فرض کنید دختر یک خانواده ی ثروتمند هستید در تبریز ...
با یک طلبه ساده ازدواج می کنید و بخاطر ادامه ی تحصیلِ همان طلبه ی ساده راهی نجف می شوید.
گرما و غربت شهر نجف را در نظر بگیرید، خدا به شما فرزندی می دهد. بعد این فرزند می میرد!
بعد دوباره فرزند می دهد، دوباره در همان بچگی می میرد!
دوباره فرزند می دهد دوباره…!!
این درحالی ست که فقر گریبان تان را گرفته ، در حدی که یکی یکی، اسباب خانه را میفروشید. حتی رختخواب!….
....
همسر علامه طباطبایی همیشه مرا به فکر می برد.
علامه درباره ایشان گفته بودند : ”من نوشتن المیزان را مدیون ایشانم”!
و نیز گفته اند : “اگر صبر حیرت انگیز همسرم نبود من نمی توانستم ادامه ی تحصیل بدهم”
صبر حیرت انگیز!!! نوشتن المیزان …
.
علامه نه تعارف داشته و نه اغراق می کند.
علامه در جایی فرموده بودند : “ایشان وقتی در قم رو به حضرت معصومه (سلام الله علیها) سلام می دادند من جواب خانوم را می شنیدم! و همچین هنگامی که زیارت عاشورا می خواندند من جواب سلام امام حسین (علیه السلام) را می شنیدم!”
.
همیشه به جایگاه او حسرت می خورم!
@yaali110000
#امام_زمان #حجاب #علامه_طباطبایی
حضرت آیت الله حاج شیخ میرزا احمد سیبویه_رضوان الله علیه_ می فرمودند:
زمانی مرحوم حضرت آیت الله العظمی بروجردی_رضوان الله علیه_ از بروجرد به مشهد مقدس مشرف شدند،عده ای از علما از جمله مرحوم حضرت آیت الله آقای حاج شیخ علی اکبر نهاوندی_علیه الرحمه_ به آقا عرض می کنند:تشریف بیاورید مسجد گوهر شاد نماز بخوانید.
جناب آیت الله نهاوندی_نور الله قبره الشریف_ جای خود را به ایشان داده و تمامی علما پشت سر مرحوم حضرت آیت الله العظمی بروجردی_رضوان الله علیه_ نماز می خوانند.مدتی بعد از این جریان حضرت آیت الله نهاوندی مشرف به نجف اشرف می شوند،علمای کربلا و نجف از طرف مرحوم حضرت آیت الله العظمی سید ابوالحسن اصفهانی_رحمه الله علیه_ خدمت حضرت آیت الله نهاوندی_رضوان الله علیه_ می رسند و می فرمایند:شما در صحن مطهر مولا امیرالمومنین علی_علیه السلام_ نماز بخوانید. حضرت آیت الله نهاوندی قبول نمی کنند که یکی از آقایان می گوید:سید امر کرده ،و بالاخره ایشان هم قبول می کنند.
حضرت آیت الله نهاوندی_رضوان الله علیه_ می فرمایند:
هنگام مغرب وقتی رفتم سر سجاده ی سید و اقامه را گفتم،خواستم نیت کنم که ناگهان صدایی از قبر مطهر حضرت علی علیه السلام آمد بدین مضمون:
عظمت ولدی عظمناک
(پسرم را(مرحوم حضرت آیت الله العظمی بروجردی) عظیم شمردی،تو را عظیم کردیم)
📚منبع:کرامات معنوی
نویسنده:استاد موسوی مطلق
انتشارات:هنارس
@yaali110000
#سوخته_حق
حضرت علامه طباطبایی ره وقتی حضرت آیت الله کشمیری ره به ایران مشرف
شدند ، به جهت حصول اسم اعظم ، ذکر شریف «و عنده مفاتيح الغيب لا يعلمها
الا هو و يعلم ما في البر و البحر و ما تسقط من ورقه الا يعلمها و لا حبه في ظلمات
الارض و لا رطب و لا يابس الا فی کتاب مبین» را به طریقه خاصی که شروعش
از روز پنجشنبه و به تعداد معین می باشد ، هدیه کردند .
(سیره العرفا ، ص ۱۱۱)
@yaali110000
چند خاطره جالب از آیت الله مرندی رحمه الله علیه
.
.
.
آیة الله خوئی وآیةالله مرندی هردو شاگرد محقق نائینی بودند. آیة الله خوئی بارها فرموده بود: اگر کسی از نجف به قصد زیارت آیة الله مرندی به مرند برود ارزش دارد.
.
.
.
نامه ای ازآیة الله مرندی به دستم رسیدکه یابه من نامه ننویس یااگر نوشتی مرا آیة الله خطاب مکن.نامه راخدمت آیة الله خوئی بردم.لبخندی زدوفرمود:ایشان هنوزدرنامه برای من مینویسد ثقةالاسلام خوئی.
.
.
.
.
آیةالله الهی طباطبائی سالهادرعلوم غریبه کارکرده بود وبخاطرعلاقه وارادتی که به آیة الله مرندی داشت میخواست آن علوم راکه حاصل سالها زحمت و ریاضت بود دراختیارایشان قرار دهد ولی ایشان نپذیرفت.
.
.
.
@yaali110000
@yaali110000
جاذبه ولایی حضرت رضا – علیه السلام – و تعلقات ما
استاد مجاهدی در مورد خاطرات خود از سفر مشهد نقل می کنند :
به خاطر دارم كه روزی از قم عازم عتبه بوسی علی بن موسی الرضا – علیه آلاف التحیه و الثنا – بودم. به هنگام خدا حافظی با دوستان، آقای حاج سراجی به من گفت:
اگر توفیق زیارت آقای مجتهدی را پیدا كردید از قول من به ایشان بگویید كه از حضرت بخواهند كمند جاذبه خود را رها كرده و ما را هم به مشهد بكشند!
آقای حاجی سراجی از دوستان آقای مجتهدی بودند و در قم كارخانه داری میكردند.
هنگامی كه در مشهد به محضر آن مرد خدا شرفیاب شدم و پیام آقای حاج سراجی را به ایشان ابلاغ كردم، فرمودند:
آقاجان! جاذبه ولایی حضرت نه تنها ما را كه تمامی عوالم را به طرف خود میكشد ولی ما زنجیری برداشتهایم و به كمر بستهایم و انتظار داریم كه حضرت ما را با كارخانهای كه داریم به مشهد بكشند! كه این شدنی نیست!
هنگامی كه در قم، مطلب آقای مجتهدی را با آقای سراجی در میان گذاشتم، گفتند:
ایوالله! راست گفتهاند، مگر فكر و خیال این كارخانه لعنتی میگذارد كه ما توفیق زیارت امام رضا را پیدا كنیم؟!
به روح پاک و باعظمت عارف دلسوخته و عاشق شوریده اهلبیت علیهمالسلام مرحم حاج شیخ جعفر مجتهدی رضواناللهتعالیعلیه صلوات هدیه کنیم.
.
@yaali110000
#امام_زمان #حجاب
#کلّ_نظام_عالم_محلّ_آدم_شدن_توست
🔹جناب علاّمه طباطبایی (رحمه الله) فرمودند : روزی از خیابان عبور می کردم. بنّایی را در حال چیدن بنای ساختمان دیدم. ناگهان دیدم بنّا پایش لغزیده و دارد از آن بالا به پایین می افتد در همین حال کارگر او که پایین ساختمان بود نگاهی به بنّا کرد و گفت : نیفت.
🔸 دیدم که بنّا از همان بالا آرام پایین آمد.
🔹جناب علاّمه می فرمایند که به دنبال کارگر راه افتادم تا ببینم این شخص کیست که خود را به کارگری زده است
🔸بعد فهمیدم آن فرد کسی است که هر روز به محضر مقدّس ولی عصر عجّل الله تعالی فرجه الشّریف مشرّف می شود.
🔹عزیز من !
🍁«هر کجا هستی به فکر خودت باش.»
🍁«به بندگان خدا خدمت کن.»
🍁«از دیگران انتظار نداشته باش.»
🍁«تا می توانی اهل خدمت باش.»
🔹در مقابل خدمت خود از دیگران توقّع تشکّر و سپاس و مزد و پاداش نداشته باش.
🍁«در یک کلام، آقا باش.»
🔹... هر کجا هستی به فکر خودت باش که دیر می شود.
ـــــــــــــــــــــــــــ
@yaali110000
#امام_زمان #حجاب
آورده اند یکی از علما که شیعه بود و انتظار امام زمان رو میکشید
۴۰ شبانه روز چله گرفته بود تا امام زمان را زیارت کند
تمام روزها روزه بود، در حال اعتکاف، از خلق الله بریده بود...!!!
صبح به صیام و شب به قیام ۰۰۰ زاری و تضرع به حضرت حجت۰۰۰
.
شب ۳۶ ندایی در خود شنید که می گفت:
فلانی ساعت ۶ بعد از ظهر بازار مسگران در دکان فلان مسگر
.
عالم می گفت: از ساعت ۵ در بازار مسگران حاضر شدم در کوچه های بازار از پی دکان فلان می گشتم۰
گمشده خویش را در آنجا زیارت کنم.
.
پیرزنی را دیدم دیگ مسی به دست داشت و به مسگران نشان می داد.
قصد فروش آنرا داشت
به هر مسگری نشان می داد؛ وزن میکرد و میگفت : به ۴ ریال و ۲۰ شاهی
پیرزن می گفت: نمیشه ۶ ریال بخرید؟
مسگران میگفتند: خیر مادر برای ما بیش از این مبلغ نمی صرفد
پیرزن دیگ را روی سر نهاده و در بازار میچرخید
همه همین قیمت را می دادند
پیرزن می گفت: نمیشه ۶ ریال بخرید ؟
تا به مسگری رسید که دکان مورد نظر من بود مسگر به کار خود مشغول بود
پیرزن گفت: این دیگ را برای فروش آوردم به ۶ ریال می فروشم ؛ خرید دارید ؟
مسگر پرسید چرا به ۶ ریال ؟
پیر زن سفره دل خود را باز کرد و گفت : پسری مریض دارم ؛ دکتر نسخهای برای او نوشته است که پول آن ۶ ریال می شود
مسگر پیر ؛ دیگ را گرفت و گفت: این دیگ سالم و بسیار قیمتی است۰ حیف است بفروشی
امّا اگر اصرار داری بفروشی من آنرا به ۲۵ ریال میخرم!!!
پیر زن گفت: عمو مرا مسخره می کنی؟!
مسگر گفت : ابدا
دیگ را گرفت و ۲۵ ریال در دست پیرزن گذاشت
پیرزن که شدیدا" متعجب شده بود ؛ دعا کنان دکان مسگر را ترک کرد و دوان دوان راهی خانه خود شد
به خاطر ترکِ روضه بنا بود شما کور شوید!
.
حاج آقا جواد گلپایگانی- فرزند آیت الله العظمی گلپایگانی و داماد آیت الله العظمی خویی- نقل کردند:
مرحوم آقای خویی میفرمودند:
ما در نجف اشرف در یک خانه کوچکِ ۳۰-۲۰ متری زندگی میکردیم.
همسرم روضه میگرفت و مزاحمِ مطالعه من بود.
به ایشان گفتم:
روضه خوانیِ شما در منزل، مزاحمِ مطالعه من است!
ایشان روضه را تعطیل کردند.
من به چشم دردی مبتلا شدم که هر چه به دکتر مراجعه کردم، خوب نشد و دکترها از معالجه آن ناامید شدند.
متوسل شدم در عالم رویا به من گفته شد:
بنا بود شما کور شوید! ولی اکنون که متوسل شدید، با تربتِ سیدالشهدا (صلوات الله علیه) استشفا کنید!
با تربت، استشفا کردم چشمانم خوب شد.
.
تسلای قلب نازنین حضرت بقیةاللهالاعظم روحیوارواحالعالمینلترابمقدمهالفداء در ایام عزای جد بزرگوارشان حضرت سیدالشهدا سلاماللهعلیه صلواتی قرائت بفرمایید
@yaali110000
مرحوم حجت الاسلام والمسلمین حاج آقا معین شیرازی (پدرخانم مرحوم علامه طهرانی) نقل میکردند:
روزی به استادم آیت الله محمد جواد انصاری همدانی گفتم:
آقا من از شما میخواهم مقاماتی را که خودتان به آن رسیدید، به من هم عنایت کنید.
پرسیدند: طاقتش را داری؟ مشکلاتش را تحمل میکنی؟
گفتم: نمیدانم!
فرمودند: من یک نمونه برایت نقل میکنم:
پس از فوت عیالِ بنده، در همدان در محله ما شایعه شد که من علتِ فوتِ او بودم، با اینکه من در این رابطه هیچ تقصیری نداشتم.
بالاخره پلیس به منزل ما آمد و ما را دست بسته به پاسگاه برد.
وقتی من به همراه پلیس از درِ منزل بیرون آمدم، دیدم دو طرف کوچه تا انتها مردم منتظر ایستادهاند و از نفر اول تا آخر از جلوی هرکس که گذشتم، یا آب دهان به صورت من میانداخت و یا ناسزایی نصیب من میکرد و من همه را تحمل میکردم و در دل خوش بودم.
حال بگو ببینم آیا تو تحمل این را داری؟؟
گفتم: نه آقا! من که تحمل ندارم. آن مقامات، مال خودتان باشد، من که کشش ندارم!
.
سیر و سلوک، ص۱۲۸، سید فرید موسوی
@yaali110000
مرحوم آیت الله شیخ علی قسام چنین نقل کرده است از کمی حافظه نزد او (آیت الله قاضی ) شکایت نمودم، به خصوص در مورد اشیائی که جایی میگذارم اما فراموش میکنم آنها را کجا گذاشته ام، پس به من گفتند: هرگاه خواستی چیزی را در جائی بگذاری از همه چیز منصرف شو و بگو بسم الله» هرگاه چنین کنی دیگر فراموش نخواهی کرد ان شاء الله تعالی
همچنین ایشان سفارش مینمودند در خانه هایی که ترس آن میرود مورد دستبرد قرار گیرد، این دعا را نوشته و در جایی بیاویزند: «يَا حَافِظاً لَا يَنْسَى، يَا مَنْ نِعَمُهُ لا تُحْصَى أَنْتَ قُلْتَ وَقَوْلُكَ الْحَقُّ إِنَّا نَحْنُ نَزَلْنَا الذِّكْرَ وَإِنَّا لَهُ لَحافِظُونَ». ایشان قدس سره این را از شیخ بهایی نقل میکردند و گاهی هم سفارش می نمودند که آن را بنویسند و در جیب کنار سینه بگذارند.
برگرفته از کتاب کهکشان نیستی صفحه ۴۹۳
@yaali110000
یك روز جناب شیخ- رجبعلی خیاط- نماز اول وقت را عمداً به تأخیر انداخت.
بعد از چند دقیقه آقایی وارد شد و جناب شیخ با ورود او گفت: حالا بلند شوید تا نماز بخوانیم!
پرسیدند: جناب شیخ! چرا نماز را به تأخیر انداختید؟
گفتند: از این تازه وارد بپرسید!
آن شخص تازه وارد گفت:
من هم سعی داشتم كه برای نماز اول وقت این جا باشم، اما در راه كه میآمدم، دیدم سگی پایش شكسته و ناراحت است. معطل شدم تا پایِ سگ را ببندم و به همین خاطر كمی دیر رسیدم.
جناب شیخ به احترام این كار او، نماز را به تأخیر انداخته بود!
.
کیهان فرهنگی، شماره ۲۰۶، آذرماه ۸۲، گفتگو با محمود نکوگویان- فرزند شیخ رجبعلی خیاط-
.
#شیخ_رجبعلی_خیاط #ماه_مبارک_رمضان
#حجاب #رمضان #امام_زمان
@yaali110000