یادگاران
#معرفی_کتاب📚 کتاب #حیدر📙 ✍🏻نویسنده #آزاده_اسکندری نشر #کتابستان_معرفت حیدر" به طور ویژه به بازه ی ز
#بریده_کتاب📖
لباسهایم اگر پاره میشد، با تکه پوستی یا لیف خرمایی وصلهشان میزدم تا نباید در آن شرایط لباس بخرم.
با همه اینها، مصمم شدم پا پیش بگذارم. کهنه عبایم را تن کردم و رفتم خواستگاری. آن روزها تنها داراییام از مال دنیا شمشیر و زره و همان یک شتر بود.
#حیدر #ازدواج
『 eitaa.com/yadegaranir 』
فکری به جمعههای بَعدی نمیکنی؟
اینجا بدوِن تو نفَس کم آمده...
#امام_زمان #غروب_جمعه
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🌱
『 eitaa.com/yadegaranir 』
5.73M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کار کردن در ایران مثل فوتبال امریکایی(راگبی) هست نه فوتبال انگلیسی!
🔰 #دکتر_عباسی
『 eitaa.com/yadegaranir 』
یادگاران
#شهیدانه 😔درد دل های همسر سردار شهید مهدی باکری با سردار دلها: اونقدری که برای شهادت #حاج_قاسم گری
💌#شهیدانه
دوستش میگفت:
تو مدتی که عراق بود وقتی می خواست به ایران بره روی صورتش چفیه می انداخت و می گفت: اگه به نامحرم نگاه کنی راه شهادت بسته میشه
#شهید_محمد_هادی_ذولفقاری🌹
#شبتون_شهدایی🌿
『 eitaa.com/yadegaranir 』
یادگاران
بسم الله🌿
هر روز یک صفحه با ترجمه 🦋
📌صفحه ۱۴۶
#حرف_دارم_باهات🙂
『 eitaa.com/yadegaranir 』
یادگاران
پیراهن و شال مشکی آماده کنید، چهل روز دگر تا به محرم داریم...:) آغاز چله نوکری خواندن زیارت عاشورا
زیارت عاشورا(1).mp3
17.37M
3⃣1⃣#روز_سیزدهم چلهٔ عاشقی
کسب اجازه برای نوکریِ ارباب 🏴
#چلهٔ_نوکری♥️
#چهل_روز_تا_شبهای_عاشقی
#صلی_الله_علیک_یا_اباعبدالله
『 eitaa.com/yadegaranir 』
میگفت:
انشاءالله خدا به
عمرت برکت بده ...:)
به برکت عمرت فکر کردی ؟!🤔🌱
#تلنگرانه 🌿
『 eitaa.com/yadegaranir 』
یادگاران
#جرعه_ای_از_علی 💚 🍃 حکمت ۶۷ : •بسیارند کسانى که معقتدند باید بخشش به مقدار قابل ملاحظه باشد و اگر
#جرعه_ای_از_علی 💚
🍃 حکمت ۶۸ :
• فقیر در معرض آفات مختلفى قرار دارد: اظهار حاجت توأم با ذلت، دست بردن به سوى اموال حرام، ناسپاسى در برابر خداوند و مانند اینها. اما اگر خویشتن دار باشد نه دست حاجت به سوى لئیمان مى برد و نه عزت نفس خود را زیر پا مى گذارد، نه آلوده حرام مى شود و نه زبان به ناشکرى مى گشاید، بنابراین عفت به معناى خویشتن دارى، زینت فقر است .
#نهج_البلاغه 📚
『 eitaa.Com/yadegaranir 』
#همراه_با_کتاب📘
• برای خواستگاری از فاطمه زهرا(س)
به محضر رسول خدا(ص) رسیدم. آن بزرگوار با روی گشاده از من استقبال کردند و با چهره ای خندان فرمودند: با من کاری داشتی؟
من از نزدیک بودن خویش به رسول خدا(ص) سخن گفتم و از توفیقاتی که برای پیش قدم شدن در اسلام و فداکاری و جهاد در راه خدا نصیبم شده بود، یاد کردم.
• رسول خدا فرمودند: یاعلی، همه اینها را قبول دارم. تو درنظرمن، برترازاین ها هستی؟
عرض کردم: ای رسول خدا، حال که این چنین لطفی در حق من دارید، آیا اجازه میدهید از دخترتان، فاطمه، خواستگاری کنم؟
رسول خدا فرمودند: یا علی، قبل از تو افراد دیگری نیز از دخترم فاطمه خواستگاری کرده اند؛ اما هرگاه با وی درباره این موضوع سخن گفتم و تقاضای خواستگاران را با وی مطرح کردم، علامت نارضایتی را در چهره او دیدم. اما اکنون که تو چنین درخواستی داری، منتظر باش تا من نزد دخترم بروم و تقاضای تو را نیز به او بگویم. برمیگردم و نتیجه را به تو اطلاع میدهم.
• رسول خدا نزد دخترشان، فاطمه، رفتند. او به احترام پدر برخاست و عبای پدر را از دوشش گرفت و کفش هایش را از پا خارج کرد. آنگاه آب آورد تا رسول خدا وضو بگیرند. سپس پاهای پدر را نیز شست و در کنار وی نشست.
• فاطمه عرض کرد: در خدمت شما هستم ای رسول خدا. چه میفرمایید؟
رسول خدا فرمود: تو علی بن ابی طالب را خوب میشناسی، از قرب و منزلت او خبر داری، برتری های او بر دیگران را میدانی و از سوابق او در اسلام آگاه هستی از سوی دیگر، میدانی که من از خدای خود خواسته ام که بهترین و محبوب ترین بندگانش را برای ازدواج با تو انتخاب کند. اکنون علی برای ازدواج با تو نزد من آمده و از تو خواستگاری کرده است. میخواهم بدانم نظر تو درباره این خواستگاری چیست؟
فاطمه با شنیدن سخنان پدر سکوت اختیار کرد؛ اما برخلاف خواستگاری های قبل، آثار ناخشنودی در چهره او مشاهده نشد. رسول خدا از جای برخاستند و با خوشحالی فرمودند: الله اكبر! سکوت فاطمه نشانه رضایت اوست.
• در این هنگام، جبرئیل بر آن حضرت نازل شد و گفت: ای محمد، فاطمه را به همسری علی بن ابی طالب انتخاب کن که خداوند فاطمه را برای علی پسندیده است و علی را برای فاطمه. به این ترتیب بود که رسول خدا و به خواستگاری من پاسخ مثبت دادند و افتخار همسری فاطمه را نصیب من ساختند.
[ کتاب علی از زبان علی
حجتالاسلام محمدیان]📚📝
#ازدواج #روز_ازدواج💍
『 eitaa.com/yadegaranir 』