🔸 یه روز یه خانم مثل هر روز بعد ازکلی آرایش کنار آینه ،پوشش نامناسب راهی خیابونای شهرشد. همینطوری که داشت می رفت وسط متلک های جوونا یه صدایی توجهش را جلب کرد:خواهرم حجابت
خواهرم بخاطر خدا حجابت رو رعایت کن
نگاه کرد،دید یه جوون ریشوئه
ازهمونا که متنفر بود ازشون با یه پیرهن روی شلوار
به دوستش گفت باید حال اینو بگیرم،وگرنه خوابم نمیبره. تصمیم گرفت مسیرش و به سمت اون آقا کج کنه ویه چیزی بگه دلش خنک شه
🔹 وقتی مقابل پسر رسیدچشماشو تا آخر باز کرد و دندوناشو روی هم فشار داد وگفت تو اگه راست میگی چشمای خودتو درویش کن با اون ریشای مسخره ات، بعدشم با دوستش زدن زیر خنده و رفتن ، پسر سرشو رو به آسمون بلند کردو گفت: خدایا این کم رو ازمن قبول کن
🔸 پسره از ماشین پیاده شد و چند قدمی کنار دختر قدم زدو به یک بار حمله کردو به زور اورا به سمت ماشینش کشید. دختر شروع کرد به داد و فریاد، اما اینار کسی جلو نیومد، اینبار با صدای بلند التماس کرد، اماهمه تماشاچی بودن ، هیچکس ازاونایی که تو خیابون بهش متلک می انداختن وزیباییشو ستایش می کردن 'حاضر نبودن جونشو به خطر بندازن
🔹 دیگه داشت نا امید می شد دید یه جوون به سمتشون میدوه و فریاد میزنه، آهای بی غیرت ولش کن، مگه خودت ناموس نداری ، وقتی بهشون رسید ،سرشو انداخت پایین و گفت خواهرم شما برو.و یه تنه مقابل دزدای ناموس ایستاد
🔸 دختر درحالی که هنوز شوکه بود و دست وپاش می لرزید یکدفعه با صدای هیاهو به خودش اومد و دید جوون ریشو از همونا که پیرهن روی شلوار میندازن و ازهمونا که ب نظرش افراطی بودن افتاده روی زمین و تمام بدنش غرق به خون و ناخوادآگاه یاد دیروز افتاد
وقتی خواستن به زور سوارش کنن همون کسی ازجونش گذشت که توی خیابون بهش گفت:خواهرم حجابت!
✅ شهید امر به معروف علی خلیلی
شادی روحش
#صلوات
@yamahdi313z
@yamahdi313z💐🕊
☑️یادمان نرود☑️
💦حسین ع💦
امام زمانی بود
که یاری نشد❗
امام هر زمان یار میخواهد! نه پندار!
در بهمن ٥٧ با خدا عهد ولایتپذیری بستیم... بدانیم☝
اگر عهد خود را بشکنیم، سیلی سختی خواهیم خورد؛ سختتر از بنیاسرائیل!
پس...👇
امام زمانمان و نایبشان را دریابیم🌹
و در ذهنمان حک کنیم: چراغ هدایت مهدویون در ایام فتنههای آخرالزمانی، نماز اول وقت و امر ولیست.
ا👇👇👇👇ا
جان زهرا س...
امام زمانمان را دریابیـــــــم🌹🌹
امام زمان! میدانیم که قلب نازنینتان امروز در فشار است. کاری جز صدقه و دعا از دستمان برنمیآید و اینکه از صمیم قلب عرض کنیم: روی ما حساب کنید آقا...لبیک یا مهدی...
🌹یا لثارات الحسین💦
@yamahdi313z
آیت الله مجتـهدے تـهرانے(ره):
شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی
هر لحظه به دام دگری پا بستی
گفت شیخا هر آنچه گویی هستم
آیا تو چنان که می نمایی هستی؟
خلاصه معمولی باش
کاری نکن مردم فکر کنند که سیم تو وصل است و به عالم آخرت وصل هستی
اگر یه ذره ظاهر از باطن بهتر باشد کار خراب است.
.
رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: آنچه از خشوع بدن، بر آنچه در دل است بیشتر باشد ، آن در نزد ما منافق است.
@yamahdi313z💐🌺
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘
🌺☘🌺
☘🌺
🌺
#یک_داستان_یک_پند
✍️ عارف سخنوری، با یک قاری قرآن در مجلسی وارد شدند. قاری قرآن شروع به تعریف از اخلاق و علم، دوست سخنورش کرد و همگان مشتاق شنیدن سخنان مرد سخنور بودند.
وقتی وارد مسجد شدند ، در جلسه، قرآن تلاوت می کردند. سخنور تا رسید قرآن دادند تا بخواند، و یک کلمه را اشتباه خواند و مصحح بدون رودربایستی و بلند غلط او را گرفت.
نوبت تلاوت به قاری رسید، قاری دو کلمه را سقط کرد و نخواند و بلند مورد ایراد واقع شد. سخنور سخنرانی کرد و مجلس تمام شد. وقتی با دوست قاری اش از مجلس بیرون آمدند، سوال کرد، چرا دو کلمه را به عمد، سقط کردی و انداختی؟ طوری که کسی از تو ایراد گرفت که یک صدم تو قرآن وارد نبود؟
قاری گفت: تو استاد منی و استاد سخن ، وقتی تو یک غلط خواندی من باید دو غلط می خواندم تا مردم باور کنند این صفحه تلاوتش دشوار بود و وجهه ظاهری تو حفظ شود تا مردم به سخنانی که از تو می خواستند بشنوند ،تردید بر علم تو نداشته باشند. از تو می خواستند مطلبی یاد بگیرند اما من جز صوت خوش چیزی نداشتم به آنها بدهم.
سخنور دست دوست قاری اش را بوسید و گفت تو استاد اخلاق منی . چون وقتی که تو قرآن می خواندی شیطان در دل من نفوذ کرد و آرزو می کردم غلط بخوانی تا آبروی من به من برگردد. چیزی که شیطان در دل من گذاشته بود رحمان در دل تو نهاد.
•┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈•
@yamahdi313z🌺🌺
•┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈•
🌸@yamahdi313z🌸
سر جدا شده ی شهیدی که پنج دقیقه #یا_حسین میگفت ...
🔹درجاده بصره_خرمشهر وقتی که #شهید #علی_اکبر_دهقان به شهادت رسید ،
🔹ایشون همان طور که میدوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش جداشد ...
🔹در همان حال که تنش داشت میدوید سرش روی زمین می غلتید ...
🔅سر این شهید بزرگوار حدود پنج دقیقه فریاد یا حسین یا حسین سر میداد ... همه داشتند گریه میکردند ...
🔹چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش رو برداشتند نوشته بود :
🔅خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده ، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم .
خدایا شنیده ام که سر امام حسین را از پشت بریده اند ؛ من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشه ...
خدایا شنیده ام سر امام حسین علیه السلام بالای نیزه قرآن خونده ؛ من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دونم ولی به امام حسین علیه السلام خیلی عشق دارم ...
🔺دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده ام به ذکر یا حسین یا حسین باشه .
💠 شهید_علی اڪبر دهقان
📚نقل از ڪتاب روایت مقدس، ص300
@yamahdi313z💐👈
🌹🌷
من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم
از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم!
همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس
من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم!
رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند
من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم!
همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن
از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم!
سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست
من از بی مهری این ابرهای تار میترسم!
تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم
از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم!
طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است
از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم!
شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد
من از بیماری آن دیده خونبار میترسم!
به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من
مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم!
دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن
که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم!
هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم
ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم
@yamahdi313z🕊◀️
⭕️علی فروشی نکنیم!!
روزی حضـرت "علی"(ع) نزد اصحاب خود فرمودند:
من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند.
اصحاب پرسیدند چطور ؟
مولا فرمودند:
آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند.
ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود:
شما دو توهین به من کردید;
اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ،
دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟
شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟
تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم.
آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست.
مولا گریه می کردند و می فرمودند:
به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند .
مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان "علی" فروشی نکنیم...!!!
🌺🌺👇👇👇👇🌺🌺
@yamahdi313z
🌼🌼🌼
🌼🌼
🌼
🌷 #شوهرت_را_شرمنده_نکن 🌷
❣- فاطمه جان! آيا غذايی داری تا از گرسنگی بيرون آيم؟
❣-دو روز است كه در منزل غذای كافی نداريم آنچه بود به شما و فرزندانم حسن و حسين دادم و خود از غذای اندك موجود استفاده نكردم.
💚- فاطمه جان ! چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال تهيه غذا بروم؟
حضرت زهرای اطهر، نگاه نجيبش را بر زمين انداخت و فرمود:
يا ابا الحسن ! اني لا ستحيي من الهي ان اكلف نفسك ما لا تقدر عليه
🌺ای اباالحسن! من از خدايم شرم دارم كه از تو چيزی درخواست نمايم كه مقدورت نباشد.
💚و اينگونه خانه علی و زهرا، عليرغم وجود همه مشكلات و سختيها و مصائب كه در زندگی مشترك علی علیه السلام و زهرا سلام الله علیها بيش از هر خانه ديگر وجود داشت، کانون محبت و مودت و رحمت می شود.
💖آری اين خانه، خانه ای است كه از مظاهر رفاه مادی در آن هيچ يافت نمی كنی و ليكن همجواری با همسر و شريك زندگی را مايه آرامش می يابی.
⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜
@yamahdi313z
🍂🍁خرمشهر ها در پیش است....
🌻دیده بان هوشیار انقلاب🍃🍃
🔆
جوانان عزیز! آینـــده برای شماست؛
🔆
شـمایید که بایــد این تاریــخ را
🔆
با عزتــــش نگه دارید،
🔆
خرمشهـــرها در پیش است؛
🔆
نه در میــدان جنگ نظامی،
🔆
در میدانی که از جنـــگ نظامی
🔆
سختتــر است؛
🔆
البته ویـــرانیهای جنگ نظامی را ندارد،
🔆
بالعــکس آبادانی به دنبال دارد
🔆
اما سختیاش بیشتر است....
🔆
امروز روشنگری لازم است،
🔆
سعی کنید ذهــــــنها را
🔆
به اعماق حقایق و مسائل برسانید
🔆
تبیین را اســـاس کار بدانید...
🔆
۹۵/۳/۳ دانشگاه افســــری
🔆
امام حسین علیه السلام
🔆🔆🔆🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅
@yamahdi313z
✅ بشارت نزدیکی ظهور ✅
#بشارت_نزدیکی_ظهور
🔴🔴 بشارت عجیب امام خمینی (ره ) پیرامون نزدیکی ظهور امام عصر (عج )🔴🔴
🔴 امام خمینی (ره): بعد از من كسی خواهد آمد كه پرچم را بدست صاحب اصلی اش خواهد داد.🔴
❤️ امام خمینی و شهید عراقی :
خدا رحمت كند شهيد عراقی و يكي از شخصيتهای سياسی خوب امروز كه متأسفانه نمی توانم اسم ببرم. ميگويند وقتی امام در ابتداي نهضت اولين اعلاميه سياسي خود را داد (خوب ما در حد فهم خودمان درک ميكرديم), با شهيد عراقی رفتيم خدمت امام ، شهيد عراقی با همان خلوصي كه داشت گفت حاج آقا واقعاً خيلي خوب مي شد اگر اين چيزی كه شما ميگوييد اتفاق بيافتد و وضع مردم خوب می شود.
امام با بي اعتنايی فرمود بله وضع مردم هم انشاالله خوب می شود، ولی ما مأمور به انجام چنين كاری نيستيم .
آقای عراقی هم آدم سمج ، گفت آقا چی گفتيد ؟
امام فرمود ما براي مأموريت ديگری آمديم.
آقاي عراقي گفت براي چه مأموريتی آمده ايد؟
امام فرمود براي سه مأموريت :
🔴 اول: سرنگون كردن حكومت پهلوی
🔴 دوم: استقرار نظام جمهوری اسلامی
🔴 سوم :دادن پرچم حكومت اسلامي به دست صاحب اصلی اش
❤️ حوادث روزگار و فاصله زماني از حافظه ما برد، رفتيم داخل مبارزات و خيلي ها كشته شدند و انقلاب پيروز شد . شهيد عراقي هم با زبان روزه توسط سيد مهدي هاشمی به شهادت رسيد، ما به يكباره ديديم دو تا از وعده های امام محقق شد .
يك وقتي در جمع بعضي از مسئولين نظام از جمله حضرت آيت الله ری شهری گفتم شهيد عراقي و بنده شاهد چنين حرفي از امام بوديم . حالا دو مورد آن اتفاق افتاده ، سومين آن يعني چی ؟
بحث شد كه با دست امام ميرسد به دست صاحب اصلي ، يا شخص ديگری ؟
يكي از همان جمع كه حالا اسم نمی برم و شما می شناسيد و آدم بزرگواری است ، گفت من ميروم و از امام مي پرسم . بعد رفتند و اينقدر از امام اصرار كردند كه آقای عراقی همچنين چيزي از شما شنيده ، آيا درست است ؟
امام فرمودند بله درست است .
گفتند دو تا از آنها محقق شده سومي چی ؟
امام گفتند سومی هم خدا انشاءالله مي خواهد و ميشود .( خيلي امام پرهيز داشت)
اصرار كردم گفتم شما هستيد كه اين پرچم را به دست صاحبش مي دهيد ؟ يا شخص ديگر ؟ بعد از اصرار من ،
امام فرمودند : نه من نيستم🌺 بعد از من كسي خواهد آمد كه پرچم را به دست صاحب اصلي اش خواهد داد🌺
حالا ما داريم اين مطلب را الان مي شنويم ، ولي اين آقاياني كه بعضي هايشان اين همه آتش مي سوزانند ، آن زمان داغ داغ تنوري اين مطالب را شنيده اند ، نمي دانند .
✅ بشارتهای نزدیکی ظهور ادامه دارد....✅
🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
@yamahdi313z💐🌹
✨خداوندا!
اگر در کار تو چون و چرا کردم؛
خطا کردم!
وگر در نا امیدی تکیه بر جز کبریا کردم؛
خطا کردم!
اگر جز بر تو، دل بستم به لذت های این دنیا؛
حلالم کن!
وگر دل را به عشق نازنینان مبتلا کردم؛
خطا کردم!
اگر اسمی به جز اسم تو آمد بر زبانم؛
من پشیمانم!
وگر در نیک روزی، غفلت از شکر و دعا کردم؛
خطا كردم.
اگر لغزیده گاهی ذره ای، پایم؛
ببخشایم!
وگر از فرش زیرم اندکی پا را فرا کردم؛
خطا کردم!
من آن روزی که گفتم عشق را دیدم؛
نفهمیدم!
که عشق اول وآخر تویی عشق آفرینا!
من خطا کردم!،
@yamahdi313z
@yamahdi313z💐🌺
#متن_مذهبی_بسیار_عالی؛
مردی با پدرش در سفر بود که «پدرش از دنیا»
رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید:
«چه کسی بر مردههای شمــا نماز میخواند؟»
چوپان گفت ما شخص خاصی را برای این کار
نداریم، خودم نمازِ آنها را میخوانم
مرد گفت خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان
@yamahdi313z💐🌺
چوپان مقابل جنازه ایستــاد و چند جمله
زمزمه
کرد و گفت: نمازش تمام شد! مرد تعجب
کرد و گفت: این چه نمازی بود؟! و چوپان گفت:
بهتر از این بلد نبودم! مرد از روی ناچاری، پدر
را دفن کرد و رفت. شب هنگام در عالمِ رویا
پدرش را دید که روزگارِ خوبی دارد! و از پدرش
پرسید چه شده که اینگونه راحت و آسودهای؟!
پدرش گفت: هرچه دارم از دعای آن
چوپان دارم! مرد فردا آن روز ،به سراغِ چوپان
رفت و "از او خواست تا بگوید" در کنـارِ جنازه
پدرش چه دعایی خوانده؟ چوپان گفت:
وقتی «کنار جنازه آمدم» و ارتباطی میان منو
خداوند برقرار شد با خدا گفتم: خدایا اگر این
مرد امشب مهمانِ من بود یک گوسفند
"برایش زمین میزدم" حالا که این مرد امشب
مهمان توست ببینم با او چگونه رفتار میکنی!
به نامِ خدای آن چوپان
گاهی دعای یک دلِ "صاف" از صد نمازِ یک
دلِ پرآشوب بهتر است...
@yamahdi313z💐🌺
💎شخص ساده لوحي مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودي روزي رسان است.
به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدي برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد.
به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد.
هرچه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكي براي شام كرد و چشم به راه ماند.
چند ساعتي از شب گذشته درويشي وارد مسجد شد و در پاي ستوني نشست و شمعي روشن كرد و...
از «دوپله» خود قدري خورش و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن.
مردك كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزي كرده بود و در تاريكي و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود
ديد درويش نيمي از غذا را خورد و عنقريب باقيش را هم مي خورد بي اختيار سرفه اي كرد. درويش كه صداي سرفه را شنيد گفت:
«هركه هستي بفرما پيش» مرد بينوا كه از گرسنگي داشت مي لرزيد پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد
وقتي سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد. درويش به آن مرد گفت:
«فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودي من از كجا مي دانستم كه تو اينجايي تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزي خودت برسي؟
شكي نيست كه خدا روزي رسان است اما يك سرفه ای هم بايد کرد!
@yamahdi313z
#شعر
*شعری از زبان حال امام زمان علیه السلام :*😔
*خانه ی تک تک تان را زده ام درب ولی*
*اثر از یاری ما در دلتان نیست که نیست*
*انتظارم ز شما بیشتر است از دگران*
*یک دعای فرجی بر لبتان نیست که نیست*
*اگر هم هست فقط لقلقه ای باشد و لیک*
*گریه بر غربت ما در شبتان نیست که نیست*
*به کجا روی ز سویم بکشیدید افسوس*
*یک نفر مرد عمل در صفتان نیست که نیست*
*تا دعایی ز برایم نکنید از ته قلب*
*صبح امید و ظهور در کفتان نیست که نیست*
🌸اللَّـهُمَّ عجل لولیک الفرج🌸🍃
@yamahdi313z🕊💐
🔴 اُف بر این منطق تا قیامت....
🔻آن چنان که مشهور است:
وقتی از مدینه خارج می شد عبدالله ابن عمر، که آدم مقدس مآبی بود نزدیک آمد، افسار اسبش را گرفت و گفت:
ای پسر رسول خدا! شهر جدت را ترک مکن و در خانه ات بنشین و بر یزید قیام نکن. تو در حجاز و یمن و عراق شیعیان بسیاری داری، کرسی درس و فتوا بگذار و محاسنت را به خون آغشته نساز...
حضرت فقط یک جمله پاسخش داد:
اف لهذا الکلام ابدا
تف به این منطق تا قیامت!
::::::::
▪️چقدر این نقل بر من اثر میگذارد و پیش از این مقدمه ی چند مطلبم نیز بوده...
همیشه تاریخ، پیش از هر نبردی، یک عبد الله بن عمر سر و کله اش پیدا میشود که بزدلی و انفعالش را پشت ژست عقلانیت پنهان کرده و در صدد است تا ریش سفیدی کند و با پند های اخلاقی و توصیه های خیرخواهانه و حرف های خوب و هشدارهای ایمنی، پیش از بزنگاه و کشاکش، انسان را منصرف و سر به راه کند...
تامظلوم را به شرایط موجود قانع کند، اگر نه،لااقل او را بفرستد به یک راه دراز و بی انتها و کم ریسک و آبرومندانه که هیچ گاه گذرش به کربلا نخورد...
#مرگ_بر_امریکا
#مرک_بر_اسرائیل
@yamahdi313z
هدایت شده از rz_313
🔴ای پدر زیبایم یا صاحب الزمان (علیه السلام)
🌷تقصیر شما نیست ...
🌷که تصویر شما نیست....
😔من آینه ای پر شده از
گرد و غبارم ... !
@yamahdi313z
هدایت شده از rz_313
🌹
شب میلاد زهرای بتول است
ز یُمن او دعا امشب قبول است
شب فیض و شب قرآن، شب نور
شب اعطای کوثر بر رسول است
میلاد حضرت فاطمه(س) و روز مادر و روز زن مبارک باد💐
@yamahdi313z
⭐امامم مهدی(عج)⭐🕊🕊
#دلنوشته
✨ مولای من!!
یوسف زیبای زهرا!!!
شنیده ام از ما دلتنگ ترے براے آمدنت..
شنیده ام دل نگرانِ مایے..
شنیده ام گریہ مے کنے براے ما..
کے تمام مے شود..
غروب هایے ک "دلِ" ما "گیرِ" دلتنگے ات است آقا؟؟ تسبیحی بافته ام،
نه از سنگـــــــ....
نه از چوبــــــــ....
نه از مرواریــــــــد...
من
بلور اشکـــــــهایم
را به نخ کشیده ام..
تا برای ظهورتـــــــان دعا کنم.
🌷به اميد ظهورش صلوات🌷
🌸 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ.🌸
🕊#اللهم_عجل_لولیک_الفرج 🕊
@yamahdi313z
پادشاهی را وزیری عاقل بود از وزارت دست برداشت
پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟
گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدامشغول شده است
پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟
☝️گفت از پنج سبب:
اول آنکه تو نشسته میبودی و من به حضور تو ایستاده میماندم اکنون بندگی خدایی میکنم که مرا دروقت نماز هم ، حکم به نشستن میکند
دوم آنکه طعام میخوردی و من نگاه میکردم اکنون رزاقی پیدا کردهام که اونمی خورد و مرا میخوراند
سوم آنکه توخواب میکردی و من پاسبانی میکردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمیخوابد و مرا پاسبانی میکند
چهارم آنکه میترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید
پنجم آنکه میترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که گناهی کنم توبه ام را بپذیرد
@yamahdi313z
💠خراب کردن خانه شیخ حسینعلی راشد(واعظ مشهور)
🍃در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد
🍃 به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود
🍃هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!»
🍃بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند
راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟
🍃 گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است!
✨من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم✨
🍃بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت:
☀️«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...»
@yamahdi313z
چه انتـظــار عجیبـــی..
نه کوششــی نه دعایــی..
نه جنبشــی نه بکـایـــی..
نه پرسشــی که کجــــایی
فقط نشســتـه ایم و گوییــم...
"خـدا کـنـد کـه بیـایـی"
#اللهم_عجل_لولیڪ_الفرج
@yamahdi313z