شرح حکمت ۴۳ قسمت ۹.mp3
2.64M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت43 9⃣
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت43 (9)
🔹الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران)
🔵 پنجمین و آخرین وصفی که مولا علی (علیه السلام) درباره مرحوم خَباب بن اَرَت به کار برده اند، این است که «عاشَ مُجاهداً» ؛ " او در تمام زندگیش مجاهدانه زندگی کرد. "
مباحث خوبی پیرامون جهاد در نهج البلاغه است که به ترتیب عرض می کنم:
🔸نکته اول چیستی جهاد است؛
مولا علی (علیه السلام) در حکمت ۳۱ برای جهاد، که خودش یکی از ارکان چهارگانه ایمان است،چهار شعبه معرفی کرده است:
«یکی امر به معروف، دوّمی نهی از منکر، سوّمی صداقت در هر شرایطی و چهارم دشمنی با فاسقان.»
🔸مطلب دوّم ارزش و اهمیت و جایگاه جهاد است در نهج البلاغه.
🔻حضرت علی (علیه السلام) در خطبه ۱۱۰ نهج البلاغه میفرماید: «برترین چیزی که به برکت آن می شود به خدا رسید، ایمان است و جهاد فی سبیله؛ بعد میفرماید: «فَأنَّهُ ذِروَةُ الإسلام» ؛ " همانا جهاد قلهٔ اسلام است." یعنی قلّهٔ فضائل اسلام است.
🔻یا در خطبه ۲۷، درباره ارزش جهاد میفرماید: «إن الجَهاد بابٌ من ابوابِ الجَنَّه فَتَحَهُ الله لِخاصَّة اولیائِه» ؛ "جهاد دری از درهای بهشت است که خداوند آن را برای اولیاء خاص خودش باز کرده است."
🔻در اهمیّت و ارزش جهاد همین بس که مولا علی (علیه السلام) در آخرین وصیت نامه خودشان در نامه ۴۷ می فرمایند: «اللّه اللّه فی الجهاد بِاموالکم و أنفسکم و ألسنتکم فی سبیل الله» ؛ " خدا را خدا را درباره جهاد! با اموال و جانها و زبان هایتان در راه خدا"
🔻مورد دیگر درباره ارزش جهاد اینکه جهاد در منظر امیرالمؤمنین (علیه السلام) یکی از چهار رکن اصلی ایمان است؛ در حکمت ۳۱ میفرمایند: «ایمان بر چهار ستون استوار است؛ بر صبر و یقین و عدل و جهاد.»
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
↩️ ادامه دارد...
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 136.mp3
8.14M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز صد و سی و ششم خطبه ۱۹۲ بند ۱۴ تا ۱۶
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و سی و ششم
┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
📜 #خطبه192 ، خطبه قاصعه
4️⃣1️⃣ ره آورد بعثت پيامبر اسلام (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم)
🔻حال به نعمتهای بزرگ الهی كه به هنگامه بعثت پيامبر اسلام (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) بر آنان فروريخت بنگريد، كه چگونه اطاعت آنان را با دين خود پيوند داد و با دعوتش آنها را به وحدت رساند. چگونه نعمتهای الهی بالهای كرامت خود را بر آنان گستراند و جويبارهای آسايش و رفاه بر ايشان روان ساخت و تمام بركات آيين حق آنها را در بر گرفت. در ميان نعمتها غرق گشتند و در خرّمی زندگانی شادمان شدند، امور اجتماعی آنان در سايه قدرت حكومت اسلام استوار شد و در پرتو عزّتی پايدار آرام گرفتند و به حكومتی پايدار رسيدند. آنگاه آنان حاكم و زمامدار جهان شدند و سلاطين روی زمين گرديدند و فرمانروای كسانی شدند كه در گذشته حاكم بودند و قوانين الهی را بر كسانی اجرا می كردند كه مجريان احكام بودند و در گذشته كسی قدرت در هم شكستن نيروی آنان را نداشت و هيچ كس خيال مبارزه با آنان را در سر نمی پروراند.
5️⃣1️⃣ علل نكوهش و سقوط كوفيان
🔻آگاه باشيد كه شما هم اكنون دست از رشته اطاعت كشيديد و با زنده كردن ارزشهای جاهليّت، دژ محكم الهی را در هم شكستيد، در حالیكه خداوند بر اين امّت اسلامی بر «وحدت و برادری» منّت گذارده بود، كه در سايه آن زندگی كنند، نعمتی بود كه هيچ ارزشی نمی توان همانند آن تصوّر كرد، زيرا از هر ارزشی گران قدرتر و از هر كرامتی والاتر بود. بدانيد كه پس از هجرت، دوباره چونان اعراب باديه نشين شده ايد و پس از وحدت و برادری به احزاب گوناگون تبديل گشته ايد، از اسلام تنها نام آن و از ايمان جز نشانی را نمی شناسيد شعار می دهيد: آتش آری ، ننگ هرگز! گويا می خواهيد اسلام را واژگون و پرده حرمتش را پاره كنيد و پيمانی را كه خدا برای حفظ حرمت مسلمين در زمين و عامل امنيّت و آرامش مردم قرار داد بشكنيد. همانا اگر شما به غير اسلام پناه بريد، كافران با شما نبرد خواهند كرد. آنگاه نه جبرئيل و نه ميكائيل، نه مهاجر و نه انصار، وجود ندارند كه شما را ياری دهند و چاره ای جز نبرد با شمشير نداريد تا خدا در ميان شما حكم نمايد. مردم از مثلهای قرآن در باره كسانی كه عذاب و كيفر شدند و روزهای سخت آنان و اسيبهای شديدی كه ديدند آگاهيد، پس وعده عذاب خدا را دور مپنداريد و به عذر اينكه آگاهی نداريد خود را گرفتار نسازيد و انتقام خدا را سبك و خود را از كيفر الهی ايمن مپنداريد، زيرا كه خدای سبحان مردم روزگاران گذشته را از رحمت خود دور نساخت مگر برای ترك امر به معروف و نهی از منكر. پس خدا بيخردان را برای نافرمانی و خردمندان را برای ترك باز داشتن ديگران از گناه لعنت كرد. آگاه باشيد شما رشته پيوند با اسلام را قطع و اجرای حدود الهی را تعطيل و احكام اسلام را به فراموشی سپرده ايد.
6⃣1⃣ قاطعيّت امام در نبرد با منحرفان
♦️آگاه باشيد، خداوند مرا به جنگ با سركشان تجاوز كار، پيمان شكنان و فساد كنندگان در زمين فرمان داد. با ناكثان پيمان شكن جنگيدم و با قاسطين تجاوز كار جهاد كردم و مارقين خارج شده از دين را خوار و زبون ساختم و رهبر خوارج (شيطان ردهه) بانگ صاعقه ای قلبش را به تپش آورد و سينه اش را لرزاند و كارش را ساخت. حال تنها اندكی از سركشان و ستمگران باقی ماندند كه اگر خداوند مرا باقی گذارد با حمله ديگری نابودشان خواهم كرد و حكومت حق را در سراسر كشور اسلامی پايدار خواهم كرد، جز مناطق پراكنده و دور دست.
┄┄┅┅✿❀✨🦋✨❀✿┅┅┄┄
شرح حکمت ۴۳ قسمت ۱۰.mp3
2.98M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت43 🔟
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت43 (10)
🔹الگوهاى انسانى (فضائل اخلاقى یکى از یاران)
🔻 و مسأله دیگر اینکه خداوند جهاد را واجب کرده برای چه ؟ در حکمت ۲۵۲ درباره فلسفه جهاد حضرت می فرمایند : « فَرَضَ اللَّه الْجِهَادَ عِزّاً لِلْإِسْلَامِ » ؛
خدا جهاد را واجب کرد تا اسلام عزیز و نفوذ ناپذیر و شکست ناپذیر باشد.
🔸مطلب سوم درباره جهاد، بحثِ اسوه های جهاد است؛ مولا علیه (علیه السلام) در خطبه ۱۱۶ ، پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله وسلم) را اسوه جهاد معرفی می کنند و می فرمایند: «جَاهَدَ (نبی) فِي اللهِ أَعْدَاءَهُ غَيْرَ وَاهِنٍ وَ لَا مُعَذِّرٍ» ؛ " پیامبر خدا در راه خدا جهاد کرد، با دشمنان خدا بدونِ آنکه بترسد، سستی نشان بدهد و یا عذری بی جا درباره جهاد بیاورد. "
یکی از اسوه ها همین خباب بن ارت است که مولا می فرمایند: «یرحمُ الله خباب بن الارت عاشَ مجاهِداً»
🔻سوم شهدا هستند، مولا علی وقتی از جفای یاران شان به ستوه می آیند، در بند دوم خطبه ۱۲۱، درباره شهدا می فرمایند: «أین القوم الذین هیجوا الی الجهاد فولهوا و له اللقاح الی اولادها» ؛ «کجایند آن مردانی که هر وقت به جهاد برانگیخته می شدند، مانند شوق شتر به فرزندانش به سوی جهاد می آمدند.»
🔻آخرین نکته هم درباره جهاد، یک نکته تربیتی است که در حکمت۴۷۴ نهج البلاغه است و آن نکته این است که اجر مجاهد در راه خدا، از پاداش آن کس که در برابر گناه عفت می ورزد بیشتر نیست؛ می فرمایند:
«مَا الْمُجَاهِدُ الشَّهِيدُ فِي سَبِيلِ اللَّهِ بِأَعْظَمَ أَجْراً مِمَّنْ قَدَرَ فَعَفَّ لَكَادَ الْعَفِيفُ أَنْ يَكُونَ مَلَكاً مِنَ الْمَلَائِكَةِ» ؛
" پاداشِ مجاهدِ شهيد در راه خدا، بزرگ تر از پاداش عفيفِ پاكدامنی نيست كه قدرت بر گناه دارد و آلوده نمی گردد. همانا نزدیک بود عفيفِ پاكدامن، فرشته ای از فرشته ها باشد. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 137.mp3
10.06M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز صد و سی و هفتم خطبه ۱۹۲ بند ۱۷ تا ۱۹
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز صد و سی و هفتم
•┈┈••••✾🌿🌹🌿✾••••┈┈•
📜 #خطبه192 ، خطبه قاصعه
7⃣1⃣ سوابق درخشان شجاعت و فضائل امام (عليه السّلام)
🔻من در خردسالی بزرگان عرب را به خاك افكندم و شجاعان دو قبيله معروف «ربيعه» و «مضر» را در هم شكستم. شما موقعيّت مرا نسبت به رسول خدا(صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) در خويشاوندی نزديك، در مقام و منزلت ويژه می دانيد. پيامبر مرا در اتاق خويش می نشاند، در حالی كه كودك بودم، مرا در آغوش خود می گرفت و در بستر مخصوص خود می خوابانيد، بدنش را به بدن من می چسباند و بوی پاكيزه خود را به من می بوياند و گاهی غذایی را لقمه لقمه در دهانم می گذارد، هرگز دروغی در گفتار من و اشتباهی در كردارم نيافت. از همان لحظهای كه پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) را از شير گرفتند، خداوند بزرگترين فرشته خود (جبرئيل) را مأمور تربيت پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) كرد تا شب و روز او را به راههای بزرگواری و راستی و اخلاق نيكو راهنمایی كند و من همواره با پيامبر بودم چونان فرزند كه همواره با مادر است. پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) هر روز نشانه تازه ای از اخلاق نيكو را برايم آشكار می فرمود و به من فرمان می داد كه به او اقتدا نمايم. پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) چند ماه از سال را در غار حراء می گذراند، تنها من او را مشاهده می كردم و كسی جز من او را نميديد. در آن روزها در هيچ خانه ای اسلام راه نيافت جز خانه رسول خدا (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) كه خديجه هم در آن بود و من سوّمين آنان بودم. من نور وحی و رسالت را می ديدم و بوی نبوّت را می بوييدم، من هنگامی كه وحی بر پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) فرود می آمد، ناله شيطان را شنيدم، گفتم: ای رسول خدا! اين ناله كيست؟ گفت: شيطان است كه از پرستش خويش مأيوس گرديد و فرمود: «علی تو آنچه را من می شنوم، می شنوی و آنچه را كه من می بينم، می بينی، جز اينكه تو پيامبر نيستی، بلكه وزير من بوده و به راه خير می روی»
•┈┈••••✾🌿🌹🌿✾••••┈┈•
📜 #خطبه192 ، خطبه قاصعه
8⃣1⃣ خيره سری و دشمنی سران قريش
🔻من با پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) بودم آنگاه كه سران قريش نزد او آمدند و گفتند: «ای محمد! تو ادّعای بزرگی كردی كه هيچ يك از پدران و خاندانت نكردند، ما از تو معجزه ای می خواهيم، اگر پاسخ مثبت داده انجام دهی، می دانيم كه تو پيامبر و فرستاده خدایی و اگر از انجام آن سرباز زنی، خواهيم دانست كه ساحر و دروغگویی». پس پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود «شما چه می خواهيد؟» گفتند: «اين درخت را بخوان تا از ريشه كنده شود و در پيش تو بايستد». پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود: خداوند بر همه چيز تواناست. حال اگر خداوند اين كار را بكند آيا ايمان می آوريد و به حق شهادت می دهيد؟ گفتند: آری ، پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) فرمود: من بزودی نشانتان می دهم آنچه را كه درخواست كرديد و همانا بهتر از هر كس می دانم كه شما به خير و نيكی باز نخواهيد گشت، زيرا در ميان شما كسی است كه كشته شده و در چاه «بدر» دفن خواهد شد و كسی است كه جنگ احزاب را تدارك خواهد كرد. سپس به درخت اشاره كرد و فرمود: «ای درخت اگر به خدا و روز قيامت ايمان داری و ميدانی من پيامبر خدايم، از زمين با ريشه هايت در آی و به فرمان خدا در پيش روی من قرار گير». سوگند به خدایی که پیامبر را به حق مبعوث كرد، درخت با ريشه هايش از زمين كنده شده و پيش آمد كه با صدای شديد چونان به هم خوردن بال پرندگان، يا به هم خوردن شاخه های درختان، جلو آمد و در پيش روی پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) ايستاد كه برخی از شاخه های بلند خود را بر روی پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) و بعضی ديگر را روی من انداخت و من در طرف راست پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) ايستاده بودم، وقتی سران قريش اين منظره را مشاهده كردند، با كبر و غرور گفتند: «به درخت فرمان ده نصفش جلوتر آيد و نصف ديگر در جای خود بماند» پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) فرمان داد. نيمی از درخت با وضعی شگفت آور و صدایی سخت به پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) نزديك شد گويا می خواست دور آن حضرت بپيچد، امّا سران قريش از روی كفر و سركشی گفتند: «فرمان ده اين نصف باز گردد و به نيم ديگر ملحق شود و به صورت اول در آيد» پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) دستور داد و چنان شد. من گفتم: لا اله الّا اللّه، ای رسول خدا من نخستين كسی هستم كه به تو ايمان آوردم و نخستين فردی هستم اقرار می كنم كه درخت با فرمان خدا برای تصديق نبوّت و بزرگداشت دعوت رسالت، آنچه را خواستی انجام داد. امّا سران قريش همگی گفتند: «او ساحری است دروغگو كه سحری شگفت آور دارد و سخت با مهارت است». و خطاب به پيامبر (صلّی اللّه عليه و آله و سلّم) گفتند: «آيا نبوّت تو را كسی جز امثال علی (عليه السّلام) باور می كند؟»
9⃣1⃣ الگوهای كامل ايمان
🔻و همانا من از كسانی هستم كه در راه خدا از هيچ سرزنشی نمی ترسند، كسانی كه سيمای آنها سيمای صدّيقان و سخنانشان سخنان نيكان است، شب زنده داران و روشنی بخشان روزند، به دامن قرآن پناه برده سنّتهای خدا و رسولش را زنده می كنند، نه تكبّر و خود پسندی دارند و نه بر كسی برتری می جويند. نه خيانتكارند و نه در زمين فساد می كنند، قلبهايشان در بهشت و پيكرهايشان سرگرم اعمال پسنديده است.
•┈┈••••✾🌿🌹🌿✾••••┈┈•