💠 راز زیارت امیرالمومنین❤️(علیه السلام) در روز مبعث
⁉️چرا در روز زیارتی پیامبراکرم (صلی الله علیه و اله) زیارت امام علی (علیه السلام) سفارش می شود
1️⃣ نکته اول: بین امام علی (علیه السلام) و حضرت محمد (صلی الله علیه و آله) فاصله ای نیست؛ چرا که بر اساس منابع روایی و آموزه های قرآنی #علی_علیه_السلام_همچون_نفس_پیامبر_است؛ کما اینکه آیه روز مباهله بر این مطلب اشاره دارد: «فَقُلْ تَعالَوْا نَدْعُ أَبْناءَنا وَ أَبْناءَکُمْ وَ نِساءَنا وَ نِساءَکُمْ وَ أَنْفُسَنا وَ أَنْفُسَکُم» [آل عمران، آیه ۶۱]؛ «أَنْفُسَنا»؛ تنها على (علیه السلام) بوده است و احادیث فراوانى در این زمینه نقل شده است.»
2️⃣ نکته دوم: علامه مجلسی از کتاب «مزار کبیر» از اسحاق بن عمار نقل کرده که از امام صادق (علیه السلام) شنیدم که فرمود: مرد بادیه نشینی به خدمت رسول خدا(صلی الله علیه و اله) مشرف شد و عرض کرد: یا رسول الله! خانه ام از شما دور است و من مشتاق تو و زیارت تو می شوم و این امر طولانی را می پیمایم و به مدینه می آیم ولی شما را نمی بینم، بلکه علی بن ابی طالب را ملاقات می کنم و او هم با گفت و گو و مواعظش با من انس می گیرد و بر می گردم، اما در حالی که متأسف و محزون از ندیدن تو هستم،حضرت فرمود: #هر_کس_علی_را_زیارت_کند_به_راستی_من_را_زیارت_کرده_است، و هر که علی را دوست بدارد، مرا دوست داشته است و هرکس با او دشمنی کند با من دشمنی کرده است. این مطلب را از جانب من به قومت برسان و (بگو که) هر کس به زیارت علی آید به زیارت من آمده است و من و جبرئیل و مومنان صالح در روز قیامت به او پاداش خواهیم داد.»
💠 سخن آخر
به راستی راز زیارت امام علی (علیه السلام) در روز مبعث که علمای شیعه همچون شیخ مفید، سید بن طاوس، شهید اول و علامه مجلسی در کتب ادعیه به آن اشاره داشته اند برگرفته از جایگاه ممتاز و ارزشمند #امامت در کنار #نبوت است؛ جایگاه ممتازی که نه فقط پیامبر اکرم (صلی الله و علیه وآله) بلکه باری تعالی نیز به آن عنایت داشته است.
┄═🌼💠🌷💠🦋💠🌸💠🌼═┄
farag.karbalayi_www.iranidata.com.mp3
962.6K
الهی عظم البلا...
ای نور دیدگان رسول خدا حسین!
ای شمع جمع محفل آل عبا حسین
ای آیهی سرور دل بضعة الرسول
ای مایهی غرور شه لا فتی حسین
ای در عزای تو ، نم اشکی یم عطا
وی آب دیده در غمت آب بقا حسین
تو کشتی نجات و چراغ هدایتی
از تو بوَد تداوم اِلّا و لا حسین
افتاده بود آب ز هفت آسیای دین
از خون توست گردش این آسیا حسین
شد شرع را قد از الف قامت تو راست
ای سایهی قدت الف استوا حسین
سرور تویی به مردم آزادهی جهان
ای سرو باغ و گلشن آل عبا حسین
بر دیدگان باطن ارباب معرفت
جز گرد راه تو نبود توتیا حسین
تا وارهد بشر ز عبودیت بشر
دادی برای بندگی حق ندا حسین
پاید قیام حقّ ِ تو تا روز داوری
چون حق بوَد قیام تو را مُتّکا حسین
پاید قیام حقّ ِ تو زیرا قیام تو
دارد قیام زینب تو در قفا حسین
هرگز نداده است اطاعت به ناکسان
با مكتب تو هرکه شده آشنا حسین
هرجا که پای باطل و حق در میان بوَد
هرجا که حق کشی و ستم بر ملا حسین
آنجا بوَد حکومت جور یزیدیان
وآن سرزمین به منزلهی کربلا حسین
اینجا خورَد به پا همه را سنگ امتحان
اینجا خورد به تن محک ابتلا حسین
ای خوش به حال آنکه گراید بسوی حق
خود را کند ز ورطهی باطل رها حسین
آزاده آن کسی که بسازد ز خون وضو
تا در نماز ، با تو کند اقتدا حسین
کی زیر بار ظلم روَد چون ستم کند
آن را که در زمانه تویی پیشوا حسین
تو مظهر جمال دلآرای مطلقی
باشد حریم تو حرم کبریا حسین
گر شاهد معالی تو رخ نشان دهد
خورشید سر به جِيب برد چون سُها حسین
تو شاهکار کارگه آفرینشی
بزم وجود ، بیتو ندارد صفا حسین
شیرازهی کتاب وجودی بر این کتاب
هم مبتدا تو هستی و هم منتها حسین
هرجا بلند گشته به نام تو پرچمی
در سایهاش غنوده هزاران هما حسین
از شمسهی لوای جلال تو ، آفتاب
بگرفته این شکوه و فروغ و ضیا حسین
بر خفتگان خاک دمد جان تازهای
گر بگذرد ز کوی تو باد صبا حسین
آب بقا نصيب سکندر نمیشود
تا در محیط عشق نگردد فنا حسین
باشد کمال مَرد ز اکسیر عشق تو
درد تو میکند مس دل را طلا حسین
شوید به خون ز دامن خود ننگ زندگی
در کربلای عشق نهد هرکه پا حسین
هر کس بر آستان تو زد بوسه بیگمان
آرد به دست در دو جهان مدعا حسین
بر درد لاعلاج دل دردمند ما
جز تربت شریف تو نبوَد دوا حسین
نومید برنگشته کسی زآستان تو
ای مجلس عزای تو دارالشفا حسین
حاشا نهم ز کوی تو من پای خود برون
رضوان مرا به خلد زند گر صلا حسین
تا پرتوی ز روی عنایت نیفکنی
آیینهی ضمیر نیابد جلا حسین
آن را که از عنایت تو بهرهای رسد
بر ملک این جهان نکند اعتنا حسین
آن کس که بر ولایت تو گشت متّکی
موسیصفت بیفکند از کف عصا حسین
روز جزا که نقد عمل را بها نهند
یک جو محبت تو بود کیمیا حسین
بی سکّهی قبول تو طاعات بندگان
نقدی بوَد به روز جزا ناروا حسین
در روز رستخیز نیندیشد از حساب
هر کس به درگه تو بَرد التجا حسین
این نکته در مقام تو بس کآرزو کنند
روز جزا ، مقام تو را انبیا حسین
بر خیل شاهدان و شهیدان راه حق
تنها تو پیشوایی و صاحب لوا حسین
سر باختی تو بر سر پیمان خویشتن
دادی نشان نمونهی درس وفا حسین
بردی تو عهد خویش بهسر با خدای خویش
دادی به هر قضای الهی رضا حسین
در خاک و خون نشستی و بستی ز شکوه لب
کردی برای امت جدت دعا حسین
طغرای سیدالشهدایی به نام توست
این منزلت به غیر تو نبوَد سزا حسین
ایثار و جان فشانی و شور و قیام تو
بگذاشته ز حدّ بشر پا فرا حسین
از جان گذشتی و نگذشتی ز عهد خویش
ای جان عالمی به فدای تو یا حسین
بایع تویی ، متاع تو جان، مشتری خدا
این بیع را کمینه ثمن ماسَوا حسین
طوفان کفر کشتی اسلام میشکست
گر چون تویی نبود بر او ناخدا حسین
کندی بنای ظلم به سیلاب خون خود
کاخ رفیع عدل نمودی بنا حسین
خون تو گرنه خون خدا بود پس چرا
ذات خدا برای تو شد خونبها حسین
در حیرتم که طاق فلک چون نشد خراب
آن دم که شد سرِ تو ز پیکر جدا حسین
از تیر و تیغ و نیزه ز بس زخم گل شکفت
شد گلشن وجود تو بس جانفزا حسین
شرمنده شد خلیل ز عزم منای خود
چون کرد شیرخوار تو عزم منا حسین
خون شد دل عقیق چو بر لعل لب نهاد
در قحط آب ، اکبر گلگون قبا حسین
پشت فلک دوتا نشد از غم چرا، چو دید
پشت تو را ، ز مرگ برادر دوتا حسین
فریاد از استغاثهی هل من معين تو
با آن گروه ناکس و ناپارسا حسین
کاش آن زمان که یا ابتای تو شد بلند
می آمدی به معرکه ، شیرخدا حسین
داغم که چون نسوخت سراپردهی سپهر
آن دم که سوخت خیمهی آل عبا حسین
فرش زمین ز هم متلاشی نشد چرا
سجاد کرد چون طلب بوریا حسین
آید چگونه مه ز گریبان شب برون
زآن پس که شد به سنگدلی رهگشا حسین
بالای نی چو شد سر پر نور تو بلند
در حیرتم نشد ز چه محشر بپا حسین
کردی به نی تلاوت آیات وا دریغ
دادند پاسخ تو به سنگ جفا حسین
خوش داشت پاس حرمت تو میزبان تو
کی حق میهمان شده زینسان ادا حسین
بگرفت ماه رویت از آن بر سر سنان
تا شمهای بیان کند از ما مضی حسین
تشت فلک ز چیست لبالب نشد ز خون
چون ریخت خون تازه به تشت طلا حسین
خورشید چون نگشت نگون از فراز چرخ
فرش زمین چو گشت سر عرشسا حسین
عالم خراب چون نشد آندم که اهلبیت
در گوشهی خرابه گزیدند جا حسین
فریاد از اسارت آل ابوتراب
آن اسوههای عصمت و حجب و حیا حسین
فریاد از آن شبی که رقیه به کف نهاد
نقد حیات خویش ز شوق لقا حسین
ویرانه بود و گنج چه گویم ز ماجرا
بودی تو خود نظارهگر ماجرا حسین
باشد شفق نشانه که در سوگت آسمان
خون بارد از دو دیده صباح و مسا حسین
تا با فغان قافله ، شب همرهی کند
تا صبح بر فلک شده بانگ درا حسین
کعبه سیاهپوش از آن شد که حق بوَد
در مجلس عزای تو صاحبعزا حسین
بالای مرقدت علم سرخ تا به کی
گويد على الدوام "بیا مهدیا" حسین
تا داغ تو به سینهی زهرا بوَد ، بوَد
هر روزِ شیعیان تو شام عزا حسین
(آرنگ) کز کمینه غلامان درگه است
دارد به ذیل لطف تو دست رجا حسین
بار ستم شکست کمر ، زین غلام پیر
وقت است اگر کرم بکنی مومیا حسین
💠"شادروان سید مصطفی آرنگ"