eitaa logo
اشعارمناجات امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
10.5هزار دنبال‌کننده
2.6هزار عکس
2.7هزار ویدیو
134 فایل
•﴾‌﷽﴿• براي تعجيل در فرج من بسیار زياد دعا کنيد که آن،فَرَج و نجات شما است.(کمال‌الدين، ج ٢،ص ٤٨٥) امام زمان (عج) هدیه محضر امام زمان عج صلوات اللهم عجّل لولیک الفرج #کانال_اشعار_مناجات_با_امام_زمان_عج https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6
مشاهده در ایتا
دانلود
به خونه برگردیم 1.mp3
زمان: حجم: 2.91M
⚘گمنام⚘: به خونه برگردیم، خونه آغوش حسینه مگه نه به خونه برگردیم،‌ خونه بین الحرمینه مگه نه من ویرونه، اربعین میرسم خونه بده سامونم، دیگه تو خونه میمونم حسین، حرف مادر پدر بزرگامون بود حسین، قبل از این دنیا دین و دنیامون بود به خونه برگشتم، مگه میشه پام به هیئت نرسه به خونه برگشتم، نمیشه دلم به خیمت نرسه مگه از سنگه، چه کنم باز دلم تنگه مهربون ارباب، یا حسین دلمو دریاب حسین، خونه ی مادریم هیئته والله حسین، همه ی نوکریم هیئته والله حسین، لحظه ی دلبریم هیئته والله کانال اشعار و مناجات و سخنرانی های کوتاه امام زمان(عج) 😭
@MaddahionlinYEKNET.IR - shoor 3 - hafteghi 1 mehr 1402 - javad moghaddam.mp3
زمان: حجم: 6.87M
‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🍃اَُِلَُِلَُِهَُِمَُِ َُِعَُِجَُِلَُِ َُِلَُِوَُِلَُِیَُِکَُِ َُِاَُِلَُِفَُِرَُِجَُ🍃 ⏯ احساسی نوکری تو آبرو به من داد اسم قشنگت حسین از لبم نیفتاد 🎙 😭🤲
@navayehajabbasاین زندگیو بی تو نمیخوام-شور.mp3
زمان: حجم: 9.58M
. علیه السلام 🎤 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ این زندگیو - بی تو نمی خوام تنها تو فقط - می مونی برام این سینه زنی - تقدیر منه دوریت دلمو - آتیش میزنه ۲ یه سالی میشه که دلم تنگه برات منو جدا نکن یه وقت از روضه هات کجا رو دارم آقا غیر کربلات 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اون که پای تو - می مونه منم سنگ تو رو به - سینه می زنم دنیامو به تو - مدیونم حسین رویای منه - بین الحرمین ۲ نوکر تو برا حرم دلواپسه دوری از کرببلا دیگه بسه دستم دوباره کی به پرچم می رسه 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ اسمت که میاد - می ریزه دلم جاریه غمت - توو آب و گلم دورم نکنی - از کرببلات تنگه دل من - یک ساله برات ۲ مگه میشه نوکرتو رها کنی چی میشه که منو به اسم دعا کنی منو بازم راهی کربلا کنی 〰️〰️〰️〰️〰️〰️ دستامو بگیر - مثل همیشه هیج جا واسه من - روضه ت نمیشه با هر نفسم - می خونم حسین راهم دادی باز - ممنونم حسین ۲ دلمو به پرچم تو گره زدم منو رها نکن حالا که اومدم راه گدایی از تو رو خوب بلدم .
حاج سید رضا نریمانیFadaein-Haftegi-14020804_1.mp3
زمان: حجم: 39.66M
. آتشِ وصل تو تا جانبِ گُلپَر برود دودِ آه است که از سینه‌ی مجمَر برود شرحِ هجران تو از حَدِّ سخن بیشتر است واعظِ لال چگونه روی منبر برود؟! طاقت عَقربه از دوری تو طاق شده تا به کِی حوصله‌ی ثانیه‌ها سر برود؟! شوقِ تنهاییِ من زیرِ سرِ غربت توست میل دلداده همین است: به دلبر برود گره کورِ ظهور تو اگر من هستم حاضرم پای تو جان از بدنم در برود چه غلط‌ها که از این بی سر و پا سر نزده کاشکی آبرویم پیش تو کمتر برود نَفْسِ من بانیِ حبس پرِ پروازِ من است آرزوی قفس این است: کبوتر برود خواهشاً اشکِ دمِ مشکِ مرا قطع مکن چشم من کاش که از روضه‌ی تو تَر برود بی پناهم منِ سرخورده..، پناهم زهراست طفلِ آزُرده فقط خانه‌ی مادر برود خادمِ فاطمه‌ام..، صاحبِ من شخصِ علی‌ست می‌روم سمت همان راه که قنبر برود مستی‌ام گردن انگورِ ضریح نجف است این خُمار آمده میخانه‌ی حیدر برود چاره‌ی این همه بیچارگی‌ام کرببلاست... پیش ارباب، غم از خاطرِ نوکر برود جانِ آن کُشته‌ی لب‌تشنه‌ی بی سر..، برگرد قبل از آن که ورقِ عُمر به آخر برود * * ما ندیدیم به غیر از حرمِ حَلقِ حسین خنجری کُند به پابوسی حنجر برود نکند موقعِ غارت، به حرم‌ها برسند نکند فکر سنان در پِی معجر برود... 🎤
حاج سید رضا نریمانیFadaein-Haftegi-14020804_1.mp3
زمان: حجم: 39.66M
آتشِ وصل تو تا جانبِ گُلپَر برود دودِ آه است که از سینه‌ی مجمَر برود شرحِ هجران تو از حَدِّ سخن بیشتر است واعظِ لال چگونه روی منبر برود؟! طاقت عَقربه از دوری تو طاق شده تا به کِی حوصله‌ی ثانیه‌ها سر برود؟! شوقِ تنهاییِ من زیرِ سرِ غربت توست میل دلداده همین است: به دلبر برود گره کورِ ظهور تو اگر من هستم حاضرم پای تو جان از بدنم در برود چه غلط‌ها که از این بی سر و پا سر نزده کاشکی آبرویم پیش تو کمتر برود نَفْسِ من بانیِ حبس پرِ پروازِ من است آرزوی قفس این است: کبوتر برود خواهشاً اشکِ دمِ مشکِ مرا قطع مکن چشم من کاش که از روضه‌ی تو تَر برود بی پناهم منِ سرخورده..، پناهم زهراست طفلِ آزُرده فقط خانه‌ی مادر برود خادمِ فاطمه‌ام..، صاحبِ من شخصِ علی‌ست می‌روم سمت همان راه که قنبر برود مستی‌ام گردن انگورِ ضریح نجف است این خُمار آمده میخانه‌ی حیدر برود چاره‌ی این همه بیچارگی‌ام کرببلاست... پیش ارباب، غم از خاطرِ نوکر برود جانِ آن کُشته‌ی لب‌تشنه‌ی بی سر..، برگرد قبل از آن که ورقِ عُمر به آخر برود * * ما ندیدیم به غیر از حرمِ حَلقِ حسین خنجری کُند به پابوسی حنجر برود نکند موقعِ غارت، به حرم‌ها برسند نکند فکر سنان در پِی معجر برود... 🎤 https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
بیات ترک_کانال آموزش ذکر عشقحسین آقاجان.mp3
زمان: حجم: 5.81M
🎤 🎼 آمده‌ام که سر نهم عشق تو را به سر برم آمده‌ام که ره زنم بر سر گنج شه زنم داده به بادم زلف سیاهم میکده ی عشق تو در ظلمت داده پناهم حسین آقا جان بی همگان بسر شوند بی تو بسر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود قبله ی عالم خسرو خوبان باب نجات الامه مولانا جانم حسین جان حسین آقا جان در هوس خیال او همچو خیال گشته‌ام وز سر رشکِ نام او نام رخ قمر برم آتش عشقت   بر سر این دل شعله علم کرده برجان من یا ابوفاضل حسین آقا جان https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
9.92M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حالِ من حالِ جوانی است که در پی کسبِ جَوازِ حَرمت پیر شده... اللهم الرزقنا زیارت الحسین 👤 زیبای « لیلا کیه؟! » با صدای کربلایی خوشنودی آقا امام زمان صلوات https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 علیه‌السلام 🥀 ملا محمدهاشم خراسانی حکایت نبش قبر حضرت رقیه سلام‌الله علیها به منظور ترمیم قبر و رفع آب‌گرفتگی مضجع شریف آن حضرت در سال ۱۲۸۰ هجری، را نقل می‌کند: 🥀 جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش بیش از ۹۰ سال بود، سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. شبی دختر بزرگ ایشان حضرت رقیّه دختر امام حسین علیهماالسلام را در خواب دید که فرمودند: 🥀 «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند. 🥀 دختر به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس اهل تسنّن، به خواب اعتنا ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر کوچک سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، باز ترتیب اثری نداد. شب چهارم خود سیّد حضرت رقیّه سلام‌الله علیها را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟! 🥀 سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را گفت. والی به علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی امر کرد که غسل کنند و لباس‌های پاکیزه بپوشند، به دست هر کس قفل ورودی حرم مطهّر باز شد، همان کس برود و قبر مقدّس او را نبش کند، پیکر را بیرون آورد تا قبر را تعمیر کنند. 🥀 صلحاء و بزرگان از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس پاکیزه پوشیدند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، و چون میان حرم آمدند کلنگ هیچ کدام بر زمین اثر نکرد، مگر به دست سیّد ابراهیم. 🥀 حرم را قُرق کردند و لحد را شکافتند. تا آنکه دیدند بدن نازنین حضرت رقیه سلام‌الله علیها، میان لحد و کفن صحیح و سالم است اما آب زیادی میان لحد جمع شده است. 🥀 سیّد ابراهیم در قبر رفت، همین که خشت بالای سر را برداشت دیدند ،سیّد افتاد. زیر بغلش را گرفتند و از حالش جویا شدند. 🥀 اما او هی می‌گفت: ای وای بر من... وای بر من... 🥀 به ما گفته بودند یزید لعنةالله علیه، زن غسّاله و کفن فرستاده ولی اکنون فهمیدم دروغ بوده، چون دختر با پیراهن خودش دفن شده. من بدن را منتقل نمی‌کنم، می‌ترسم بدن را منتقل کنم و دیگر به عنوان "رقیّه بنت الحسین" سلام‌الله علیهما شناخته نشود و من نتوانم جواب بدهم. 🥀 سیّد بدن شریف را از میان لحد بیرون آورد و بر روی زانوی خود نهاد و سه روز بدین گونه بالای زانو خود نگه داشت و گریه می‌کرد تا اینکه قبر را تعمیر کردند. 🥀 وقت نماز که می‌شد، سیّد بدن حضرت را بالای جایی پاکیزه می‌گذاشت. پس از فراغ از نماز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا اینکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن را دفن کرد. 🥀 از معجزه آن حضرت این که سیّد در این سه روز احتیاج به غذا و آب و تجدید وضو پیدا نکرد و چون خواست بدن را دفن کند، دعا کرد که خداوند پسری به او عطا فرماید. 🥀 دعای سیّد به اجابت رسید و در سن پیری خداوند پسری به او لطف فرمود که نام او را "سیّد مصطفی" گذاشت. 🥀 آنگاه والی واقعه را به سلطان عبدالحمید عثمانی نوشت؛ او هم تولیت زینبیّه و مرقد شریف حضرت رقیّه و امّ کلثوم و سکینه و سایر مخدرات سلام‌الله علیهم اجمعین را به سید ابراهیم واگذار کرد. 🥀 این قضیه در سال ۱۲۴۲ هجری شمسی رخ داده و در کتاب «معالی» هم این قضیّه مجملاً نقل شده و در آخر اضافه کرده است: 🥀 «فَنزلَ فی قبرها و وَضع علیها ثوباً لفَّها فیه و أخْرجها، فإذا هی بنتٌ صغیرةٌ دُونَ البُلوغِ و کانَ متْنُها مجروحةً مِنْ کثرةِ الضَّرب» 🥀 آن سیّد جلیل وارد قبر شد و پارچه‌ای بر او پیچید و او را خارج نمود، دختر کوچکی بود که هنوز به سن بلوغ نرسیده، و پشت شریفش از زیادی ضربات مجروح بود...! 🥀 پس از درگذشت سیّد ابراهیم، تولیت آن مشاهد مشرفه به پسرش سیّد مصطفی و بعد از او به فرزندش سیّد عبّاس رسید. و فرزندان سیّد ابراهیم دمشقی معروف و مشهور به "مستجاب الدعوه" هستند. 📕 منتخب التواریخ، صفحه ۳۸۸ 📕 ستاره درخشان شام، شیخ علی ربانی خلخالی (ره) https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 علیه‌السلام 🥀 هلال‌ بن نافع از سربازان دشمن مى‌گويد: 🥀 من در روز عاشوراء، در ميان دو صف لشكر ايستاده بودم و نگاه مى‌كردم. 🥀 دختر كوچكى را ديدم كه آمد و دامن امام حسين علیه‌السلام را گرفت و گفت: 🥀 اى پدر! مرا درياب كه بسيار تشنه‌ام! 🥀 حضرت نگاهى كرده گريست و فرمود: 🥀 اى نورديده! صبر كن؛ همانا خداوند تو را سيراب خواهد كرد. به درستى كه او وكيل من است. 🥀 پس دست او را گرفت و به خيمه‌ها برگردانيد... 🥀 هلال مى‌گويد: پرسيدم كه اين طفل كيست و چه نام دارد؟! 🥀 شخصى گفت: او رقيّه سلام‌الله علیها دختر سه ساله‌ حسين علیه‌السلام است! 📕 انوارالشهاده، صفحه ۱۶۳. https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 علیه‌السلام 🥀 زنان خاندان نبوت پس از واقعه سهمگین عاشورا و در طول دوره اسیری، از شهادت اباعبدالله علیه‌السلام و اصحاب ایشان در کربلا چیزی به فرزندان خردسال نمی‌گفتند.و به هر کودکی که سراغ پدر خود را میگرفت چنین میگفتند که: پدرت به سفر رفته و به زودی باز خواهد گشت. 🥀 لشکریان یزید، خاندان رسالت را در نزدیکی های دارالامار جای داده بودند. 🥀 در یکی از شبها دختری چهار ساله از خواب بیدار شد و مدام سراغ پدر را میگرفت و میگفت: پدرم حسین کجاست؟! این ساعت او را در خواب دیدم که سخت پریشان بود! 🥀 سوز و گداز این کودک خردسال تمامی زنان و بچه ها را به گریه انداخت. تا آنجا که صدای فغان و گریه از آن منطقه برخاست. 🥀 یزید که آن ساعت از شب در جای خفته بود از خواب بیدار شد و از علت گریه و فغان زنان و کودکان پرسید؟! داستان را برای او شرح دادند و گفتند که دختر امام حسین علیه‌السلام خواب پدر را دیده است و اکنون بهانه او را میگیرد... 🥀 یزید ملعون به ماموران دستور داد تا سر اباعبدالله علیه‌السلام را نزد آن دختر بردند و آن سر را در کنار دختر چهارساله نهادند. 🥀 آن نازدانه سوال کرد که این چیست؟! 🥀 ماموران یزید به او گفتند: این سر پدرت می‌باشد! 🥀 این کلام، دختر خردسال را به وحشت انداخت و از شدت ترس و ناراحتی فریادی برآورد. پس مشاهده سر بریده پدر، برای دختر خردسالی چون او بسیار سنگین و غیر قابل تحمل بود. همین امر باعث شد آن دختر کوچک رنجور شود و جان به جان آفرین تسلیم نماید. 📕 کامل بهایی، عمادالدین طبری، جلد ۲، صفحه ۱۷۹ https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
🩸 سلام‌الله علیها 🩸 علیه‌السلام 🥀 در روایت است که سر مطهّر را در طشت نهادند و رو به خرابه آوردند، در حالی كه پرده بر روی آن بود، در حضور آن طفل خردسال آن حضرت نهادند. 🥀 آن معصومه چون متوجّه سر پدر شد، «فَانْكَبَّتْ عَليهِ تقَبَّلُهُ و تَبْكي و تَضربُ علي رَأسُها و وَجْهِها حَتّي امْتَلأَ فَمُها بِالدَّم» 🥀 خود را بر آن سر انداخت و صورت پدر را می‌بوسيد و بر سر و صورت خود ميزد تا اينكه دهانش پر از خون شد» 🥀 پس پدرش را مخاطب قرار داده فرمود: 🥀 يا أبَتاهُ، مَنْ ذَاالَّذي خَضبكَ بِدِمائكَ 🥀 پدر جان، چه کسی صورت منوّرت را غرق خون ساخته؟! 🥀 يا أبتاهُ، منْ ذَا الَّذي قَطع و ريدَيْكَ 🥀 پدر جان، چه كسي رگهای گردنت را بريده است؟! 🥀 يا أبتاه، منْ ذا الَّذي أيْتمني علي صغر سِنّي 🥀 پدر جان، كدام ظالم مرا در كودكی يتيم كرده است؟! 🥀 يا أبتاهُ، منْ لِلْيَتيمة حتّي تَكْبُر 🥀 پدرجان، كی متكفّل يتيمه‌ات ميشود تا بزرگ شود؟! 🥀 يا أبتاهُ، منْ للنّساءِ الحاسرات 🥀 پدر جان، چه كسی به فرياد اين زنان ميرسد؟! 🥀 يا أبتاهُ، منْ للْأَرامِلِ المسْبيّاتِ 🥀 پدر جان، چه كسي دادرسی از اين زنان اسير می‌كند؟! 🥀 يا أبتاهُ، منْ للْعيونِ الْباكياتِ 🥀 پدر جان، چه كسی نظر مرحمتی به سوی اين چشمهای گريان می‌کند؟! 🥀 يا أبتاهُ، مَنْ لِلضّايعاتِ الْغريبات 🥀 پدرجان، كی متوجّه اين زنان غريب خواهد شد؟ 🥀 يا أبَتاهُ، مَنْ لَلشُّعورِ الْمَنْشورات 🥀 پدرجان، كي از برای اين گیسوانم پريشان خواهد بود؟! 🥀 يا أبتاهُ، منْ بَعْدكَ واخَيْبَتاهُ 🥀 پدر جان، بعد از تو داد از نا اميدی... 🥀 يا أبتاهُ، منْ بَعدكَ وا غُرْبَتاهُ 🥀 پدر جان، بعد از تو داد از غريبی و بی‌كسی... 🥀 يا أبتاهُ، لَيْتني كُنت لَك الْفِداء 🥀 پدر جان، كاش من فدای تو می‌شدم! 🥀 يا أبتاهُ، لَيْتني كَنت قَبل هذا الْيَومِ عمياءَ 🥀 پدر جان، كاش من پيش از اين روز كور شده بودم، و تو را به اين حال نمی‌ديدم! 🥀 يا أبتاهُ، لَيْتني وُسدتُ الثَّري و لا أري شَيبكَ مُخضَّباً بِالدّماء 🥀 پدر جان، كاش مرا در زير خاك پنهان كرده بودند و نمی‌ديدم كه محاسن مباركت به خون خضاب شده باشد. 🥀 آن معصومه نوحه می‌كرد و اشك می‌ريخت، تا آنكه نَفَس او به شماره افتاد و گريه راه گلويش را گرفت، مثل مرغ سركنده، گاهی سر را به طرف راست می‌نهاد و می‌بوسيد و بر سر ميزد، و زمانی به چپ می‌گذارد و می‌بوسيد... 🥀 پس آن نازدانه لب بر لب پدر نهاد، زمان طويلی از سخن افتاد و گريست. 🥀 «فَناديِ الرَّأسُ بِنْتَهُ، إليَّ إليَّ، هَلُمّي فَأنا لَك بِالانْتظار. فغُشيَ عليها غشْوةً لمْ تُفقْ بعدها، فحرَّ كوها فَإذا هيَ قدْ فارقتْ روحها الدُّنيا...» 🥀 آن رأس شريف دختر را صدا كرد كه به سوی من بيا، من منتظرت هستم، او غش كرد و ديگر به هوش نيامد، چون او را حركت دادند متوجّه شدند كه روح شريفش از بدن مفارقت كرده و به خدمت پدر شتافته است. 📕 انوارالشهاده، صفحه ۲۴۴. https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
Mohjat.NetRamazan 1403 Hadadian [Mohjat_Net] (2).mp3
زمان: حجم: 1.78M
برات اشکای چشام سر نمیاد دیگه حال خوش به نوکر نمیاد دست خالی اومدم در بزنم کاری جز روضه ازم بر نمیاد گریه میکنم برات گریه زیاد کی میگه گریه به مردا نمیاد مردمو زنونه گریه میکنم این همونیه که مادرت میخواد تویی محبوبم تویی سلطانم دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم جانم آقاجان من به فرمانم دوست دارم صدام کنی و من بگم جانم ای حسین جانم **** به خودم میگفتم عاشق نمیشم بی خیال عقل و منطق نمیشم ولی حالا حرفمو پس میگیرم دیگه اون ادم سابق نمیشم حرمت روزمو شب کرده حسین همه ی وجود من درده حسین کاش بذاری نوکرت مثل قدیم باز به آغوش تو برگرده حسین خیلی دلتنگم خیلی دلگیرم دوست دارم بیام حرم با مادر پیرم بنویس آقا توی تقدیرم دوست دارم بیام حرم با پدر پیرم ای حسین جانم 1403