eitaa logo
دوستے با شهــــــدا🇵🇸
127 دنبال‌کننده
376 عکس
24 ویدیو
0 فایل
بسم رب الشهداء والصدیقین 🌹🍀🌹🍀🌹🍀 کانال دوستی با شهداء به منظور آشنایے با سبک زندگے شهداء تشکیل شده که هدف ما این هست که سبک زندگے شهدا رو در زندگیمون اجراء کنیم. 🌷☘️🌷☘️🌷 ارتباط با خادم کانال @Mohammad_hadi313
مشاهده در ایتا
دانلود
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرازی از وصیتنامه ی رزمنده ی سرافراز تیپ فاطمیون شهید🕊 مهدی صابری❤️ @yadvare_shohada
بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 امروز میهمان شهید🕊 ❤️ هستیم 🌺🍀🌺🍀🌺🍀 @yadvare_shohada
نام و نام خانوادگی:مهدی صابری تاریخ تولد: ۱۳۶۸/۱/۱۴ تاریخ شهادت: ۱۳۹۳/۱۲/۱۳ سمت: فرمانده گردان حضرت علی‌اکبر (ع) از تیپ فاطمیون  🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 بیست و چهار پنج سال بیشتر نداشت اما فرمانده توانای گروهان حضرت علی‌اکبر (ع) نیروی مخصوص تیپ فاطمیون بود، تیپی که امروز تبدیل به لشکر شده است. در ماجرای گرفتن «تل قرین» که اهمیت فوق‌العاده‌ای در از بین بردن کمربند حائل رژیم صهیونیستی در بلندی‌های جولان داشت، اواخر سال ۹۳ به شهادت رسید. 🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀 شهید صابری، یک‌تنه هر کاری انجام می‌داد به قول معروف همه فن حریف بود، از آشپزی در هیئت گرفته تا کارهای امدادی، فنی، مخابراتی و اقدامات تخصصی عملیاتی. همیشه سنگ تمام می‌گذاشت. برایش فرقی نداشت کجا کار می‌کند، با کدام تیم شریک است یا کاری که می‌کند چه چیزی است. هرجایی که بود بهترین بود. بعد از شهادت او، سنگینی جای خالی‌اش روی دوش خیلی‌ها حس شد. 🌺🍀🌺🍀🌺🍀 این‌ها را پدر شهید «مهدی صابری» می‌گوید. همه او را به یک دل‌بستگی خاص می‌شناختند؛ آن هم حُبّ حضرت علی‌اکبر (ع) بود. هر جا که به نام علی‌اکبر (ع) مزین بود مهدی صابری هم یک‌گوشه‌ آن مشغول بود. فرقی نداشت هیئت محلی‌شان باشد یا گروهان مخصوص تیپ فاطمیون. برای همین وصیتش را بعد از بسم‌الله با «یا علی‌اکبر ِ لیلا» آغاز کرد. رفته بود که برای ایام فاطمیه برگردد، همین هم شد. روز شهادت حضرت زهرا (س) خبر شهادتش را آوردند. پیکر مطهر این شهید و سه تن دیگر از شهدای لشکر فاطمیون هم‌زمان با ایام شهادت حضرت فاطمه زهرا (س) با حضور مردم شهر مقدس قم تشییع و در قطعه شهدای مدافعان حرم بهشت معصومه (س) به خاک سپرده شد. @yadvare_shohada
شهید🕊مهدی صابری❤️ @yadvare_shohada
🍃 برگے از خاطرات شهید🕊🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 خیلی دوس داشت که بابچه های هیات اربعین بیاد کربلا اما قسمتش نشد.. خانوم حضرت زینب سلام الله علیها چیزه دیگه ای براش نوشته بود. از کربلا که برگشتیم، چند روز بعد اوایل ماه ربیع الاول بود که یه سر اومده بود تا خداحافظی کنه. ایندفعه که دیدمش با دفعات قبل خیلی فرق داشت چهره ی نورانی و لحن صحبت تازه و ... تو بین حرفاش یکی در میون از رهبر حرف میزد... همش لفظ امام رو بکار میبرد... میگفت: امام که هست ما تو میدون جنگ دلمون گرمه. تا حالا اینجور ندیده بودمش.. یکی از بچه ها میگفت: بهش گفتم مهدی جون، وقتی اونجا هستی دلت برای خانواده و هیات و یزدانشهر تنگ نمیشه... شهید گفت: حاجی چی میگی..!!؟ بعدا از این همه سالی که اینجا بودم و زندگی کردم وقتی برمیگردم قم، اصلا احساس راحتی نمیکنم.. اینجا خیلی برام "غریبه"ست... 🌺🍀🌺🍀🌺🍀 در یکی از عملیات ها در شهر حلب در حالی که دشمن تکفیری با موشک های بسیار پیشرفته کورنت و تاو نسل ۲ (اهدایی اسرائیلی ها و آمریکایی ها به جبهه النصره و ارتش آزاد) ادوات زرهی رو به آتش می کشید و به همین علت هم هیچ تانک و نفر بری جرات مانور قدرت در آن عملیات رو نداشت به آقا "مهدی" اطلاع می دهند که عده ای از رزمندگان فاطمیون زخمی شده اند و به دلیل آتش سنگین دشمن و از جمله استفاده از موشک های هدایت شونده تاو ، امکان جابجایی مجروحین وجود نداره🔸 این فرمانده شجاع بدون تردید و مصلحت اندیشی های دنیوی سراغ یک نفربر می ره و با علم به اینکه ممکنه مورد اصابت موشک قرار بگیره و زنده زنده در آتش بسوزه ابراهیم وار ، وارد آتش میدان دشمن می شه و تک و تنها به سراغ مجروحین می ره و همه اونها رو یکی یکی سوار نفر بر می کنه و به سلامت بیرون میاد. 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 @yadvare_shohada
🍃برگے از خاطرات شهید🕊🍃 🍃🍂🍃🍂🍃🍂 سید ابراهیم(شهید🕊 صدرزاده) تعریف می کرد و می گفت داشتیم به منطقه عملیاتی اعزام می شدیم در راه یک نوار نوحه سینه زنی گوش می دادیم همینکه داشتم رانندگی می کردم متوجه شدم مهدی به پهنای صورتش داره اشک می ریزه و گریه می کنه تو حال و هوای خودش بود بعد دیدم یک ورقه کاغذ برداشت و شروع کرد به نوشتن. در حال نوشتن بود که به مقصد رسیدیم و وقتی ماشین ترمز کرد مهدی هم سرش را از اون برگه بلند کرد و اون رو روی داشبورت ماشین گذاشت و رفتیم برای عملیات... بعد از عملیات ایندفعه تنها بسوی ماشین برگشتم چون مهدی آسمانی🕊 شده بود. در حال روشن کردن ماشین بودم که یک دفعه دیدم برگه ای کف ماشین افتاده اون رو برداشتم و نگاهش کردم بله همون برگه ای بود که مهدی در حال نوشتن مطالبی روی اون بود آخرین نوشته آقا مهدی! قطعه شعری در وصف حضرت علی اکبر علیه السلام! مهدی عاشق حضرت علی اکبر(علیه السلام) بود وقتی ازش پرسیدم اسم گروهان ویژه خط شکنت رو چی بذاریم فوری گفت بگذارید گروهان حضرت علی اکبر(علیه السلام). وقتی می خواست آقا رو صدا بزنه می گفت علی اکبر لیلا! ابتدای شعرش هم همین رو گفته. «بسم‌ الله الرحمن الرحیم» یا علی اکبر لیلا؛ عشقت میان سینه من پا گرفته شکر خدا که چشم تو ما را گرفته دریاب دلها را تو با گوشه نگاهی حالا که کار عاشقی بالا گرفته عمریست آقاجان دلم از دست رفته پایین پای مرقدت ماوا گرفته گیسو کمند خوش قد و بالای ارباب شش گوشه هم با نور تو ماوا ... شعری که با رسیدن ماشین به مقصد نتونست کلمه آخرش رو کامل کنه! حالا فهمیدم آنروز گریه جانسوز مهدی برای کدام یک از اولیای خدا بود! کسی که مهدی به او علاقه زیادی داشت و همین علاقه هم باعث شد حضرت علی اکبرعلیه السلام او را به مهمانی خود قبول کنه. مهدی جان سلام ما رو به آقا برسون... 🍂🍃🍂🍃🍂🍃 @yadvare_shohada
🌺بخشے از وصیتنامه شهید🕊 مهدی صابری🌺 برهمگان واضح و مبرهن است که وقتی شما مادر، پدر و خواهران عزیزم این دست نوشته را می خوانید من دیگر در بین شما نیستم! می خوام کمی راحت تر و خودمانی تر بدون استرس و رودربایستی باهاتون صحبت کنم. اول از همه شما پدر مهربونم؛ بابا، انصافاً به حالت غبطه می خورم. همیشه[ ناخوانا ] ازم جلوتر بودی. پدری رو در حقم تموم کردی و نشون دادی بهترین بابای دنیا هستی. دوستت دارم پدر. خدا می دونه لذت بخش تر از زمانی که دستت رو می بوسیدم و صورتم رو می بوسیدی تو عمرم نداشتم. و هیچ موقع از خودم بی نهایت متنفر نمی شدم الا وقتایی که دلت رو به درد می آوردم... منو ببخش بابا... مامان ، مامان ، مامان... همین الآنش چقدر دلم برات تنگ شده! خدا می دونه. خیلی دوستت دارم. بیشتر از اون چیزی که فکر می کنی! قدرت رو ندونستم. حیف ، تو دلم هزار تا حرف هست که تو این چند جمله و چند ورق جا نمی شن و اون حس و حالش رو هم نمی تونم با قلم برات توصیف کنم. مامان ؛ زیباترین موجود عمرم؛ قشنگ ترین کلمه عمرم؛ عشقم؛ نفسم ؛ همه وجودم ؛ دوستت دارم @yadvare_shohada
...و امّا روضه گوش دادم! مامان شما لباس مشکی تنم کردی و بردیم مجلس عزاداری! مدیونتم. پدر شما لقمه حلال گذاشتی دهنم!ممنونتم... روضه لب تشنه! روضه بدن ارباً اربا! روضه وداع! روضه گودال! روضه در! روضه پهلو! روضه سر بریده! همیشه هم آرزو داشتم این روضه ها همه به سرم بیان! خداکنه! یعنی می شه؟ پدر و مادرم و خواهران گلم، صبر کنید. صبر صبر صبر! خواهرای خوبم؛ حجاب حجاب حجاب! مامان دوستت دارم بابا دوستت دارم... بابا، مامان، سرتون رو جلوی ارباب و بی بی لیلا بالا بگیرین. هزار تا مثل من نه که کل دنیا فدای یک نگاه ارباب به گل روی آقا علی اکبر (ع) اینجوری تازه یک مقدار شبیه اهل بیت علیهم السلام شدید همتون. براتون از خدا اجر جزیل و صبر جمیل می خوام. یاعلی اکبر سلام من رو به همه آشنا و در و همسایه برسونید! سه شنبه ۵اسفند ۱۳۹۳ @yadvare_shohada
شهدا در قهقه مستانه شان و در شادی وصلشان،عند ربهم یرزقونند... امام خمینی (ره)
اللهم صل علی محمد و آل محمد وعجل فرجهم 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺
سلام و خیر مقدم خدمت بزرگوارانی که تازه به محفل شهدا پیوسته اند. هرهفته میهمان یک شهید عزیز هستیم تعداد مطالب هم کم هست که وقت برای مطالعه داشته باشید
رهبر انقلاب❤️: درسی که اربعین به ما می‌دهد، این است که باید یاد حقیقت و خاطره‌ی شهادت را در مقابل طوفان تبلیغات دشمن زنده نگهداشت. ۱۳۶۸/۰۶/۲۹ #الحسین_یجمعنا @yadvare_shohada
🌺 بسم رب الشهداء و الصدیقین 🌺 شنبه ۵ آبان ماه ۹۷ میهمان شهید🕊 محمدحسن طوسی❤️ هستیم 🍀🌺🍀🌺🍀🌺 @yadvare_shohada
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌺بسم رب الشهداء و الصدیقین🌺 امروز میهمان شهید🕊 ❤️هستیم 🍀🌺🍀🌺🍀🌺 @yadvare_shohada
🌷زندگینامه شهید🌷 🌺🍀🌺🍀🌺🍀 شهيد 🕊"محمدحسن طوسي" سال ۱۳۳۷ در خانواده اي مذهبي ، متدين در روستاي طوسكلا از توابع شهرستان نكا ديده به جهان گشود، از همان آغاز پدر و مادر با ايمانشان در تعليم و تربيت اسلامي وي سعي فراوان نمودند تا در آينده خدمتگزاري صادق و وفادار به اسلام و مسلمين تحويل جامعه دهند.  وي دوره تحصيلات خود را در زادگاهش روستاي طوسكلا و شهرستان نكاء پشت سر گذاشت، پس از پايان تحصيلات آستين همت بالا زده و در مساعدت به خانواده بعنوان بازويي پرتوان ، يار و ياور پدر گشت تا اينكه جهت انجام وظيفه سربازي فراخوانده شد،تمايلي براي خدمت در رژيم منحوس پهلوي نداشت پس از فشار زياد از سوي ژاندارمري وقت ، به ناچار خود را معرفي نمود كه خوشبختانه دست حق به ياري وي شتافت و از سربازي در دستگاه ظلم پهلوي معاف شد.  شهيد "طوسي" از همان آغاز دوران جواني در كنار فراگيري تعاليم اسلامي و مذهبي علاقه وافري به بالا بردن سطح بينش سياسي خود داشت و به همين جهت در هيئت‌هاي مذهبي پيش از انقلاب حضوري فعال و تعيين كننده داشت.  با آغاز نهضت انقلاب اسلامي ايران به رهبري امام خمینی(ره) باتفاق تني چند از وفاداران به انقلاب فعاليت سياسي گسترده اي را در سطح منطقه آغاز نمود كه تا سقوط حكومت ننگين شاهنشاهي ادامه داشت. بلافاصله پس از پيروزي براي حفظ دستاوردهاي انقلاب ، ابتدا در كميتة انقلاب اسلامي شهرستان نكا مشغول بكار شد، سپس در سپاه پاسداران انقلاب اسلامي شهرستان ساري ثبت نام و به انجام خدمت شبانه روزي در اين نهاد مقدس مشغول شد. 🍀🌺🍀🌺🍀🌺 @yadvare_shohada
... با شروع توطئه ضدانقلاب در غرب كشور در راس گروهي از پاسداران به منطقه كامياران عزيمت نمود و ضمن آشنايي با سردار بزرگ سپاه اسلام جاويدالاثر "حاج احمد متوسليان" ، خدمات شاياني از خود به يادگار گذاشت.  شهيد🕊 طوسي در سال ۵۹ با شروع جنگ تحميلي لحظه‌اي در انجام تكليف درنگ نكرد و بعنوان فرمانده نيروهاي اعزامي از استان مازندران در منطقه سرپل ذهاب حضور يافته و با رشادت و شهامت بي نظير خود و ديگر همرزمانش در كنار ساير نيروها هجوم دشمن بعثي را سد نموده و ضربات مهلكي بر پيكر آنان وارد آوردند به همين خاطر از سوي فرماندهي وقت منطقه مورد تشويق قرار گرفت. پس از اين مأموريت شهيد🕊 طوسي بدليل شجاعت و لياقتي كه از خود در ميدان عمل نشان داده بود ، به فرماندهي عمليات سپاه ساري منصوب شد.  وي در اين مقطع از عمر پر بركت خويش به درهم كوبيدن لانه‌هاي فساد منافقين كوردل ، چريك‌هاي فدايي ، توده‌اي ها و ساير گروهكهاي چپ و راست پرداخت و طومار فعاليتهاي مذبوحانه آنان را درهم پيچيد و آنگاه كه روباه صفتان منافق تاب مقاومت را در مقابل جان بركفان سپاه اسلام از دست دادند و به جنگل پناه بردند باز هم سردار طوسي با مسئووليت فرماندهي قرارگاه عملياتي ناحيه۲ جنگلهاي شمال و فرماندهي عمليات سپاه منطقه ۳ گيلان و مازندران با سازماندهي نيروهاي گردان هاي رزمي و اجراء طرح شهيد "كلانتري" به تعقيب باقيمانده ضدانقلاب در جنگل پرداخت .  ظرف مدت ۳ سال تلاش شبانه روزي وي و ساير برادران جان بركف سپاه ، شمال كشور از لوث وجود عناصر سرسپرده بيگانه بطور كامل پاكسازي شد . 🌺🍀🌺🍀🌺🍀 @yadvare_shohada
🍀🌺🍀🌺🍀🌺🍀 در سال ۶۲ به شوق جهاد في سبيل ا… در منطقه عملياتي والفجر ۶ دهلران حضور يافت و به عنوان جانشين قرارگاه طرح "لبيك"، مسئووليت بكارگيري گردانهاي طرح "لبيك يا خميني" از استانهاي گيلان و مازندران را عهده دار گرديد و با استقرار گردانها و تلاش شبانه روزي در منطقه لياقت و شايستگي خود را بيش از پيش نمايان ساخت و در سايه همين درخشش بود كه سال ۶۳ به عنوان مسئوول اطلاعات و عمليات لشكر هميشه پيروز ۲۵ كربلا منصوب گشت و در اين مسئووليت خطير با برنامه‌ريزي دقيق، سازماندهي و جذب نيروهاي توانمند، مخلص و كاملا مورد اعتماد معاونت اطلاعات قوي و كارآمدي را بوجود آورد .  در سال ۶۴ بر اساس تدبير فرماندهي كل سپاه مبني بر شناسايي همزمان در ۶ منطقه مرزي، شناسايي بخشي از مناطق عملياتي را به عهده گرفت و در همین سال بعنوان جانشین لشکر ۲۵ کربلا منصوب گشت. در اين راستا شخصا مشكل‌ترين مأموريت‌ها را انجام داده و گاهي تا چند روز در پشت خطوط مقدم دشمن حضور مي‌يافت.  وي با كوله‌باري از رشادت، صلابت، خلوص، صفا، تقوي و پاكي سر تعظيم فرود آورده تا نداي جان بخش فرزندي "خميني كبير" را لبيك گفته و همواره در خط ولايت و رهبري با حضور الهي خويش در نبرد با دشمن بعثي صهيونيستي با تمام صداقت و وفاداري به مكتب و مرام سيد و سالار شهيدان اسلام حضرت ابا عبدالله الحسين (ع) ايستادگي و استقامت خويش را به اثبات برسانيد . شهید🕊محمد حسن طوسي در ۱۸ فروردين ۶۶ نداي حق را لبيك گفت و در منطقه شلمچه در عمليات كربلاي هشت در كنار همرزمان شهيدش آرام گرفت. 🌺🍀🌺🍀🌺🍀 @yadvare_shohada
🌺🍀🌺🍀🌺🍀 همسر شهيد 🕊: ما در اهواز در پايگاه شهيد "بهشتي" زندگي مي‌كرديم. "محمدحسن" نيز در همين پايگاه مشغول فعاليت بود، اما بيشتر اوقات در محل خدمتش مي‌ماند. يكبار از او پرسيدم چرا به خانه نمي‌آيد او با مهرباني پاسخ داد، رزمندگان ديگري هم هستند كه متأهل مي‌باشند و زن و بچه دارند از نظر وجداني عذاب مي‌كشم كه آنها نمي‌توانند هر روز به ملاقات همسر و فزندانشان بروند.  وي ادامه مي‌دهد: رفتارش به گونه‌اي بود كه بسيجي‌ها او را پدر مي‌خواندند، حتي "محمدحسن" لباس آنها را به خانه مي‌آورد و مي‌شست. ايشان غرق در نيكي بود، عشق به پروردگار و خدمت به بنده‌هاي حضرتش اوج ارادت او به خالق پاك بود. 🌺🍀🌺🍀🌺🍀 یک روز که محمد حسن آمده بود تا سری به من و سمیه بزند از او خواستم به منطقه نرود و چند روزی پیش ما بماند اما او می گفت باید بروم. من هم به او گفتم تو نیروهایت را در منطقه بیشتر از ما دوست داری. وقتی این جمله را شنید، نشست و گفت: من به منطقه نمی روم اما از امروز هر کدام از نیروها که شهید شود شما مسئول هستید. وقتی این جمله را شنیدم به او گفتم که برود. شهیدطوسی همیشه با حرف هایش مرا متقاعد می کرد. 🌺🍀🌺🍀🌺🍀 @yadvare_shohada
🌺🍀🌺🍀🌺🍀 در عمليات والفجر ۸ با شهيد مهيرزاده ، شهيد عسگري و شهيد احمد شكي ، شهيد رضا ميشي كوهستاني، شهيد طوسي، شهيد شيخ موسي نظري ، همکار بودم. شهيد احمد شكي به همراه نوراني به سنگر آمدند و گفتند كه شهيد احمد شكي مي خواهد به مكه برود شما در اين منطقه بمان تا ايشان برگردد. چون مدت ۵۰ روز بود به مرخصي نرفته بودم به من گفتند يك مرخصي كوتاهي برو برگرد. وقتي از مرخصي برگشتم به هفت تپه رفتم حاج اكبر آهنگري به من گفت: «شكي شهيد شد و امروز در علي آباد كتول تشيیع جنازه مي شود و شما هر چه سريعتر خود را به شهر فاو برسان و نزد سردار طوسي برو خودت را معرفي كن.» در منطقه فاو هيچ سرپرست و مسئولي در قسمت خدمات فاو نمانده بود. من با اينكه اصرار داشتم بايد در مراسم شهيد شكي باشم وقتي وضعيت را چنین ديدم بر خود تكليف دانستم كه به شهر فاو بروم و خدمت رساني را در آنجا انجام دهم. خلاصه پيش آقاي طوسي رفتم تنها در سنگر فرماندهي نشسته بود. گفت نيروهاي شما همه متفرق شدند شما برو آنها را جمع كن و آمار آنها را بگيرو پيش من بيا با شما كار دارم. من اين ماموريت را انجام دادم و مقداري به نيروها دلداري دادم چون شهید شكي صبح روز شهادتش همه نيروها را جمع كرده بود و درباره من برایشان صحبت کرده بود ایشان انسان بزرگی بود و شهادتش بچه ها را خیلی ناراحت کرده بود. من پيش سردار طوسي آمدم گفت ماشين را بگير از همين جاده خاكي برو عقب مقدار مهمات در آنجا هست جمع آوري كن بياور. من به همراه ۸ نفر نيرو از جاده خاكي به سمت کارخانه نمک رفتیم. پيش خود گفتم اين جاده به اين خوبي چرا آقاي طوسي به ما گفت از جاده خاكي برويد ما با يك ماشين تويوتا مهمات و ۸ نفر نيرو به سمت كارخانه نمك سه راه مرگ رفتم وقتي به طرف شهر برگشتيم ديديم از زمين و آسمان براي ما تير شليك مي شود و بسيار خطرناك بود. با تمام سرعت از منطقه به شهر فاو آمديم خوشبختانه اتفاقي براي ما نيافتاد و كسي ماجراي را به آقاي طوسي گفتم در جواب گفت: «من باور نمي كنم شما از آنجا آمديد.» وقتي همه نيروها گواهي مي دادند در جواب گفت: «ديشب عراق پاتك زده و سه راه مرگ را به تصرف خودش در آورده است يعني شما از جلوي نيروهاي عراق برگشتند این یک معجزه ی الهی است.» 🌺🍀🌺🍀🌺🍀🌺 @yadvare_shohada
🍀🌺🍀🌺🍀🌺 فرازي از وصيت‌نامه شهيد محمدحسن طوسی: انقلاب اسلامي ما در يك برهه‌ای از زمان واقع گرديد كه به جرأت مي توان گفت كه تمام اسلام در مقابل تمامي شرك و كفر واقع گرديده كه پيروزي انقلاب باعث احياء اسلام در تمام دنيا و شكست آن باعث شكست اسلام خواهد شد،پس بايد همه دست بدست هم در صراط مستقيم و پيرو امام به حركت ادامه دهيم .  🍀🌺🍀🌺🍀🌺 @yadvare_shohada
خوشابه سعادتتون😭 اللهم صل علے محمد و آل محمد و عجل فرجهم 🍀🌺🍀🌺🍀🌺 @yadvare_shohada
فرازی از وصیت نامه شهید🕊 محمدحسن طوسے❤️ @yadvare_shohada