ای بدایت مَدحت، «هل اتی علَی الانسان»
بی تو در خلل خلقت، با تو بی بدل، انسان
عزمِ خیبری بنما، کاه میشود کیهان
کامِ شکّری بگشا، کندویِ عسل: انسان
مادرت که از کعبه، میرسید، میدیدم
یک فرشته میآید، شاد و در بغل: «انسان»
بر جهاز اُشترها ایستادی و گویی
فتح کرده عالم را آنسوی قُلل: انسان
ناز میکند تاریخ بر جهان که او دیده است
روی دوش پیغمبر بشکند هُبل: انسان
تیغ حیدری بردار تا جدا شود از هم
این سوی جَمَل: شیطان، آنسوی جمل: انسان
عاشق تو امّتها، زایر تو ملتها
جز به تو نخواهد کرد فخر بر ملل: انسان
جُملهجمله نو کردی آیهی بلاغت را
گاه میکند اعجاز با همین جُمل: انسان
مدح تو میسّر نیست جز به «لافتی گفتن»
ای نهایت وصفت «هل اتی علی الانسان...»
#امام_علی
#دکتر_محمد_مرادی
🟢@yahyaei_m
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نرسد اگر به «علی» کسی، به کجا رود؟ به کجا رسد؟
#یا_علی
🟢@yahyaei_m
موی من مانند یال اسب مغرورم سپید
روزگار من شبیــه کتـــری چوپــان سیــــاه
#حامد_عسکری
🟢@yahyaei_m
گویی ناف آدمیزاد را با «نسیان» و «عصیان» بریدهاند.
آه. گفتم نسیان...
درد دل میکردم. آتش و آویشنم یخ کرد...
🔻متن کامل در پست بعد🔻
مطمئن نیستم؛ لکن یحتمل آن روز که جناب عزرائیل فرود آمده و با غضب مشتی خاک از زمین برداشت تا خمیر مایهی قامت بنیبشر را به محضر ذات اقدس اله ببرد، دل و دماغ دشت و دمن را نداشته و رسیده-نرسیده چنگی به قلهی کوهها زده و فیالفور به عرش الهی برگشته است. غیر از این باشد که آدمیزاد نباید این همه مجنون کوه و کمر میشد و مفتون قاف و قلهها!
میگویم شاید اصلاً سِرّ این سر گذاشتن آدمی به شانهی کوه در اوقات تشویش و دلتنگی هم همین است. سَلَّمنا! روح ما بالاییست و هی سرک به مُلکِ ملکوت میکشد. ما به اصل خویشتن برمیگردیم و «انّا الیه راجعون» در شأن همهی ابناء بشر است. لکن با همین قاعده «تن» هم به «وطن»ش رجوع میکند. این است که تا گیری به روز و روزگارمان میافتد هوای سنگ و صخره میزند به سرمان و فایز به لب و شروهخوان، راهی کوه و کمر میشویم.
بنیبشر نقطهی پرگار جمعیت هم که باشد باز «تنها»ست؛ چه آنکه جمع، فقط اجتماع «تن»های آدمیان است.
ما، یک مشت پرندهی پراکندهایم که میرویم و نمیرسیم. درست شبیه پرندههای «کوکو» که عمریست پرسشکنان گمشدهای را میجویند و نمییابند.
کوه آسودگاه درد و رنجهای آدمیست؛ و الا که ما در دور این عالم به مقصد و مقصود نمیرسیم.
گهگاه میرویم. زیر سایهی بنکی پیر مینشینیم. هیمهای در آتش میاندازیم. چای و آویشن دم میکنیم. دست حسرت به زانو میزنیم. و فایزی به گَردهی پولاد اسماعیلی میخوانیم:
«اگــر آهـی کشــم افلاک سوزد
در و دشت و بیابان پاک سوزد»
و دلمان که سبک شد برمیگردیم. و پاک فراموشمان میشود که ما اهل و اهلی این جهان نیستیم. چه میشود کرد؟! آدمیم دیگر. و گویی ناف آدمیزاد را با «نسیان» و «عصیان» بریدهاند.
آه. گفتم نسیان...
درد دل میکردم. آتش و آویشنم یخ کرد...
#مصعب_یحیایی
#کوهنوشت
عضو شوید:
(کمی کافر.../ شعر و گاهنوشتهای مصعب یحیایی)
🟢@yahyaei_m
هدایت شده از وحید یامین پور
مسئولین جمهوری اسلامی هنوز هم شهید میشوند؛ نه فقط سردارها و سربازهایش... جمهوری اسلامی همهجایش خط مقدم است. بدترین و کثیفترین موجودات عالم از ما متنفرند؛ از صهیونیستها تا منافقین تا فحشاطلبان... هروقت اسلحه داشتند با تیر، اگر تیرشان نرسید، با توییتر.
➕️ @Yaminpour
در قطــــعِ نخــــــلِ ســــــرکــشِ بـــــاغِ حیــــاتِ مــــا
چون ارّهای دو سر، نفَس اندر کشاکش است
#فیضالاسلام
🔴@yahyaei_m
هدایت شده از علیرضا پناهیان
✊🏼 بگذارید شاهنامه روی شما اثر بگذارد و روح شجاعت و حماسه را در شما تقویت کند
#فردوسی
@Panahian_ir
«کمــی کــافــر...»
چند سال پشت در جلسه شاهنامهخوانی و نقالی بودم. مربی، آخر جلسه گفت: «بچهها جلسه بعدی هم بیاید که خیلی نایسِ»!
. سیمرغ بزنه تو کمرت. شاهنامه نایسِ؟!
😄
🟢@yahyaei_m