eitaa logo
پیش به سوی ظهور
9.5هزار دنبال‌کننده
2.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
5 فایل
🌺اللهم عجل الولیک الفرج🌺 #‌مذهبی_‌فرهنگی_‌بصیرتی ارتباط بامدیر ✅انتقاد_‌پیشنهاد ✅ارسال مطالب ✅تبادل @reza133z تاریخ تأسیس کانال۹۶/۱۰/۲۲ کانال دوم ما ( #بصیرت_بیداری ) حتما عضو شوید { @basirat21 }
مشاهده در ایتا
دانلود
@yamahdi313z💐🕊 ☑️یادمان نرود☑️ 💦حسین ع💦 امام زمانی بود که یاری نشد❗ امام هر زمان یار می‌خواهد! نه پندار! در بهمن ٥٧ با خدا عهد ولایت‌پذیری بستیم... بدانیم☝ اگر عهد خود را بشکنیم، سیلی سختی خواهیم خورد؛ سخت‌تر از بنی‌اسرائیل! پس...👇 امام زمانمان و نایبشان را دریابیم🌹 و در ذهنمان حک کنیم: چراغ هدایت مهدویون در ایام فتنه‌های آخرالزمانی، نماز اول وقت و امر ولیست. ا👇👇👇👇ا جان زهرا س... امام زمانمان را دریابیـــــــم🌹🌹 امام زمان! می‌دانیم که قلب نازنین‌تان امروز در فشار است. کاری جز صدقه و دعا از دستمان برنمی‌آید و این‌که از صمیم قلب عرض کنیم: روی ما حساب کنید آقا...لبیک یا مهدی... 🌹یا لثارات الحسین💦 @yamahdi313z
آیت الله مجتـهدے تـهرانے(ره): شیخی به زنی فاحشه گفتا مستی هر لحظه به دام دگری پا بستی گفت شیخا هر آنچه گویی هستم آیا تو چنان که می نمایی هستی؟ خلاصه معمولی باش کاری نکن مردم فکر کنند که سیم تو وصل است و به عالم آخرت وصل هستی اگر یه ذره ظاهر از باطن بهتر باشد کار خراب است. . رسول اکرم صلی الله علیه وآله و سلم فرمودند: آنچه از خشوع بدن، بر آنچه در دل است بیشتر باشد ، آن در نزد ما منافق است. @yamahdi313z💐🌺
☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘🌺☘ 🌺☘🌺 ☘🌺 🌺 ✍️ عارف سخنوری، با یک قاری قرآن در مجلسی وارد شدند. قاری قرآن شروع به تعریف از اخلاق و علم، دوست سخنورش کرد و همگان مشتاق شنیدن سخنان مرد سخنور بودند. وقتی وارد مسجد شدند ، در جلسه، قرآن تلاوت می کردند. سخنور تا رسید قرآن دادند تا بخواند، و یک کلمه را اشتباه خواند و مصحح بدون رودربایستی و بلند غلط او را گرفت. نوبت تلاوت به قاری رسید، قاری دو کلمه را سقط کرد و نخواند و بلند مورد ایراد واقع شد. سخنور سخنرانی کرد و مجلس تمام شد. وقتی با دوست قاری اش از مجلس بیرون آمدند، سوال کرد، چرا دو کلمه را به عمد، سقط کردی و انداختی؟ طوری که کسی از تو ایراد گرفت که یک صدم تو قرآن وارد نبود؟ قاری گفت: تو استاد منی و استاد سخن ، وقتی تو یک غلط خواندی من باید دو غلط می خواندم تا مردم باور کنند این صفحه تلاوتش دشوار بود و وجهه ظاهری تو حفظ شود تا مردم به سخنانی که از تو می خواستند بشنوند ،تردید بر علم تو نداشته باشند. از تو می خواستند مطلبی یاد بگیرند اما من جز صوت خوش چیزی نداشتم به آنها بدهم. سخنور دست دوست قاری اش را بوسید و گفت تو استاد اخلاق منی . چون وقتی که تو قرآن می خواندی شیطان در دل من نفوذ کرد و آرزو می کردم غلط بخوانی تا آبروی من به من برگردد. چیزی که شیطان در دل من گذاشته بود رحمان در دل تو نهاد. •┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈• @yamahdi313z🌺🌺 •┈┈••✾•🍃🌼🍃•✾••┈┈•
🌸@yamahdi313z🌸 سر جدا شده ی شهیدی که پنج دقیقه میگفت ... 🔹درجاده بصره_خرمشهر وقتی که به شهادت رسید ، 🔹ایشون همان طور که میدوید از پشت از ناحیه سر مورد اصابت قرار گرفت و سرش جداشد ... 🔹در همان حال که تنش داشت میدوید سرش روی زمین می غلتید ... 🔅سر این شهید بزرگوار حدود پنج دقیقه فریاد یا حسین یا حسین سر میداد ... همه داشتند گریه میکردند ... 🔹چند دقیقه بعد از توی کوله پشتی اش وصیتنامه اش رو برداشتند نوشته بود : 🔅خدایا من شنیده ام که امام حسین علیه السلام با لب تشنه شهید شده ، من هم دوست دارم این گونه شهید بشم . خدایا شنیده ام که سر امام حسین را از پشت بریده اند ؛ من هم دوست دارم سرم از پشت بریده بشه ... خدایا شنیده ام سر امام حسین علیه السلام بالای نیزه قرآن خونده ؛ من که مثل امام اسرار قرآن را نمی دونم ولی به امام حسین علیه السلام خیلی عشق دارم ... 🔺دوست دارم وقتی شهید میشم سر بریده ام به ذکر یا حسین یا حسین باشه . 💠 شهید_علی اڪبر دهقان 📚نقل از ڪتاب روایت مقدس، ص300 @yamahdi313z💐👈
🌹🌷 من از اشکی که میریزد ز چشم یار میترسم از آن روزی که مولایم شود بیمار میترسم! همه ماندیم در جهلی شبیه عهد دقیانوس من از خوابیدن مهدی درون غار میترسم! رها کن صحبت یعقوب و کوری و غم و فرزند من از گرداندن یوسف سر بازار میترسم! همه گویند این جمعه بیا اما درنگی کن از اینکه باز عاشورا شود تکرار میترسم! سحر شد آمده خورشید اما آسمان ابریست من از بی مهری این ابرهای تار میترسم! تمام عمر خود را نوکر این خاندان خواندم از آن روزی که این منصب کنم انکار میترسم! طبیبم داده پیغامم بیا دارویت آماده است از آن شرمی که دارم از رخ عطار میترسم! شنیدم روز وشب از دیده ات خون جگر ریزد من از بیماری آن دیده خونبار میترسم! به وقت ترس و تنهایی،تو هستی تکیه گاه من مرا تنها میان قبر خود نگذار، میترسم! دلت بشکسته از من،لکن ای دلدار رحمی کن که از نفرین و عاق والدین بسیار میترسم! هزاران بار من رفتم،ولي شرمنده برگشتم ز هجرانت نترسیدم ولی این بار میترسم @yamahdi313z🕊◀️
ما سینه زدیم،بی ‌صدا باریدند از هرچه که دم زدیم،آن‌ها دیدند ما مدعیانِ صفِ اول بودیم از آخر مجلس شهدا را چیدند شهید غائله دراویش محمد حسین حدادیان خادم هیئت رایت العباس چیذر @yamahdi313z
‍ ⭕️علی فروشی نکنیم!! روزی حضـرت "علی"(ع) نزد اصحاب خود فرمودند: من دلم خیلی به حال ابوذر غفاری می سوزد خدا رحمتش کند. اصحاب پرسیدند چطور ؟ مولا فرمودند: آن شبی که به دستور خلیفه ماموران جهت بیعت گرفتن از ابوذر برای خلیفه به خانه ی او رفتند چهار کیسه ی اشرفی به ابوذر دادند تا با خلیفه بیعت کند. ابوذر خشمگین شد و به مامورین فرمود: شما دو توهین به من کردید; اول آنکه فکر کردید من علی فروشم و آمدید من را بخرید ، دوم بی انصاف ها آیا ارزش علی چهار کیسه اشرفی است؟ شما با این چهار کیسه اشرفی می خواهید من "علی" فروش شوم؟ تمام ثروت های دنیا را که جمع کنی با یک تار موی "علی" عوض نمی کنم. آنها را بیرون کرد و درب را محکم بست. مولا گریه می کردند و می فرمودند: به خدایی که جان "علی" در دست اوست قسم آن شبی که ابوذر درب خانه را به روی سربازان خلیفه محکم بست... سه شبانه روز بود که او و خانواده اش هیچ نخـــورده بودند . مواظب باشیم برای دو لقمه بیشتر؛ در این زمان "علی" فروشی نکنیم...!!! 🌺🌺👇👇👇👇🌺🌺 @yamahdi313z
🌼🌼🌼 🌼🌼 🌼 🌷 🌷 ❣- فاطمه جان! آيا غذايی داری تا از گرسنگی بيرون آيم؟ ❣-دو روز است كه در منزل غذای كافی نداريم آنچه بود به شما و فرزندانم حسن و حسين دادم و خود از غذای اندك موجود استفاده نكردم. 💚- فاطمه جان ! چرا به من اطلاع ندادی تا به دنبال تهيه غذا بروم؟ حضرت زهرای اطهر، نگاه نجيبش را بر زمين انداخت و فرمود: يا ابا الحسن ! اني لا ستحيي من الهي ان اكلف نفسك ما لا تقدر عليه 🌺ای اباالحسن! من از خدايم شرم دارم كه از تو چيزی درخواست نمايم كه مقدورت نباشد. 💚و اينگونه خانه علی و زهرا، عليرغم وجود همه مشكلات و سختيها و مصائب كه در زندگی مشترك علی علیه السلام و زهرا سلام الله علیها بيش از هر خانه ديگر وجود داشت، کانون محبت و مودت و رحمت می شود. 💖آری اين خانه، خانه ای است كه از مظاهر رفاه مادی در آن هيچ يافت نمی كنی و ليكن همجواری با همسر و شريك زندگی را مايه آرامش می يابی. ⚜⚜⚜⚜⚜⚜⚜ @yamahdi313z
 🍂🍁خرمشهر ها در پیش است.... 🌻دیده بان هوشیار انقلاب🍃🍃 🔆 جوانان عزیز! آینـــده برای شماست؛ 🔆 شـمایید که بایــد این تاریــخ را 🔆 با عزتــــش نگه دارید، 🔆 خرمشهـــرها در پیش است؛ 🔆 نه در میــدان جنگ نظامی، 🔆 در میدانی که از جنـــگ نظامی 🔆 سخت‌تــر است؛ 🔆 البته ویـــرانی‌های جنگ نظامی را ندارد، 🔆 بالعــکس آبادانی به دنبال دارد 🔆 اما سختی‌اش بیشتر است.... 🔆 امروز روشنگری لازم است، 🔆 سعی کنید ذهــــــن‌ها را 🔆 به اعماق حقایق و مسائل برسانید 🔆 تبیین را اســـاس کار بدانید... 🔆 ۹۵/۳/۳ دانشگاه افســــری 🔆 امام حسین علیه السلام 🔆🔆🔆🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅🔅 @yamahdi313z
✅ بشارت نزدیکی ظهور ✅ 🔴🔴 بشارت عجیب امام خمینی (ره ) پیرامون نزدیکی ظهور امام عصر (عج )🔴🔴 🔴 امام خمینی (ره): بعد از من كسی خواهد آمد كه پرچم را بدست صاحب اصلی اش خواهد داد.🔴 ❤️ امام خمینی و شهید عراقی : خدا رحمت كند شهيد عراقی و يكي از شخصيتهای سياسی خوب امروز كه متأسفانه نمی توانم اسم ببرم. ميگويند وقتی امام در ابتداي نهضت اولين اعلاميه سياسي خود را داد (خوب ما در حد فهم خودمان درک ميكرديم), با شهيد عراقی رفتيم خدمت امام ، شهيد عراقی با همان خلوصي كه داشت گفت حاج آقا واقعاً خيلي خوب مي شد اگر اين چيزی كه شما ميگوييد اتفاق بيافتد و وضع مردم خوب می شود. امام با بي اعتنايی فرمود بله وضع مردم هم انشاالله خوب می شود، ولی ما مأمور به انجام چنين كاری نيستيم . آقای عراقی هم آدم سمج ، گفت آقا چی گفتيد ؟ امام فرمود ما براي مأموريت ديگری آمديم. آقاي عراقي گفت براي چه مأموريتی آمده ايد؟ امام فرمود براي سه مأموريت : 🔴 اول: سرنگون كردن حكومت پهلوی 🔴 دوم: استقرار نظام جمهوری اسلامی 🔴 سوم :دادن پرچم حكومت اسلامي به دست صاحب اصلی اش ❤️ حوادث روزگار و فاصله زماني از حافظه ما برد، رفتيم داخل مبارزات و خيلي ها كشته شدند و انقلاب پيروز شد . شهيد عراقي هم با زبان روزه توسط سيد مهدي هاشمی به شهادت رسيد، ما به يكباره ديديم دو تا از وعده های امام محقق شد . يك وقتي در جمع بعضي از مسئولين نظام از جمله حضرت آيت الله ری شهری گفتم شهيد عراقي و بنده شاهد چنين حرفي از امام بوديم . حالا دو مورد آن اتفاق افتاده ، سومين آن يعني چی ؟ بحث شد كه با دست امام ميرسد به دست صاحب اصلي ، يا شخص ديگری ؟ يكي از همان جمع كه حالا اسم نمی برم و شما می شناسيد و آدم بزرگواری است ، گفت من ميروم و از امام مي پرسم . بعد رفتند و اينقدر از امام اصرار كردند كه آقای عراقی همچنين چيزي از شما شنيده ، آيا درست است ؟ امام فرمودند بله درست است . گفتند دو تا از آنها محقق شده سومي چی ؟ امام گفتند سومی هم خدا انشاءالله مي خواهد و ميشود .( خيلي امام پرهيز داشت) اصرار كردم گفتم شما هستيد كه اين پرچم را به دست صاحبش مي دهيد ؟ يا شخص ديگر ؟ بعد از اصرار من ، امام فرمودند : نه من نيستم🌺 بعد از من كسي خواهد آمد كه پرچم را به دست صاحب اصلي اش خواهد داد🌺 حالا ما داريم اين مطلب را الان مي شنويم ، ولي اين آقاياني كه بعضي هايشان اين همه آتش مي سوزانند ، آن زمان داغ داغ تنوري اين مطالب را شنيده اند ، نمي دانند . ✅ بشارتهای نزدیکی ظهور ادامه دارد....✅ 🌺ألـلَّـهُـمَــ عَـجِّـلْ لِـوَلـیِـکْ ألْـفَـرَج🌺 ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ @yamahdi313z💐🌹
✨خداوندا! اگر در کار تو چون و چرا کردم؛ خطا کردم! وگر در نا امیدی تکیه بر جز کبریا کردم؛ خطا کردم! اگر جز بر تو، دل بستم به لذت های این دنیا؛ حلالم کن! وگر دل را به عشق نازنینان مبتلا کردم؛ خطا کردم! اگر اسمی به جز اسم تو آمد بر زبانم؛ من پشیمانم! وگر در نیک روزی، غفلت از شکر و دعا کردم؛ خطا كردم. اگر لغزیده گاهی ذره ای، پایم؛ ببخشایم! وگر از فرش زیرم اندکی پا را فرا کردم؛ خطا کردم! من آن روزی که گفتم عشق را دیدم؛ نفهمیدم! که عشق اول وآخر تویی عشق آفرینا! من خطا کردم!، @yamahdi313z
@yamahdi313z💐🌺 ؛ مردی با پدرش در سفر بود که «پدرش از دنیا» رفت. از چوپانی در آن حوالی پرسید: «چه کسی بر مرده‌های شمــا نماز می‌خواند؟» چوپان گفت ما شخص خاصی را برای این کار نداریم، خودم نمازِ آن‌ها را می‌خوانم مرد گفت خوب لطف کن نماز پدر مرا هم بخوان @yamahdi313z💐🌺 چوپان مقابل جنازه ایستــاد و چند جمله زمزمه کرد و گفت: نمازش تمام شد! مرد تعجب کرد و گفت: این چه نمازی بود؟! و چوپان گفت: بهتر از این بلد نبودم! مرد از روی ناچاری، پدر را دفن کرد و رفت. شب هنگام در عالمِ رویا پدرش را دید که روزگارِ خوبی دارد! و از پدرش پرسید چه شده که این‌گونه راحت و آسوده‌ای؟! پدرش گفت: هرچه دارم از دعای آن چوپان دارم! مرد فردا آن روز ،به سراغِ چوپان رفت و "از او خواست تا بگوید" در کنـارِ جنازه پدرش چه دعایی خوانده؟ چوپان گفت: وقتی‌ «کنار جنازه آمدم» و ارتباطی میان منو خداوند برقرار شد با خدا گفتم: خدایا اگر این مرد امشب مهمانِ من بود یک گوسفند "برایش زمین می‌زدم" حالا که این مرد امشب مهمان توست ببینم با او چگونه رفتار می‌کنی! به نامِ خدای آن چوپان گاهی دعای یک دلِ "صاف" از صد نمازِ یک دلِ پرآشوب بهتر است... @yamahdi313z💐🌺
💎شخص ساده لوحي مكرر شنيده بود كه خداوند متعال ضامن رزق بندگان است و به هر موجودي روزي رسان است. به همين خاطر به اين فكر افتاد كه به گوشه مسجدي برود و مشغول عبادت شود و از خداوند روزي خود را بگيرد. به اين قصد يك روز از سر صبح به مسجد رفت و مشغول عبادت شد همين كه ظهر شد از خداوند طلب ناهار كرد. هرچه به انتظار نشست برايش ناهاري نرسيد تا اينكه شام شد و او باز از خدا طلب خوراكي براي شام كرد و چشم به راه ماند. چند ساعتي از شب گذشته درويشي وارد مسجد شد و در پاي ستوني نشست و شمعي روشن كرد و... از «دوپله» خود قدري خورش و چلو و نان بيرون آورد و شروع كرد به خوردن. مردك كه از صبح با شكم گرسنه از خدا طلب روزي كرده بود و در تاريكي و به حسرت به خوراك درويش چشم دوخته بود ديد درويش نيمي از غذا را خورد و عنقريب باقيش را هم مي خورد بي اختيار سرفه اي كرد. درويش كه صداي سرفه را شنيد گفت: «هركه هستي بفرما پيش» مرد بينوا كه از گرسنگي داشت مي لرزيد پيش آمد و بر سر سفره درويش نشست و مشغول خوردن شد وقتي سير شد درويش شرح حالش را پرسيد و آن مرد هم حكايت خودش را تعريف كرد. درويش به آن مرد گفت: «فكر كن اگر تو سرفه نكرده بودي من از كجا مي دانستم كه تو اينجايي تا به تو تعارف كنم و تو هم به روزي خودت برسي؟ شكي نيست كه خدا روزي رسان است اما يك سرفه ای هم بايد کرد! @yamahdi313z
*شعری از زبان حال امام زمان علیه السلام :*😔 *خانه ی تک تک تان را زده ام درب ولی* *اثر از یاری ما در دلتان نیست که نیست* *انتظارم ز شما بیشتر است از دگران* *یک دعای فرجی بر لبتان نیست که نیست* *اگر هم هست فقط لقلقه ای باشد و لیک* *گریه بر غربت ما در شبتان نیست که نیست* *به کجا روی ز سویم بکشیدید افسوس* *یک نفر مرد عمل در صفتان نیست که نیست* *تا دعایی ز برایم نکنید از ته قلب* *صبح امید و ظهور در کفتان نیست که نیست* 🌸اللَّـهُمَّ عجل لولیک الفرج🌸🍃 @yamahdi313z🕊💐
🔴 اُف بر این منطق تا قیامت.... 🔻آن چنان که مشهور است: وقتی از مدینه خارج می شد عبدالله ابن عمر، که آدم مقدس مآبی بود نزدیک آمد، افسار اسبش را گرفت و گفت: ای پسر رسول خدا! شهر جدت را ترک مکن و در خانه ات بنشین و بر یزید قیام نکن. تو در حجاز و یمن و عراق شیعیان بسیاری داری، کرسی درس و فتوا بگذار و محاسنت را به خون آغشته نساز... حضرت فقط یک جمله پاسخش داد: اف لهذا الکلام ابدا تف به این منطق تا قیامت! :::::::: ▪️چقدر این نقل بر من اثر میگذارد و پیش از این مقدمه ی چند مطلبم نیز بوده... همیشه تاریخ، پیش از هر نبردی، یک عبد الله بن عمر سر و کله اش پیدا میشود که بزدلی و انفعالش را پشت ژست عقلانیت پنهان کرده و در صدد است تا ریش سفیدی کند و با پند های اخلاقی و توصیه های خیرخواهانه و حرف های خوب و هشدارهای ایمنی، پیش از بزنگاه و کشاکش، انسان را منصرف و سر به راه کند... تامظلوم را به شرایط موجود قانع کند، اگر نه،لااقل او را بفرستد به یک راه دراز و بی انتها و کم ریسک و آبرومندانه که هیچ گاه گذرش به کربلا نخورد... @yamahdi313z
هدایت شده از rz_313
🔴ای پدر زیبایم یا صاحب الزمان (علیه السلام) 🌷تقصیر شما نیست ... 🌷که تصویر شما نیست.... 😔من آینه ای پر شده از گرد و غبارم ... ! @yamahdi313z
هدایت شده از rz_313
🌹 شب میلاد زهرای بتول است ز یُمن او دعا امشب قبول است شب فیض و شب قرآن، شب نور شب اعطای کوثر بر رسول است میلاد حضرت فاطمه(س) و روز مادر و روز زن مبارک باد💐 @yamahdi313z
⭐امامم مهدی(عج)⭐🕊🕊 ✨ مولای من!! یوسف زیبای زهرا!!! شنیده ام از ما دلتنگ ترے براے آمدنت.. شنیده ام دل نگرانِ مایے.. شنیده ام گریہ مے کنے براے ما.. کے تمام مے شود.. غروب هایے ک "دلِ" ما "گیرِ" دلتنگے ات است آقا؟؟ تسبیحی بافته ام، نه از سنگـــــــ.... نه از چوبــــــــ.... نه از مرواریــــــــد... من بلور اشکـــــــهایم را به نخ کشیده ام.. تا برای ظهورتـــــــان دعا کنم. 🌷به اميد ظهورش صلوات🌷 🌸 الّلهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَآلِ مُحَمَّدٍ. وَعَجِّلْ فَرَجَهُمْ وَالْعَنْ أعْداءَهُم أجْمَعِینَ.🌸 🕊 🕊 @yamahdi313z
پادشاهی را وزیری عاقل بود از وزارت دست برداشت پادشاه از دگر وزیران پرسید وزیر عاقل کجاست؟ گفتند از وزات دست برداشته و به عبادت خدامشغول شده است پادشاه نزد وزیر رفت و از او پرسید از من چه خطا دیده ای که وزارت را ترک کرده ای؟ ☝️گفت از پنج سبب: اول آنکه تو نشسته می‌بودی و من به حضور تو ایستاده می‌ماندم اکنون بندگی خدایی می‌کنم که مرا دروقت نماز هم ، حکم به نشستن می‌کند دوم آنکه طعام می‌خوردی و من نگاه می‌کردم اکنون رزاقی پیدا کرده‌ام که اونمی خورد و مرا می‌خوراند سوم آنکه توخواب می‌کردی و من پاسبانی می‌کردم اکنون خدای چنان است که هرگز نمی‌خوابد و مرا پاسبانی می‌کند چهارم آنکه می‌ترسیدم اگر تو بمیری مرا از دشمنان آسیب برسد اکنون خدای من چنان است که هرگز نخواهد مرد و مرا از دشمنان آسیب نخواهد رسید پنجم آنکه می‌ترسیدم اگر گناهی از من سرزند عفو نکنی، اکنون خدای من چنان رحیم است که گناهی کنم توبه ام را بپذیرد @yamahdi313z
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💠خراب کردن خانه شیخ حسینعلی راشد(واعظ مشهور) 🍃در زمان شاه مى خواستند در منطقه بهارستان تهران، اطراف ساختمان مجلس شوارى ملّى را بسازند و بايد ۳۵ خانه خراب مى شد 🍃 به اطلاع صاحبان خانه ها رساندند كه خانه شما را مترى فلان مقدار مى خريم. هر كس اعتراض دارد، بنويسد تا رسيدگى شود 🍃هيچكس به جز مرحوم راشد اعتراض نكرد. اين جريان خيلى بر مسؤولين گران آمد، و گفتند: «فقط اينكه آخوند است، اعتراض كرده!» 🍃بعد مرحوم راشد را دعوت كردند و آماده شدند براى اينكه به او حمله كنند و (خار) خفيفش نمايند راشد آمد و بعد از سلام و احوالپرسى از او پرسيدند كه اعتراض شما چيست؟ 🍃 گفت: حقيقتش اين است كه اين خانه را من سالها قبل و به قيمت خيلى كم خريده ام و در اين مدت زمان طولانى مخروبه شده و به نظر من قيمتى كه شما پيشنهاد كرده ايد، زياد است! ✨من راضى نيستم از بيت المال مردم قيمت بيشترى براى خانه ام بگيرم✨ 🍃بهت و تعجّب همه را فرا گرفت و يكى از اعضاى كميسيون كه از اقليتهاى دينى بود، از جا برخاست و راشد را بوسيد و گفت: ☀️«اگر اسلام اين است، من آماده ام براى مسلمان شدن...» @yamahdi313z
معلم به بچه ها گفت نمیدونم وقتی ما #قرآن داریم دیگه #ولایت_فقیه برا چیه؟! از ته کلاس یکی از بچه ها گفت آقا وقتی ما کتاب داریم دیگه معلم برا چیه؟! @yamahdi313z
چه انتـظــار عجیبـــی.. نه کوششــی نه دعایــی.. نه جنبشــی نه بکـایـــی.. نه پرسشــی که کجــــایی فقط نشســتـه ایم و گوییــم... "خـدا کـنـد کـه بیـایـی" @yamahdi313z
شهرداری که رفتگر شد؛ در حاشیه تخریب منزل مسکونی مادر پیر دو بچه سندرم داون 🔹اوایل انقلاب بود بود. در گرگ و میش سحر، برای خرید نان از خانه خارج شد. چشمش به رفتگر محله افتاد که مثل همیشه در حال کار بود؛ دید امروز صورت خود را با پارچه ای پوشانده است. نزدیکتر رفت، او رفتگر همیشگی محله نبود. کنجکاو شد، سلام داد و دید رفتگر امروز، آقا مهدی است. او از دوستان شهید باکری بود. آقا مهدی، شما اینجا چیکار میکنی؟ آقا مهدی علاقه ای به جواب دادن نداشت. او ادامه داد، آقا مهدی شما اینجا چیکار میکنی؟ رفتگر همیشگی چرا نیست؟ شما رو چه به این کارا؟ جارو رو بدین به من، شما آخه چرا؟ خیلی تلاش کرد تا بالاخره زیر زبون آقا مهدی رو کشید. زن رفتگر محله، مریض شده بود؛ بهش نمی دادن می گفتن اگه شما بری، نفر جایگزین نداریم؛ رفته بود پیش شهردار، آقا مهدی بهش مرخصی داده بود و خودش اومده بود جاش. اشک تو چشماش حلقه زد. هر چی اصرار کرد، آقا مهدی جارو رو بهش نداد؛ ازش خواهش کرد که هرچه سریعتر بره تا دیگران متوجه نشن، رفتگر امروز محله، است. 🔹آقا مهدی، پدر بچه های پرورشگاه شهرم بود. همیشه بهشون سر میزد؛ نزدیکای عید، کلی کادو میخرید میاورد براشون. خیلی دوستش داشتن، وقتی شهید شد، یه شهر یتیم شدن. 🔹وقتي آقا مهدي ، شهردار اروميه بود، يك شب باران شديدي باريد. به طوري كه سيل جاري شد. ايشان همان شب ترتيب اعزام گروه هاي امداد را به منطقه سيل زده داد و خودش هم با آخرين گروه عازم منطقه شد. پا به پاي ديگران در ميان گل و لاي كوچه ها كه تا زير زانو مي رسيد، به كمك مردم سيل زده شتافت. در اين بين، آقا مهدي متوجه پيرزني شد كه با شيون و فرياد، از مردم كمك مي خواست. تمام اسباب و اثاثية پيرزن در داخل زير زمين خانه آب گرفته بود. آقا مهدي، بي درنگ به داخل زيرزمين رفت و مشغول كمك به او شد. كم كم كارها رو به راه شد. پيرزن به مهدي كه مرتب در حال فعاليت بود نزديك شد و گفت: خدا عوضت بدهد مادر ! خير ببيني . نمي دانم اين فلان فلان شده كجاست تا شما را ببيند و يك كم از و شما را ياد بگيرد آقا مهدي خنده اي كرد و گفت: راست مي گويي مادر ! اي كاش ياد مي گرفت . 🔹 ۲۵ اسفند سالروز شهادت مهدی باکری شهردار سابق ارومیه بود که حتی پیکرش هم از میدان جنگ بازنگشت. ؟؟!! @yamahdi313z