🔸عرفه
یکی از اعیاد عظیمه است اگر چه به اسم عید نامیده نشده است و حق تعالی بندگان خویش را به عبادت و طاعت خود خوانده و موائد جُود و احسان خود را برای ایشان گسترانیده و شیطان در این روز خوار و حقیرتر خواهد بود
روز نهم ذیالحجه را عرفه میگویند.
عرفات نام جایگاهی است که حاجیان
در روز عرفه در آنجا توقف میکنند و به
دعا و نیایش میپردازند. عرفه جایگاه
بلندی در میان مسلمانان دارد و نیایش و
عبادت در شب و روز آن بسیار سفارش
شده است. سفره های جُود و احسان
پروردگار برای انسان گسترده و شیطان
خشمناکترین اوقات را خواهد داشت.
توبه در آن مقبول و دعا مورد استجابت
است.
روایت شده که حضرت امام زین
العابدین (علیه السلام)در روز عرفه
صدای سائلی را شنید که از مردم
تقاضای کمک مىنمود. امام به او فرمود:
واى بر تو آیا در این روز از غیر خدا
تقاضا مىکنى؟ حال آن که در این روز
امید مىرود که بچههاى در شکم هم از
فضل خدا بی نصیب نمانند و سعید شوند.
🌸🍃مهمترین اعمــال روز عــرفه🍃🌸
🔸غسل، مستحب است قبل از ظهر یا
(قبل از اعمال عرفه) انجام شود.
🔸زيارت امام حسين علیهالسلام كه از هزار حج و هزار عمره و هزار جهاد بالاتر است.
🔸بعد از نماز عصر و قبل از دعای عرفه،
دو ركعت نماز به جا آورد و نزد خدا به
گناه خود اعتراف کند تا به ثواب عرفات
رستگار شود و گناهان او آمرزیده شود.
در این نماز در رکعت اول بعد از حمد،
توحید و در رکعت دوم بعدازحمد، سوره
کافرون را بخواند.
🔸مستحب است نماز أمیرالمؤمنین
علیهالسلام خوانده شود که چهار رکعت
است. دو تا دورکعتی، در هر رکعت بعد
از حمد، پنجاه مرتبه سوره توحید را
بخواند.
🔸روزه، برای کسی که میتواند روزه
بگیرد و مانع دعاء خواندن او نشود
🔸خواندن دعای پر فیض عرفه امام حسين علیهالسلام
🌹التماس دعا
🔴 رهبر معظم انقلاب جمعه ۱۰ مرداد از رسانه ملی سخنرانی خواهند کرد
🔹حضرت آیتالله خامنهای رهبر معظم انقلاب اسلامی روز جمعه ۱۰ مرداد ۱۳۹۹ و همزمان با عید سعید قربان با ملت ایران از طریق رسانه ملی سخن خواهند گفت.
🔹سخنرانی رهبر انقلاب اسلامی ساعت ۱۱.۳۰ از شبکههای رادیویی و تلویزیونی بهصورت زنده پخش میشود
💔
پرواز کرد عاقبت ؛
ماهیای که شوری دریا
برایِ نمک گیر کردنش کافی نبود ...
#غواصان
#نوجوانان
#شهید_طالب_لاریان
#شهادت_عملیات_کربلای۵
#آھ_اے_شھادت...
💠یک آمادگی متفاوت برای دعای عرفه💠
🌸چقدر لذت بخش است از زبان اباعبدلله الحسین(ع) با خدا مناجات کنیم. من همیشه در دعای عرفه گفته ام: خدایا! من نیامده ام دعا بخوانم. آمده ام دعا خواندن امام حسین(ع) را تماشا کنم و با اشک ریختنش، اشک بریزم. با ناله های او همنوا بشوم. لابد هرعنایتی به حسینت بکنی، به ما هم خواهی داشت.
🌸ان شاءالله یک روز در همین دعای عرفه، آنقدر خدا گناهانمان را ببخشد و بدی هایمان را جبران کند که برای لحظه ای هم که شده صدای حسین فاطمه(ع) را بشنویم، وقتی که دارد با خدا مناجات میکند...
✅ #استاد_پناهیان
هوالشافی...
خانم حاجیه معصوم حسین زاده
مادر چشم انتظار سردار دلیر سپاه اسلام
#حاج_احمد_متوسلیان
به علت عارضه ریوی در بیمارستان بستری شدند
برای این مادر اسطوره صبر و پایداری که ۳۸ سال چشم انتظار فرزندش مانده است
دعا کنیم...♥️🌱
...♡
هدایت شده از کانال شهدایی یاد یاران
#داستان_شب📚
رمان قشنگه، عاشقانش هم که قشنگ تر 🍃🍃
✅خبر ،خبر قراره باهم یه رمان خاص بخونیم ....
رفقاتونو دعوت کنید 😊
💢واما...
با رمان شیرین و جذاب ♥️ #دختر_شینا ♥️
در کنارتون هستیم .
هر شب راس ساعت ۲۳ با ما همراه باشید😊
#دختر_شینا🌸
#قسمت_سیزدهم
کمی این پا وآن پا کردم و بلند شدم تا از زیر نگاه های سنگینش فرار کنم، ایستاد وسط چهارچوبِ در، دست هایش را باز کرد و جلوی راهم را گرفت. با لبخندی گفت: «کجا؟! چرا از من فرار می کنی؟! بنشین باهات کار دارم.»
سرم را پایین انداختم و نشستم. او هم نشست؛ البته با فاصله خیلی زیاد از من. بعد هم یک ریز شروع کرد به حرف زدن. گفت دوست دارم زنم این طور باشد. آن طور نباشد.
گفت: «فعلاً سربازم و خدمتم که تمام شود، می خواهم بروم تهران دنبال یک کار درست و حسابی.» نگرانی را که توی صورتم دید، گفت: «شاید هم بمانم همین جا توی قایش.»
از شغلش گفت که سیمان کار است و توی تهران بهتر می تواند کار کند.
همان طور سرم را پایین انداخته بودم. چیزی نمی گفتم. صمد هم یک ریز حرف می زد. آخرش عصبانی شد و گفت: «تو هم چیزی بگو. حرفی بزن تا دلم خوش شود.»
چیزی برای گفتن نداشتم. چادرم را سفت از زیر گلو گرفته بودم و زل زده بودم به اتاق روبه رو. وقتی دید تلاشش برای به حرف درآوردنم بی فایده است، خودش شروع کرد به سؤال کردن. پرسید: «دوست داری کجا زندگی کنی؟!»
جواب ندادم. دست بردار نبود. پرسید: «دوست داری پیش مادرم زندگی کنی؟!»
بالاخره به حرف آمدم؛ اما فقط یک کلمه: «نه!» بعد هم سکوت.
#دختر_شینا🌸
#قسمت_چهاردهم
وقتی دید به این راحتی نمی تواند من را به حرف درآورد، او هم دیگر حرفی نزد. از فرصت استفاده کردم و به بهانه کمک به خدیجه رفتم و سفره را انداختم. غذا را هم من کشیدم.
خدیجه اصرار می کرد: «تو برو پیش صمد بنشین با هم حرف بزنید تا من کارها را انجام بدهم»، اما من زیر بار نرفتم، ایستادم و کارهای آشپزخانه را انجام دادم. صمد تنها مانده بود. سر سفره هم پیش خدیجه نشستم.
بعد از شام، ظرف ها را جمع کردم و به بهانه چای آوردن و تمیز کردن آشپزخانه، از دستش فرار کردم.
صمد به خدیجه گفته بود: «فکر کنم قدم از من خوشش نمی آید. اگر اوضاع این طوری پیش برود، ما نمی توانیم با هم زندگی کنیم.»
خدیجه دلداری اش داده بود و گفته بود: «ناراحت نباش. این مسائل طبیعی ست. کمی که بگذرد، به تو علاقه مند می شود. باید صبر داشته باشی و تحمل کنی.»
صمد بعد از اینکه چایش را خورد، رفت. به خدیجه گفتم: «از او خوشم نمی آید. کچل است.» خدیجه خندید و گفت: «فقط مشکلت همین است. دیوانه؟! مثل اینکه سرباز است.
چند ماه دیگر که سربازی اش تمام شود، کاکلش درمی آید.»
بعد پرسید: «مشکل دوم؟!»
عید سعید «قربان»
عید ایمان و امتحان
عید ایثار و احسان
عید قربت و قربان
عید خلیل رحمان
عید شکست شیطان
بر یاران مبارك باد
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran