شهید: ابراهیم هادی
ابراهیم تسبیح شاه مقصود قیمتی و زیبایی داشت. یکی از رزمندگان به او گفت تسبیحت را به من می دهی و ابراهیم همان جا تسبیح را داد. جایی دیگر پیراهن زیبایی داشت وقتی احساس کرد یکی از دوستانش از آن پیراهن خوشش آمده پیراهن را در آورد و به او داد.
دنیا برایش هیچ ارزشی نداشت
مگر اینکه در این دنیا بتواند گره ای ازمشکلات مردم را بگشاید. و یا بنده ای را با خدا آشتی دهد. نه به چیزی از مال دنیا دل بسته بود و نه دنیا را لایق دل بستن می دانست.
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
نصر و من الله و فتح القریب
با یاری خداوند پیروزی در راه است..✌️
«:--=--=--=:»
مارا دنبال کنید
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
#پویش
پویش رسانه ای من سید روحالله عجمیان هستم
جهت شرکت در این پویش و دریافت پوستر بنام خودتان به آدرس ble.ir/shahidajamian_bot مراجعه فرمایید
شهید:حسین معز غلامی
:«شهدا»:
آخرینبار که مداحی کرد
بیت اولش این بود...
خجالت میکشم که من
سرم رو تنمه حسین
از اون لحظه ی اخری
به تنم کفنه حسین...
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
شهید:سید مصطفی موسوی
:«شهدا»:
او جوان ترین مدافع حرم بود...
او در شهر حلب سوریه در سن ۲۰سالگی به شهادت رسید...
درباره ارزویش:ارزو داشت اسرائیل را نابود کند...
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
ادامه...
«شهید سید مصطفی موسوی»
هوش بالای سید مصطفی
پدر شهید سید مصطفی موسوی درباره نبوغ فرزندش این چنین میگوید: «یک طرح زیر دریایی داشت و من چندین بار به بنیاد نخبگان رفتم که ثبت کنم ولی متاسفانه پیگیری صورت نگرفت. گفتند که این طرح، هزینه بالایی دارد و مدت زمان زیادی میبرد. مصطفی خودش طرح را برای کانادا فرستاد و تایید هم شد. اما مصطفی گفت من دوست دارم این طرح را به کشور خودم ارائه بدهم و از دادن طرحش صرف نظر کرد. او برای همه کارهایش برنامهریزی داشت». تقی همتی از همرزمان شهید موسوی نیز، درباره توانایی و هوش بالای این شهید بیان میکند: «پسر آرامی بود و چهرهای بسیار دلنشین داشت، اما آنچه او را از دیگر بچههای همسن و سالش متمایز میکرد این بود که از زمان خودش بسیار جلوتر بود و افکار و ایدههای بزرگی در سر داشت، و من تا امروز پسری با این وسعت تفکر و توانمندی ندیده بودم، او هم از نظر فنی پسر بسیار ماهری بود و هم از نظر علمی و اعتقادی در مقام بالایی قرار داشت. مصطفی خیلی کتاب میخواند؛ یک روز کتاب «جستاری در خاطرات حاج قاسم سلیمانی» نوشته علی اکبری مزدآبادی را میخواند که سردار سلیمانی آمد و سید مصطفی از او خواست که کتاب را امضا کند، اما سردار امتناع کرد و گفت: «درست نیست کتابی را که در مورد من نوشته شده امضا کنم و به شما که روح بزرگی دارید اهدا کنم و پیشانی سید را بوسید.»
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
شهر شهدا ||𝕊𝕙𝕒𝕙𝕣 𝕊𝕙o𝕙𝕒𝕕𝕒
ادامه... «شهید سید مصطفی موسوی» هوش بالای سید مصطفی پدر شهید سید مصطفی موسوی درباره نبوغ فرزند
ادامه...
«شهید سید مصطفی موسوی»
آرزو داشت اسرائیل را نابود کند
مادر شهید میگوید: «مصطفی مدتی برای آموزش خلبانی رفت، و با اینکه چشمانش ضعیف بود اشکال نگرفتند، اما وقتی پاهایش را جفت کردند و دیدند کمی حالت پرانتزی دارد قبولش نکردند. از او پرسیدم: «برای چه میخواستی خلبان شوی؟ برای اینکه شغل خلبانی درآمد خوبی دارد؟» گفت: «نه مامان، آرزو داشتم خلبان شوم و هواپیما را پر از مهمات کنم و دشمنان کشورمان را بزنم.
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
شهر شهدا ||𝕊𝕙𝕒𝕙𝕣 𝕊𝕙o𝕙𝕒𝕕𝕒
ادامه... «شهید سید مصطفی موسوی» آرزو داشت اسرائیل را نابود کند مادر شهید میگوید: «مصطفی مدتی برا
ادامه...
«شهید سید مصطفی موسوی»
برایش آرزوی شهادت کردم
پدر شهید که از بدو تولد مصطفی آرزوی شهادت او را داشته است، میگوید: «وقتی مصطفی به دنیا آمد، از خدا برای او شهادت خواستم. میخواستم خودم را جبران کنم، خودم از قافله عشق جا ماندهام، در دوران دفاع مقدس به جبهه رفتم و شهید نشدم و لیاقت شهادت نداشتم، اما پسرم این لیاقت را داشت. من خودم چون در جبهه بودم و همیشه برای مصطفی از جنگ صحبت میکردم، از زمانی که خودش را شناخت با این روحیات آشنا بود. او یک سال و نیم آموزش میدید اما به خاطر سن و سالش او را اعزام نمیکردند. مصطفی یک هفته و 10 روز خانه نمیآمد، میگفت: «نمیخواهند من را به سوریه ببرند. من آنقدر در گردان میمانم که جا نمانم.»
پدر ادامه میدهد: «از گردان با من تماس گرفتند و گفتند جنگ است و شما همین یک پسر را دارید. من هم اصلا با رفتنش مخالف نبودم. فقط گفتم مصطفی چند سال درس را ادامه بده انشاءالله سال بعد که سن و سالت بیشتر شد خواهی رفت.گفت: «بابا، اطمینان داری یک سال دیگه من همین آدم باشم که بخواهم سوریه بروم؟» با این حرفش قانع شدم. مصطفی نهایت تلاش خود را کرد و رفت.»
این شهید بزرگوار، بیست و یکم آبان ماه همراه با شهیدان مسعود عسگری، احمد اعطائی و محمد رضا دهقان امیری در شهر العیس حلب به شهادت رسید و در قطعه 26 بهشت زهرا تهران به خاک سپرده شد.
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
شهید: محسن حججی
:«شهدا»:
علی جان!بابا جامعه خیلی روز به روز سخت تر میشه،گناه روز به روز پیشرفت میکند،پاک بودن در این جامعه بسیار سخت تر از زمان های قبل است و هرچه به ظهور امام زمان(عج)نزدیک تر میشویم فتنه ها بیشتر میشود و شیطان قوی تر میشود
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ
موضوع:[اسدالله من ]
_---+---_
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
شهید: مصطفی چمران
:«شهدا»:
خدایا بگذار دریا باشم ساکن و ساکت، ڪه طوفانهای سخت هم من را به هیجان نیاورد، قلبم را مثل آسمان صاف و پاک کن که لڪه ڪدورتی از اعمال خلاف دیگران بر ساحتش ننشیند.
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_نظامی
موضوع:[ای بسیجی...]
_---+---_
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_نظامی
موضوع:[اینا بسیجین...]
_---+---_
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
شهید:
:«شهدا»:
شاگرد مغازه ی کتاب فروشی بودم حاج آقاگفت:
می خواهیم بریم سفر، توشب بیاخونه مون بخواب. بدزمستانی بود. سردبود. زودخوابیدم.
ساعت حدودا 2 بود، در زدند، فکرکردم خیالاتی شده ام. در را که بازکردم دیدم آقامهدی وچندتا از دوستانش ازجبهه آمده اند.
آنقدرخسته بودندکه نرسیده خوابشان برد. هواهنوزتاریک بودکه باز صدایی شنیدم، انگار کسی ناله می کرد. ازپنجره که نگاه کردم دیدم آقامهدی تو اون سرمای دم صبح سجاده انداخته در ایوان و رفته به سجده...
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_نظامی
موضوع:[نوپو...]
_---+---_
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#کلیپ_نظامی
موضوع:[به مناسبت هفته بسیج...]
_---+---_
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada
شهید:سید حمید میرافضلی
:«شهدا»:
طبق معمول موقع عملیات کفش هایش را در آورده بود و با پای برهنه توی منطقه راه می رفت.
ازش پرسیدم:چرا با پای برهنه راه می ری سید...؟
گفت :برای پس گرفته شدن این زمین خون داده شده
این زمین احترام داره و خون بچه ها رویش ریخته شده و ادم باید با پای برهنه در اینجا راه برود...
#خاطرات
#شهید
«=+~-----•__________•-----~+=»
مارا دنبال کنید.
شهر شهدا
https://eitaa.com/yadmane_shohada