eitaa logo
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
169 دنبال‌کننده
285 عکس
153 ویدیو
4 فایل
🕊او بٰا سپاهی ازشهیدان خواهد آمد🕊 🌹وَلٰا تحسبَن الذیـنَ قُتلوا فـی سبیلِ الله امواتا بَلْ احیـٰاءٌ عندَ ربهم یُرزَقون🌹 📣لطفا شماهم ازعنایات خود توسط شهدا وامام‌زمان برای ما بگید👇 🆔 @A_Sadat313
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
زنده آیا ما اینگونه هستیم؟؟؟؟ شهدا دستمان را بگیرید بدجوری غرق این چند روز دنیا شده ایم 🌺شهدا نگاهی🌺 وَعَجِّلْ‌فَرَجَهُمْ 🇮🇷 ای با شهدا ...💚@yadeShohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب چیزیه این توبه😳 ما چقدر خدای مهربونی داریم خدایا شرمنده ایم😔 🍃🌸
از نوع امام‌حسینی‌اش😍 از امروز تا ۳۰ ام آذر ماه هر عزیزی که از محصولات تبرکی کربلا سفارش داشته باشه در قرعه کشی: 👌😍فرش حرم اباعبدالله الحسین.. 👌😍تربت پاک اباعبدالله... 👌😍آب سرداب دورقبر اباالفضل‌العباس.... شرکت داده خواهد شد.... خرید ها شامل این‌ها باید باشه:😉 ✅سجاده خاص ✅سجاده حسینی ✅نگین انگشتری‌امام‌حسین ✅نگین انگشتری حضرت عباس ✅تسبیح تربت سرداب ✅مهر تربت سرداب(بالای سه عدد) ✅پلاک مرمر حرم ✅پوستر های متبرک کربلا 💚💫.... @joinchat229655ForoshgaheMeshkat ....💫💚
🔺نگران آقای خامنه ای نباش! عزیزی نقل میکرد: در بهشت زهرا تهران بودم، پیرمرد با صفایی دیدم که با ادب خاصی بالای این مزار ایستاده و دعا میخونه، نگاهم بهش بود و مدتها که دور زدم دیدم دست به سینه هنوز بالای مزار هست، بعد پایان دعا و ذکر متوجه من شد. صدام کرد و گفت: پسرم ازت میخوام هروقت اومدی برای این شهید فاتحه بخونی. گفتم چشم، میشه خواهش کنم دلیلش رو بگید. گفت من سالها بود بعد از فتنه۸۸ برای حضرت آقا و سلامتی جسمی و تعرض احتمالی به جانشان خیلی نگران بودم و اضطراب درونی داشتم، روزی شهیدی با همین شمایل به خوابم اومد و شماره ردیف و قطعه هم بهم گفت. ازم پرسید چرا نگران آقای خامنه‌ای هستی؟! نگران نباش من خودم محافظش هستم. بار اول توجهی به خواب نکردم تا اینکه دوباره همان خواب تکرار شد، همان هفته پنجشنبه با حفظ کردن شماره ردیف و قطعه اومدم بهشت زهرا و دقیقا همان چهره رو روی قبر دیدم، دیدم تو توضیحات شهید نوشته «محافظ رئیس جمهور محترم حجت الاسلام سید علی خامنه‌ای». از اون موقع به بعد دیگه خوفی از تعرض به جان آقا ندارم و‌ در عوض مدام به این شهید سر میزنم و دعاگوش هستم، به هرکسی هم که بتونم میگم. ❤️ انتشار ❤️
🔴 خانه خریدن امام زمان برای مستاجر تهرانی 🔵 نامش کریم بود، سید کریم محمودی، شغلش کفاشی بود، در گوشه ای از بازار تهران حجره ی پینه دوزی داشت، جورَش با مولا جور بود، می‌گفتند علمای اهل معنای آنروزِ تهران مولا هر شب جمعه سَری به حجره اش می‌زنند و احوالش را می‌پرسند 🔹 مستاجر بود، درآمدِ بخور و نمیری داشت، صاحبخانه جوابش کرد، مهلت داد به او تا ده روز بعد تخلیه کند خانه را، کریم اما همان روز تصمیم گرفت خالی کند خانه را تا غصبی نباشد، پول چندانی هم نداشت برای اجاره ی خانه، ریخت اسباب و اثاثیه اش را کنار خیابان با عیال و بچه ها ایستاده بود کنار لوازمش، مولا آمدند سراغش، سلام و احوالپرسی،فرمودند به کریم پینه دوز، کریم ناراحت نباش، اجدادِ ما هم همگی طعم غربت را چشیده اند، کریم که با دیدن رفیقِ صمیمی اش خوشحال شده بود بذله گوئی اش گُل کرد و گفت :درست است طعم غریبی را چشیده اند اجداد بزرگوارتان، اما طعم مستاجری را که نچشیده اند آقاجان، مولا تبسمی کردند به کریم... 🔹یکی از بازاریان معتمد تهران شب خواب امام زمان ارواحنافداه را دید، فرمودند مولا در عالم رویا، حاجی فلانی فردا صبح می روی به این آدرس، فلان خانه را می خری و میزنی بنام سید کریم 🔹 پیرمرد بازاری صبح فردا رفت به آن نشانی، در زد، گفت به صاحب خانه، می‌خواهم خانه ات را بخرم، صاحبخانه این را که شنید بغضش ترکید، با گریه گفت به پیرمرد بازاری گره ای افتاده بود در زندگی ام که جز با فروش این خانه باز نمی شد، دیشب تا صبح امام زمانم را صدا میزدم... 🔺 اما آقاجان! ای کاش ما هم مثل سید کریم و آن مرد خانه دار می توانستیم چشمان زهرایی تان را زیارت کنیم،هرچند روزگار ما روزگار غیبت امام زمان مان است، اگرچه وجود مبارک تان برای ما حاضر و غائب ندارد و همه ی عالم در تسخیر نگاه مهربان شماست... نشسته باز خیالت کنارِ من اما دلم برای خودت تنگ می شود چه کنم!؟ 📚برداشتی آزاد از تشرفات سید کریم محمودی ملقب به کریم پینه دوز ...💚@yadeShohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
YEKNET.IR - shoor - vafat hazrat masoume 1400 - narimani.mp3
4.6M
🕊هر وقتی گم میشم تو سختی و بلا 🕊من پیدا میکنم راهمو با این ستاره ها 🎤 متوسل بشیم به این ستاره ها🕊 🍃🕊.....
.....!!!!🕊🕊🌷 شنیـــــدم شبـــــای جمعه که میشه مهـــــمونِ ارباب هستین با لبــــاسای خــــــــــاکیتون .... آقــــــــــا از عـــــاشورا میگــــــــــن و شما از شلمچـه.... چزابــــــــــه.... فکــــــــــه و..... ده ها جای دیگه ....💔 میشــــــــــه منو هم یــــــــــاد کنید پیش اربــــــــــاب !!!!🤲🏻😔 نوکــــــــــری در به در و دل خستــــــــــه و گنهـــــکارم .....😔 آی شهــــــــــدااااا ..... چشــــــــــم و امیــــــــــدم به لطف شماست .....🤲 دلــــــــــم تنفــــــــــس هوااای خاکیــــــــــتون رو میخواد... شلمچه ، فکه ، طلائیه میشــــــــــه امشب منو هم یاد کنید!!!! میشه؟ !!!!! میشه امضــــــــــای شهــــــــــادتم رو از آقـــــا بگیرین!!!!😭 مادرم فاطمه نشون نداره منم نشون نمیخوام از خدا خواستم که بشم منم شهید گمنام یا زهــــــــــرا مدد🌷 خدایا به اشک های مادران شهدا قسم میدهم اللهم ارزقنا شهادت فی سبیل الله🤲🏻🕊 🌷 ...💚💫 💫💚....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 🕊 🕊یٰادِ کمتر ازشهادت نیست 🕊او باسپاهی از شهیدان خواهد آمد 🌸سلام برشما عاشِقان اهلبیت وشهدا.. 📣بٰا کسبِ اجازه از اقٰاصٰاحِبَ‌الزّمان«عَج‌الله» آغاز میکنیم دورِ ختم قران‌کریم را....✨ ✅به این نحو : برای درخواست کننده ارسال میشود به همراه یک جزء که سهم تان هست و از زمان ارسال ختم به شما، تا مهلت دارید جزء قران رو به نیابت از نه شهید هدیه کنید به «عَج‌الله»❤️ لطفا سعی کنید حداقل ده آیه از قرآن را بهمراه معانی آن بخوانید چراکه بدون شک جزء قرانی که سهم تان میشود بدون حکمت نیست وخدا وامام‌زمان‌ وشهدا حامل پیامی برای شماهستند😍 🕊جهت در خواست ختم قران به ایدی مراجعه بفرمایید👇🏼👇🏼 🆔 @A_Sadat313 👈 : هریک ازشماعزیزان اگر حتی یک جز قران سهمش باشه در ثواب قرآن شریک هست چراکه ختم گروهی هست👌🏼 🌸عزیزانی که در خانواده و نزدیکان دارند نام شون رو اعلام کنند تا در لیست شهدا ثبت بشه📜 🕊باتشکر از عزیزانی که در ختم قران دورِ قبل شرکت کردند ان شاءالله مشمول دعای اقاصاحب الزمان وشهدا قراربگیرید... ...💚@yadeShohada313
از نوع امام‌حسینی‌اش😍 از امروز تا ۳۰ ام آذر ماه هر عزیزی که از محصولات تبرکی کربلا سفارش داشته باشه در قرعه کشی: 👌😍فرش حرم اباعبدالله الحسین.. 👌😍تربت پاک اباعبدالله... 👌😍آب سرداب دورقبر اباالفضل‌العباس.... شرکت داده خواهد شد.... خرید ها شامل این‌ها باید باشه:😉 ✅سجاده خاص ✅سجاده حسینی ✅نگین انگشتری‌امام‌حسین ✅نگین انگشتری حضرت عباس ✅تسبیح تربت سرداب ✅مهر تربت سرداب(بالای سه عدد) ✅پلاک مرمر حرم ✅پوستر های متبرک کربلا 💚💫.... @joinchat229655ForoshgaheMeshkat ....💫💚
کٰانال هامـون✨✌️😍👇 📲کانال تبرکی‌جات مون👇👇 http://eitaa.com/joinchat229655ForoshgaheMeshkat 📲کانال نماز شب مون👇👇 @NamazeShab314 📲کانال عنایات ومعجزات امام‌زمان وشهدا مون👇👇 @yadeShohadaa 📲کانال توسل به اقاصاحب الزمان وشهدا مون👇👇 @yadeShohada313 ...💚 💚....
🌴ﺍﺳﺘﺨﻮﺍﻥ‌ﻫﺎﯼ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﮔﻤﻨﺎﻡ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﯼ ﺩﻓﻦ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺷﻬﺮ ﻣﯿ‌‌‌‌‌‌‌ﺒﺮﻧﺪ ﻭ ﺩﺭﺣﯿﺎﻁ ﯾﮏ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻪ ‌ﺧﺎﮎ ﻣﯿ‌‌‌‌‌‌ﺴﭙﺎﺭﻧﺪ. 🌷ﺯﻧﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﻣﺴﺠﺪ ﺑﻮﺩ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪ ﻓﻠﺠﯽ ﺩﺍﺷﺖ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻣﻮﺿﻮﻉ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﺑﻪ ﺷﮑﻮﻩ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﮐﻪ ﻣﺤﻠﻪ ﻣﺎ ﺭﺍ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﮐﺮﺩﯾﺪ ﺑﻪ ﻗﺒﺮﺳﺘﺎﻥ ﻭ ﺍﺯ ﻓﺮﺩﺍ ﻗﯿﻤﺖ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ .... 🌷ﺷﺐ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﺪ ﻣﺮﺩﯼ ﺑﻪ ﺧﻮﺍﺑﺶ ﻣﯿﺂﯾﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺍﻭ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ: ﻣﻦ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻪ ﺷﻬﯿﺪ ﻫﺴﺘﻢ، ﻣﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﺧﺘﯿﺎﺭ ﺧﻮﺩ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﯿﺎﻭﺭﺩﻩ‌ﺍﻧﺪ ﺑﻪ ﻫﺮ ﺣﺎﻝ ﻃﻮﺭﯼ ﺷﺪﻩ ﮐﻪ ﺑﺎ ﻫﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺷﺪﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﺩﺭ ﺭﺳﻢ ﻫﻤﺴﺎﯾﮕﯽ ﺩﺭﺳﺖ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﻫﻤﺴﺎﯾﻪ ﺍﺯ ﻣﺎ ﻧﺎﺭﺍﺣﺖ ﺑﺎﺷﺪ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﻦ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﺟﺒﺮﺍﻥ، ﺷﻔﺎﻋﺖ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﭘﯿﺶ ﺧﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩﺍﯾﻢ ﻭ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺍﻭ ﺷﻔﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﯾﺎﻓﺖ. ﺑﻠﻨﺪ ﺷﻮ ﻭ ﺑﺎﯾﺴﺖ ﻭ ﺳﻪ ﺑﺎﺭ ﺻﻠﻮﺍﺕ ﺑﻔﺮﺳﺖ ﻭ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺭﺍ ﺻﺪﺍ ﮐﻦ ﺗﺎ ﺑﻪ ﺍﺫﻥ ﺧﺪﺍ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﺑﺪ. 🌷ﻭﻗﺘﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺕ ﺷﻔﺎ ﯾﺎﻓﺖ ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﻧﺎﻡ ﻣﻦ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻗﺒﺮ ﻭﺳﻄﯽ ﺁﺭﻣﯿﺪﻩﺍﻡ ﺧﺎﻧﻪ ﻣﺎ ﺩﺭ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﺩﺭ ﻓﻼﻥ ﻣﺤﻠﻪ ﺍﺳﺖ ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭﻡ ﻓﻼﻥ ﺍﺳﺖ ﺧﺒﺮ ﻣﺤﻞ ﺩﻓﻨﻢ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺍﻭ ﺑﺮﺳﺎﻥ. 🌷ﺯﻥ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﻭ ﺷﻔﺎﯼ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﺪ ﻭ ﯾﻘﯿﻦ ﭘﯿﺪﺍ ﻣﯿﮑﻨﺪ ﻭ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺁﺩﺭﺱ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ. 🌷ﺑﻪ ﮐﺎﺷﺎﻥ ﻣﯿﺮﻭﻧﺪ ﻭ ﺩﺭ ﺭﻭﺳﺘﺎﯾﯽ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﭘﺪﺭ ﺷﻬﯿﺪ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﻭﻗﺘﯽ ﺍﻭ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﻧﻤﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺎﺍﻣﯿﺪ ﺑﺎﺯ ﻣﯿﮕﺮﺩﻧﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺭﺍﻩ ﺩﺭ ﺍﺑﺘﺪﺍﯼ ﺟﺎﺩﻩ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩﯼ ﺭﺍ ﻣﯿﺒﯿﻨﻨﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﻓﻼﻥ ﮐﺲ ﺭﺍ ﻣﯿﺸﻨﺎﺳﯽ؟ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺟﻮﺍﺏ ﻣﯿﺪﻫﺪ ﮐﻪ ﺧﻮﺩﻡ ﻫﺴﺘﻢ، ﺁﻧﻬﺎ ﺧﻮﺷﺤﺎﻝ ﻣﯿﺸﻮﻧﺪ ﮐﻪ ﭘﯿﺮﻣﺮﺩ ﺭﺍ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩﻩﺍﻧﺪ ﻭ ﺍﺯ ﺍﻭ ﻣﯿﭙﺮﺳﻨﺪ ﮐﻪ ﭼﺮﺍ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﻧﺸﺴﺘﻪﺍﯼ؟ ﻣﺎ ﺗﻤﺎﻡ ﺭﻭﺳﺘﺎ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺗﻮ ﮔﺸﺘﯿﻢ. 🌷ﻣﺮﺩ ﻣﯿﮕﻮﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺸﺐ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺴﺮﻡ ﺭﺍ ﺩﯾﺪﻡ ﮐﻪ ﺑﻪ ﻣﻦ ﮔﻔﺖ ﭘﺪﺭﺟﺎﻥ ﻓﺮﺩﺍ ﺍﺯ ﻣﻦ ﺧﺒﺮﯼ ﺑﺮﺍﯾﺖ ﻣﯽﺁﻭﺭﻧﺪ. ﻣﻦ ﻧﯿﺰ ﺑﻪ ﻫﻤﯿﻦ ﺧﺎﻃﺮ ﺍﯾﻨﺠﺎ ﺁﻣﺪﻡ ﻭ ﻣﻨﺘﻈﺮ ﺧﺒﺮ ﺑﻮﺩﻡ. وآن کسی نیست جز شهید 🌴سید میرحسین امیره خواه🌴 🌷شهید گمنام سلام... خوش اومدی. 🌷هنوز باید بگوییم ،شهدا شرمندهایم. ...💚@yadeShohadaa
سلام خواستم از بعد از تدفیتش براتون چیزهایی تعریف کنم. یک روز بعد از تدفین علی آقا غروب جمعه حرکت کردم به سمت مزارش. حدودا نیم ساعت ایستادم، تا ماشینی بگیرم برم. ولی خبری از ماشین نبود. تودلم گفتم ای شهید بزرگوار میخوام بیام پیشت یه ماشینی سر راهم، بایسته بیام . چون هوا تاریک شده بود میترسیدم. همینو که تو دلم گفتم دیدم، ماشینی چراغ داد ایستاد. سوال کردم دیدم ، خودشون دارن هم میرن سر مزار شهید علی عابدینی، خیلی خوشحال شدم. همراشون رفتم. باز رسید به فردا که قرار بود دوباره برم مزار ش ولی هر چی ایستادم خبری از ماشین نبود، بازم مثل دیروز تو دلم حرفی زدم بازم ماشینی ایستاد قرار بود خودشون بر سر مزار شهید علی عابدینی. منم باز خیلی خوشحال شدم گفتم خدایا واقعا شهدا زنده هستن و حرفهای مارا میشنونن ولی امروز پنچ شنبه بود دلم خیلی گرفته بود، هر وقت هم دلم تنگ می‌گرفت به مادر شهید علی عابدینی زنگ میزدم حرف میزدم آروم میشدم ولی امروز با دلتنگی زیاد به عکسای شهید نگاه میکردم. تو دلم میگفتم کاش امروز میتو نستم مزارش بروم. ولی به دلیل خیلی کارا نمیشد برم. ولی در همین حال گوشیم دستم بود به عکسا ی شهید نگاه میکردم گوشیم زنگ خورد. شماره مادر شهید. خیلی شوکه شدم. گفتم خدایا..... امروز هم مثل روزای قبل شهید صدامو شنید انشالله بتوانیم راه شهدا را خوب ادامه بدهیم.... : هم‌محلیِ شهید ...💚@yadeShohada313
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 🚨 سلام دوستان، یه خانومی هست که حالشون اصلا خوب نیست و احتیاج به دوا ودکتر دارن منتها بنده خدا حتی هزینه ویزیت دکتر رو نداره چه برسه به هزینه دکتر و دارو و.... اوضاع زندگی شون اصلا مناسب نیست و پدر خانواده بی‌کار هستن ... خدا خیر تون بده به اندازه ارادت تون هرچه که درتوان مون هست کمکم کنیم به درمان ایشون بدون شک برکت اش به خودتون برمیگرده که بتونید گره از کار یه بچه شیعه باز کنیم🤲🍃.... به عشق لبخند حضرت زهرا و حاج قاسم ورفیق شهید تون هرچه در توان تون هست کمک کنید،جهت گرفتن شماره کارت به آیدی بنده مراجعه بفرمایید👇 🆔 @A_Sadat313 🍃بنده خداهم قول دادن که تونمازشب شون دعاتون کنند و هر موقع دست وبال شون باز شد به نیت تون خیرات کنند..... بسم الله..... ............🌸🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❤️ 🌷سردارمون حاج قاسم ارادت خاصی به حضرت فاطمه سلام الله علیها داشتند ،ماهم مثل سردارمون متوسل بشیم به حضرت مادر ،ان‌شاءالله که خانوم یه نیم نگاهی هم به ما داشته باشند ..‌‌. 💚متوسل میشویم به حضرت فاطمه سلام الله علیها، به از سردار سلیمانی با هدیه ذکر صلوات و دو رکعت نماز به روح ملکوتی خانوم فاطمه زهرا سلام الله علیها.... : تاشب شهادت حضرت فاطمه سلام‌الله‌علیها✅ 🌷تعداد ذکر صلوات و نماز که به نیابت از حاج‌قاسم به حضرت زهرا سلام‌الله‌علیها هدیه میکنید رو جهت ثبت به این آیدی ارسال بفرمایید👇 🆔@A_Sadat313 ............🌸🍃
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
🌱🌱🌱🌱🌱🌱 #اورژانـســی🚨 سلام دوستان، یه خانومی هست که حالشون اصلا خوب نیست و احتیاج به دوا ودکتر دار
سلام دوستان ممنونم از همراهی شما عزیزان هزینه جورشد خدا خیرتون بده الهی.... عزیزانی ک از قبل شماره حساب گرفتن و هنوز مبلغی واریز نکردن، لطفا واریز نفرمایند دیگه خدا خیرتون بده همین ک نیت کردین به ثوابش رسیدین بدون شک🌷 .......💚💫
👌با همت خادمان ستاد توسعه و بازسازی عتبات انجام می‌شود... 🌷اجرای بزرگترین طرح زیارت نیابتی همزمان با ایام شهادت سردار دل‌ها و حضرت زهرا (س)😍💔 👌برای اولین بار زیارت نیابتی مدینه منوره .... ✅علاقه‌مندان برای شرکت در این طرح می‌توانند به تارنمای ستاد بازسازی عتبات عالیات و بخش «نایب الزیاره» مراجعه کرده و به نام خود یا نیابت از اموات و درگذشتگان، در خواست زیارت نیابتی را ثبت کنند : 🔻فرم ثبت نام زیارت نیابتی:  👇🏻👇🏻👇🏻 https://atabat.org/fa/forms/4 ✅ شرکت در این طرح بصورت رایگان است 🌷ستاد بازسازی عتبات عالیات ....💚@yadeShohada313
سلام دوستان؛ سه روز اسکان رایگان در مشهد *برای مادران ۳ فرزندی و بیشتر* ازطرف آستان قدس در طرح شکوه مادری طرح ملی شکوه مادری ازطرف آستان قدس رضوی برای *مادران زیر ۴۰سال که ۳ فرزند یابیشتر دارند اجرا میگردد.* هدیه برای خانم هایی که این طرح شامل شون میشه، *سه روز اسکان رایگان مادر و همسر و فرزندان در مشهد به همراه یک وعده غذا در رستوران حرم رضوی هست.* مهلت ثبت نام: 20 تا 27 دی https://shokohmadari.razavi.ir/ ‌‌‌ ........💚💫
🍃در اول اردیبهشت۱۳۹۷ روز تولد شهید ابراهیم هادی، مبلغی که از عیدی هام داشتم، به عنایت خود شهید به ذهنم رسید که کتابهاشون (کتاب سلام بر ابراهیم) را نذر فرهنگی کنم. 🍃تعدادی کتاب تهیه کردم و برای مدرسه دخترانه بردیم. 🍃اول یه معرفی از شهید انجام دادم بعد هم کتاب ها را هدیه دادم. 🍃بعد این کار در دلم گفتم ان شاءالله خدا توفیق بده در سالروز شهادتشون که اعلام شده بود روز ۲۲ بهمن ۱۳۹۷ در بهشت زهرا مراسمی گرفته می شود کاری انجام بدم. 🍃این موضوع حدودا یک ماه و نیم قبلش مطرح شد، یک نیتی کردم، من با مبلغ ناچیزی در قرعه کشی شرکت کردم، گفتم خدایا اگه قرعه کشی در ماه دی و بهمن برای من بشه نصفش را برای مراسم شهید و مقداری هم برای امام زمان(عج) صرف میکنم. 🍃دو روز قبلش به داداش ابراهیم گفتم، داداش خودتون از دل و نیتم خبر دارید و خودتون کمک کنید. 🍃گذشت تا دی ماه تماس گرفتند گفتند قرعه به نام من بوده، 🍃آنقدر خوشحال بودم انگار تو آسمون ها بودم و طبق نذرم انجام دادم. 🍃دو روز بعد واریز مبلغ برای مراسم داداش ابراهیم، خاله ام تماس گرفت گفت دیشب خواب دیدم به همراه مامان بابا و داداشت و خودت راهی کربلا شدین و از خواب بیدار شدم گفتم ان شاالله خیره و حتما خواهرزاده گلم یه کار خوبی کرده که خواب کربلا رفتنشو دیدم. 🍃وقتی خوابشون را گفتند فقط یه چیز تو فکرم اومد خدایا من چیکارکردم؟؟ من و کربلا؟؟ 🍃یهویی یاد داداش ابراهیم و کمکی که برای مراسمش کرده بودم افتادم. 🍃حالم یه طوری شد باورم نمیشد من که در حسرت رفتن به کربلا را داشتم، در خواب اونم به واسطه بهترین بنده مخلص خدا دوست شهید و همیشه همراهم شهید ابراهیم هادی به کربلا رفتم. 🍃داداش ابراهیم خیلی آقاست هر کاری که براش انجام بدهیم بی جواب نمی گذارد و حتما جبران می کند. 🍃 داداش ابراهیم، شهیدی هست که هرروز همراهم هست و نگاهم می کند. 🍃بعد توکلم به خدا و اهل بیت، نگاهم به داداشمه که از ته دلم ایمان دارم. 🍃داداشم معرفتش همیشه ثابت شده، درحال حاضر داداش ابراهیم و داداش رسول(شهید رسول خلیلی از عاشقان شهید جاویدالاثر ابراهیم هادی) من را به خواهری و خادمیشون پذیرفتند. 🍃خطاب به کسانی که می گویند شهدا صدای ما را نمی شنوند و نگاهمون نمیکنند می گویم کاملا این طرز فکر اشتباهه این از بی معرفتی خود ماهاست، خواهش میکنم هیچ وقت با شهدا قهر نکنید،خوتون را ثابت کنید. 🍃خود من داداش ابراهیم اگر در حل نشدن مشکلی راهنمایی کنند و نشان بدهند صلاح نیست با جان و دل میپذیرم چون قطعا از طرف خداوند برای راهنمایی اومدن و بارها کمک هاشون برایم ثابت شده است. @yadeShohadaa
❤️ 💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...🕊 ✨?شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....💔 کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 @yadeshohada313
✅پیشنهاد مطالعه... تا آخر بخونید .... 🌷یکی از شهدا همیشه ذکرش این بود: یابن الزهرا، گشته ام از فراق تو شیدا، یا بیا یک نگاهی به من کن، . از بس این شهید به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف علاقه داشت. بعد به دوست روحانی خود وصیت کرد: اگر من شهید شدم، دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی. 🌷....آن روحانی می گوید: من از مشهد که برگشتم، عکس ایشون رو دیدم که شهید شده بود. رفتم پیش پدرش و گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است، طبق وصیتش باید توی مجلس ختم او سخنرانی کنم. 🌷رفتم منبر و بعد از ذکر خصوصیات شهید و عشقش به امام زمان (عج) گفتم: ذکر همیشگی این شهید در جبهه ها خطاب به مولایش امام زمان (عج) این بوده است: یابن الزهرا، گشته ام از فراق تو شیدا، یا بیا یک نگاهی به من کن، یا به دستت مرا در کفن کن. 🌷تا این مطلب را گفتم، یک نفر از میان مجلس بلند شد و گفت: من غسال هستم، دیشب به من گفتند: یکی از شهدا فردا باید تشییع شود، و چون پشت جبهه شهید شده است، باید او را غسل دهی. وقتی که می‌ خواستم این شهید را کفن کنم، دیدم.... 🌷....ديدم درب غسالخانه باز شد و شخص بزرگواری به داخل آمد و گفت: بروید بیرون، من خودم باید این شهید را کفن کنم. من رفتم بیرون و وقتی برگشتم بوی عطر در فضا پیچیده بود. شهید هم کفن شده و آماده ی تشییع بود.... 📚 کتاب "روایت مقدس" 📚 کتاب "میر مهر" به نقل از حجه الاسلام سید مسعود پورآقایی، صفحه۱۱۷ ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ @yadeshohada313
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خاطره ای از طرف یکی از رفقای شهید ابراهیم هادی: عکسشو دوسال پیش دیده بودم.. نوشته بود مشکل کارهای ما اینه که برای رضای همه کار میکنیم جز خدا... اما اوایل آشناییم با این شهید ، در ماه رمضان سال96 بود.. به طور ناگهانی تو فضاهای مجازی به یکی از داستان های زندگینامش رسیدم.. خیلی جذاب بود دقیق یادم نمیاد چه داستانی بود اما گشتم و تحقیق کردم تا اینکه کتاب -بر-ابراهیم رو پیدا کردم واز اینترنت دانلودش کردم... هی میخوندم هی موهای تنم سیخ میشد..هی میلرزیدم.. چه قدر این شهید بزرگ بود داستان کشتی گرفتنش تو فینال،هیکل زیباش،حیا و عفتش و... همش روم تاثیر میگذاشت.. گذشت تا اینکه توی همون ماه رمضان،یک روز بعد از نماز صبح به دلم آمد که بروم و به نیت این شهید قرآن رو باز کنم(کاملا اتفاقی و ناگهانی)همین که قرآن را گشودم اولین آیه ای که به چشمم خورد آیه 109 سوره صافات بود... چشمانم باز مونده بود و میلرزیدم.. خیلی تعجب کردم.. این آیه همون آیه ای بود که نام کتاب این شهید بهش مزین شده بود.. علی ابراهیم.... معنیش این بود..سلام بر ابراهیم.. بعدها فهمیدم نامگذاری این کتاب هم،همینجور بوده.. که نویسنده قرآن رو به همین نیت باز میکنه و همین آیه میاد براش.. برای همین نام این کتاب شده سلام بر ابراهیم... خیلی باهاش رفیق شدم.. بعد از این قضیه،شهید هادی خیلی به من و حتی خونوادم کمک کرد...و خیلی خیلی مدیونشم.❤️😍 @yadeShohada313