eitaa logo
اشعارمناجات امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
7.4هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
110 فایل
کانال اشعار و مناجات و سخنرانی های کوتاه امام زمان(عج) #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات #اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج #کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج ⬇️⬇️⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6
مشاهده در ایتا
دانلود
آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟! بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی بهره ها از او در این دوران هجران می برم گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم از دعایش روز و شب سود فراوان می برم بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند پس پناهم را به دربار خراسان می برم جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم با توسل راه در دربار سلطان می برم ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است: همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم @yaemamzamanadrekni
آبرویم را سرِ این نفس، آسان می برم مرگ را از خاطرم هنگام عصیان می برم تشنه ی معرفتم، این سو و آن سو می روم بهره ای اصلا از این دریای قرآن می برم؟! بنده ای حیرانم و جای کلام صاحبم از کلام دیگران بی فکر، فرمان می برم لوح دل، بی آب دیده از گنه عاری نشد اشک را با غفلتم از کوی مژگان می برم بعد از این حالا که یوسف هم خریدارم نشد چون زلیخا، خون جگر، سر در گریبان می برم من نمی بینم، نمی دانم، نمی فهمم ولی بهره ها از او در این دوران هجران می برم گرچه در هفته فقط یک جمعه یادش می کنم از دعایش روز و شب سود فراوان می برم بی پناهم، هر کجا رفتم جوابم کرده اند پس پناهم را به دربار خراسان می برم جام جانان را همیشه با وضو سر می کشم نام سلطان را فقط با چشم گریان می برم کربلا می خواهم و با صد امید و آرزو حاجتم را محضر آقا رضاجان می برم با توسل بر غم زهرا به مشهد می روم با توسل راه در دربار سلطان می برم ننگ بر اهل مدینه که علی فرموده است: همسرم را با قد خم بیت الاحزان می برم
37- dar gusheye tanhaei.mp3
6.36M
▫️از سینه میکشم آه أَيْنَ بَقِيَّةُ اللهِ 🥀 دوریم از رخ ماه، أین بقیه الله ماندیم در دل چاه، أین بقیه الله دلتنگ یار بودیم، هر روز، وقت و بی وقت گفتیم گاه و بیگاه، أین بقیه الله یارب تفضلی کن، خسته شدیم ازین غم با ما کمی بیا راه، أین بقیه الله ماه علی است این ماه، از برکتش به مهدی ما را رسان در این ماه، أین بقیه الله یک شب نجف عطا کن، تا در حریم حیدر گوییم تا سحرگاه، أین بقیه الله مانند طفل لجباز دم میزنم مکرر أین بقیه الله، أین بقیه الله آب از سرم گذشته، عمرم به سر رسیده از سینه می کشم آه، أین بقیه الله هر بار روضه رفتیم، هربار گریه کردیم گفتیم ناخودآگاه، أین بقیه الله یک عمر این مصیبت، سوزانده قلب ما را مانده است تشنه لب شاه... أین بقیه الله افتاده گیسوی یار، آن رشته ی هدایت در دست شمر گمراه، أین بقیه الله
. (عج) فکری برای وضع بد این گدا کنید باشد قبول من بدم اما دعا کنید هر کار می کنم دلم احیا نمی‌شود قرآن به نیت من بیچاره وا کنید بی دردی‌است دردِ من در به در شده بر درد عشق جان مرا مبتلا کنید برگشته‌ام به سوی شما ایها العزیز در خیمه‌گاه خویش مرا نیز جا کنید بی التفاتِ دوست تقلا چه فایده؟ قدری به دست و پا زدنم اعتنا کنید در پشت خانه‌ی تو نشستن مرا بس است اصلا که گفته حاجت من را روا کنید؟! یابن الحسن به حرمت شاه نجف مرا آماده‌ی ورود به ماه خدا کنید لطفی کنید، با همه‌ی رو سیاهی‌ام در راه زینبیه سرم را جدا کنید عمری‌است بنده‌ی سر کوی رقیه‌ام اهل زمانه کفر مرا بر ملا کنید بابایم آمده ز سفر یاری‌ام کنید اهل خرابه نافله ها را رها کنید تا که نفهمد او سر گیسوی من چه شد یک مقنعه برای سرم دست و پا کنید این پهلوی شکسته مرا زجر می دهد قدری کمک کنید مرا جا به جا کنید
غزلی فی البداهه در پاسخ به توهین های مسعود پزشکیان به رهبرمعظم انقلاب، حاج قاسم عزیز، خاک مقدس جمهوری اسلامی ایران، قرآن و... رهبر ما بزرگ ملت ماست حکمت و رأی او سیاست ماست قفس آن ظرف مغز کوچک توست خاک این مرز و بوم عزت ماست تف بر آن غیرت نداشته ات حاج قاسم، نماد غیرت ماست هیچ برنامه ای نداری و هدفت تکیه بر حکومت ماست چِرت آن طرز فکر و پاسخ توست نور قرآن ره سعادت ماست راه حلت چه بود جز اعدام طالبان، مرد بی نزاکت ماست رأی دادیم اگر به مثل تویی هرچه دیدیم پس لیاقت ماست
حتی نوای ساعتش مُحیِ القُلوب است زنگش چنان زنگار از قلبم زدوده زاغ سیاهی در حرم فهماند بر من اینجا فقط جای کبوترها نبوده