eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.8هزار دنبال‌کننده
12.3هزار عکس
4.7هزار ویدیو
83 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 👈این داستان⇦《 دنیای من 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎دنیای من فرق کرده بود ... از هیچ چیز و هیچ کس نمی‌ترسیدم ... اما کوچک‌ترین گمان ... به اینکه ممکنه این کارم خدا رو برنجونه ... یا حق الناسی به گردنم بشه ... من رو از خود بی خود می‌کرد ...😔 🔸و می‌بخشیدم ... راحت‌تر از هر چیزی ... هر بار که پدرم لهم می‌کرد ... یا سعید همه وجودم رو به آتش🔥 می‌کشید... چند دقیقه بعد آرام می‌شدم ... و بدون اینکه ذره‌ای پشیمان باشم ... 🍃✨خدایا ... بندگانت رو به خودت بخشیدم ... تو، هم من رو ببخش ... و آرامش وجودم رو فرا می‌گرفت ... تازه می‌فهمیدم معنای اون سخن عزیز رو ...✨👌 🍃- به بندگانم بگو ... اگر یک قدم به سمت من بردارید ... من ده قدم به سمت شما میام ... 🔹و من این قدم‌ها و نزدیک‌تر شدن‌ها رو به چشم می‌دیدم... رحمت ... برکت ... و لطف خدا ... به بنده‌ای که کوچک‌تر از بیکران بخشش خدا بود ...🍃 🔻حالا که دیگه حق سر کار رفتن هم نداشتم ... تمام وقتم رو گذاشتم روی مطالعه ... حرف‌هایی که از آقا محمدمهدی شنیده بودم ... و اینکه دلـــ❤️ــم می‌خواست خدا را با همه وجود ... و همون طور که دیده بودم به همه نشون بدم ... دلم می‌خواست همه مثل من ... این عشق و محبت رو درک کنن... و این همه زیبایی رو ببینن ...😍😍 🔹کمد من پر شده بود از کتاب 📚... در جستجوی سوال‌های مختلفی که ذهنم رو مشغول کرده بود ... چرا خدا از زندگی‌ها حذف شده؟ ... چه عواملی فاصله انداخته؟ ... چرا❓ ... چرا❓ ... 🔶من می‌خوندم و فکر می‌کردم ... و خدا هم راه رو برام باز می‌کرد ... درست و غلط رو بهم نشون می‌داد ... پدری که به همه چیز من گیر می‌داد ... حالا دیگه فقط در برابر کتاب خریدن هام غر می‌زد ... و دایی محمد ... هر بار که می‌اومد دست پر بود ... هر بار یا چند جلد کتاب📚 می‌آورد ... یا پولش رو بهم می‌داد ... یا همراهم می‌اومد تا من کتاب بخرم ...😊 🔸بی‌جایی و سرگردانی کتاب‌هام رو هم که ... از این کارتون به اون کارتون دید ... دستم رو گرفت و برد ... پدرم که از در اومد تو ... با دیدن اون دو تا کتابخونه ... زبونش بند اومد ... دایی با خنده خاصی بهش نگاه کرد ... حمید آقا ... خیلی پذیرایی تون شیک شد ها ... اول، می‌خواستیم ببریمشون توی اتاق ... سعید نگذاشت ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 👇👇👇
4_6033050933313668529.mp3
1.66M
{اَللّٰهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج} مقام شفاعت خاتم الانبیاء صلّی اللّه علیه و آله/ 🎤استاد معاونیان؛ https://eitaa.com/yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴واکنش پیکر شهید مدافع حرم مرتضی عطایی به صحبت‌های همسرش وقتی پیکر شهید در واکنش به همسرش از هر دو چشمش اشک میریزد به مناسبت سالگرد شهادت شادی روحشان ۱۰۰شاخه گل صلوات و یک آیه الکرسی قرائت بفرمایید https://eitaa.com/yadeShohada313
هر گاه در نمازت عجله کردی و خواستی زود آن را به پایان برسانی ؛ به یاد بیاور همه آنچه که می خواهی بعد از نماز به آنها برسی و همه آنچه که می‌ترسی از دست بدهی، به دست آن ذاتی است که در مقابلش ایستاده ای‌. .
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊💔💔🕊💔💔🕊💔💔 💚ذکر پر فضیلت و را به نیابت از امام زمان عج وشهـدا میکنیم به حضرت پیامبر صلوات‌الله‌علیه و آقامون امام حسن مجتبـی و امام رضا علیه‌السلام.... 💚تعداد هدایای خودرا جهت ثبت به این آی‌دی ارسال بفـرمایید:👇 🆔@A_Sadat313 : شنبـه💖 💔🕊💔🕊💔🕊💔🕊💔
🦋💫🦋💫🦋💫🦋 باش👣😍 🦋امام رضا انقدر مهربون و بامعرفته که هرکاری برای زائراش انجام بدی ان شاءالله بی جواب نمیزاره و دعات میکنه😍 ❤️بچهای امام زمان، قرار هست یه کاروان کوچیک رو از عزیزانی که هزینه زیارت روندارند یاکلا شرایط رفتن ندارند رو بانی بشیم ببریم حرم امام‌رضا جان مون ان‌شاءالله... (عزیزان شناسایی شدن) 💚اگــرمیخوای همراهی‌کنی به عشق آقامون امام‌رضاجان وخشنودی خـدا و امام‌زمان وخلق‌خدا بسم‌الله👇 💳
6037998252087282
(بـانک مـلی، بنام قـدمگاهی) ❤️شماهم که‌میتوانید حرم امام‌رضا علیه‌السلام‌بشید😍 🦋این زائر اگر قدم میزنه، اگر مناجات میکنه، اگر سلام میده به آقاجان مون، اگر نفـس میکشه تو حرم آقا، در نامه اعمال شماهم ثبت خواهـد شد و امام رضا براتون دعامیکنه ان‌شاءالله 🤲😍 : تاروز شهادت امام رضا علیه السلام ✅ https://eitaa.com/yadeShohada313
🖤...... یا رَحمة لِلعالَمین! ای مشرق نگاه سبز زمین! اینک ماییم..... و دلی دردمند....... و بی قرار که: فریاد وا سر می‌دهد😭 https://eitaa.com/yadeShohada313
❁❁ 🍂بارفتنٺ مصیبٺ زهرا شروع شد 🕊داغ پسر بہ سینہ‌ےمادر گذاشتند 🍂درڪوچہ‌ها غرور علے را ڪسے شڪسٺ 🕊درڪوچہ بود فاطمہ روےزمین نشسٺ (ص)🥀 (ع)🥀 (ع)🥀 🥀🏴
🕊💔💔🕊💔💔🕊💔💔 💚ذکر پر فضیلت و را به نیابت از امام زمان عج وشهـدا میکنیم به حضرت پیامبر صلوات‌الله‌علیه و آقامون امام حسن مجتبـی و امام رضا علیه‌السلام.... 💚تعداد هدایای خودرا جهت ثبت به این آی‌دی ارسال بفـرمایید:👇 🆔@A_Sadat313 : شنبـه💖 (ص)🥀 (ع)🥀 (ع)🥀 🥀🏴 💔🕊💔🕊💔🕊💔🕊💔
🌱بخوان دعای فرج دعا اثر دارد 🌱دعاکبوتر عشق است و بال‌وپر دارد 🌼شبی دیگر از شبهای عشق وانتظار...با مولا هستیم ان شاءالله تا ظهور حضرتش...دعای فرج میخوانیم همه به‌نیابت از اهلبیت و شهدا🤲 خدایا به حق عمه سادات حضرت زینب کبری سلام الله علیها فرج مولامون رو برسون 🤲 ┄┅─✵❤️✵─┅┄ @yadeShohada313 ┄┅─✵❤️✵─┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام‌برتو ای‌مولایی‌که‌دستگیردرماندگانی. بشتاب‌ای‌پناه‌عالم که‌زمین‌وزمان‌درمانده‌شده! السَّلامُ‌عَلَیکَ‌اَیُّهَا.العَلَمُ‌المَنصوبُ ...وَالغَوثُ‌وَالرَّحمَةُ‌الواسِعَةُو سلام‌برتوای‌پرچم‌برافراشته سلام‌برتوای‌فريادرس‌وای‌رحمت‌گسترده ♥️!' ..🌱 ...💚 @yadeshohada313
📖 💖 از👇👇 حضرت‌زهرا«سلام‌الله‌علیها» ونرجس‌خاتون وتمام شهدا🌹 بِسْمِ اللهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ سَلامٌ عَلى آلِ يس،اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا داعِيَ اللهِ وَرَبّانِيَ آياتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بابَ اللهِ وَدَيّانَ دينِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا خَليفَةَ اللهِ وَناصِرَ حَقِّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا حُجَّةَ اللهِ وَدَليلَ اِرادَتِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا تالِيَ كِتابِ اللهِ وَتَرْجُمانَهُ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ في آناءِ لَيْلِكَ وَاَطْرافِ نَهارِكَ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا بَقِيَّةَ اللهِ في اَرْضِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا ميثاقَ اللهِ الَّذي اَخَذَهُ وَوَكَّدَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ يا وَعْدَ اللهِ الَّذي ضَمِنَهُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْعَلَمُ الْمَنْصُوبُ وَالْعِلْمُ الْمَصْبُوبُ وَالْغَوْثُ وَالرَّحْمَةُ الْواسِعَةُ، وَعْداً غَيْرَ مَكْذوُب، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقوُمُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْعُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَقْرَأُ وَتُبَيِّنُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصَلّي وَتَقْنُتُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَرْكَعُ وَتَسْجُدُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُهَلِّلُ وَتُكَبِّرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تَحْمَدُ وَتَسْتَغْفِرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ حينَ تُصْبِحُ وَتُمْسي، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ فِي اللَّيْلِ اِذا يَغْشى وَالنَّهارِ اِذا تَجَلّى، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الاِْمامُ الْمَأمُونِ اَلسَّلامُ عَلَيْكَ اَيُّهَا الْمُقَدَّمُ الْمَأمُولُ، اَلسَّلامُ عَلَيْكَ بِجَوامِعِ السَّلام اُشْهِدُكَ يا مَوْلاىَ اَنّى اَشْهَدُ اَنْ لا اِلـهَ اِلا اللهُ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ، وَاَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَرَسوُلُهُ لا حَبيبَ اِلا هُوَ وَاَهْلُهُ، وَاُشْهِدُكَ يا مَوْلايَ اَنَّ عَلِيّاً اَميرَ الْمُؤْمِنينَ حُجَّتُهُ وَالْحَسَنَ حُجَّتُهُ وَالْحُسَيْنَ حُجَّتُهُ وَعَلِيَّ بْنَ الْحُسَيْنِ حُجَّتُهُ وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَجَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍّ حُجَّتُهُ، وَموُسَى بْنَ جَعْفَر حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ موُسى حُجَّتُهُ،وَمُحَمَّدَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَعَلِيَّ بْنَ مُحَمَّد حُجَّتُهُ، وَالْحَسَنَ بْنَ عَلِيٍّ حُجَّتُهُ، وَاَشْهَدُ اَنَّكَ حُجَّةُ اللهِ، اَنْتُمُ الاَْوَّلُ وَالاْخِرُ وَاَنَّ رَجْعَتَكُمْ حَقٌّ لا رَيْبَ فيها يَوْمَ لا يَنْفَعُ نَفْساً ايمانُها لَمْ تَكُنْ آمَنَتْ مِنْ قَبْلُ اَوْ كَسَبَتْ في ايمانِها خَيْراً، وَاَنَّ الْمَوْتَ حَقٌّ، وَاَنَّ ناكِراً وَنَكيراً حَقٌّ، وَاَشْهَدُ اَنَّ النَّشْرَ حَقٌّ، وَالْبَعَثَ حَقٌّ، وَاَنَّ الصِّراطَ حَقٌّ، وَالْمِرْصادَ حَقٌّ، وَالْميزانَ حَقٌّ، وَالْحَشْرَ حَقٌّ، وَالْحِسابَ حَقٌّ، وَالْجَنَّةَ وَالنّارَ حَقٌّ، وَالْوَعْدَ وَالْوَعيدَ بِهِما حَّق، يا مَوْلايَ شَقِيَ مَنْ خالَفَكُمْ وَسَعِدَ مَنْ اَطاعَكُمْ، فَاَشْهَدْ عَلى ما اَشْهَدْتُكَ عَلَيْهِ، وَاَنَا وَلِيٌّ لَكَ بَريٌ مِنْ عَدُوِّكَ، فَالْحَقُّ ما رَضيتُمُوهُ، وَالْباطِلُ ما اَسْخَطْتُمُوهُ، وَالْمَعْرُوفُ ما اَمَرْتُمْ بِهِ، وَالْمُنْكَرُ ما نَهَيْتُمْ عَنْهُ، فَنَفْسي مُؤْمِنَةٌ بِاللهِ وَحْدَهُ لا شَريكَ لَهُ وَبِرَسُولِهِ وَبِاَميرِ الْمُؤْمِنينَ وَبِكُمْ يا مَوْلايَ اَوَّلِكُمْ وَآخِرِكُمْ، وَنُصْرَتي مُعَدَّةٌ لَكُمْ وَمَوَدَّتى خالِصَةٌ لَكُمْ آمينَ آمينَ .. ❤️مشمول دعا و لبخند امام‌زمان«عج» قراربگیرید ان‌شاءالله..🤲 🌷یاران 🌷زمینه سازان ...💚@yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻 👈این داستان⇦《 خفه ‌شو روانی 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎زمان ثبت نام مدارس بود ... و اون سال تحصیلی به یکی از خاص‌ترین سال‌های عمرم تبدیل شد ...😍 🔻من، سوم دبیرستان ... سعید، اول ... اما حاضر نشد اسمش رو توی دبیرستانی که من می‌رفتم بنویسن ... برام چندان هم عجیب نبود ... پا گذاشته بود جای پای پدر ... و اون هم حسابی تشویقش می‌کرد و بهش پر و بال می‌داد ... تا جایی که حاضر نشد به من برای رفتن به کلاس زبان پول بده... اما سعید رو توی یه دوره خصوصی ثبت نام کرد ... اون زمان ... ترم ۳ ماهه ... ۴۰۰ هزار تومن ... با سعید، فقط ۶ نفر سر کلاس بودن ...✨ 🔸یه دبیرستان غیرانتفاعی ... با شهریه‌ی چند میلیونی 🔸... همه همکلاسی‌هاش بچه های پولداری بودن که تفریحشون اسکی کردن🏂 بود ... و با کوچک‌ترین تعطیلات چند روزه ای ... پرواز مستقیم اروپا ...✈️ 🔸سعی می‌کرد پا به پای اونها خرج کنه ... تا از ژست و کلاس اونها کم نیاره ... اما شدید احساس تحقیر و کمبود می‌کرد ... هر بار که برمی‌گشت ...سعی می‌کرد به هر طریقی که شده ... فشار روحی ای رو که روش بود رو تخلیه کنه ... الهام که جرات نزدیک شدن بهش رو نداشت ... و من... همچنان هم اتاقیش بودم ... 💠شاید مطالعاتم توی زمینه های روانشناسی و علوم اجتماعی ... تخصصی و حرفه‌ای نبود ... اما تشخیص حس خلأ و فشار درونی ای رو که تحمل می‌کرد ... و داشت تبدیل به عقده می‌شد ... چیزی نبود که فهمیدنش سخت باشه ... بیشتر از اینکه رفتارهاش ... و خالی کردن فشار روحیش سر من ... اذیتم کنه و ناراحت بشم ... دلم از این می‌سوخت که کاری از دستم براش بر نمی‌اومد ...😔😔 هر چند پدرم حاضر نشده بود ... من رو کلاس زبان ثبت نام کنه ... اما من، آدمی نبودم که شرایط سخت ... مانع از رسیدنم به هدف بشه ...✌️ این بار که دایی ازم پرسید کتاب چی می‌خوای؟ ... یه لیست کتاب انگلیسی در آوردم📕 ... با یه دیکشنری ... و از معلم زبان مون هم خواستم خوندن تلفظ ها رو از توی دیکشنری بهم یاد بده ... کتاب ها زودتر از چیزی که فکر می‌کردم تموم شد ... اما منتظر تماس بعدی دایی نشدم ... رفتم یه روزنامه به زبان انگلیسی خریدم ... 🔹از هر جمله ۱۰ کلمه‌ایش ... شیش‌تاش رو بلد نبودم ... پر از لغات سخت ... با جمله بندی‌های سخت‌تر از اون ... پیدا کردن تک تک کلمات ... خوندن و فهمیدن یک صفحه‌اش ... یک ماه و نیم طول کشید ... پوستم کنده شده بود ... ناخودآگاه از شدت خوشحالی پریدم بالا و داد زدم ... جانم ... بالاخره تموم شد ...👌 خوشحالی‌ای که حتی با شنیدن ... خفه شو روانی ... هم خراب نشد ...😍😂 ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ
🔻 👈این داستان⇦《 داشتیم؟... 》 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ 📎مادرم روز به روز کم حوصله‌تر می‌شد ... اون آدم آرام، باوقار، خوش فکر و شیرین گفتار ... انگار ظرف وجودش پر شده بود ... زود خسته می‌شد ... گاهی کلافه گی و بی حوصلگی تو چهره‌اش دیده می‌شد ... و رفتارهای تند و بی‌پروای سعید هم بهش دامن می‌زد ... 🔹هر چند، با همه وجود سعی می‌کرد چیزی رو نشون نده ... اما من بهتر از هر شخص دیگه‌ای ... مادرم رو می‌شناختم... و خوب می‌دونستم ... این آدم، دیگه اون آدم قبل نیست ... و این مشغله جدید ذهنی من بود ... چراهای جدید ... و اینکه بیشتر از قبل مراقبش باشم ...🍃✨ دایی که سومین کتابخونه رو برام خرید ... پدرم بلافاصله فرداش برای سعید ... یه لب تاپ خرید ... و درخواست اینترنت داد ... امیدوار بودم حداقل کامپیوتر رو بدن به من ... اما سعید، همچنان مالکیتش رو روی اون حفظ کرد ... و من حق دست زدن بهش رو نداشتم ... 🔸نشسته بود پای لب‌تاپ به فیلم نگاه کردن ... با صدای بلند... تا خوابم می‌برد از خواب بیدار می‌شدم ... - حیف نیست هدستت🎧، آک بمونه❓... - مشکل داری بیرون بخواب ... 🔺آستانه تحملم بالاتر از این حرف‌ها شده بود که با این جملات عصبانی بشم ... هر چند واقعا جای یه تذکر رفتاری بود ... اما کو گوش شنوا؟ ... تذکر جایی ارزش داره که گوشی هم برای شنیدنش باشه ... و الا ارزش خودت از بین میره ... اونم با سعید، که پدر در هر شرایطی پشتش رو می‌گرفت ... 🔹پتو و بالشتم رو برداشتم و اومدم توی حال ... به قول یکی از علما ... وقتی با آدم‌های این مدلی برخورد می‌کنی ... مصداق قالوا سلاما باش ...🍀 🔻کلی طول کشید تا دوباره خوابم برد ... مبل، برای قد من کوتاه بود ... جای تکان خوردن و چرخیدن هم نداشت ... برای نماز که پا شدم تمام بدنم درد می‌کرد ... و خستگی دیشب توی تنم مونده بود ... شاید، من توی ۲۴ ساعت ... فقط ۳ یا ۴ ساعت می خوابیدم ... اما انصافا همون رو باید می‌خوابیدم...💤💤 🔻با همون خماری و خستگی، راهی مدرسه شدم ... هوای خنک صبح، خواب آلودگی رو از سرم برد ... اما خستگی و بی‌حوصلگیش هنوز توی تنم بود ... پام رو که گذاشتم داخل حیاط ... یهو فرامرز دوید سمتم و محکم دستش رو دور گردنم حلقه کرد ... خیلی نامردی مهران ... داشتیم؟ ... نه جان ما ... انصافا داشتیم❓❓ ... ۰۰۰┅═══(✼❉❉✼)═══┅۰۰۰ ـ ـ 👇👇👇
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠 آیا پیامبر شهید شدند❓  دلایل بسیاری وجود دارد که شهادت ناشی از مسمومیت پیامبر (ص) را تأیید می نمایند. این دلایل و روایات، از تواتر معنوی برخوردارند؛ یعنی هرچند که الفاظ و توصیفات آنها کاملاً با یکدیگر مشابه نیستند، اما از مجموع آنها، می توان موضوع مورد بحث را ثابت نمود. اکنون به تعدادی از این روایات با استناد به کتب فریقین اشاره می نماییم: ✔️ الف. کتاب های شیعه: 🔸روایت اول: امام صادق (ع) می فرمایند: چون پیامبر اسلام (ص)، ذراع (یا سر دست) گوسفند، را دوست می داشتند، یک زن یهودی با اطلاع از این موضوع ایشان را با این بخش از گوسفند مسموم نمودند.[1] در این روایت، به مسمومیت پیامبر (ص) تصریح شده، اما در آن اشاره ای نشده است که آیا ایشان بر اثر این سم به شهادت رسیده اند یا خیر؟ 🔸روایت دوم: امام صادق (ع) فرمودند: "پیامبر اکرم (ص) در جریان جنگ خیبر مسموم شده و هنگام رحلتشان بیان فرمودند که لقمه ای که آن روز در خیبر تناول نمودم، اکنون اعضای بدنم را نابود نموده است و هیچ پیامبر و جانشین پیامبری نیست، مگر این که با شهادت از دنیا می رود".[2] در این روایت، علاوه بر تصریح به مسموم شدن رسول خدا (ص) و شهادت ایشان در پی مسمومیت، به اصلی کلی نیز اشاره می شود که مرگ تمام پیامبران و اوصیا با شهادت بوده و هیچ کدام، با مرگ طبیعی از دنیا نمی روند! روایات دیگری نیز وجود دارد که این اصل کلی را تقویت می نماید.[3] بسیاری از دانشمندان شیعه، با استفاده از این اصل کلی، نیازی به جست و جوی مورد به مورد در ارتباط با چگونگی شهادت هر کدام از معصومان (ع) احساس نمی کنند.[4] بر این اساس، هر چند دلیل متقنی بر شهادت پیامبر (ص) نیز ارائه نشود، باز هم می توان معتقد بود که رحلت ایشان طبیعی نبوده است! ✔️ ب. کتب اهل سنت: تنها شیعیان نیستند که معتقد به شهادت پیامبر (ص) هستند، بلکه روایات فراوانی در صحاح و دیگر کتب اهل سنت وجود دارد که همین موضوع را تأیید می نماید که به عنوان نمونه، به دو مورد آن اشاره می نماییم: 🔸روایت اول: در معتبرترین کتاب اهل سنت، نقل شده که پیامبر (ص) در بیماری منجر به رحلتشان، خطاب به همسرشان عائشه فرمودند: "من همواره درد ناشی از غذای مسمومی را که در خیبر تناول نموده ام، در بدنم احساس می کردم و اکنون گویا وقت آن فرا رسیده که آن سم، مرا از پای درآورد".[5] همین موضوع در سنن دارمی نیز بیان شده است. علاوه بر این که در این کتاب، به شهادت برخی از یاران پیامبر (ص)، بر اثر تناول همان غذای مسموم نیز اشاره شده است.[6] 🔸روایت دوم: احمد بن حنبل در مسند خود، ماجرایی را بیان می نماید که طی آن، بانویی به نام ام مبشر که فرزندش به دلیل خوردن غذای مسموم در کنار پیامبر (ص)، به شهادت رسیده بود؛ در ایام بیماری ایشان به عیادتشان آمده و اظهار داشتند که من احتمال قوی می دهم که بیماری شما ناشی از همان غذای مسمومی باشد که فرزندم نیز به همین دلیل به شهادت رسید! پیامبر (ص) در پاسخ فرمودند که من نیز دلیلی به غیر از مسمومیت، برای بیماری خویش نمی بینم و گویا نزدیک است که مرا از پای در آورد.[7] مرحوم مجلسی نیز با نقل روایتی؛ تقریبا مشابه با این روایت بیان نموده که به همین دلیل است که مسلمانان اعتقاد دارند، علاوه بر فضیلت نبوت که به پیامبر (ص) هدیه شده، ایشان به فوز شهادت نیز نائل آمده اند.[8] 🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸🔸 [1] کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ج 6، ص 315، ح 3، دار الکتب الاسلامیة، تهران، 1365 ش.  [2] محمد بن حسن بن فروخ صفار، بصائر الدرجات، ج 1، ص 503، کتابخانه آیت الله مرعشی، قم، 1404 ق. [3] مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 27، ص 216، ح 18 و ج 44، ص 271، روایت 4، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404 ق.    [4] همان، ج 27، ص 209، ح 7.   [5] صحیح بخاری، ج 5، ص 137، دار الفکر، بیروت، 1401 ق. [6] سنن دارمی، ج 1، ص 33، مطبعة الاعتدال، دمشق. [7] مسند احمد بن حنبل، ج 6، ص 18، دار صادر، بیروت. [8] بحار الانوار، ج 21، ص 7. https://eitaa.com/yadeShohada313
بسم الله الرحمن الرحیم جلوه های تربیتی 🔮سخنران شب شهادت پیامبر سال ۱۳۹۵ ✍ محمد رضا حدادپور جهرمی ما با سه آیه قرآن روبرو هستیم که در رابطه با بیت و خانه هر فرد و بایسته هایی است که باید رعایت شود. یکی از جالبترین آیات قرآن آیه 80 سوره نحل است که فرمودند: «وَاللّهُ جَعَلَ لَكُم مِّن بُيُوتِكُمْ سَكَنًا....؛ و خدا براى شما خانه‏هايتان را مايه آرامش قرار داد.» چند نکته در مورد این کریمه: 📝 «واو» در ابتدای آیه قطعاً «واو عطف» است نه «واو قسم». 📝 «مِّن بُيُوتِكُمْ» را دو گونه می توان ترجمه کرد: 1- «مِن» را «مِن بعضیه» در نظر بگیریم. 2- بگوییم «جَعَلَ» با «مِّن» متعدی می شود. قول اول صحیح است یعنی بعضی خانه ها باعث آرامش و سکونت است. از این جمله می فهمیم که همه خانه ها ضرورتاً باعث آرامش نیست. 📝 ماده «سَکَنَ» در کتابهای لغت به معنی «آرامش» نیست بلکه به معنی «قرار» می باشد. تفاوت بین آرامش و قرار: وقتی می گوییم فردی آرامش دارد این صفت مربوط به روح و حالات روانی فرد است اما آسایش مربوط به جسم و ظاهر فرد است. یعنی همینطور که جسم ما در برابر نیازهایمان ارضا می شود روحمان در برابر نیازهایمان اشباع می شود. این دو کلمه گاهی با هم خَلط شده و معانی آنها در هم مخلوط می گردد. پس در این آیه، «سَکَنَ» به معنی آرامش نیست بکه به معنی قرار است؛ قرار یعنی محل و بستری که آرامش و آسایش را می تواند فراهم کند. بنابراین خداوند سبحان این صفت را به بیت و خانه داده است تا اعضای خانواده همیاری کنند و هم آرامش و هم آسایش را برای خانواده مهیا کنند. وجود نازنین پیامبر صلی الله علیه و آله در راستای آموزه های قرآن، برای سکونت داشتن و راحت تر بودن خانه و خانواده ها، برنامه ریزیهای دقیقی بیان کرده اند که تحت عنوان سنت های خانوادگی و سنت های مربوط به خانه از آن نام می بریم. در ادامه هفت مورد از سنتهای پیامبر صلی الله علیه و آله مربوط به سکونت و قرار و برگرداندن حالت قرار در منزل را خدمتتان عرض می کنم که چگونه در راستای این هدف، با فرزندان دختر و پسر و همسران برخورد می کردند. 1⃣ پیامبر صلی الله علیه و آله در برخورد با بچه ها بسیار کارشناسانه رفتار می کردند، زمانی که یک طفل کوچک شیرخوار را به ایشان می دادند، پیامبر صلی الله علیه و آله این طفل را به حالت سینه چپ بغل می کردند یعنی سر و صورت این فرزند به سینه ایشان می چسبید. دلیل این امر آن است که در این حالت، صورت فرزند به قلب پیامبر صلی الله علیه و آله نزدیکتر می شد. مگر قلب چیست و چه ویژگی دارد؟ قلب فرمانده بدن است و آرامش طفل، با شنیدن صدای قلب پدر و مادر بیشتر تنظیم می شود. نکته مهمی که باید در نظر داشت این است که تا بچه خودش را کثیف کرد هول نکنیم! یکبار بچه ای در آغوش پیامبر صلی الله علیه و آله بود و این بچه کارخرابی کرد! پدر و مادر بچه ناراحت شدند و می خواستند او را بگیرند اما پیامبر صلی الله علیه و آله مانع آنها شدند. پیامبر صلی الله علیه و آله حالتشان را تغییر ندادند و توجه مردم را به چهره این کودک معطوف کردند و گفتند چقدر زیبا خوابیده است. 2⃣ نکته بعد در برخورد پیامبر صلی الله علیه و آله با کودکان این بود که اگر کودکی نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می آمد و یا اگر شرایطش فراهم بود و پیامبر صلی الله علیه و آله می دوید و کودکان را می گرفت، حتماً حتماً آنها را در آغوش می گرفت. بارها در تاریخ نقل شده که امام حسین علیه السلام از عمد، از دست پیامبر صلی الله علیه و آله فرار می کرد و پیامبر صلی الله علیه و آله به دنبال او می رفت تا او را در آغوش بگیرد. اما اغلب ما وقتی کودکی را می بینیم او را بوسه باران می کنیم، در صورتی که این کار با این شدت، در قاموس پیامبر صلی الله علیه و آله جایی نداشت. پیامبر صلی الله علیه و آله وقتی کودکان را در آغوش می گرفتند، اگر این کودک دختر بود، سینه به سینه این دختر کوچک 5-6 ساله می چسباندند و او را آرام در آغوش می گرفتند. اما اگر این کودک یا نوجوان پسر بود با او معانقه می کردند و طوری او را در آغوش می گرفتند که گردنهایشان به هم می چسبید. سپس خیلی آرام آن کودک را میبوسیدند. 3⃣ پیامبر صلی الله علیه و آله زمانی که می خواستند دختر و پسر کودک یا نوجوان را ببوسند، معمولاً برای دخترها گونه هایشان را می بوسیدند و یا سر را بر روی سینه این کودک قرار می دادند و اگر فرزندان پسر بودند معمولاً پیشانی آنها را می بوسیدند. این حالات بسیار عاطفی است و باعث نزدیک شدن افراد به یکدیگر می شود. 4⃣ نکته بعد این است که پیامبر صلی الله علیه و آله هیچگاه کودکان را فریب نمی دادند، به آنها دروغ نمی گفتند و به آنها قول بیخودی نمی دادند. نقل است پیامبر صلی الله علیه و آله در کوچه با تعدادی از کودکان دور هم جمع بودند و بازی می کردند، نزدیک وقت اذان بود اما بچه ها ایشان را رها نمی کردند. ادامه مطلب 👇