'! یااباعبدالله !'
_
و اما در وصف فراق باید گفت :
« خیالها را گشتهام ، دردها را چشیدهام ، بغضها را آرام به آغوش کشیدهام ، اشکها را بر دامان خویش ریختهام ، اما آرامش را نیافتهام . به خودت قسم گر این فراق و انتظار طی شود ، آرام میشوم . »
کربلایم ببری یا نبری . . خود دانی . . !
من دلم سوخته ، گفتم که بدانی تو فقط (:
هدایت شده از - حنین .
به امام رضا میگم حرفامو ؛
آخه بهتر میدونه دردامو ؛
اربعین نزدیکه و آشوبم ؛
میشه آقا بزنی امضامو ؟ :)
'! یااباعبدالله !'
*
مَنْ لي سِواك و مَنْ سِواك يَرى قلبيوويسمَعُه…
[ جز تو کیو دارم که نگفتههای قلبمو بشنوه؟!
رضا جانم... ]
'! یااباعبدالله !'
-
شهرها را، خیابانها را، کوچهها را بنگر مهدی جان!
دور از تو گویی غبار گرفتهاند... همچون دل ما...!
کاش حداقل یک العجل گفتنمان حقیقت داشت، بهجای ریا.