باشد، فقط خط شکن بود. یادم هست آن وقتها مسؤول تخریب لشکر بودم. حاجی برونسی می آمد پیشم می گفت: «اخوان، تخریب چی هایی رو به من بده که تا آخر آخر کار، پای رفتن داشته باشن.» وقتی می پرسیدم:«چطور؟» می گفت: «چون گردان من گردان عبدالله هست؛ یعنی گردان خط شکنه.» راست هم می گفت.همیشه دورترین، سخت ترین و صعب العبورترین مسیرها را تو عملیات، به گردان او می دادند. رو همین حساب، اسم «برونسی»، هم پیش خودی ها معروف بود، هم پیش دشمن. بارها تو رادیو عراق اسمش را با غلیظ می آوردند و کلی ناسزا می گفتند. برای سرش هم، مثل سر شهید کاوه، جایزه گذاشته بودند. تو یکی از عملیاتها، چهار، پنج تا شهید و زخمی از گردان عبدالله افتادند دست دشمن. شب با خود حاجی نشستیم پای رادیو عراق. همان اول اخبارش، گوینده با آب و تاب گفت: «تیپ عبدالله به فرماندهی بروسلی تارومار شد.» ـ برای گفتن بروسلی، دو تا احتمال می دادیم: دشمن یا تلفظ صحیحش را نمی دانست، یا اینکه گمان می کرد آن مرد والا مقام هم مثل قهرمانان و هنرپیشه های فیلمها است! ـ تا این را شنیدیم، دوتایی با هم زدیم زیر خنده. دنباله ی وراجی شان، از کشتن بروسلی گفتند و دروغهای شاخ دار دیگر. حاجی بلند می خندید.به اش گفتم: «پس من برم بگم برایت حلوا درست کنن که یک مراسم ختمی بگیریم.» با خنده گفت: «منم باید برم به مسؤول لشکر بگم: دیگه من فرمانده ی گردان نیستم، فرمانده تیپم.» کمی بعد رادیو را خاموش کرد. قیافه ی جدی به خودش گرفت و آهسته گفت: «اخوان، یک گلوله روش نوشته بروسنی، فقط اون گلوله می آد می خوره به پیشانی زندگی من. هیچ گلوله دیگه ای نمی آید، مطمئن مطمئنم.» 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یادبود شهدای مخاطبین 💔شهید والامقام غلامرضا سمرقندی ✍🏻 بيست و پنجم بهمن ۱۳۰۸، در شهرستان نيشابور به دنيا آمد. پدرش شيخ‌عباس و مادرش ربابه نام داشت. در رشته علوم ديني و حوزوي درس خواند. روحاني بود.صاحب يازده فرزند شد. هشتم ارديبهشت ۱۳۶۱، در تهران توسط گروه‌هاي ضدانقلاب بر اثر اصابت گلوله به شهادت رسيد. مزار وي در بهشت‌زهراي شهرستان تهران واقع است. 🥀شهید مهدی زین الدین: هرگاه شب جمعه شهدا را یاد کنید، آنها شما را نزد اباعبدالله «علیه السلام» یاد می کنند… «هدیه به شهید بزرگوار غلامرضا سمرقندی ذکر فاتحه و شاخه گل صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
یادِ شهدا
✨یادبود شهدای مخاطبین 💔شهید والامقام غلامرضا سمرقندی ✍🏻 بيست و پنجم بهمن ۱۳۰۸، در شهرستان نيشابور
🌹برای یادبود شهید بزرگوارتان در کانال «یادِ شهدا»، عکس و اطلاعات شهید را به آیدی زیر ارسال کنید.👇🏻 @yade_shoohada 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♥️ 💔بیچاره اون که حرم رو ندیده؛ ❤️‍🔥بیچاره تر اون که دید کربلاتو... اللهم الرزقنا زيارة الحسين فى الدنيا و شفاعة الحسين فى الاخرة🤲🏻 اَلسَّلامُ عَلَى الْحُسَيْنِ💚 وَعَلٰى عَلِىِّ بْنِ الْحُسَيْنِ💚 وعَلىٰ اَوْلادِ الْحُسَيْنِ💚 وَعَلىٰ اَصْحٰابِ الْحُسَيْن💚 ❤️برای سلامتی و تعجیل در فرج (عج) صلوات 🥀 @yaade_shohadaa
🥀بیستیمن شهید مدافع حرم استان گلستان ✍🏻روایت همسر شهید: اگر مقداد به سوریه نمی‌رفت، یقیناً حرم حضرت زینب بی دفاع نمی‌ماند؛ زیرا عاشقان بسیاری هستند که برای دفاع از حرم آل الله آرام و قرار ندارند. اما من و مقداد دوست نداشتیم شرمنده حضرت زهرا و حضرت زینب (س) باشیم. ❤️‍🔥از کنار همسرم و از همه خوشی‌های زندگی گذشتم تا مقداد به آرزویش برسد، من عاشقانه مقداد را دوست داشتم و مقداد هم بی نهایت به من علاقه‌مند بود. من مقداد را هزاران کیلومتر دورتر حس می‌کردم. 💔سه چهار روزی بود که حال و هوای عجیبی داشتم، از صبح روز جمعه احساسی سخت به سراغم آمده بود و مرا بی خواب کرده بود. 💔قلبم در فشار بود و احساس ناخوشایندی داشتم، اما تلاش می‌کردم چیزی را بروز ندهم که باعث نگرانی پدر و مادر خودم و پدر و مادر مقداد شود. 💔هنگامی که خبر مجروح شدن همسرم را به من اطلاع دادند در وهله نخست آن موضوع را باور نکردم و احساس کردم که برای تسلی دل ما موضوع مجروح شدن مقداد اطلاع رسانی شده است، ولی از سوی دیگر تلاش می‌کردم باور کنم که مقداد حالش خوب است و فقط زخمی شده است. 💔از شهادت مقداد ناراحت نیستم و حتی یکبار از اینکه همسرم به شهادت رسید گلایه نکرده‌ام، مقداد عاقبت بخیر شد و به نهایت عزت دست یافت و اگر هم غصه و ناراحتی است، مربوط به دلتنگی من و کمیل است. 💔مقداد از ته قلب و واقعاً به کمیل وابسته بود و در تمام حدود ۴۰ روزی که در سوریه بود مرتب به من تاکید می‌کرد که مراقب کمیل باشم. 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💔بخوان دعای فرج را؛ دعا اثر دارد... 🥀 🤲🏻 🥀 @yaade_shohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بیست‌وچهارم ❤️‍🔥تقدیم به روح پاکِ آنان که گمنام و زهرایی تبارند ♦️هدیه «سوره قدر» به شهید والامقام، شهید گمنام ۲۰ ساله امامزاده سیدجعفر و حمیده خاتون باغ فیض 🥀 @yaade_shohadaa
🥀« ۷ مهر ماه» 🌹زندگی زیباست؛ شهادت زیباتر🌹 💔مادر شهید : من با تمام سختی‌های پیش رو در زندگی که عمده‌ترین آنها از دست دادن همسرم و نداشتن مسکن و نبود منبع درآمد و مشکل تکلم و شنوایی‌ام بود، سه فرزندم را با حب ائمه اطهار بزرگ کردم. پسرم سفارش‌هایی برای خانواده‌ داشت که پیروی از خط رهبری و اتحاد و همبستگی‌، خواندن زیارت عاشورا، نافله، زیارت جامعه کبیره، دعا برای ظهور حضرت حجت، نماز اول وقت، امر به معروف و نهی از منکر، حفظ حجاب و پاکدامنی از جمله آنها بود.  ♦️هدیه به روح شهید بزرگوار سجاد زیرجدی «صلوات» 🥀 @yaade_shohadaa
📚دخترها بابایی‌اند کتاب«دخترها بابایی‌اند»؛ مجموعه روایاتی از شهید مدافع حرم جواد محمدی به روایت خانواده این شهید است که به قلم بهزاد دانشگر نوشته شده است. شهید مدافع حرم جواد محمدی چهارمین شهید مدافع حرم شهر دُرچه از توابع اصفهان است که در ۱۱ خرداد ماه سال ۱۳۹۶ به سوریه رفت و در ۱۶ خرداد ماه ۱۳۹۶ با اصابت گلوله به پا و پهلویش همزمان با ۱۱ ماه مبارک رمضان به شهادت رسید و پیکر مطهرش بعد از ۲۵ روز چشم انتظاری، پیدا شد و به وطن بازگشت. در این کتاب شرحی از روابط پراحساس این شهید با خانواده‌اش را می‌خوانید. در این کتاب هر راوی از منظر شخصی خود درباره قهرمانش می‌گوید. این روایات به گونه‌ای در هم آمیخته‌اند که یکدیگر را کامل می‌کنند و در عین حال استقلال دارند و همه در نهایت تصویری از شهید مدافع حرم و خلق و خو و روش و منش او به ما می‌دهند. 🥀 @yaade_shohadaa