فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😭طوبی لک،هنیئا لک یا سید
+سلام ما رو به حاج قاسم برسون، سلام ما رو به سید ابراهیم برسون دلمون تنگ میشه برات💔
┄┅═✧☫🇮🇷☫✧═
@yaemamrezajaan
فرمودند:
در آخرالزمان،
شنیدنِ آیاتِ کریمِ قرآن
برای مردم سنگین
اما شنیدن سخنان بیهوده و باطل
آسان و شیرین است!🌱
-امامصادقعلیهالسلام-
@yaemamrezajaan🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❣️دستیابی به عشق واقعی
کار آسونی به نظر نمیرسه،
اونم عشق به زیباترین
و عالیترین معشوقِ دنیا!
@yaemamrezajaan🕊
عمه ی سادات سلام علیک
روحعبادات سلام علیک
به مناسبت شهادت بی بی دوعالم حضرت فاطمه ی معصومه سلام الله علیها
مسجد جای خالی نداشت. مالامال از جمعیت شده بود. واعظ از ثواب و اجر وقف در جهان آخرت سخن می گفت. از مسجد که بیرون آمد، فکر سهیم شدن در ثواب وقف رهایش نمی کرد، از طرفی چیزی هم نداشت. تمام زندگی اش را بدهی و بیچارگی پر کرده بود. مگر یک کارگر ساده چه می توانست داشته باشد!
که نگاهش که به گنبد طلایی حضرت معصومه سلام الله علیها افتاد دلش فرو ریخت. زمزمه ای در جانش شکل گرفت: بی بی جان، من هم آرزو دارم مالی داشته باشم و آن را وقف کنم تا بعد از مرگم باقی بماند و از آن بهره آخرتی ببرم، اما خودت می دانی که جز بدهی چیزی ندارم. برایم دعا کن و از خدا بخواه مالی برایم فراهم کند تا آن را وقف کنم.
اشک هایش را با گوشه آستین پاک کرد و مثل هر روز جلوی میدان شهر به امید پیدا شدن کار ایستاد.
وضعیت اقتصادی روز به روز خراب تر می شد. از طرفی خبر آمدن قحطی همه جا را پر کرده بود. با این وضعیت اگر کسی کاری هم داشت، آن را خودش انجام می داد تا مجبور نباشد پولی به کارگر بپردازد.چاره ای جز هجرت از شهر برایش نمانده بود. شنیده بود در بنادر جنوبی می تواند کار پیدا کند. هوا کم کم تاریک می شد. باز هم بدون هیچ درآمدی راهی خانه شد.
عزمش را جزم کرد و بار سفر بست. به خانواده قول داد اگر از وضعیت کاری آنجا راضی باشد، خیلی زود آنها را نیز نزد خودش ببرد.
ده، دوازده روزی می شد که در یکی از بنادر جنوبی کارگری می کرد، اما باز هم اوضاع، رضایت بخش نبود. کار در بندر هم آن چیزی نبود که شنیده بود. سردرگم و گیج مانده بود. دلش می خواست سختی این روزها را از ته دل فریاد بکشد. درمانده و ناامید، کنار دیواری چمباتمه زد که دستی بر شانه اش سنگینی کرد و یکی گفت:
آقا، کار می کنی؟ بله، چرا که نه! اصلا برای همین اینجا هستم. حالا چه کاری هست؟ من می خواستم بار آن کشتی بزرگی را که در کنار اسکله لنگر انداخته بخرم، اما احتیاج به یک شریک دارم. شنیده ام کارگران این منطقه روزانه پول خوبی به دست می آورند. می خواهی با من شریک شویی تا هم تو به سودی برسی، هم من به مقصودم؟
دلش فرو ریخت. خرید بار کشتی؟! بدنش یخ کرده بود. با دلهره پرسید: حالا وقتی بار را خریدیم، مشتری هست که آن را بفروشیم؟ اگر خدا بخواهد، همین امروز می توانیم مشتری پیدا کنیم. من در این کار مهارت دارم. پولی در بساط نداشت. نمی خواست بگوید که چیزی برای شراکت ندارد، اما از طرفی شاید این تنها موفقیت زندگی اش بود. امیدش را به خدا داد و گفت: باشه، من هم شریک!
همه چیز به سرعت پیش رفت. معامله سر گرفت. حالا نوبت آنها بود که پول جنس را بپردازند. بدنش داغ شده بود. نمی دانست چه بگوید. آبرویش در خطر بود. اگر مرد می فهمید که او با دست خالی شریکش شده آن وقت ...
درست همان موقع، مردی با کت و شلوار قهوه ای زیبا جلو آمد گفت: بار آهن مال شماست؟ گفتند: بله! گفت: هر قدر که باشد می خرم.
هنوز پولی بابت خرید آنها پرداخت نکرده بودند که همه آنها بطورمعجزه آسایی به فروش رسید. سود بدست آمده به دو قسمت مساوی تقسیم شد. باور نمی کرد در عرض یک ساعت چنین پولی بدست آورده باشد. این چیزی بود که حتی در رؤیاهایش نیز به آن فکر نکرده بود.
حالا می توانست تمام قرض هایش را بپردازد و تا مدت ها به راحتی زندگی کند. شبانه راهی قم شد. می خواست هر چه زودتر این خبر خوش را به خانواده اش برساند. در راه به یاد عهدی با حضرت معصومه کرده بود افتاد: بی بی جان، آرزو دارم مالی را وقف کنم ...
حالا زمان آن رسیده بود که به عهدش وفا کند. بهترین چیزی که به فکرش رسید تا مشکلی از مردم حل کند، ساختن پلی در کنار حرم حضرت معصومه بود. مردم برای رفت و آمد در این منطقه مشکل داشتند. با برنامه ریزی که کرد حدود 30 کارگر نیاز داشت و برای ثبت نام کارگران خودش دست بکار شد اما تعداد کارگرهای ثبت نام کننده به ۲۰۰ نفر رسید.
قصد داشت ۳۰ نفر را جدا کند اما یاد بیکاری و ناامیدی خودش افتاد، دلش به درد آمد و گفت: خانم حضرت معصومه خودش برکت این پول را زیاد می کند. من همه کارگران را مشغول کار می کنم و به تک تک آنها مزد می دهم. نقشه مهندسی و اجرایی پل آماده شد و کارگران مشغول کار شدند و کارها به سرعت پیش رفت و بالاخره بعد از مدت ها ساختن پل پایان یافت.
نام این پل معروف شد به پل آهنچی
.
زیارت بی بی از کنار پل آهنچی 😂😂
روزی همه مون انشاء الله 🤲🤲
@yaemamrezajaan🕊
🕊یک گوشه از رواق تو جا داشتن بس است
🕊ما را همین امام رضا(ع) داشتن بس است
📣فراخوان ثبت نام و جذب نیروی فعال در کانون رضوی دانشگاه مراغه
💢از دانشجویان مستعد و فعالی که علاقه به فعالیت در کانون رضوی را دارند دعوت میشود اطلاعات خواسته شده را به آیدی زیر ارسال نمایند:
🔹نام و نام خانوادگی
🔹شماره دانشجویی
🔹رشته و مقطع تحصیلی
🔹شماره تماس
⭕️برای کسب اطلاعات بیشتر به آیدی زیر در ایتا یا تلگرام پیام دهید:
@ya_emamrezaa8
کانال، کانون رضوی در ایتا
@yaemamrezajaan🕊
🔴لطفا عضو بشید و به عاشقان امام رضا هم بفرستید.
#چادرانہ🍃
[بانـو!
این چادر تا برسد بدست تو
هم از ڪوچه های مدینه گذشته
هم از ڪربلا
هم از بازار شام
هم از میادین جنگ...
چادر وصیت نامه ی شهداست بر تن تو
چادرت را در آغوش بگیر♥️
و بگو برایت از خاطراتش بگوید...
همه را از نزدیڪ دیده است]
#اَللّهُــمَّعَجـِــللِوَلیِّــکَالفَــرَج
@yaemamrezajaan🕊
ای پسر فاطمه، نور هدی
سبزترین باغ بهار خدا
با تو دل از غصه رها میشود
پاکتر از آینهها میشود
ای گل گلزار خدا، یا رضا
آینهی قبله نما، یا رضا
@yaemamrezajaan
تو که آخر گره رو باز میکنی
پس چرا هی امروز و فردا میکنی
یا امام رضا...💚
@yaemamrezajaan
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
اگر بناست دمی بی تو بگذرد عمرم
هزار بار بمیرم نبینم آن دم را...
@ya_emamrezaa8
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دعای مادرم بوده که
منم امام رضایی شدم💚
@yaemamrezajaan
با دلی پر از اشتیاق
از هیاهوهای شهر عبور میکنم
و خودم را به "تو" میرسانم
تویی که حریمت خودِ خودِ بهشت است...
سلام آقا جان
سلام آرام جان من...🕊💕
✨بسم الله الرحمن الرحیم✨
باسلام خدمت اعضای محترم کانال «کانون رضوی دانشگاه مراغه»
ان شاءالله ازین پس فعالیت و اطلاعیه های کانون رضوی دانشگاه مراغه در این کانال خواهد بود لطفا لینک دعوت به کانال رو به دوستان خود بفرستین تا عضو بشن و از اطلاعیه ها و مراسمات مطلع باشند.
کانالمون در تلگرام:
https://t.me/yaemamrezajaan8
@yaemamrezajaan🕊💕
امام جواد(ع) در مورد نام امام هشتم(ع) فرمودند: «بدان جهت پدرم را رضا نامیدند که هم خداوند در آسمان ها و هم پیامبر(ص) و ائمه اطهار(ع) قبل و بعد از او از ایشان راضی بودند از امام (ع) سوال شد که مگر بقیه ائمه(ع) این گونه نبودند که پیامبر(ص) و دیگر اهل بیت(ع) از آن ها راضی باشند؟
حضرت فرمودند:
«علاوه بر اینکه خداوند، پیامبر(ص) و اهل بیت(ع) از پدرم راضی بودند، دشمنانش نیز از او راضی بودند، برخلاف بقیه اهل بیت(ع) که دشمنانشان از آن ها راضی نبودند».
@yaemamrezajaan🕊
سلام به دوستان رضوی
🔔لطفا این کانال رو با دوستانتون به اشتراک بزارید و دعوتشون کنید به کانون رضوی
به زودی خبرهای خوبی برای اعضای کانون رضوی داریم
@yaemamrezajaan🕊
باز اگر بدنیا بیایم
خادمی تورا با جان و دل میپذیرم
باشد که ضامن ما هم بشوی
#امام_رضا
@yaemamrezajaan🕊
صلوات خاصه امام رضا:
)اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا الْمُرْتَضَى الْإِمَامِ التَّقِیِّ النَّقِیِ
وَ حُجَّتِکَ عَلَى مَنْ فَوْقَ الْأَرْضِ وَ مَنْ تَحْتَ الثَّرَى الصِّدِّیقِ الشَّهِیدِ
صَلاَةً کَثِیرَةً تَامَّةً زَاکِیَةً مُتَوَاصِلَةً مُتَوَاتِرَةً مُتَرَادِفَةً کَأَفْضَلِ مَا صَلَّیْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِیَائِکَ)
@yaemamrezajaan🕊💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عجب سروی...
عجب ماهی...
عجب یاقوت و مرجانی...
@yaemamrezajaan🕊💕
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ای بنده نواز . . .
#امام_رضا
@yaemamrezajaan🕊💕