eitaa logo
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
170 دنبال‌کننده
285 عکس
153 ویدیو
4 فایل
🕊او بٰا سپاهی ازشهیدان خواهد آمد🕊 🌹وَلٰا تحسبَن الذیـنَ قُتلوا فـی سبیلِ الله امواتا بَلْ احیـٰاءٌ عندَ ربهم یُرزَقون🌹 📣لطفا شماهم ازعنایات خود توسط شهدا وامام‌زمان برای ما بگید👇 🆔 @A_Sadat313
مشاهده در ایتا
دانلود
❤️ 💠اتفاقی جالب در تفحص یک شهید...🕊 ✨?شهیدی که قرض ها و بدهی تفحص کننده خود را ادا کرد ....🔹می گفت : اهل تهران بودم و عضو گروه تفحص و پدرم از تجار بازار تهران.....🔹علیرغم مخالفت شدید خانواده و به خاطر عشقم به شهداء حجره ی پدر را ترک کردم و به همراه بچه های تفحص لشکر ۲۷ محمد رسول الله (ص) راهی مناطق عملیاتی جنوب شدم....🔹یکبار رفتن همان و پای ثابت گروه تفحص شدن همان.... بعد از چند ماه ، خانه ای در اهواز اجاره کردم و همسرم را هم با خود همراه کردم....🔹یکی دو سالی گذشته بود و من و همسرم این مدت را با حقوق مختصر گروه تفحص میگذراندیم.... سفره ی ساده ای پهن می شد اما دلمان ، از یاد خدا شاد بود و زندگیمان ، با عطر شهدا عطرآگین... تا اینکه.... 🔹تلفن زنگ خورد و خبر دادند که دو پسرعمویم که از بازاری های تهران بودند برای کاری به اهواز آمده اند و مهمان ما خواهند شد... آشوبی در دلم پیدا شد... حقوق بچه ها چند ماهی می شد که از تهران نرسیده بود و من این مدت را با نسیه گرفتن از بازار گذرانده بودم ... نمی خواستم شرمنده ی اقوامم شوم....🔹با همان حال به محل کارم رفتم و با بچه ها عازم شلمچه شدیم.... 🔹 بعد از زیارت عاشورا و توسل به شهدا کار را شروع کردیم و بعد از ساعتی استخوان و پلاک شهیدی نمایان شد.... 🔹شهیدسیدمرتضی‌دادگر...🌷 فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... گروه غرق در شادی به ادامه ی کار پرداخت اما من.... 🔹استخوان های مطهر شهید را به معراج انتقال دادیم و کارت شناسایی شهید به من سپرده شد تا برای استعلام از لشکر و خبر به خانواده ی شهید ، به بنیاد شهید تحویل دهم..... 🔹قبل از حرکت با منزل تماس گرفتم و جویای آمدن مهمان ها شدم و جواب شنیدم که مهمان ها هنوز نیامده اند اما همسرم وقتی برای خرید به بازار رفته بود مغازه هایی که از آنها نسیه خرید می کرد به علت بدهی زیاد ، دیگر حاضر به نسیه دادن نبودند و همسرم هم رویش نشده اصرار کند.... 🔹با ناراحتی به معراج شهدا برگشتم و در حسینیه با استخوانهای شهیدی که امروز تفحص شده بود به راز و نیاز پرداختم.... 🔹"این رسمش نیست با معرفت ها... ما به عشق شما از رفاهمان در تهران بریدیم.... راضی نشوید به خاطر مسائل مادی شرمنده ی خانواده مان شویم.... " گفتم و گریه کردم.... 🔹دو ساعت در راه شلمچه تا اهواز مدام با خودم زمزمه کردم : «شهدا! ببخشید... بی ادبی و جسارتم را ببخشید... » 🔹وارد خانه که شدم همسرم با خوشحالی به استقبال آمد و خبر داد که بعد از تماس من کسی درب خانه را زده و خود را پسرعموی من معرفی کرده و عنوان کرده که مبلغی پول به همسرت بدهکارم و حالا آمدم که بدهی ام را بدهم.... هر چه فکرکردم ، یادم نیامد که به کدام پسرعمویم پول قرض داده ام.... با خودم گفتم هر که بوده به موقع پول را پس آورده...🔹لباسم را عوض کردم و با پول ها راهی بازار شدم.... به قصابی رفتم... خواستم بدهی ام را بپردازدم که در جواب شنیدم : 🔹بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... به میوه فروشی رفتم...به همه ی مغازه هایی که به صاحبانشان بدهکار بودم سر زدم... جواب همان بود....بدهی تان را امروز پسرعمویتان پرداخت کرده است... گیج گیج بودم... مات مات... خرید کردم و به خانه بر گشتم و در راه مدام به این فکر می کردم که چه کسی خبر بدهی هایم را به پسرعمویم داده است؟ آیا همسرم ؟ 🔹وارد خانه شدم و پیش از اینکه با دلخوری از همسرم بپرسم که چرا جریان بدهی ها را به کسی گفته .... با چشمان سرخ و گریان همسرم مواجه شدم که روی پله های حیاط نشسته بود و زار زار گریه می کرد.... 🔹جلو رفتم و کارت شناسایی شهیدی را که امروز تفحص کرده بودیم را در دستان همسرم دیدم.... اعتراض کردم که: چند بار بگویم تو که طاقت دیدنش را نداری چرا سراغ مدارک و کارت شناسایی شهدا می روی؟ 🔹همسرم هق هق کنان پاسخ داد : خودش بود.... بخدا خودش بود.... کسی که امروز خودش را پسرعمویت معرفی کرد صاحب این عکس بود.... به خدا خودش بود.... گیج گیج بودم.... مات مات....💔 کارت شناسایی را برداشتم و راهی بازار شدم... مثل دیوانه ها شده بودم.... عکس را به صاحبان مغازه ها نشان می دادم.... می پرسیدم : آیا این عکس ، عکس همان فردی است که امروز.....؟ 🔹نمی دانستم در مقابل جواب های مثبتی که می شنیدم چه بگویم...مثل دیوانه هاشده بودم.. به کارت شناسایی نگاه می کردم.... 🔹شهید سید مرتضی دادگر.... فرزند سید حسین... اعزامی از ساری... وسط بازار ازحال رفتم... 🔹ولاتحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون🌹 @yadeshohada313
✅پیشنهاد مطالعه... تا آخر بخونید .... 🌷یکی از شهدا همیشه ذکرش این بود: یابن الزهرا، گشته ام از فراق تو شیدا، یا بیا یک نگاهی به من کن، . از بس این شهید به امام زمان عجل الله تعالی فرجه الشریف علاقه داشت. بعد به دوست روحانی خود وصیت کرد: اگر من شهید شدم، دوست دارم در مجلس ختم من تو سخنرانی کنی. 🌷....آن روحانی می گوید: من از مشهد که برگشتم، عکس ایشون رو دیدم که شهید شده بود. رفتم پیش پدرش و گفتم: این شهید چنین وصیتی کرده است، طبق وصیتش باید توی مجلس ختم او سخنرانی کنم. 🌷رفتم منبر و بعد از ذکر خصوصیات شهید و عشقش به امام زمان (عج) گفتم: ذکر همیشگی این شهید در جبهه ها خطاب به مولایش امام زمان (عج) این بوده است: یابن الزهرا، گشته ام از فراق تو شیدا، یا بیا یک نگاهی به من کن، یا به دستت مرا در کفن کن. 🌷تا این مطلب را گفتم، یک نفر از میان مجلس بلند شد و گفت: من غسال هستم، دیشب به من گفتند: یکی از شهدا فردا باید تشییع شود، و چون پشت جبهه شهید شده است، باید او را غسل دهی. وقتی که می‌ خواستم این شهید را کفن کنم، دیدم.... 🌷....ديدم درب غسالخانه باز شد و شخص بزرگواری به داخل آمد و گفت: بروید بیرون، من خودم باید این شهید را کفن کنم. من رفتم بیرون و وقتی برگشتم بوی عطر در فضا پیچیده بود. شهید هم کفن شده و آماده ی تشییع بود.... 📚 کتاب "روایت مقدس" 📚 کتاب "میر مهر" به نقل از حجه الاسلام سید مسعود پورآقایی، صفحه۱۱۷ ✨🏴الّلهُمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّکَ الْفَرَج🏴✨ @yadeshohada313
🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹 خاطره ای از طرف یکی از رفقای شهید ابراهیم هادی: عکسشو دوسال پیش دیده بودم.. نوشته بود مشکل کارهای ما اینه که برای رضای همه کار میکنیم جز خدا... اما اوایل آشناییم با این شهید ، در ماه رمضان سال96 بود.. به طور ناگهانی تو فضاهای مجازی به یکی از داستان های زندگینامش رسیدم.. خیلی جذاب بود دقیق یادم نمیاد چه داستانی بود اما گشتم و تحقیق کردم تا اینکه کتاب -بر-ابراهیم رو پیدا کردم واز اینترنت دانلودش کردم... هی میخوندم هی موهای تنم سیخ میشد..هی میلرزیدم.. چه قدر این شهید بزرگ بود داستان کشتی گرفتنش تو فینال،هیکل زیباش،حیا و عفتش و... همش روم تاثیر میگذاشت.. گذشت تا اینکه توی همون ماه رمضان،یک روز بعد از نماز صبح به دلم آمد که بروم و به نیت این شهید قرآن رو باز کنم(کاملا اتفاقی و ناگهانی)همین که قرآن را گشودم اولین آیه ای که به چشمم خورد آیه 109 سوره صافات بود... چشمانم باز مونده بود و میلرزیدم.. خیلی تعجب کردم.. این آیه همون آیه ای بود که نام کتاب این شهید بهش مزین شده بود.. علی ابراهیم.... معنیش این بود..سلام بر ابراهیم.. بعدها فهمیدم نامگذاری این کتاب هم،همینجور بوده.. که نویسنده قرآن رو به همین نیت باز میکنه و همین آیه میاد براش.. برای همین نام این کتاب شده سلام بر ابراهیم... خیلی باهاش رفیق شدم.. بعد از این قضیه،شهید هادی خیلی به من و حتی خونوادم کمک کرد...و خیلی خیلی مدیونشم.❤️😍 @yadeShohada313
امضا کردن کارنامه دخترش بعد از شهادت✨ 🌹شهید مجتبی صالحی @yadeShohada313
👈🏼🕊کرامتی ازشهیدی که بعد از شهادت برگه امتحانی دخترش را امضا کرد!✨ ♥️وقتی برنامه امتحانی ثلث دوم رو دادن به بچه ها و خواستن پدرشون امضا کنن ، زهرا صالحی غم دلشو گرفت!آخه باباش شهید شده بود 😔 وقتی ناراحت میره خونه با دل شکسته به خواب میره و پدر رو توی خواب میبینه ... بابا ازش میخواد که برگه شو بیاره تا امضا کنه😊 و زهرا این کاررو میکنه وقتی از خواب بیدار میشه و برگه امتحانیشو میبینه😳 متوجه میشه که بابا روی کارنامه نوشته : «اینجانب رضایت دارم، سید مجتبی صالحی» .. باامضا باخط قرمز» همان موقع کارنامه را به آیت الله خزعلی می دهند تا برای تعیین صحت و سقم آن پیش علمای دیگر ببرد. علمای آن زمان(مرحومین آیات عظام مرعشی نجفی و گلپایگانی) صحت ماجرا را تایید می کنند و کارنامه به رویت حضرت امام(ره) نیز می رسد. اداره آگاهی تهران نیز پس از بررسی اعلام می کند امضا مربوط به خود شهید مجتبی صالحی است اما جوهر خودکاری که امضا را زده شبیه هیچ خودکار یا خودنویسی نمی باشد. خصلت مردمی بودن شهید، این موضوع را خیلی سریع بین مردم پخش کرد و امروز مردم با رفتن به موزه شهدا و دیدن آن کارنامه امضا شده ، شهید را بهتر می شناسند و به یکدیگر معرفی می کنند. در آن موقع علما می خواهند که شهید صالحی از آینده جنگ و مملکت بگوید، پدر به خواب مادرم می آید و می گوید: « ما می دانیم ولی اجازه نداریم بگوئیم » مادر ، شهید را به حضرت زهرا(س) قسم می دهد که با برخورد مردم که دم در می آیند و از امضای نامه می پرسند چه بکند؟ شهید می گوید: سادات (اسم همسر شهید) آیا تو شک داری؟ و مادر با گریه می گوید نه، او ادامه می دهد: اگر کسی شک دارد بگو تا روز قیامت در آن شک باقی بماند تا همه حقایق آشکار شود. 🌹✨ @yadeShohada313
✍🏼شهیدی که در قبر شروع به خواندن اذان کرد🕊🥀 🥀🕊 مزار این شهید نازنین را مقام معظم رهبری طبق گفته ها ۵بار زیارت کردند...✌️ حتی گفته میشه حضرت آقا در سفر استانی خود به کرمان، نیمه شب ها مزار شهید را زیارت میکردند.💔🥀 پس از حاج عبدالمهدی مغفوری در عملیات کربلای ۴ پیکر پاکش را برای تشیع به کرمان آورده بودند... خانواده شهید و سه فرزند دلبندش برای آخرین دیدار بر گرد وجود آن نازنین حلقه زدند.🕊 👈مادر خانم حاج‌ عبدالمهدی می‌گفت: وقتی خواستم چهره مطهر و نورانی شهید را برای وداع آخر ببوسم، با کمال تعجب مشاهده کردم که لبان ذکرگوی آن شهید به تلاوت سوره مبارکه مترنم است😊💔 👈پسرعموی شهید مغفوری هم از مراسم دفن این شهید خاطره‌ای شگفت دارد: وقتی می‌خواستیم شهید را به خاک بسپاریم با صحنه عجیبی 😳💔مواجه شدیم،که به‌ یکباره منقلبمان کرد... وقتی پیکر شهید را در قبر می‌گذاشتیم صدای گفتن او را شنیدیم💔👌 🥀✌️ @yadeShohada313
‍ 💥شهدا با معرفتند!💥 ↩️نشان به آن نشانه که اول آنها دست رفاقت به سویت دراز کردند... هی رها کردی و به موازاتش باز دستت را گرفتند... 🔸شهدا با معرفتند! ↩️نشان به آن نشانه که هر بار سمت گناهی فقط نیم نگاهی کردی، خودی نشان دادند... 🔸شهدا با معرفتند! ↩️نشان به آن نشانه که خون دادند تا تو جاری شوی... بی منت، بی ادعا، بی چون و چرا... 🔸شهدا با معرفتند! ↩️پا که در مقتلشان گذاشتی، قسمشان دادی به رفاقتشان... یقین داشته باش، حاضرند باز هم تا پای جان بروند تا تو جان بگیری... 🔸شهدا رفیق بازند! ↩️باور کن!!... از شهدا بخواهید دستتان رابگیرند 💞.. @yadeShohada313
سلام دوستان... یه خانومی هستند که از همسایه ها هستند این بنده خدا باردار هست و ماه دیگه فرزند شون به دنیا میاد ولی متاسفانه اوضاع اقتصادی شون خرابه طوری که هزینه خرید لباس برای بچه رو ندارن...😔 هر عزیزی که هرچند کمک می‌تونه بکنه دست یاری برسونید بتونیم لااقل یک دست لباس نوزادی برای فرزند شون که دختر هست تهیه کنیم.... اگر لباس نوزادی در حد نو هم دارید تونستید ممنون میشم ارسال کنید.... خدا بچهاتون رو سالم و سلامت نگهداره ممنونم از خیرین کانال مون که همیشه بدون چشم داشت بی اعتنا نیستن و کمک حال هستند👇 🆔 @A_Sadat313 ....💚💫 💚💫.....
با عنایت امام زمان وشما مهربونا تونستیم چند تکه وسایل برای نوزاد این خانوم تهیه کنیم که ان‌شاءالله براشون بفرستیم👌🛍 ممنونم از تمام خیرین کانال مون که شدن پدر و مادر معنوی این نوزاد☺️😍و دل مادرشون رو شاد کردند خدا خانواده تون رو در پناه خودش حفظ کنه🤲 اجرهمه عزیزان با حضرت فاطمه سلام الله علیها.....🌷 ✅عزیزانی که شماره حساب گرفتند لطفا مبلغی واریز .... ......💚💫 💫💚.....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💫ماجرای عجیب مردی که در بیمارستانی در مشهد فوت کرد و 30 ساعت در سردخانه بود تا اینکه چهار امام (ع) را در 30 ساعت پس از مرگ و خروج روح از بدن دید مجدد زنده شد و بقیه ماجرا... ....💚@yadeShohadaa
🌹توکل در ازدواج ؛ امشب جایی مجلس داشتم ، بعد مجلس جوان طلبه ای رو نشونم دادن گفتش رفته خواستگاری ، پدر دختر دید طلبه است ، گفت یه چیزی بگیم که پسره بگه نه. گفتن دختر بهت می‌دیم ولی جهیزیه نمیدیم.. 🌹می‌گفت چون ازدواج برام واجب بود و در معرض گناه بودم با خدا معامله کردم ، گفتم قبوله.. می‌گفت طولی نکشید یکی خونه بهم داد مفتی بشینم(نزدیک حرم قم) یکی وسایل خونه بهم داد. یکی مواد غذایی بهم رسوند و.. ✅پ.ن؛ بیچاره فکر کرده اگر جهیزیه نده دنیا به آخر میرسه و امام زمان سربازش رها می‌کنه. ✍🏼قاضی زاده
02.mp3
459.9K
داستان های عنایات اهل بیت علیهم السلام کرامت امام هادی علیه السلام 🎙استاد .......💚🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
تسبیح‌تربت و این‌همه فضیلت؟😳👆 این تمام ماجرا نیستا....😉👇 📿دیگه‌وقتشه هرشیعه یِ تسبیح تربت البته از نوع اصل‌اش داشته باشه🙂 👈وَ مٰـا افتخار این‌رو داریم که این تسبیح بابرکت که از تربت سرداب یعنی‌ نزدیک‌ترین تربت به قبر اباعبدالله هست رو بهمراه یک تربتِ درکنارش از خود کربلای‌معلیٰ بهتون هدیه کنیم😌😍 📣فقط کافیه یه سر به کانال تبرکی جات مشکات بزنی😍😌👇 http://eitaa.com/joinchat229655ForoshgaheMeshkat . . .............💚🍃
سلام عنایت شهید سید احمدپلارک🕊🕊🕊 شهدا زنده اند... باورکنیم🌿 @yadeShohadaa
هر کی تو مسیر شهدا اومد، هر کی تو مسیر این ستاره‌ها اومد، ماه میشه، دیدنی میشه، کنار خورشید میشه، نور از خورشید میگیره، خوشکل میشه، زیبا میشه، خواستنی میشه، بُردَنی میشه!
✨﷽✨ 🌼تکفیری‌ها و معجزه امام رضا ✍️همسر سرلشکر پاسدار شهید حسین همدانی: گفت: قراره 48 اسیر ایرانی معاوضه بشن، باید برم. اسرا رو که آوردن همه‌شان نحیف و لاغر شده بودند. قیافه اسرای ایرانی رو داشتن که بعد 8 سال اسارت از زندان‌های صدام آزاد شدن اما اینا فقط چندماه تو اسارت تکفیری‌ها بودن. اسرا از آنچه به اونا گذشته بود گفتن. از اینکه هرروز شکنجه می‌شدن و از غذایی که به‌اندازه زنده نگه داشتن‌شون به اونا می‌دادن. یکی تعریف کرد: وقتی اسیر شدیم توی لباس‌هام کارت عضویت سپاه رو پیدا کردن. چندبار لب حوض درازم کردن و تبر روی گردنم گذاشتن و گفتن بگو غیر از تو کی نظامیه. به حضرت زینب متوسل شدم و شهادتین رو گفتم. برای تکفیری‌ها گردن زدن یه کار عادی بود اما می‌خواستن من بقیه رو لو بدم. یکی‌شون که سرکرده بود و فحش می‌داد برای آخرین بار از من خواست اقرار کنم. حرف نزدم. منتظر بودم با تبر گردنم رو بزنه که خمپاره‌ای نزدیکش منفجر شد. ترکش به سرش خورد و افتاد. تکفیری‌ها عصبی شدن و جنازه فرمانده‌شون رو از جلوی ما دور کردن و از اون به بعد روزانه فقط سهمیه کتک خوردن داشتیم تا یه شب تو خواب امام رضا علیه السلام رو جایی دیدم که برف سنگینی می‌اومد. حضرت اومد و گذرنامه ما رو امضا کرد و فرمود شما آزاد خواهید شد. فردا از خواب بیدار شدم، خبر آزادی رو شنیدم؛ در حالی که همون برفی که تو خواب دیدم می‌اومد. 📚کتاب خداحافظ سالار، ص84-85 ......💚💫 💫💚.....
این شهدا حجت، نشانه و ستاره هستند در بین الطلوعین ظهور. 
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌸🍃ماجرای تحول آقای روح الله پریرخ ملقب به شهرام ماهواره🌸🍃 ━━═━━⊰❀🦋❀⊱━━═━
یه بزرگی میگفت: بعضی ها بعد رفتنشون ، تازه دستگیری هاشون شروع میشه☝️❤️ اون موقع نفهمیدم منظورش چیه!؟ ولی بعد آشنایی با 🍁؛ حسابی این حرفش ، برام معنا شد... 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃 🍃🌸🍃 🌸 ❤️ ❤️به نیابت از تمام انبیاء واهلبیت وفرشته ها و شهدا و مومنان هدیه میکنیم به پیامبر مون حضرت محمدمصطفی صل‌الله علیه واله وسلم: 🎁 ذکر صلوات: 🎁سوره یٓـس: 🎈جهت شرکت در ختم لطفا تعداد هدایا تون رو تا جهت ثبت به این آیدی ارسال بفرمایید؛👇 🆔 @A_Sadat313 💞ان‌شاءالله بهترین‌عیدی رو از دستان بامحبت حضرت پیامبرمون دریافت کنید😊 🌸 🍃🌸🍃 🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃