✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت101
🔹 روش بر طرف كردن نيازهاى مردم
💠 برآوردن نيازهاى مردم پايدار نيست مگر به سه چيز ؛ كوچك شمردن آن تا خود بزرگ نمايد، پنهان داشتن آن تا خود آشكار شود و شتاب در بر آوردن آن تا گوارا باشد.
⚜ امیرالمؤمنین (عليهالسلام)، در حکمت ۱٠۱ نهجالبلاغه، سه شرط برای ادای شایسته نیازهای مردم و برآوردن حاجات شان، مطرح میکنند:
1⃣ اول اینکه " کاری را که برای مردم انجام دادی، خودت کوچک بشماری تا خود بزرگ بشود "؛
🔻 در خطبه ۱۹۳ نهجالبلاغه، که معروف است به خطبه متّقین، در بند سوم اینگونه میخوانیم:
" از اعمال اندک خود خشنود نیستند و اعمال زیاد خود را بسیار نمی شمارند. "
2⃣ شرط دوم در حکمت ۱۰۱ این است که " پنهانش داری تا خود آشکار شود " ؛
🔻 ما در حکمت ۲۸ نهج البلاغه خواندیم که:
« اَفضَلُ الزُّهد اِخفاءُ الزُّهد » ؛
" برترین زهد، پنهان داشتن زهد است. "
🔻 بنابراین کاری هم که برای مردم میکنیم، بهتر است که پنهانی انجام دهیم.
3⃣ و شرط سوم هم که نیاز به توضیح ندارد، شتاب در برآوردن حاجت مردم است تا گوارا و شیرین باشد.
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 262.mp3
4.3M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز دویست و شصت ودوم خطبه 3 از بند 1 تا بند3
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و شصت و دوم
─┅•═༅𖣔•✾❀🌹❀✾•𖣔༅═•┅─
📜 #خطبه3 : (خطبه شقشقيه که درد دل های امام علیه السلام از ماجرای سقیفه و غصب خلافت در این خطبه مطرح است.)
1⃣ شكوه از ابا بكر و غصب خلافت
♦️آگاه باشيد! به خدا سوگند ابابکر جامه خلافت را بر تن کرد، در حالیکه می دانست جايگاه من نسبت به حکومت اسلامی، چون مِحوَر آسياب است به آسياب، که دور آن حرکت می کند. او می دانست که سيل علوم از دامن کوهسار من جاری است و مرغان دورپرواز انديشه ها به بُلَندای ارزش من نتوانند پرواز کرد. پس من رِدای خلافت رها کرده و دامن جمع نموده از آن کناره گيری کردم و در اين انديشه بودم که آيا با دست تنها برای گرفتن حقِّ خود به پاخيزم؟ يا در اين محيط خفقان زا و تاريکی که به وجود آوردند، صبر پيشه سازم؟ که پيران را فرسوده، جوانان را پير و مردان با ايمان را تا قيامت و ملاقات پروردگار اندوهگين نگه می دارد. پس از ارزيابی درست صبر و بردباری را خِرَدمندانه تر ديدم. پس صبرکردم در حالیکه گويا خار در چشم و استخوان درگلوی من مانده بود و با ديدگان خود می نگريستم که ميراث مرا به غارت می برند. تا اينکه خليفه اوّل به راه خود رفت و خلافت را به پسر خَطّاب سپرد.
2⃣ بازی ابابكر با خلافت
♦️سپس امام(علیه السلام) مَثَلی را با شِعری از أَعشی عنوان کرد: مرا با برادر جابر، «حيّان» چه شباهتی است؟ (من همه روز را در گرمای سوزان کار کردم و او راحت و آسوده در خانه بود.) شگفتا! ابابکر که در حيات خود از مردم می خواست عذرش را بپذيرند، چگونه در هنگام مرگ خلافت را به عقد ديگری در آورد؟ هر دو از شتر خلافت سخت دوشيدند و از حاصل آن بهره مند گرديدند.
3⃣ شكوه از عمر و ماجرای خلافت:
♦️سرانجام اوّلی حکومت را به راهی درآورد و به دست کسی (عمر) سپرد که مجموعه ای از خشونت، سخت گيری، اشتباه و پوزش طلبی بود. زمامدار مانند کسی است که بر شتری سرکش سوار است، اگر عَنان محکم کشد پرده های بينی حيوان پاره می شود و اگر آزادش گذارد در پرتگاه سقوط می کند. سوگند به خدا، مردم در حکومت دومی در ناراحتی و رنج مهمّی گرفتار آمده بودند و دچار دورويی ها و اعتراض ها شدند و من در اين مدّت طولانی محنت زا و عذاب آور چاره ای جز شکيبايی نداشتم، تا آنکه روزگار عُمَر هم سپری شد.
─┅•═༅𖣔•✾❀🌹❀✾•𖣔༅═•┅─
شرح حکمت ۱۰۲ آینده و مسخ ارزش ها.mp3
3.09M
🔊 شرح نهج البلاغه با نهج البلاغه
🔸 شرح #حکمت102
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
✨بسم الله الرحمن الرحیم ✨
🌹شرح #حکمت102
🔹 آینده و مسخ ارزش ها
🔻 بخشی از محتوای نهج البلاغه شریف، به ماجراها و وقایع و اوضاع آینده اختصاص دارد. امیرالمؤمنین (علیهالسلام) در دو مسیر زیبایی ها و زشتی های آیندهٔ حیات خودشان و دوران خودشان، هم در خطبه ها، هم در حکمت های نهج البلاغه و بعضاً در نامه ها، اشارت هایی دارند؛
🔰 از جمله در حکمت ۱۰۲ نهج البلاغه میفرمایند:
💠 " روزگاری بر مردم خواهد آمد که محترم نشمارند مگر سخن چین را و خوششان نیاید مگر از بدکار هرزه و ناتوان نگردد جز عادل؛ در آن روزگار، کمک به نیازمندان خسارت و پیوند با خویشاوندان منّت گذاری، و عبادت نوعی برتری طلبی بر مردم است. در آن زمان حکومت با مشورت زنان و فرماندهی خردسالان و تدبیر خواجگان اداره میگردد. "
🔻نکته مهمی که باید در این زمینه به آن دقت کرد، این است که در چه شرایطی جامعه اینقدر به انحطاط کشیده میشود؟
🔻جواب این سؤال را مولا علی (علیهالسلام) در خطبه ۲۱۶ میدهند؛ میفرمایند:
" اگر مردم بر حکومت چیره شوند، یا زمامدار بر رعیت ستم کند وحدت کلمه از بین میرود، نشانه های ستم آشکار، نیرنگ بازی در دین فراوان، راه گسترده سنّت پیامبر، متروک، هواپرستی فراوان، احکام دین تعطیل، بیماریهای دل فراوان میشود. مردم از اینکه حق بزرگی فراموش میشود، یا باطل خطرناکی در جامعه رواج مییابد، احساس نگرانی نمیکنند؛ پس در آن زمان، نیکان خوار و بَدان قدرتمند میشوند و کیفر الهی بر بندگان بزرگ و ترسناک خواهد بود. "
🎙حجت الاسلام مهدوی ارفع
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 263.mp3
6.74M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز دویست و شصت وسوم خطبه 3 از بند ۴ تا بند ۷
🌹ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز. سهم روز دویست و شصت و سوم
─┅•═༅𖣔•✾❀🌹❀✾•𖣔༅═•┅─
📜 #خطبه3 : (خطبه شقشقيه که درد دل های امام علیه السلام از ماجرای سقیفه و غصب خلافت در این خطبه مطرح است.)
4⃣ شكوه از شورای عمر:
♦️سپس عمر خلافت را در گروهی قرار داد که پنداشت من همسنگ آنان می باشم! پناه بر خدا از اين شورا! در کدام زمان در برابر شخص اوّلشان در خلافت مورد ترديد بودم، تا امروز با اعضای شورا برابر شوم؟ که هم اکنون مرا همانند آنها پندارند؟ و در صَف آنها قرارم دهند؟ ناچار باز هم کوتاه آمدم، و با آنان هماهنگ گرديدم. يکی از آنها با کينه ای که از من داشت روی برتافت، و ديگری دامادش را بر حقيقت برتری داد و آن دو نفر ديگر که زشت است آوردن نامشان.
5⃣ شكوه از خلافت عثمان:
♦️تا آن که سومی به خلافت رسيد. دو پهلويش از پرخوری باد کرده، همواره بين آشپزخانه و دستشويی سرگردان بود و خويشاوندان پدری او از بنی اميّه به پاخاستند و همراه او بيت المال را خوردند و بر باد دادند، چون شتر گرسنه ای که به جان گياه بهاری بيفتد، عثمان آن قدر اسراف کرد که ريسمان بافته او باز شد و اعمال او مردم را برانگيخت و شکم بارگی او نابودش ساخت.
6⃣ بيعت عمومی مردم با امير المؤمنين (عليه السّلام)
♦️روز بيعت، فراوانی مردم چون يال های پر پُشت کفْتار بود، از هر طرف مرا احاطه کردند، تا آنکه نزديک بود حسن و حسين(علیهما السلام) لگدمال گردند و رِدای من از دو طرف پاره شد. مردم چون گلّه های انبوه گوسفند مرا در ميان گرفتند. امّا آنگاه که به پاخاستم و حکومت را به دست گرفتم، جمعی پيمان شکستند و گروهی از اطاعت من سرباز زده از دين خارج شدند و برخی از اطاعت حق سر بر تافتند، گويا نشنيده بودند سخن خدای سبحان را که می فرمايد: «سرای آخرت را برای کسانی برگزيديم که خواهان سرکشی و فساد در زمين نباشند و آينده از آنِ پرهيزکاران است». آری، به خدا آن را خوب شنيده و حفظ کرده بودند، امّا دنيا در ديده آنها زيبا نمود و زيور آن چشم هايشان را خيره کرد.
7⃣ مسؤوليت های اجتماعی
♦️"سوگند به خدايی که دانه را شکافت و جان را آفريد، اگر حضور فراوان بيعت کنندگان نبود و ياران حجّت را بر من تمام نمی کردند و اگر خداوند از علماء عهد و پيمان نگرفته بود که در برابر شکم بارگیِ ستمگران و گرسنگیِ مظلومان سکوت نکنند، مهار شتر خلافت را بر کوهان آن انداخته، رهايش می ساختم و آخر خلافت را با کاسه اوّل آن سيراب می کردم. آنگاه می ديديد که دنيای شما نزد من از آب بينی بزغاله ای بی ارزش تر است. گفتند: در اينجا مردی از اهالی عراق بلند شد و نامه ای به دست امام(علیه السلام) داد و امام(علیه السلام) آن را مطالعه می فرمود، گفته شد مسايلی در آن بود که می بايست جواب می داد. وقتی خواندن نامه به پايان رسيد، ابن عبّاس گفت: يا اميرالمؤمنين! چه خوب بود سخن را از همانجا که قطع شد آغاز می کرديد؟ امام(علیه السلام) فرمود: هرگز! ای پسر عبّاس، شعله ای از آتش دل بود، زبانه کشيد و فرو نشست، (ابن عبّاس می گويد: به خدا سوگند، بر هيچ گفتاری مانند قطع شدن سخن امام(علیه السلام) اين گونه اندوهناک نشدم، که امام(علیه السلام) نتوانست تا آنجا که دوست دارد به سخن ادامه دهد.)
می گويم: معنای سخن امام(علیه السلام) که فرمود: «کراکب الصّعبة» اين است که اگر سوارکار، مهار شتر سرکش را سخت بکشد و مرکب چموش نافرمانی کند، بينی او پاره می شود و اگر مهارش را رها کند، چموشی کرده در پرتگاهِ سقوط قرار می گيرد و صاحبش قدرت کنترل او را ندارد. می گويند «اشنق الناقه» يعنی به وسيله مهار، سرشتر را بالا بکشد و «شنقها» نيز می گويند که ابن سکيت در کتاب اصلاح المنطق گفته است؛ اينکه فرمود «اشنق لها» و نفرمود «اشنقها» برای آنکه اين کلمه را مقابل «اسلس لها» قرار داد، گويی فرموده باشد که اگر سر او را بالا کشد، يعنی آن را واگذارد تا سر خود را بالا نگاه دارد."
─┅•═༅𖣔•✾❀🌹❀✾•𖣔༅═•┅─
ختم نهج البلاغه در ۲۷۰ روز 264.mp3
5.37M
🔊 ختم گویای نهج البلاغه در ۲۷۰ روز
🌺 سهم روز دویست و شصت وچهارم خطبه ۲ از بند ۱ تا بند ۳