eitaa logo
یادحُسین علیه السلام💙یادخدا
179 دنبال‌کننده
19هزار عکس
5.1هزار ویدیو
53 فایل
🔴حُسین (ع) کسی را از کشتی اش پیاده نمی کند مگر اینکه خودمان پیاده شویم! https://eitaa.com/yadehossein خادم الحُسین گمنام
مشاهده در ایتا
دانلود
أَلَيْسَ اللَّهُ بِكَافٍ عَبْدَهُ
خداوندا مرا پاکیزه بپذیر ..... #سردار دلها @jomalat_talaei_olama_shohada
مرغ دلم به عشق شما پر کشیده است تا آسمان کرببلاتان پریده است من آمدم برای شما نوکری کنم من را خدا برای همین آفریده است
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
راه مقاومت ؛ با شهدا مستحکم و هموار می‌شود! ..‌
هدایت شده از خبرگزاری فارس
@Farsna (2).mp3
15.43M
🎙 | نمیشه باورم خبرهایی که میشنوم...با نوای سید رضا نریمانی @Farsna
هدایت شده از خبرگزاری فارس
@Farsna (2).mp3
15.43M
🎙 | نمیشه باورم خبرهایی که میشنوم...با نوای سید رضا نریمانی @Farsna
🔴دختر سردار سپهبد شهید حاج‌ قاسم سلیمانی در گفتگو با شبکه المنار لبنان: پدرم منتقم خون همه شهدا بود. عمویم سید حسن و همه گروههای مقاومت انتقام خون پدرم را می‌گیرند!!!
📸🚩 اینفوگرافیک/ زندگینامه سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی
هدایت شده از شهادت زیباسـت
که شهید حاج قاسم سلیمانی محل دفنشان را کنار این شهید وصیت کردند؛ کیست؟ 🆔 @loveshohada28 ڪانال شهادت زیباست☝️🕊 ⬇️⬇️⬇️⬇️
هدایت شده از شهادت زیباسـت
‍ شهید محمدحسین یوسف‌الهی که بود که سردار سلیمانی گفت «دوست دارم تا مرا در پس از مرگ در کنار او به خاک بسپارید»؟ همرزمانش می‌گویند: حسین از عرفای جبهه بود و زیبا ترین نماز شب را می‌خواند، ولی کسی او را نمی دید، رفیق خدا بود و مشکلات را با الهام‌هایی که به او می‌شد، حل می‌کرد به مرحله یقین رسیده بود و پرده‌های حجاب را کنار زده بود. سردار شهید سپهبد سلیمانی در خاطراتش با این شهید بزرگوار می‌گوید: یک روز با حسین به سمت آبادان می‌رفتیم. عملیات بزرگی درپیش داشتیم. چندتا از کارهای قبلی با موفقیت لازم انجام نشده بود واز طرفی آخرین عملیاتمان هم لغو شده بود. خیلی ناراحت بودم. به حسین گفتم: چند تا عملیات انجام دادیم اما هیچ کدام آنطور که باید موفقیت‌آمیز نبود. این یکی هم مثل بقیه نتیجه نمی‌دهد. گفت: برای چی؟ گفتم: چون این عملیات خیلی سخته و بعید می‌دانم موفق بشویم. گفت: اتفاقا ما در این کار موفق و پیروز هستیم. گفتم: حسین دیوانه شده‌ای. در عملیات‌هایی که به آن آسانی بود و هیچ مشکلی نداشتیم نتوانستیم کاری از پیش ببریم آنوقت در این یکی که کلا وضع فرق می‌کنه واز همه سخت‌تر است. موفق می‌شویم! حسین خنده‌ای کرد و با همان تکه‌کلام همیشگی‌اش گفت: حسین پسر غلامحسین به تو می‌گویم که ما در این عملیات پیروزیم. می‌دانستم که او بی‌حساب حرفی را نمی‌زند. حتما از طریقی چیزی که می‌گوید ایمان و اطمینان دارد. گفتم: یعنی چه از کجا می‌گویی؟ گفت: بالاخره خبر دارم. گفتم: خب از کجا خبر داری؟ گفت: به ما گفتند که ما پیروزیم. پرسیدم: کی به تو گفت؟ جواب داد: حضرت زینب(س). دوباره سوال کردم در خواب گفت یا در بیداری؟ با خنده جواب داد: تو چه‌کار داری. فقط بدان بی بی به گفت که شما در این عملیات پیروزخواهید شد و من به همین دلیل می‌گویم که قطعا موفق می‌شویم. هر چه از او خواستم بیشتر توضیح بدهد. چیزی نگفت و به همین چند جمله اکتفا کرد. نیاز هم نبود توضیح بیشتری بدهد. اطمینان او برایم کافی بود. همان طور که گفتم همیشه به حرفی که می‌زد. ایمان داشتم. وقتی که عملیات با موفقیت تمام به انجام رسید. یاد حرف آن روز حسین افتادم و به ایمان و قاطعیتی که در کلامش بود. و هرگز از این اطمینان به او پشیمان نشدم. 🆔 @loveshohada28 ڪانال شهادت زیباست🕊☝️