eitaa logo
°| مَهــــدی زهرا |°
59 دنبال‌کننده
4.8هزار عکس
3.6هزار ویدیو
55 فایل
"ࡅ߲ࡄܩܢ‌ܝ‌ࡅߺߺ࡛ߺࡉ‌ܩܣܥ‌ܨ‌‌ღ #انقلاب_نوجوانی✌🏻🌱 https://abzarek.ir/service-p/msg/1933739 ناشناسمون ↜
مشاهده در ایتا
دانلود
سالگرد شهادت🌸🍃 فرمانده لشکر ۱۴ امام حسین شهید حاج حسین خرازی بچه های لشکر امام حسین علیه السلام که حاج حسین خرازی فرمانده آنها بود حسین رو خیلی دوست داشتند خبر ش ه ا د تِ حاج حسین رو کسی جرات نداشت به بچه های لشکر بگه جنازه رو از شلمچه بردند اهواز و از آنجا به شهرک دارخوین برای تشییع از دژبانی شهرک تا مسجد چهارده معصوم حدود ۲۰۰ متر فاصله بود شاید ده پانزده بار بچه های لشکر جنازه رو روی زمین گذاشتند و سر و صورت حسین رو بوسه باران کردند و بلند و هم‌نوا فریاد می زدند: "وای حسین کشته شد وای حسین کشته شد" بچه ها طوری ناله و ضجه می زدند که شاید در غم از دست دادن پدر و مادرشان اینطور نمی شدند بعدش محمد رضا تورجی زاده اقامه ی عزا کرد تا نیمه شب عزاداری طول کشید و بعد پیکر مطهر حاج حسین رو به اصفهان بردند حاج حسین خرازی قبل از اینکه فرمانده باشد برای بچه های لشکرش مانند پدر بود اونم در سن ۲۸ سالگی... هدیه به روح شهدا با صلوات 🌹🍃🌹🍃 ♡ @yamahdizahra12
| 🔻شروع ثبت نام سراسری اعزام خودرو شخصی راهیان نور ▫️از طریق: 🌐 www.khodro.rahnoor.ir ⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش خالد هست🥰✋ *اولین شهید خلبان دفاع مقدس*🕊️ *خلبان شهید خالد حیدری*🌹 تاریخ تولد: ۲ / ۸ / ۱۳۲۹ تاریخ شهادت: ۳۱ / ۶ / ۱۳۵۹ محل تولد: مهاباد،قُلقُله محل شهادت: کوت،عراق *🌹خالد حيدری از خلبانان برجسته اهل تسنن بود،🍃عاشق اهل بيت، و بسيار صديق و وطن‌پرست،🌙 زمان انقلاب از اوضاعی كه ضد انقلاب پيش آورده بودند بسيار ناراحت بود.🥀با حمله وسيع عراق ايشان يكی از خلبانانی بود كه با اصرار مرخصی‌اش را لغو كرد🪄و در خط نبرد با دشمنان حاضر شد.💥خالد به همراه كابين جلوی خود شهيد صالحی برفراز آسمان به پرواز در آمدند🛬 و مأموريت‌شان بمباران پايگاه هوايی كوت در العماره، مركز استان ميسان عراق بود.💥 سرعت هواپيماهای جنگنده هنگام عمليات بالای هزاركيلومتر در ساعت است.🛬 هواپيمای شهيدان خالد حيدری و صالحی در عملیات انتقام مورد اصابت یک فروند موشک قرار گرفت💥 و به سرعت پايين می‌آمد🥀و به كابل‌های برق برخورد و با سرعت بالای خود، در رودخانه دجله سقوط می‌كند🥀 او به همراه همرزمش محمد صالحی به شهادت رسید‌🕊️ پس از ۳۲ سال پیکر خلبان‌های آلفا_رد🛬در یک قبرستان در شهر کوت تفحص و شناسایی شد و به وطن بازگشت🌙فیلم مستند آلفارد، به کارگردانی هوشنگ میرزایی،🎥 به موضوع این عملیات پرداخته‌ است.*🕊️🕋 *سرلشکر* *خلبان شهید خالد حیدری* *شادی روحش صلوات* ┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄ [🌿] ↶ ⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦ ┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄
🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین ✨ به روایت همسر قسمت 2⃣2⃣ آن شب با تمام شب ها و تمام گذشته اش فرق کرده بود. درست یادم نیست همان شب بود یا چند شب قبل که بچه‌ها خیلی بی قراری کردند. فقط یادم ست که به سختی بردم خواباندم شان. گفت : " بیا بنشین اینجا باهات حرف دارم. " نشستم. گفت : " می دانی من الان چی را دیدم؟ " گفتم : " نه " گفت : " جدایی مان را. " خندیدم و گفتم : " باز مثل بچه لوس ها حرف زدی." گفت : " نه. جدی می گویم. تاریخ را ببین. خدا هیچ وقت نخواسته عشاق واقعی به هم برسند، با هم بمانند." دل ندادم به حرف هاش، هر چند قبول داشتم، و مسخره اش کردم. گفتم : " حالا یعنی ما لیلی و مجنونیم؟.... " عصبانی شد و گفت : " هر وقت خواستم جدی حرف بزنم آمدی تو حرفم، زدی به شوخی. بابا من امشب می خوام خیلی جدی حرف بزنم. " گفتم : " خب بزن. " گفت : " من ازت شرمنده ام. تمام مدت زندگی مشترک مان تو یا خانه پدر خودت بودی یا خانه پدر من. نمی خواهم بعد از من سرگردانی بکشی. به برادرم می گویم خانه شهرضا را برایتان آماده کند، موکت کند، رنگ بزند،تمیزش کند که تو و بچه ها بعد از من پا روی زمین یخ نگذارید، راحت باشید، راحت زندگی کنید. " گفتم : " مگر تو همانی نیستی که گفتی دانشگاه را ول کن بیا برویم لبنان؟ چی شد پس؟ این حرف ها چیه که می زنی؟ " فهمید همه اش دارد از رفتن حرف می زند. گفت : " فقط برای محکم کاری گفتم. و گرنه من حالا حالا ها هستم. " و خندید. زورکی البته. بعد هم خستگی را بهانه کرد، رفت خوابید. صبح قرار بود راننده زود بیاد دنبالش برود منطقه، دیر کرد. با دوساعت تاخیر آمد، گفت : "ماشین خراب شده، حاجی. باید ببرمش تعمیر. " ابراهیم خیلی عصبانی شد. پرخاش کرد، داد زد گفت : " برادر من! مگر تو نمی دانی آن بچه‌های زبان بسته الان معطل ما هستند؟ مگر نمی دانی نباید آن ها را چشم به راه گذاشت؟ چه بگویم آخر به تو من؟ " روز های آخر اصلا نمی توانست خودش را کنترل کند. عصبی بود. من از خوشحالی توی پوست خودم نمی گنجیدم. چون ابراهیم دو ساعت دیگر مال من بود. آمدیم توی اتاق تکیه دادیم به رختخواب ها، که گذاشته بودم شان گوشه اتاق. مهدی داشت دورش می چرخید. برای اولین بار داشت دورش می چرخید. همیشه غریبی می کرد. تا ابراهیم بغلش می کرد یا می خواست باهاش بازی کند گریه می کرد. یک بار خیلی گریه کرد، طوری که مجبور شد لباس هاش را در بیاورید ببیند چی شده. فکر می کرد عقرب توی لباس بچه ست. دید نه. گریه اش فقط برای این ست که می خواهد بیاید بغل من. گفت : " زیاد به خودت مغرور نشو. دختر! اگر این صدام لعنتی نبود می گفتم که بچه‌ مان مرا بیشتر دوست می داشت یا تو را. " با بغض می گفت : " خدا لعنتت کنه، صدام، که کاری کردی بچه ها مان هم نمی شناسند مان. " ولی آن روز صبح این طور نبود. قوری کوچکش را گرفته بود دستش، می آمد جلو ابراهیم، اداهای بچگانه در می آورد، می گفت :بابا د. خنده هایی می کرد که قند توی دل آدم آب می شد. ابراهیم نمی دیدش. محلش نمی گذاشت. توی خودش بود. آن روزها مهدی یک سال و دو سه ماهش بود و مصطفی یک ماه و نیمش.┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄ [🌿] ↶ ⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦ ┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄
🌷 بسم رب الشهدا و الصدیقین ✨ به روایت همسر قسمت 3⃣2⃣ ابراهیم نمی دیدش، محلش نمی گذاشت. سعی کردم خودم را کنترل کنم. نتوانستم، گفتم : " تو خیلی بی عاطفه شده ای، ابراهیم. از دیشب تا حالا که به من محل نمی دهی، حالا هم که به این بچه‌ها. " جوابم را نداد. روش را کرد آن طرف. عصبانی شدم، گفتم : " با تو هستم مرد، نه با دیوار. " رفتم روبروش نشستم، خواستم حرف بزنم، که دیدم اشک تمام صورتش را خیس کرده. گفتم : " حالا من هیچی، این بچه چه گناهی کرده که.... " بریده شدنش را دیدم. دیگر آن دلبستگی قبلی را به ما نداشت. دفعه های قبل می آمد دورمان می چرخید، قربان صدقه مان می رفت، می گفت، می خندید. ولی آن شب فقط آمده بود یک بار دیگر ما را ببیند خیالش راحت بشود برود. مارش حمله که از رادیو بلند شد گفت : "عملیات در جزیره مجنون ست. " به خودم گفتم : "نکند شوخی های ما از لیلی و مجنون بی حکمت نبود، که ابراهیم حالا باید برود جزیره مجنون و من بمانم این جا؟ " فهرستی را یادم آمد که ابراهیم آن بار آورد نشانم داد و گفت : " همه شان به جز یک نفر شهید شده اند. " گفت : " چهره اینها نشان می دهد که آماده رفتن هستند و توی عملیات بعدی شهید می شوند. " عملیات خیبر را می گفت، در جزیره مجنون. تعدادشان سیزده نفر بود. ابراهیم پایین فهرست نوشت چهارده و جلوش سه تا نقطه گذاشت. گفتم : " این چهاردهمی؟ " گفت : " نمی دانم. " لبخند زد. نمی خواستم آن لحظه بفهمم منظورش از آن چهارده و از آن سه نقطه و آن لبخند چیست. بعدها یقین پیدا کردم آمده از همه مان دل بکند.چون مثل هر بار نرفت بند پوتین های گشاد و کهنه اش را توی ماشین ببندد. نشست دم در، با آرامش تمام بند های پوتینش را بست. بعد بلند شد رفت مهدی را بغل کرد که با هم برویم به خانه عبادیان سفارش کند ما پیش آنها زندگی کنیم تا بنایی تمام شود. توی راه می خندید، به مهدی می گفت : " بابا تو روز به روز داری تپل مپل تر می شوی. فکر نمی کنی این مادرت چطور می خواهد بزرگت کند؟ " اصلا نمی گفت :من یا ما. فقط می گفت : " مادرت. " وقتی در زد و خانم عبادیان آمد،یکی از بچه‌ها را داد دستش، ازش تشکر کرد، دعایش کرد که چطور زحمت مارا می کشد. بخصوص برای مصطفی، که آنجا به دنیا آمده بود و تمام بی خوابی ها و سختی های آمدنش روی دوش او بود، می خواست حسابش را صاف کند با تشکر هایی که می کرد یا عذرهایی که می خواست. به من مثل همیشه فقط گفت : " حلالم کن، ژیلا. " خندید رفت. دنبالش نرفتم. همان جا ایستادم، نگاهش کردم که چطور گردنش را راست گرفته بودو قدش از همیشه بلند تر به نظر می رسید. که چطور داشت می رفت. که چطور داشت از دستم می رفت. و چقدر آن لباس سبز بهش می آمد. از همان لحظه داشت دلم براش تنگ می شد. می خواستم بدوم بروم پیشش. نشد. نرفتم. نخواستم. به خودم گفتم :باز بر می گردد. مطمئنم. هر چه منتظر روشن شدن ماشین شدم، صدایی نیامد. بیست دقیقه ای حتی طول کشید. به خانم عبادیان گفتم : "بروم ببینم چی شده که ماشین راه نیفتاده. " تا بلند شدم صدای ماشین آمد. در را باز کردم. سرما زد توی صورتم. ماشین راه افتاد. چشم هام پر اشک شدند. به خودم دلداری دادم که بر می گردد. مثل همیشه بر می گردد. آن قدر نماز می خوانم، آن قدر دعا می کنم که برگردد. مگر جرات دارد بر نگردد؟ ادامه دارد...⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦
👫طرف با نامحرم ارتباط داره.....از طرفی هیئتم میره و نمازم میخونه....نمیگم اینکار بده و انجامش نده....میگم کنارش گناهشم بزاره کنار... میدونی چرا؟ چون اینجوری اون کاره معنوی باعث میشه وجدانش خفه بشه و نفسش قوی بشه و رشده معنوی نکنه💔 باورتون نمیشه گاهی وقتا خوده شیطون میخواد فلان ثواب رو انجام بدیم تا بخاطرش از خودمون بدمون نیاد و سمته ترک گناه نریم....جالبه‌نه؟ امام علی میگه:گناه نکردن بهتر از ثواب کردنه ینی یه گناهی رو ترک کنی بهتر ازینه که بری یه کاره ثواب انجام بدی🙂 دیندار بودن بدون تلاش برای ترکه گناه واقعا ادمو خطرناک میکنه....یه چیزی میکنه مثل ابن ملجم😞 🚫 😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️ ┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄ [🌿] ↶ ⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦ ┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄
•••• 💥میدونی چرا رشد نمیکنی؟ چون دقیقا همونکارای خوبی رو میکنی که دلت میخواد نه اون کاری که خدا میخواد🤨 یادت باشه: رشد توی انجام دادن کاریه که دلت نخواد ولی بخاطره خدا انجامش بدی یا اونکاری که دلت میخواد ولی بخاطره خدا انجامش ندی... ✅کلا رشد توی مبارزه کردنه..مبارزه کردن با حرف دل(یعنی هوای‌نفس) 😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️ ┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄ [🌿] ↶ ⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦ ┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 فرج را جدی بگیرید منتظر مقدمات نباشید...☘ اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج🦋🌱 __🌱🦋🌱_____________ ⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦ ____🌱🦋🌱________________
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✋ سلام بر شما منتظران بقیـَّة الـلَّـه (ارواحنا فداه) 🔅ان شـاء الـلَّـه هر روز صبح همراه باشید با قرار تجدید بیعت روزانه با امام زمان (عج) ⚠️ دُعــــــــای عهــــــــد ⚠️ 💭 از حضرت صادق عليه السّلام روايت شده : ⛅ هركس چهل صبحگاه اين عهد را بخواند، از يـاوران قائم‏ ما باشد و اگـر پيش از ظهور آن حـضـرت از دنــيا برود، خدا او را از قــبـر بيرون آورد كه در خدمت آن حضرت باشد و حق تعالى بر هر كلمه هزار حسنه به او كرامت فرمايد و هزار گناه از او محو سازد. آن اين است : ✨اللَّهُمَّ رَبَّ النُّورِ الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْكُرْسِيِّ الــرَّفِيعِ وَ رَبَّ الْبَـحْرِ الْمَـــسْجُورِ وَ مُــــنْزِلَ الـتَّوْرَاةِ وَ الْإِنْجِيلِ وَ الــزَّبُورِ وَ رَبَّ الظِّـــلِّ وَ الْحَــرُورِ وَ مُنْزِلَ الْقُرْآنِ [الْفُرْقَانِ‏] الْعَظِيمِ وَ رَبَّ الْمَلائِكَةِ الْمُقَرَّبِينَ وَ الْأَنْبِيَاءِ [وَ] الْمُرْسَلِينَ✨ ✨اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِوَجْهِكَ [بِاسْمِكَ‏] الْكَرِيمِ وَ بِنُورِ وَجْــهِـــكَ الْمُنِيرِ وَ مُلْكِكَ الْقَدِيمِ يَا حَيُّ يَا قَــيُّــومُ أَسْأَلُكَ بِاسْمِــكَ الَّـــذِي أَشْرَقَتْ بِهِ السَّمَاوَاتُ وَ الْأَرَضُونَ وَ بِاسْمِكَ الَّذِي يَصْلَحُ بِهِ الْأَوَّلُونَ وَ الْآخِرُونَ يَا حَيّا قَبْلَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا بَعْدَ كُلِّ حَيٍّ وَ يَا حَيّا حِينَ لا حَيَّ يَا مُحْيِيَ الْمَوْتَى وَ مُمِيتَ الْأَحْيَاءِ يَا حَيُّ لا إِلَهَ إِلا أَنْتَ✨ ✨اللَّهُمَّ بَـلِّغْ مَوْلانَا الْإِمَامَ الْهَادِيَ الْمَهْدِيَّ الْقَائِمَ بِأَمْرِكَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَ عَلَى آبَائِهِ الطَّاهِرِينَ عَـنْ جَـمِيعِ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْمُؤْمِنَاتِ فِي مَشَارِقِ الْأَرْضِ وَ مَغَارِبِهَا سَـهْلِهَا وَ جَـبَلِهَا وَ بَــرِّهَا وَ بَـحْـــرِهَا وَ عَـنِّي وَ عَـنْ وَالِدَيَّ مِنَ الصَّلَوَاتِ زِنَـةَ عَـرْشِ اللَّهِ وَ مِدَادَ كَلِمَاتِهِ وَ مَا أَحْـصَاهُ عِلْمُهُ [كِتَابُهُ‏] وَ أَحَاطَ بِـهِ كِتَابُهُ [عِلْمُهُ‏]✨ ✨اللَّهُمَّ إِنِّـي أُجَدِّدُ لَهُ فِي صَـبِـيحَةِ يَوْمِي هَذَا وَ مَا عِـشْتُ مِنْ أَيَّامِي عَهْدا وَ عَقْدا وَ بَيْعَـةً لَـهُ فِي عُـنُقِي لا أَحُولُ عَنْهَا وَ لا أَزُولُ أَبَــدا الـلَّهُمَّ اجْعَلْنِي مِـــــنْ أَنْصَارِهِ وَ أَعْوَانِهِ وَ الذَّابِّينَ عَنْهُ وَ الْـمُـسَارِعِــيـنَ إِلَـيْـهِ فِـي قَـضَاءِ حَـوَائِجِهِ [وَ الْمُمْتَثِلِينَ لِأَوَامِرِهِ‏] وَ الْمُـحَامِينَ عَنْهُ وَ السَّابِـقِينَ إِلَى إِرَادَتِهِ وَ الْمُسْتَشْهَدِينَ بَـــيْـــنَ يَدَيْهِ✨ ✨اللَّهُمَّ إِنْ حَالَ بَـيْنِي وَ بَـيْنَهُ الْمَوْتُ الَّذِي جَعَـلْتَهُ عَلَى عِـــــــــــبَــادِكَ حَـــتْــما مَـقْـضِـيّـا ،فَـأَخْـرِجْـنِي مِـنْ قَــبْـرِي مُـؤْتَـزِرا كَــفَـنِي شَـاهِرا سَـيْفِي مُجَرِّدا قَنَاتِي مُلَبِّيا دَعْـوَةَ الدَّاعِي فِي الْحَاضِرِ وَ الْبَادِي✨ ✨اللَّهُمَّ أَرِنِي الطَّلْعَةَ الرَّشِيدَةَ وَ الْغُرَّةَ الْحَمِيدَةَ وَ اكْحُلْ نَاظِرِي بِنَظْرَةٍ مِنِّي إِلَيْهِ وَ عَجِّلْ فَرَجَهُ وَ سَهِّلْ مَخْرَجَهُ وَ أَوْسِعْ مَنْهَجَهُ وَ اسْلُكْ بِي مَحَجَّتَهُ وَ أَنْفِذْ أَمْرَهُ وَ اشْدُدْ أَزْرَهُ وَ اعْمُرِ اللَّهُمَّ بِهِ بِلادَكَ وَ أَحْيِ بِهِ عِبَادَكَ فَإِنَّكَ قُلْتَ وَ قَوْلُكَ الْحَقُّ ظَهَرَ الْفَسَادُ فِي الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِمَا كَسَبَتْ أَيْدِي النَّاسِ فَأَظْهِرِ اللَّهُمَّ لَنَا وَلِيَّكَ وَ ابْنَ بِنْتِ نَبِيِّكَ الْمُسَمَّى بِاسْمِ رَسُولِكَ حَتَّى لا يَظْفَرَ بِشَيْ‏ءٍ مِنَ الْبَاطِلِ إِلا مَزَّقَهُ وَ يُحِقَّ الْحَقَّ وَ يُحَقِّقَهُ وَ اجْعَلْهُ✨ ✨اللَّهُمَّ مَفْزَعا لِمَظْلُومِ عِبَادِكَ وَ نَاصِرا لِمَنْ لا يَجِدُ لَهُ نَاصِرا غَيْرَكَ وَ مُجَدِّدا لِمَا عُطِّلَ مِنْ أَحْكَامِ كِتَابِكَ وَ مُشَيِّدا لِمَا وَرَدَ مِنْ أَعْلامِ دِينِكَ وَ سُنَنِ نَبِيِّكَ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ اجْعَلْهُ✨ ✨اللَّهُمَّ مِمَّنْ حَصَّنْتَهُ مِنْ بَأْسِ الْمُعْتَدِينَ اللَّهُمَّ وَ سُرَّ نَبِيَّكَ مُحَمَّدا صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ بِرُؤْيَتِهِ وَ مَنْ تَبِعَهُ عَلَى دَعْوَتِهِ وَ ارْحَمِ اسْتِكَانَتَنَا بَعْدَهُ اللَّهُمَّ اكْشِفْ هَذِهِ الْغُمَّةَ عَنْ هَذِهِ الْأُمَّةِ بِحُضُورِهِ وَ عَجِّلْ لَنَا ظُهُورَهُ إِنَّهُمْ يَرَوْنَهُ بَعِيدا وَ نَرَاهُ قَرِيبا بِرَحْمَتِكَ يَا أَرْحَمَ الرَّاحِمِينَ✨ ✋آنگاه سه بار بر ران راست خود میزنى، و در هر مرتبه میگويى: "الْعَجَلَ الْعَجَلَ يَا مَوْلايَ يَا صَاحِبَ الزَّمَانِ" •|🌱|• ╭━•❅•°•❈🍁❈•°•❅•━╮ 🌱⃟🕊 ♡ @yamahdizahra12 ╰━•❅•°•❈🍁❈•°•❅•━╯
••• مبارزه‌ای که امروز انجام میدهیم سختی‌اش فقط برای امروز است امّا پیروزی و لذتش برای تمامِ عمرمان.☺️✌️ - آبراهام لینکلن 😎خودسازی❣+دینداریِ لذت بخش✌️ ┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄ [🌿] ↶ ⇨|♡@yamahdizahra12 ♡|⇦ ┄┄•••┄┄•••┄┄•••┄┄