🔆#پندانه
🔴 با خیالبافی زندگی نکنید
🔸مرد جوان فقیر و گرسنهای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود و گروهی از ماهیگیران را تماشا میکرد.
🔹در حالیکه به سبد پر از ماهی کنار آنها چشم دوخته بود، با خود گفت:
کاش من هم یک عالمه از این ماهیها داشتم. آن وقت آنها را میفروختم و لباس و غذا میخریدم.
🔸یکی از ماهیگیران پاسخ داد:
اگر لطفی به من بکنی هر قدر ماهی بخواهی به تو میدهم. این قلاب را نگه دار تا من به شهر بروم و به کارم برسم.
🔹مرد جوان با خوشحالی این پیشنهاد را پذیرفت.
🔸در حالیکه قلاب مرد را نگه داشته بود، ماهیها مرتب طعمه را گاز میزدند و یکی پس از دیگری به دام میافتادند.
🔹طولی نکشید که مرد از این کار خوشش آمد و خندان شد.
🔸مرد مسنتر وقتی برگشت، گفت:
همه ماهیها را بردار و برو اما میخواهم نصیحتی به تو بکنم. دفعه بعد که محتاج بودی وقت خود را با خیالبافی تلف نکن. قلاب خودت را بینداز تا زندگیت تغییر کند، زیرا هرگز آرزوی ماهی داشتن تور ما را پر از ماهی نمیکند.
❤️@yamontaghem313 ❤️
ذاکر الحسین رسول رساپور
🔆#پندانه 🔴 با خیالبافی زندگی نکنید 🔸مرد جوان فقیر و گرسنهای دلتنگ و افسرده روی پلی نشسته بود
🔆 #پندانه
🐫 شتر را به نمد داغ میکنند
◽️شتری از صاحب خود به شتری دیگر شکایت
کرد که همواره بارهای گران بر پشت من
میگذارد و مرا طاقت تحمل آن نیست.
◾️شتر پرسید: بار او چه چیز است که از
حمل آن عاجزی؟
◽️گفت: اغلب اوقات نمک است.
◾️گفت: اگر در راه جوی آبی باشد، یکی دو مرتبه در آن جوی آب بخواب تا نمکها آب شده و بار تو سبک شود و نقصان به صاحب تو رسد تا بعد از این تو را رنجه ندارد.
◽️شتر اول به این سخنان عمل کرد.
◾️صاحب شتر دریافت که خوابیدن شتر در میان آب، به سبب ضعف و بیقوتی نیست بلکه از روی حیله است.
◽️پس این بار نمد بارش کرد. شتر سادهلوح
به طریق معهود، در میان آب خوابید ولی
بارش دو چندان شد.
◾️صاحب شتر به زجر، بلندش کرد و شتر
از بیم چوب، دیگر هرگز در میان آب نخوابید
و این مثل ساخته شد که "شتر را به نمد
داغ میکنند."
▪️نیرنگ و فریب، سرانجامی جز شکست ندارد.
❤️@yamontaghem313❤️
ذاکر الحسین رسول رساپور
🔆 #پندانه 🐫 شتر را به نمد داغ میکنند ◽️شتری از صاحب خود به شتری دیگر شکایت کرد که همواره بارهای
🔆 #پندانه
🔴 عیبجویی کردن
👀 چشمی که دائم عيبهای ديگران را ببيند آن عيب را به ذهن منتقل میکند.
🧠 و ذهنی که دائما با عيبهای ديگران درگير است آرامش ندارد و درونش متلاطم و آشفته است.
👁 در عوض چشمی که ياد گرفته است هميشه زيبايیها را ببيند، اول از همه خودش آرامش پيدا میکند.
🔸 چون چشم زيبابين عيبهای ديگران را نمیبيند و دنيای درونش دنيای قشنگیهاست.
◽️گرت عیبجویی بود در سرشت
◽️نبینی ز طاووس جز پای زشت
❣ @yamontaghem313 ❣
ذاکر الحسین رسول رساپور
🔆 #پندانه 🔴 عیبجویی کردن 👀 چشمی که دائم عيبهای ديگران را ببيند آن عيب را به ذهن منتقل میکند.
🔆 #پندانه
🔴 گوهر وجودمان را به بهای دنیا نفروشیم
فرزندی از پدرش پرسید قیمت زندگی چقدر است؟
پدر یک سنگ زیبا بهش داد و گفت: این را ببر بازار، ببین مردم چقدر میخرند؛ اگر کسی قیمت را پرسید، هیچ نگو، فقط دو انگشت را بیاور بالا ببین آنها چگونه قیمتگذاری میکنند.
او سنگ را به بازار برد. نفر اول سنگ را دید و پرسید قیمت این سنگ چند؟
کودک دو انگشتش را بالا آورد؛ آن مرد گفت: ۲۰۰۰ تومان.
آن کودک نزد پدرش بازگشت و ماجرا را گفت.
پدر به او گفت: این بار برو در بازار عتیقهفروشان.
در آنجا وقتی کودک دو انگشتش را بالا برد عتیقهفروش گفت: ۲۰۰ هزار تومان!
این بار هم کودک نزد پدر بازگشت و ماجرا را تعریف کرد.
پدر به او گفت: این بار به بازار جواهرفروشان و نزد فلان گوهرشناس برو.
کودک وقتی دو انگشتش را بالا برد آن گوهرشناس گفت: دو میلیون تومان!
آن کودک باز ماجرا را برای پدر تعریف کرد.
پدر گفت: فرزندم! حالا فهمیدی که قیمت زندگی چقدر است؟
مهم این است که گوهر وجودت را به کی بفروشی
قیمت ما به این بستگی دارد که مشتری ما چه کسی باشد.
مراقب باشیم عمر گرانسنگمان را در این فراز و نشیب زندگی و امتحانات پیچیده روزگار به چه بهایی میفروشیم.
امیرالمؤمنین امام علی علیه السلام فرمود:
بهای شما جز بهشت نیست، خود را به کمتر از آن نفروشید. قصار ۴۵۶
❣ @yamontaghem313 ❣
ذاکر الحسین رسول رساپور
🔆 #پندانه 🔴 گوهر وجودمان را به بهای دنیا نفروشیم فرزندی از پدرش پرسید قیمت زندگی چقدر است؟ پدر
🔆 #پندانه
بردبار باش!
🔹کیفها توی کیففروشیها اگر خوشفرم و خوشقوارهاند به خاطر این است که پر از کاغذ باطلهاند.
🔸اگر آن کاغذ باطلهها را بیرون بریزی از فرم و قیافه میافتند و کاغذها هم دیگر زبالهاند و باید دور ریخته شوند.
🔹خشم و عصبانیت چیزی شبیه همان کاغذ باطله است.
🔸اگر فرو ببری شکل و شخصیت پیدا میکنی و اگر بیرون بریزی از شکل و شخصیت و معنویت میافتی.
🔹پس خشمت را فرو ببر تا شخصیتت حفظ شود ...
❣@yamontaghem313 ❣
ذاکر الحسین رسول رساپور
🔆 #پندانه بردبار باش! 🔹کیفها توی کیففروشیها اگر خوشفرم و خوشقوارهاند به خاطر این است که پر
🔆 #پندانه
🔰 ﺩﻝ ﺑﺴﭙﺎﺭ
🔹ﺑﻪ ﺁﺗﺸﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺳﻮﺯﺍﻧﺪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ،
🔸ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻏﺮﻕ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﻣﻮﺳﯽ ﺭﺍ،
🔹ﻧﻬﻨﮕﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺧﻮﺭﺩ ﯾﻮﻧﺲ ﺭﺍ،
🔸ﮐﻮﺩﮐﯽ ﮐﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﻣﻮجهای ﻧﯿﻞ ﻣﯽﺳﭙﺎﺭﺩ ﺗﺎ ﺑﺮﺳﺪ ﺑﻪ ﺧﺎﻧﻪ ﺗﺸﻨﻪ ﺑﻪ ﺧﻮﻧﺶ!
🔹و ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺭﺍ ﺑﺮﺍﺩﺭﺍﻧﺶ ﺑﻪ ﭼﺎﻩ ﻣﯽﺍﻧﺪﺍﺯﻧﺪ و ﺳﺮ ﺍﺯ ﺧﺎﻧﻪ ﻋﺰﯾﺰ ﻣﺼﺮ ﺩﺭﻣﯽﺁﻭﺭﺩ!
❇️ ﺁﯾﺎ ﻫﻨﻮﺯ ﻧﯿﺎﻣﻮﺧﺘﯽ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻫﻤﻪ ﻋﺎﻟﻢ ﻗﺼﺪ ﺿﺮﺭ ﺭﺳﺎﻧﺪﻥ ﺑﻪ ﺗﻮ ﺭﺍ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﺎﺷﻨﺪ ﻭ ﺧﺪﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ، ﻧﻤﯽﺗﻮﺍﻧﻨﺪ.
✅ ﭘﺲ ﺑﻪ ﺗﺪﺑﯿﺮﺵ ﺍﻋﺘﻤﺎﺩ ﮐﻦ و ﺑﻪ ﺣﮑﻤﺘﺶ ﺩﻝ ﺑﺴﭙﺎﺭ، ﺑﻪ ﺍﻭ ﺗﻮﮐﻞ ﮐﻦ ﻭ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﺍﻭ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﺩﺍﺭ.
ﻓﻘﻂ ﺩﻟﺖ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺧﺪﺍ ﺻﺎﻑ ﮐﻦ ...
❣ @yamontaghem313 ❣
ذاکر الحسین رسول رساپور
🔆 #پندانه 🔰 ﺩﻝ ﺑﺴﭙﺎﺭ 🔹ﺑﻪ ﺁﺗﺸﯽ ﮐﻪ ﻧﻤﯽﺳﻮﺯﺍﻧﺪ ﺍﺑﺮﺍﻫﯿﻢ ﺭﺍ، 🔸ﺩﺭﯾﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻏﺮﻕ ﻧﻤﯽﮐﻨﺪ ﻣﻮﺳﯽ ﺭﺍ، 🔹ﻧﻬﻨﮕﯽ ﮐ
🔆 #پندانه
✍ شیخی بود که به شاگردانش عقیده میآموخت، "لااله الا الله" یادشان میداد، آن را برایشان شرح میداد و بر اساس آن تربیتشان میکرد.
🔹روزی یکی از شاگردانش یک طوطی برای او هدیه آورد زیرا شیخ پرورش پرندگان را بسیار دوست میداشت.
🔸شیخ همواره طوطی را محبت میکرد و او را در درسهایش حاضر میکرد تا آنکه طوطی توانست بگوید:
"لااله الا اللّه"
🔹طوطی شب و روز "لااله الا الله" میگفت.
🔸یک روز شاگردان دیدند که شیخ به شدت گریه میکند، وقتی از او علت را پرسیدند، گفت:
طوطی به دست گربه کشته شد.
🔹گفتند: برای این گریه میکنی؟!
.
🔸شیخ پاسخ داد:
من برای این گریه نمیکنم. ناراحتی من از این است که وقتی گربه به طوطی حمله کرد، طوطی آنقدر فریاد زد تا مُرد. با آن همه "لااله الاالله" که میگفت؛ وقتی گربه به او حمله کرد، آن را فراموش کرد و تنها فریاد میزد.
🔹زیرا او تنها با زبانش میگفت و قلبش آن را یاد نگرفته و نفهمیده بود. میترسم من هم مثل این طوطی باشم!
🔸تمام عمر با زبانمان "لااله الاالله" بگوییم و وقتی که مرگ فرا رسد، فراموشش کنیم و آن را ذکر نکنیم زیرا قلوب ما هنوز آن را نشناخته است!
🔰آیا ما "لااله الااللّه" را با دلهایمان آموختهایم؟!
❣ @yamontaghem313 ❣
ذاکر الحسین رسول رساپور
🔆 #پندانه ✍ شیخی بود که به شاگردانش عقیده میآموخت، "لااله الا الله" یادشان میداد، آن را برایشان
🔆 #پندانه
شرافتمان را حفظ کنیم
🔹اگر برای بهدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوئی و فریبکاری کنی، تهیدست بمان!
🔸 اگر برای بهدست آوردن جاه و مقام باید چاپلوسی کنی و تملّق بگویی، از آن چشم بپوش!
🔹 اگر برای آنکه مشهور شوی، مجبوری مانند دیگران خیانت کنی، در گمنامی زندگی کن!
🔸 بگذار دیگران پیش چشم تو با دروغ و فریب ثروتمند شوند و با تملّق و چاپلوسی شغلهای بزرگی را به دست آورند و با خیانت و نادرستی شهرت پیدا کنند، تو گمنام و تهیـدست و قانع باش!
🔸 زیرا اگر چنین کنی تو سرمایهای را که آنها از دست دادهاند، به دست آوردهای ...
و آن "شرافت" است ...
❣@yamontaghem313 ❣
ذاکر الحسین رسول رساپور
🔆 #پندانه شرافتمان را حفظ کنیم 🔹اگر برای بهدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوئی و فریبکاری کنی، تهیدس
🔆 #پندانه
چرا راز خوشحال بودن را فراموش کردهایم؟
🔹کودکان میخواهند زود بزرگ شوند،
بزرگترها دوست دارند به دوران کودکی برگردند!
🔸شاغلان از شغلشان مینالند،
بیکارها دنبال شغلند!
🔹فقرا حسرت ثروتمندان را میخورند،
ثروتمندان از دغدغه مینالند!
🔸افراد مشهور از چشم مردم قایم میشوند،
مردم عادی میخواهند مشهور شوند!
🔹سیاهپوستان دوست دارند سفیدپوست شوند،
سفیدپوستان خود را برنزه میکنند!
🔸متاهلها میخواهند طلاق بگیرند،
مجردها دوست دارند ازدواج کنند!
⬅️هیچکس نمیداند تنها فرمول خوشحالی این است:
قدر داشتههایت را بدان و از آنها لذت ببر.
❣ @yamontaghem313 ❣
ذاکر الحسین رسول رساپور
🔆 #پندانه شرافتمان را حفظ کنیم 🔹اگر برای بهدست آوردن پول مجبوری دروغ بگوئی و فریبکاری کنی، تهیدس
🔆 #پندانه
✍مراقب باشیم، لذتهای گذرا ما را از رستگاری محروم نکند
🔹مردی نابینا درون قلعهای گرفتار شده بود و نومیدانه میکوشید خودش را نجات دهد.
🔸چاره را در این دید که با لمسکردن دیوارها، دری برای رهایی پیدا کند.
🔹پس، گرداگرد قلعه را میگشت و با دقت به تمام دیوارها دست میکشید.
🔸همچنان که پیش میرفت با چندین در بسته روبرو شد اما به تلاش و جستجو ادامه داد.
🔹ناگهان برای لحظهای دست از دیوار برداشت تا دست دیگرش را که احساس خارش میکرد لمس کند، درست در همان زمان کوتاه، مرد نابینا از کنار دری گذشت که قفل نشده بود و چه بسا میتوانست رهاییاش را به ارمغان آورد، پس به جستجوی بی سرانجامش ادامه داد.
🔰بسیاری از ما در تکاپوی دستیابی به آزادی و خوشبختی هستیم، متاسفانه، گاهی تلنگری شبیه خارش دست، لذتهای گذرا یا چیزهایی از این دست، ما را از جستجو و دستیابی به دری گشوده به سوی رهایی و رستگاری محروم میکند.
❣@yamontaghem313 ❣