شبتان شهدایی

شهید: حاج قاسم سلیمانی :«شهدا»: هرکس از خدا ترسید خدا همه را از او میترساند... «=+~-----•__________•-----~+=» مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌

لطفا اگه خاطرات، داستان، نظر درباره گروه و... از شهدا اگر دارید برای لینک ناشناس بفرستید https://harfeto.timefriend.net/16966212463692

شهید: حمید باکری :«شهدا»: حمید باکری به راننده ایفا گفته بود چرا ماشین را این‌طوری از تو دست‌ انداز می بری؟ داغون میشه مرد حسابی راننده خیلی شاکی شده بود ... بیل برداشت و می‌خواست حمید را بزند. سریع دست راننده را گرفتم و گفتم داری چی کار می کنی؟ گفت: می خوام زبون این زبون دراز رو قیچی کنم. وقتی به او گفتم برای کی چوب کشیده ، نگران شد و حسابی به هم ریخت و به دست و پاافتاد. حمید صورت او را بوسید و گفت: الله بنده سی! من فقط برای خودت گفتم که امانت مردم دستته باز صورت راننده را بوسید و گفت: حالا عیبی نداره ، برو سَرِ کارت ، ما رو هم دعا کن ... «=+~-----•__________•-----~+=» مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada

شهید: حمید رضا مدنی قمصری :«شهدا»: برای درمان به انگلیس اعزام شد! خون لازم داشت؛ گفت خونِ غیرمسلمان نزنید توجه نکردند و هرچه زدند، بدنش نپذیرفت! خون یک مسلمان جواب داد پزشکش که دکتر کلیز نام داشت، بواسطه‌ی آن مسلمان شد و گفت یک معجزه است :) «=+~-----•__________•-----~+=» مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada

خب بعد یک هفته باز پیام گذاشتم😁😂

عکس نظامی😎 :«شهدا»: گر ز سربریدن میرترسیدیم... «=+~-----•__________•-----~+=» مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada

مداح:بی نام :«شهدا»: خورشید کهکشان ها امشب بر محور علـی میگردند... «=+~-----•__________•-----~+=» #پایگاه_شهید_احمد_صالحی #هیت_الشهدا مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada

لطفا اگه خاطرات، داستان، نظر درباره گروه و... از شهدا اگر دارید برای لینک ناشناس بفرستید https://harfeto.timefriend.net/16966212463692

شهید:سید محمد حسین بهشتی :«شهدا»: یکی از دوستان تعریف می‌کرد روز جمعه‌ای خدمت آقای بهشتی رسیدیم و گفتیم: یکی از مقامات سیاسی خارجی که به تهران آمده، از شما تقاضای ملاقات کرده است. ایشان نپذیرفتند و گفتند: من این ملاقات رو نمی‌پذیرم؛ مگه این که امام به من تکلیف کنند؛ ولی اگه ایشون این تکلیف رو نمی‌کنند، نمی‌پذیرم، چون برای خودم برنامه دارم. امروز که جمعه است، متعلق به خانوادمه و در این ساعت‌ها باید به بچه‌ها دیکته بگم، از نظر درسی به اون‌ها کمک کنم و به کارهای خونه برسم. چون روز جمعه مخصوص خانواده‌س. «=+~-----•__________•-----~+=» مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada

شهید ارمان علی وردی مادر آرمان تو معراج میگفت... «=+~-----•__________•-----~+=» مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada

تجمع بزرگ خانوادگی حجاب ارمان روح الله «:--=--=--=:» مارا دنبال کنید شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada

استوری :«شهدا»: شهید آرمان علی وردی «=+~-----•__________•-----~+=» مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada

شبتان شهدایی

بسم رب الشهدا والصدیقین ​ زندگی نامه شهید آرمان قسمت اول آرمان علی‌وردی عضو بسیج یگان امنیتی امام رضا و طلبه حوزه علمیه آیت‌الله مجتهدی بود. وی ساکن محله شهران  بود که در روز ۴ آبان ۱۴۰۱ و در جریان درگیرهای در شهرک اکباتان (شهرک آرمان امروز ) در مأموریتی از سوی بسیج برای مقابله با  اغتشاشگراندر محل حادثه حضور داشت. وی سپس توسط عده ای ربوده شد و مورد شکنجه قرار گرفت. شکنجه هایی سخت و طاقت فرسا ائم از ↙️ -وارد کردن ضربه به سر از طریق آجر 🥀 - کشاندن بدن بی جان چندین بلوک ،چندین کوچه روی زمین🥀 - کشیدن موی سر 🥀 - برهنه کردن وی🥀 - ضرب و شتم وی 🥀 - کوبیدن سر وی به جدول🥀 - با دانستن اینکه طلبس؛بدتر زدن..🥀 - چاقو به صورتش کشیدن🥀 - با چاقو پاهاشو از کار انداختن🥀 - بدن بی جونشو رها کردن...🥀 ربایندگان سپس پیکر نیمه جان وی را در خیابان رها کردند که ساعاتی بعد توسط دیگر بسیجان پیدا می‌شود و سریعاً به بیمارستان بقیه الله انتقال می‌یابد.

بسم رب الشهدا والصدیقین ​ زندگی نامه شهید آرمان قسمت دوم بسم رب الشهدا والصدیقین  زندگی نامه شهید آرمان قسمت دوم بسیجیان اورا به بیمارستان بقیة الله بردند اما بر اثر خونریزی و شدت جراحات وارده در روز ۶ آبان جان می‌سپارد، یکی از متهمان دستگیر شده، وقایع آن شب را اینگونه توصیف می‌کند که: «من و دوستانم جوان بسیجی را دنبال کردیم و در پارکینگ یکی از بلوک‌های شهرک اکباتان او را گیر انداختیم. به او گفتم کد رمزت را بگو و سپس با چاقو او را زدم. یک نفر با سنگ به او ضربه زد و دیگری هم وی را به باد کتک گرفت.»به ادعای یکی از همراهان او مدعی است که وی را برای توهین به رهبر جمهوری اسلامی ایران تحت فشار قرار داده بودند که او قبول نکرده بود.  مراسم تشیع جنازه آرمان علی‌وردی تشیع و دفن تشییع جنازه وی در ۸ آبان ماه در شهران برگزار و در قطعه ۵۰ گورستان بهشت زهرا دفن شد.

شیخ: فرهاد فتحی :«شهدا»: چگونگی استخاره... لطفا تا اخر ببینید. «=+~-----•__________•-----~+=» مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada کانال شیخ فرهاد فتحی https://eitaa.com/sheikh_farhad_fathi

شهید: محمد ابراهیم همت :«شهدا»: ساعت یک دو نصفه شب بود. صدای شُرشُر آب می آمد. توی تاریکی نفهمیدم کی است. یکی پای تانکر نشسته بود و یواش، طوری که کسی بیدار نشود، ظرف ها را می شست. جلوتر رفتم. حاجی بود. «=+~-----•__________•-----~+=» مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada

شهید: ابراهیم هادی ابراهیم تسبیح شاه مقصود قیمتی و زیبایی داشت. یکی از رزمندگان به او گفت تسبیحت را به من می دهی و ابراهیم همان جا تسبیح را داد. جایی دیگر پیراهن زیبایی داشت وقتی احساس کرد یکی از دوستانش از آن پیراهن خوشش آمده پیراهن را در آورد و به او داد. دنیا برایش هیچ ارزشی نداشت مگر اینکه در این دنیا بتواند گره ای ازمشکلات مردم را بگشاید. و یا بنده ای را با خدا آشتی دهد. نه به چیزی از مال دنیا دل بسته بود و نه دنیا را لایق دل بستن می دانست. «=+~-----•__________•-----~+=» مارا دنبال کنید. شهر شهدا https://eitaa.com/yadmane_shohada

شبتون شهدایی