eitaa logo
یاقوت سرخ
1.1هزار دنبال‌کننده
163 عکس
86 ویدیو
13 فایل
#گروه_یاقوت_سرخ 🖋️دفتر شعر و ادب آئینی شهرستان بروجرد
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از سجاد روان مرد
379.3K
هدایت شده از سجاد روان مرد
321.1K
هدایت شده از سجاد روان مرد
310.9K
هدایت شده از میثم کاوسی
هر کس به کسی داده دل و ما به رقیه لا حول و لا قوة الّا به رقیه هرجا گره افتاد به کارم پدرم گفت یا رو به ابالفضل بزن یا به رقیه شد آینه‌ی حضرت زهرا و رسیده‌ست ارثیه از او أم أبیها به رقیه از بس که گرفتند شفا از حرم او باید که بگویند مسیحا به رقیه تا اینکه گره واشود از کار خلایق باید که قسم داد خدا را به رقیه مانند رکابی که دلش بند نگین است دلبسته شده شانه‌ی سقا به رقیه او جان خودش را سر عشقش به پدر داد دلدادگی اصلا شده معنا به رقیه با دلهره شد صبح، شبش بین خرابه آشفته شده بعد عمو خواب رقیه یک شهر تماشاگر اشکش شده بودند حاشا که کسی داد تسلا به رقیه 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @yaqoote_sorkh @mkavoosi110
بسم الله الرحمن الرحیم زجر بابا خوش‌آمدی دیر آمدی به دیدنم اما خوش‌آمدی اینجا خرابه است ای‌خاکی، ای‌مسافر صحرا خوش‌آمدی ویران‌نشین شدم مهمان من برای تماشا خوش‌آمدی تنهاترین من حالا به دیدن من تنها خوش‌آمدی! هرچند بی‌سری اما مشخص است سراپا، خوش‌آمدی در دشت دیدمش پس در مقام زائر زهرا خوش‌آمدی بغضم امان نداد حرفی دگر بگویمت، الّا؛ "خوش‌آمدی" بی‌ما چه می‌کنی؟ بابای من به نیزه‌ی اعدا چه می‌کنی؟ ای ماه شام تار در آسمان روشن نی‌ها چه می‌کنی؟ اصغر که رفتنی‌ست بهر دوجرعه آب تمنا چه می‌کنی؟ با گریه کعبه گفت؛ یابن‌الحرم به دیر و کلیسا چه می‌کنی؟ چوب است پاسخت بر روی نیزه‌ها مگر آوا چه می‌کنی؟ ای تشنه‌لب بگو با داغ تشنه‌رفتن سقّا چه می‌کنی؟ حالا به هوش باش گفتی که دخترم تو بگو تا چه می‌کنی! تا زجر می‌کشم هی فکر می‌کنم که چرا زجر می‌کشم؟ از کاروان جدا از اهل کاروان که جدا زجر می‌کشم در شام و کوفه نه! بعد از تو -آه- در همه‌جا زجر می‌کشم از صبح تا به شب یا زخم می‌شمارم و یا زجر می‌کشم بالا نمی‌رود دستم، اگر که‌وقت دعا زجر می‌کشم از ترس کعب‌نی آهسته و بدون صدا زجر می‌کشم این کل روضه است؛ چون زجر می‌کشید مرا، زجر می‌کشم 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
هدایت شده از یاقوت سرخ
حمید جودکی - اومدی پیشم.mp3
10.2M
بسم الله الرحمن الرحیم بابای نیزه اومدی پیشم ولی با پای نیزه تو بابای منی یا بابای نیزه؟ آخ بمیرم آخ بمیرم که می‌بینم رو گلوی خوشکل تو جای نیزه چن شبه رفتی دلم آروم نداره بارون اشکم مث ابر بهاره می‌بینی که دختر تو جای بازوت سرشو رو خاک ویرونه می‌ذاره دختر شامی دلم رو می‌سوزونه کاشکی بابا دخترت زنده نمونه روی پیشونی نازت جای سنگُ روی لبهات جای چوب خیزرونه بابایی نیگا کن این زخمای پامو تو گوشای دخترا گوشواره‌هامو ضربه‌های سنگین سیلی زجرُ برده دیگه به خدا نور چشامو بابایی از تشنگی لبام ترک خورد پس عمو جونم چرا آبو نیاوورد؟ پیش چشمای رباب، یه نامسلمون اومد و گهواره‌ی داداشمو برد ... محلی لری؛ رنگِ پاییزی دارَه باغِ دِلِ مِه تَش گِرِتَه دِ غَمِ تیو حاصِلِ مِه دُختِرونِ کوفیو گُتِن یَتیمَه طعنَهُ‌و زَخمِ زِوُو بی قاتِلِ مِه ای گُلِم! ای خوشکِلِم! دُورِت بِیَردِم دَسِ گَرمِتِه بَنی وِه دَسِ سَردِم بعد تیو مَریض بیمُ و حالِم خِروئَه خو بی که تیو اُومایی دَرمونِ دردِم ساکِتُ‌و بی‌هُم‌زِووُنُ و سَر وِه زیرِم مِثِ مُرغِ بی‌پَرِم، وِ غَم اَسیرِم وِه خُدا که سیر بیمَ دِ ای زِمُونَه کاشکی اِمشُو سَرِ دَسِ تیو بَمیرِم "دخترون بوئه‌دار چی گل انارن..." 📝گروه ادبی یاقوت سرخ @Yaqoote_sorkh @Mojtaba_khorsandi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم از ازل خورده لبم بر نمک نان حسن سفره ای نیست مگر سفره ی احسان حسن افتخار است گدائی در خانه ی او بی نیاز از همه هستند گدایان حسن حاجتی دارد اگر نوکر درگاه حسین به یقین می شود او دست به دامان حسن جگرش خون شده از طعنه و از زخم زبان نیست جز زهر جگر سوز که درمان حسن درد دل می کند و خون ز دهان می ریزد می شود خواهر غم دیده پریشان حسن یادش افتاده که مادر به زمین خورد و سپس آتش انداخته این خاطره بر جان حسن خادمی نیست میان حرم خاکی او گرچه هستند ملائک همه دربان حسن می رسد منتقم آن وقت بنا خواهد شد بارگاه و حرم و گنبد و ایوان حسن هرکجا مجلس ارباب به پا می گردد سفره پهن است همان سفره ی احسان حسن @yaqoote_sorkh
هدایت شده از مجتبی خرسندی
بسم الله الرحمن الرحیم حاتم طه ایزد منّان چو آفرینش ما خواست جمله جهان را در اوج حُسن بیاراست جنگل و دریا و کوه و دشت گواهند حمد و سپاس از برای خالق یکتاست هرچه تصور کنی محل تامّل هرطرفی بنگری مجال تماشاست قابل درک است در تمامی ذرّات قدرت پروردگار بس که هویداست ما همه محکوم دادگاه قضائیم حکم خدا چون بدون شاید و امّاست از قلم صُنع او به دفتر خلقت هر کلمه پاسخ هزار معماست هرچه خدا آفریده عین کمال است این همه را از حدیث حُسن تو آراست جمع تمام صفات حُسن دوعالم در وجنات حَسن هرآینه پیداست خادم دربار اوست مرد و زن ما اول این لوح نام آدم‌وحوّاست رأفت او بادبان کشتی نوح است رحمت او ناجی غریق دودنیاست از نظر لطف او وزیده نسیمی دیده‌ی یعقوب اگر هرآینه بیناست مرشد کامل که در مراتب توحید هادی ادریس و هود و صالح و یحیاست شد متوسل به او خلیل خداوند چون که خدا ذبح نوردیده از او خواست خلق دوعالم اسیر یوسف کنعان یوسف کنعان اسیر یوسف زهراست خلق دوعالم گدای حاتم طائی حاتم طائی گدای حاتم طاهاست اوست که در ماجرای وحشت فرعون ناجی موسی در آستانه‌ی دریاست مُلک سلیمان نگین خاتم دستش فرش مسیرش تمام عرش معلّاست صابر اعظم که در مقام تحمّل حضرت ایوب فیض صبر از او خواست ذکر لب یونس است در دل ماهی نام بلندش چنان که عالی و اعلی‌ست عیسی اگر دم گرفت و مرده شفا داد ذکر حسن دم‌به‌دم به هر دم عیساست حُسن دوعالم غلام حلقه به گوشش دست به سینه نشسته در بر او راست شیوه‌ی لطفش شبیه لطف پیمبر شیوه‌ی رزمش شبیه شیوه‌ی مولاست از در این خانه پا نکش که نبی گفت؛ هرچه که خیر دوعالم است همین‌جاست چون که کریم و کریمِ ابن کریم است بخشش او نیز قبل عرض تقاضاست زندگی‌اش را سه‌بار داده به مردم این کمی از لطف بیکرانه‌ی آقاست رونق اشعار شاعران شده مدحش دفتر هریک پر از قصیده‌ی قرّاست هیچ‌کسی پیش او غریب نمانده گرچه خودش در جهان غریبه و تنهاست مرد کریمی که در کمال کرامت رازق امروز ما و شافع فرداست کرسی خاص شفاعت از همه‌ی خلق روز قیامت برای اوست که برپاست گرچه سیاه است نامه‌ی همه، اما مِهر حَسن مُهر حُسن عاقبت ماست @Mojtaba_Khorsandi