عِنایٰاتِ امٰامزَمٰان وَشهدا
#انتظار ،واژه غریبی است اما هستند کسانی که سالها با این واژه خو گرفتهاند مادران و همسرانی که با هر طلوع خورشید مقابل درب خانه را به نیت بازگشتن فرزندشان آب و جارو میکنند؛ هنوز هستند مادرانی که با قاب عکس فرزندانشان زندگی میکنند و کودکانی که امروز بزرگ شدهاند و به یاد پدرانشان سنگ قبر شهیدان #گمنام را هر روز شست و شو میدهند و با حضور در کنار شهدای گمنام انتظار چندین ساله شان را تسکین میدهند💔
هنوز هستند مادرانی که با هر بار شنیدن صدای زنگ سراسیمه میشوند، انتظار آنها زیاد نیست، به یک پلاک و چند تکه استخوان هم بسنده میکنند همین که بدانند فرزندشان، همسرشان، پدرشان در کنارشان آرام گرفته برایشان کافی است #انتظار واژه سخت و غریبی سخت است و تنها آن را میتوان در چشمان مادران و همسران و فرزندان شهدای #گمنام پیدا کرد😭
روز 5 شنبه در منطقه #درود نیشابور شاهد اتفاقی بودیم که بسیاری آن را معجزه دهه کرامت به فرزندان سادات خانواده ای چشم انتظار میدانند خانوادهای که پس از 31 سال هنوز چشم امید به بازگشت شهیدشان داشتند و پس از 31 سال این فراق با حضور خانواده دررودی بر سر مزار شهیدشان به پایان رسید🌷🕊
✨ #شهیدگمنامی که در روستای محل زندگیش آرام گرفت✨
روز 5شنبه بود که اعلام شد هویت یکی از شهدای گمنام دفاع مقدس که سال گذشته در درود نیشابور به خاک سپرده شده است از طریق آزمایش DNA مشخص شده خبر خوشحال کنندهای بود، به ویژه وقتی فهمیدیم این شهید گمنام در یکی از روستاهای نیشابور است متوجه شدیم این شهید گمنام، #شهیدسیدعلی_اکبرحسینی فرزند سید ابراهیم است که نهم اسفند ماه 62 در عملیات بدر شهید شده و سال گذشته به همراه یکی دیگر از شهدای گمنام در روستای دررود نیشابور آرامیده است.
مسئولان شهر نیشابور و خانواده و بستگان شهید همه به دیدن همسر شهید رفته بودند تا به انتظار 31 ساله این زن پایان بدهند بنا بود #سمیه دختر شهید که وابستگی عجیبی به پدرش داشت با این خبر مادرش را خوشحال کند و سرانجام این انتظار با جمله پدرم آمده است به پایان رسید ❤️😊
اشک شوق و فریاد خوشحالی در منزل شهید سید علی اکبر حسینی به پاشد شهیدی که در سن 23 سالگی به عنوان نیروی بسیجی لشگر 5نصر از نیشابور اعزام شده بود و چهارم خرداد سال 93 همزمان با روز شهادت امام موسی بن جعفر(ع) در شهر درود یعنی همان شهر محل سکونت خانواده تدفین شده بود و امروز دیگر خانواده حسینی به یاد شهیدشان بر سنگ مزار این شهید گمنام آب نمیریزند بلکه میدانند آن شهید گمنام از امروز متعلق به خودشان است❤️🕊
حالا دیگر یکی از شهدای گمنام به آغوش خانوادهاش بازگشت و به این فراق و چشم انتظاری 31 ساله پایان داد شهیدی که دوست نداشت خانوادهاش بیشتر از این اذیت شوند و از طرفی دوست نداشت همرزم شهیدش را تنها بگذارد به همین دلیل به نیشابور آمد تا هم در کنار خانوادهاش باشد و هم در کنار همرزم شهیدش که گمنام مانده است❤️🕊
بچها میدونید چی برام جالب بود اینکه بعنوان شهید گمنام در شهر خودش دفن شد،اما ..👇👇
❤️خوابی که دختر شهید را به آغوش پدرش رساند❤️
#سمیه تنها دختر شهید سید علیاکبر حسینی در کنار مزار پدرش آرام نشسته بود و گویی با پدرش خلوت کرده و حرفهایی از جنس پدر و دختری میزنند حرفهایی که سالها در سینه دخترک جوان برای چنین روزی مانده است😭
با سمیه که همکلام میشویم از خوابی که سال گذشته دیده است تعریف میکند و میگوید: سال گذشته چند روز #قبل از اینکه شهدای گمنام را به درود بیاورند خواب دیدم در یک حسینیه خیلی بزرگ تابوت #دوشهید گذاشتهاند و یکی از تابوتهایی که رو به قبله بود را نشانم دادند و گفتند این تابوت روبه قبله پدر شماست در همان حال گفتم این که اسمی ندارد نزدیک تر که رفتم روی تابوت با خط خوش نوشته شده بود #شهیدسیدعلی_اکبرحسینی؛ با مادرم تماس گرفتم و گفتم دررود خبری است⁉️ و آنجا بود که فهمیدم قرار است #دوشهیدگمنام در درود به خاک سپرده شوند🕊
چهارم خرداد ماه سال 93 روز شهادت امام موسی بن جعفر (ع) پیکر #دوشهیدگمنام دفاع مقدس وارد روستای دررود شد خیلی بی تاب بودم روز تشیع دوشهید گمنام شک ام بیشترشد اخه گفتند یکی ازشهدا ۲۳ساله بوده خیلی دلم میخواست تابوت شهید بیاد سمت خانوم ها که همین طورهم شد دست زیر تابوت بردم و کلی گریه کردم😭😭😭بعداز خاکسپاری هر چه گفتم این شهید پدر من است کسی باور نکرد😔و میگفتند به خواب که اعتباری نیست، نمیشود تنها به یک خواب بسنده کرد💔
هنوز صحنهای را که روی تابوت نوشته شده بود علی اکبر به یاد دارم از آن زمان هر وقت به دررود میآمدم ساعتها بر مزار این شهید گمنام اشک میریختم چون به دلم برات شده بود که این شهید #پدرمن است😭😭😭همه میگفتند خودت را اذیت میکنی. میگفتم بهرحال این شهید هم #گمنام است و خانوادهای ندارد من بجای خانوادهاش به دیدارش میآیم و در این یک سال