دلـتـنـگـ حــرم
🖐🏻☺️•••! از دلخوشی های جهان عشق حسین مارا بس است..!
🖐🏻☺️•••!
از دلخوشی های جهان
عشق حسین مارا بس است..!
❣﷽❣
💔❣💔❣💔❣💔
❣💔❣💔❣
💔❣💔
❣
❤️#زمزمه_امام_حسین_ع❤️
❣هر جا دلت اسیر بلا شد بگو حسین
❣قلبٺ تهی زشوروصفا شد بگوحسین
❣نام حسین نسخه درمان دردهاسٺ
❣دردت اگر بہ ذکر دوا شد بگو حسین
❣خواهی اگر سعادت دنیا و آخرت
❣جایی بساط روضه بپا شدبگوحسین
❣در غصه ها و محنت عالم اگر دلت
❣خواهان لطف آل عبا شد بگو حسین
❣وقتیکهمرغروح تودرحبس سینهات
❣بیتاب وصل کرببلا شد بگو حسین
❣درشُکرِ پاسخیکه بهحاجات میدهند
❣وقتی زمشکلت گره وا شدبگوحسین
❣دیدارشهرعشق وجنونت گر آرزوست
❣نوبت بهبزم اشک وعزا شدبگوحسین
❣مشهد کنار پنجره فولاد با دخیل
❣قلبت اگر اسیر رضا شد بگو حسین
#سلام_امام_زمانم
مۍنـــویــسم زتـوڪہ
دار و نـدارم شـده اۍ
بـیقرارتـــ شدم و
صبـرو قــرارم شده اۍ
مـن ڪہ بیتاب توأم
اۍ همہ تاب وتبم
تو همہ دلخوشۍ
لیل ونهارم شده اۍ
السلام علیک یا ابا صالح المهدی
دلـتـنـگـ حــرم
"كالنُقطة أنت في آخر السّطر، لا شيء بعدك" مثل نقطهی آخر خط ؛ بعد از تو هیچی نیست . .
وحال به این نتیجه رسیده ام:
گله ای نیست،
من و فاصلهها همـزادیم
گاهی از دور،
تو را خوب ببینم کافیست
#حضرت_سكينه علیهاالسلام:
چون پدرم كشته شد، آن بدن نازنين را در آغوش گرفتم، حالت اغما و بیهوشى براى من روى داد در آن حال شنيدم پدرم میفرمود:
شيعتى ما اِن شربتم، ماءَ عَذب فاذكرونى
اِذ سمعتم بغريبٍ اَو شهيد فاندبونی...
📗 منتهى الآمال، شيخ عباس قمى، ج۲، ص۹۳۰؛ به نقل از مصباح کفعمی، ص۹۶۷.
🔸آیات شگفت🔸
تشنه بودم، خواستم لب وا کنم، آبی بنوشم
ناگهان کوه غمی احساس کردم روی دوشم
دیدم آشوبم، تلاطم دارد اشکم، در خروشم
میرسید از هر طرف فریاد جانکاهی به گوشم:
شیعتی ما إن شَرِبْتُم ماء عَذْبٍ فاذکرونی
راه را گم کرده بودم، آخر آیا میرسیدم؟
خسته و تنها در آن صحرا، چه غربتها که دیدم
هر غریبی را که دیدم، زیر لب آهی کشیدم
دشت ساکت بود، اما این صدا را میشنیدم:
اِذ سَمِعْتُم بِغَریبٍ اَوْ شَهیدٍ فَانْدُبُونی
آرزوها داشتم... راهی شدم تا در سپاهش...
کاش من هم میشدم از کشتگان یک نگاهش
آخر راه من و... او تازه بود آغاز راهش
راه او آغاز میشد از میان قتلگاهش...
لَیْتَکُم فی یَوْمِ عاشورا جمیعاً تَنْظُرونی
میزد آتش بر جهانی غربت بیانتهایش
کودک ششماهه هم میخواست تا گردد فدایش
ناگهان شد غرق خون با یک سهشعبه ربنایش
کاش آنجا آب میشد آب از هُرم صدایش:
كَيْفَ أَسْتَسْقی لِطِفْلی فَأَبَوْا أَنْ يَرْحَمُونی
بود آیات شگفتی از گلویی تشنه جاری
هر دلی بیتاب میشد با طنین سرخ قاری
دخترش راوی خون بود آن میان با بیقراری
میسرود این اشکها را تا بماند یادگاری:
وَ انا السّبط الّذی مِن غَیر جُرم قَتَلونی
دلـتـنـگـ حــرم
زِ دوري تو نمردم چه لاف مِهر زنم؟
كه خاك بر سر من باد و مهربانيِ من ..
Poyanfar - Ah Men AlFeragh (128).mp3
3.79M
عمق عشق
هیچگاه شناخته نمیشود
مگر در زمان فراق ..
حسین جانم