#مال_حرام 🐾
⚜صاحب #منتخب التواریخ می نویسد:⚜
در کربلا عطاری که مشهور به تقوا بود مریض می شود و مرضش طولانی می گردد یک نفر از دوستان به عیادتش می رود و می بیند از #وسائل_زندگی و خانه چیزی برایش نمانده، حصیری زیر پایش و متکائی زیر سرش هست، این آقای #تاجر به چنین روزی افتاده است! پسرش وارد شد گفت:🤔
پدر برای نسخه امروز #پول-نیست تا دوا بخرم، متکای زیر سرش را به او داد و گفت: این را هم ببر و بفروش ببینم راحت می شوم یا نه؟
دوست عیادت کننده پرسید مطلب چیست؟ گفت: من در کربلا #نمایندگی فروش آبلمیوی شیراز داشتم، آبلیمو وارد می کردم به #مبلغ_گزاف می فروختم، ناگهان در کربلا تب حصبه عمومی شد و طبیبها مداوای عام کردند که آبلیمو نافع است، روز اول کاری نکردم، از فردا به خودم گفتم چرا آبلیمو را ارزان بفروشم حالا که خریدار فراوان دارد، #دوبرابر و بعد چند برابر کردم، مردم بیچاره هم ناچار می خریدند بعد دیدم آبلیمو دارد کم می شود و هر چه گران می کنم می خرند ولی تمام می شود، شروع کردم آب در آبلیمو کردن و سپس آبلیموی مصنوعی و تقلبی درست کردم، #مال_فراوانی به دست آوردم، لیکن چندی بعد بستری شدم، در اثر این بیماری آنچه پول آبلیمو به دست آوردم دادم تا امروز که دیدی #همین_متکا باقی مانده بود این را نیز دادم ببینم راحت می شوم یا نه؟
🌷 فاعتبروا یا اولی الابصار(1).🌷
1-قلب قرآن، 176🌸
این داستان این روز ها چقدر اشناست
#احتکار✨
#گرانفروشی✨
#منتظرپاسخ_خدا_باشند✨
✅🌷 @yamahdi313z 🌷✅.
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
🔰 #داستانی واقعی و تکان دهنده از یک پزشک ( #تلنگر )
🔻از مکافات عمل غافل مشو🔻
🔷توی بیمارستان فیروز آبادی دستیار دکتر مظفری بودم.
🔶روزی از روزها دکتر مظفری ناغافل صدایم کرد اتاق عمل و پیرمردی را نشان دادن که باید پایش را بعلت عفونت می بریدیم.
🔘دکتر گفت که اینبار من نظارت می کنم و شما عمل می کنید...
به مچ پای بیمار اشاره کردم که یعنی از اینجا قطع کنم و دکتر گفت: برو بالاتر!
بالای مچ را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!
بالای زانو را نشان دادم و دکتر گفت برو بالاتر!!!
تا اینکه وقتی به بالای ران رسیدم دکتر گفت که از اینجا ببر...
عفونت از این جا بالاتر نرفته!
🛑لحن و عبارت «برو بالاتر» خاطره بسیار تلخی را در من زنده می كرد خیلی تلخ.
دوران کودکی همزمان با اشغال ایران توسط متفقین در محله پامنار زندگی می کردیم.
#قحطی شده بود و گندم #نایاب بود و نانوایی ها تعطیل.
مردم ایران و تهران بشدت عذاب و گرسنگی می کشیدند که داستانش را همه میدانند.
♻️عده ای هم بودند که به هر قیمتی بود ارزاق شان را تهیه می کردند و عده ای از خدا بی خبر هم بودند که با #احتکار از گرسنگی مردم سودجویی می کردند.
شبی پدرم دستم را گرفت تا در خانه همسایه مان که دلال بود و گندم و جو می فروخت برویم و کمی از او گندم یا جو بخریم تا از گرسنگی نمیریم.
پدرم هر قیمتی که میگفت همسایه دلال ما با لحن خاصی می گفت: برو بالاتر... برو بالاتر... !!!
🔰بعد از به هوش آمدن پیرمرد برای دیدنش رفتم.
چقدر آشنا بود...
وقتی از حال و روزش پرسیدم گفت: بچه پامنار بودم...
گندم و جو میفروختم...
خیلی سال پیش...
قبل از اینکه در شاه عبدالعظیم ساکن بشم...
🔘دیگر تحمل بقیه صحبتهایش را نداشتم.
خود را به حیاط بیمارستان رساندم.
من باور داشتم که «از مکافات عمل غافل مشو، گندم از گندم بروید جو ز جو»؛
اما به هیچ وجه انتظار نداشتم که چنین مکافاتی را به چشمم ببینم.
♦️دکتر مرتضی عبدالوهابی
🔻 وای بر 🔻
#احتکارکنندگان_گران_فروشان_دزدان
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2