#تربیت_فرزند...🌹
🔴هرگز فكر نكنيد هرچه سختگيرتر باشيد بهتر میتوانيد کودکتان را تربيت كنيد...خير!
⚠️والدين سختگير دو نوع بچه پرورش ميدهند:
🔹يا فرد مضطرب، نگران، وسواسی كه به خود بسيار سخت ميگيرد و با وجود موفقيتهايش هيچ لذتی از زندگی نميبرد.
🔹يا فردی لجباز و فراری از كار!
❌با سختگيری نميتوانيم فرزندی موفق، سالم و خوشبخت تربيت كنيم...
-كودک تا زمانی كه به خودش و ديگری آسيب نمی رساند و به حق كسی تجاوز نميكند بهتر است آزاد باشد.
#تربیت_فرزند
کپی⛔️
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
@yar_emam_zaman
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
🌟 متن برتر مادر 1📄
✍🏻 از هر گوشه ی مسیر انگار یک چراغ قرمز جلوی پایم سبز می شود.
یک جفت برف پاک کنِ خراب که ورّاجیِ باران روی شیشه ی اتومبیل را دو چندان کرده است.
رو به رو، تار و مبهم و ماسیده در توقف و سکون و درجا زدن است و تنها چیزی که قابل تشخیص است چراغِ ترمزِ ماشین های جلویی ست.
دوست دارم یقه ی هرچ ه شاعر و نویسنده است را بگیرم و به آنها بگویم: بفرمایید این هم باران… خوش بگذرد…
وسط این کلافگی ها تلفن همراهم زنگ میخورد و روی صفحه ی گوشی یک اسم نقش می بندد…
«مادر»…
انگار در هجوم همه ی رکودها و توقف ها هم پای اسمش که باشد، زندگی لهجه ی بهار میگیرد و باران، همان بارانِ شاعرها میشود.
و من، بیقرار میروم تا با همه ی خستگی ها و درجازدن هایم، شُرّه کنم در آغوشی که همیشه در پناهش حق به جانبِ من است.
میروم تا خودِ بچگی هایم؛ آنجا که باران می بارید و مرا در چادرش میگرفت و من دست هایم را یواشکی از چادرش بیرون می آوردم به خیال اینکه تمام قطره های باران را با مشتم می گیرم.
میروم تا هرچقدر هم که فرو رفته در سکون شده باشم، سر بروم از زندگی و به قول خسرو شکیبایی با جهانم بگویم: «میدانی چه میخواهم؟ لحظه لحظه ی زندگی را».
اما من جای شکیبایی بودم به اهالی «خانه ی سبزِ» زندگی میگفتم: قطره قطره ی باران را.
که باران، همان بارانِ شاعرها و اصلا دیگر خود زندگی ست وقتی دوباره پناهم چادرش شود و من غرق رویای به چنگ آوردن هر قطره از باران.
بمانی برایم مادر که اگر لبخندت را دیر ببینم، تمام برج های این دنیای آدم ها ، خشت های بی معنایی میشوند که انگار یک دیوانه در بی حوصلگی هایش آنها را گنگ و بی هدف روی هم چیده است.
بمانی برایم که دعایت شفای آشفتگی هاست.
کپی⛔️
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
@yar_emam_zaman
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
#تربیت_فرزند
🔵ميزان تقریبی يادگيرى در حالت هاى متفاوت
10% وقتى ميخوانيم
20% وقتى ميشنويم
30% وقتى ميبينينم
50% وقتى ميبينيم و ميشنويم
70% وقتى بحث ميكنيم
80% وقتى تجربه ميكنيم
95% وقتى به ديگران ياد ميدهيم
گاهی به بچه ها اجازه دهید در کلاس یا منزل نقش معلم را ایفا کنند و تدریس داشته باشند.
کپی⛔️
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
@yar_emam_zaman
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
🌟متن برتر مادر2📄
بگذارید یک بار هم که شده از جشنواره ی کلمات اکلیلی دست برداریم و اینبار با واقعیتِ اساسی ترین رکن جامعه یعنی مادر، چهره به چهره شویم…
میخواهم از کتاب «سپیده دمان همه چیز» اثر «رالف گریبر» فقید که با همکاری «دیوید ونگرو» تدوین شده است، شروع کنم.
گریبر که از چهره های برجسته ی جنبش وال استریت بود، در این کتاب از قبیله ای شکارچی می نویسد که در قرن شانزدهم به روستاها حمله و اهالی آنها علی الخصوص زنان را اسیر میکردند و آنها را به عنوان «دایه» به کار میگرفتند…
«گریبر» این زنان را «موجودات از یاد رفته» میخواند که فقط فرزندان اهل قبیله را به شوالیه و شاهزاده خانوم بدل میکنند…
او در همینجا یک جمله تاریخی دارد و میگوید : «خشونتِ محض ، تمام شدنی ست؛ خشونتی ماندگار است که در قالب القای نقش حمایتگری تعریف شود »…
این جمله را که خواندم میخواستم بر سر خودمان فریاد بزنم مبادا غرق در وسعتِ روح مصفای مادرانِ این سرزمین، با نگاهی غیر عقلانی و خیال پردازانه ، تمام وجود مادران نازنینمان را با پِرسُناژی از مفاهیمی فراتر از طاقت، تعریف کنیم و آنقدر در مطالبه ی قدسی از آنها فرو رفته باشیم که هرگز متوجه سفیدی زودتر از موعد موهایشان نشویم؛ مفاهیمی ازین دست که: تو بی توقع، جان و جهانت را از آن ما ساخته ای؛ تو چیزی جز خوشبختی ما نمیخواهی؛ تمام آرزوی تو لبخند ماست حتی اگر به قیمت غمت باشد…مفاهیمی که به حدی تکرار شده اند که حتی همین الان که آنها را میخوانیم چیزی درونمان میخواهد بگوید: مگر غیر از این است؟…
ما باید نگران باشیم اگر به قول «گریبر» در قالب حمایتگریِ محض و القای مادرانه های عرفی، بودنِ او را فراموش و انکار کرده ایم و گویی او فقط قرار است در سایه ی خواست های ما معنا شود…
غزل می تراود از زبانمان و عسل می بارد از دهانمان وقتی نام پاک و خدایی اش بر جان کلمات جوانه میزند؛
بله خوب میدانم خط های روی صورتش انگار جغرافیای عشق است
اما،،، اما ،،، اما
نزد هیچ عدلیه ای سربلند نیستیم اگر در تجویز نگاهی انتزاعی، احساس نابش را دلیل غفلتمان از «خودِ» او قرار دهیم و در یک خودخواهیِ آشکار ، وجود او و خواست های شخصی اش را گم کنیم و او را قهرمانی بدانیم که نباید خسته شود؛ نباید کمک بخواهد و نباید هرگز دلش برای خودش تنگ شود…
بله! او فرشته خویی ست که خواب شبش هم در خیال خوشبختیِ ما به خمیازه ای گذشت اما بی حرمتی ست اگر باورمان شده باشد اصلا آدم ها مادر میشوند که خودشان را فراموش کنند… قدرناشناسی ست اگر به قول اهل منطق ، نگاهمان به او نگاه مرآتی باشد و جهانش را فانی در جهان خود بدانیم؛ بخدا ظلم است اگر این آئینه ی صبور را به نگاه استقلالی بر بالابلندِ طاقچه ی وجودمان ننشانیم…
همه ی اینها را گفتم اما خوب میدانم مادرها اگر حرفم را بخوانند به فرزندشان میگویند:
مادر! من هستم که تو فقط بخندی… این نویسنده ها عادت دارند زیاد صحبت کنند…
کپی⛔️
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
@yar_emam_zaman
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
♨️عالِمی که بدون گفتن ذکر، تسبیح میچرخاند❗️❗️❗️
🔹از کانادا آمده بود آقا(آیت الله بهجت) را ببیند. چیزهایی شنیده بود ولی شک در چهره اش پیدا بود.وارد اتاق شد، دید آقا دارد تسبیح می چرخاند. به لب های آقا خیره شد، دید تکان نمی خورند.
با خود گفت: «این چه عالمی است که تسبیح می گرداند و ذکر نمی گوید؟!»
هنوز ننشسته بود که آقا فرمود...😳 الله اکبر 😳👇
http://eitaa.com/joinchat/1596850187C92947433eb
🌷 پیامبر اکرم(صلی الله علیه و آله) :
✍ هر زنی که در خانه شوهرش چیزی را برای سامان دادن وضع خانه جـا به جـا کند خداوند نظر رحمـت به او میکند و هر کس مورد رحمت خدا قرار گیرد خداوند عذابـش نمےکند.
کپی⛔️
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
@yar_emam_zaman
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
🌟متن برتر مادر3📄
بگذارید یک بار هم که شده از جشنواره ی کلمات اکلیلی دست برداریم و اینبار با واقعیتِ اساسی ترین رکن جامعه یعنی مادر، چهره به چهره شویم…
میخواهم از کتاب «سپیده دمان همه چیز» اثر «رالف گریبر» فقید که با همکاری «دیوید ونگرو» تدوین شده است، شروع کنم.
گریبر که از چهره های برجسته ی جنبش وال استریت بود، در این کتاب از قبیله ای شکارچی می نویسد که در قرن شانزدهم به روستاها حمله و اهالی آنها علی الخصوص زنان را اسیر میکردند و آنها را به عنوان «دایه» به کار میگرفتند…
«گریبر» این زنان را «موجودات از یاد رفته» میخواند که فقط فرزندان اهل قبیله را به شوالیه و شاهزاده خانوم بدل میکنند…
او در همینجا یک جمله تاریخی دارد و میگوید : «خشونتِ محض ، تمام شدنی ست؛ خشونتی ماندگار است که در قالب القای نقش حمایتگری تعریف شود »…
این جمله را که خواندم میخواستم بر سر خودمان فریاد بزنم مبادا غرق در وسعتِ روح مصفای مادرانِ این سرزمین، با نگاهی غیر عقلانی و خیال پردازانه ، تمام وجود مادران نازنینمان را با پِرسُناژی از مفاهیمی فراتر از طاقت، تعریف کنیم و آنقدر در مطالبه ی قدسی از آنها فرو رفته باشیم که هرگز متوجه سفیدی زودتر از موعد موهایشان نشویم؛ مفاهیمی ازین دست که: تو بی توقع، جان و جهانت را از آن ما ساخته ای؛ تو چیزی جز خوشبختی ما نمیخواهی؛ تمام آرزوی تو لبخند ماست حتی اگر به قیمت غمت باشد…مفاهیمی که به حدی تکرار شده اند که حتی همین الان که آنها را میخوانیم چیزی درونمان میخواهد بگوید: مگر غیر از این است؟…
ما باید نگران باشیم اگر به قول «گریبر» در قالب حمایتگریِ محض و القای مادرانه های عرفی، بودنِ او را فراموش و انکار کرده ایم و گویی او فقط قرار است در سایه ی خواست های ما معنا شود…
غزل می تراود از زبانمان و عسل می بارد از دهانمان وقتی نام پاک و خدایی اش بر جان کلمات جوانه میزند؛
بله خوب میدانم خط های روی صورتش انگار جغرافیای عشق است
اما،،، اما ،،، اما
نزد هیچ عدلیه ای سربلند نیستیم اگر در تجویز نگاهی انتزاعی، احساس نابش را دلیل غفلتمان از «خودِ» او قرار دهیم و در یک خودخواهیِ آشکار ، وجود او و خواست های شخصی اش را گم کنیم و او را قهرمانی بدانیم که نباید خسته شود؛ نباید کمک بخواهد و نباید هرگز دلش برای خودش تنگ شود…
بله! او فرشته خویی ست که خواب شبش هم در خیال خوشبختیِ ما به خمیازه ای گذشت اما بی حرمتی ست اگر باورمان شده باشد اصلا آدم ها مادر میشوند که خودشان را فراموش کنند… قدرناشناسی ست اگر به قول اهل منطق ، نگاهمان به او نگاه آیینه ای باشد و جهانش را فانی در جهان خود بدانیم؛ بخدا ظلم است اگر این آئینه ی صبور را به نگاه استقلالی بر بالابلندِ طاقچه ی وجودمان ننشانیم…
همه ی اینها را گفتم اما خوب میدانم مادرها اگر حرفم را بخوانند به فرزندشان میگویند:
مادر! من هستم که تو فقط بخندی… این نویسنده ها عادت دارند زیاد صحبت کنند…
کپی⛔️
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
@yar_emam_zaman
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
#تربیت_فرزند...🌹
با دعوای بین کودکان، چه کار کنیم؟
فعالیت هایی را پیدا کنید که کودک کوچکتر و فرزند بزرگتر بتوانند با هم در آن شرکت کنند و از آن لذت ببرند. یکی از فعالیت هایی که می توانید انجام بدهید، ساختن یک کمپ داخل خانه است. به کودک کوچکتر اجازه بدهید از بلوک های خانه سازی برای ساختن دیوار کمپ استفاده کند در حالی که کودک بزرگتر با استفاده از بالش ها و کوسن ها قلعه می سازد یا می توانید از کودک بزرگتر بخواهید نقش یک کتاب فروش را بازی کند و در حالی که مشتری کوچکش کیفش را پر و خالی می کند، کتاب ها را کنترل کند. فرزند کوچک تر ممکن است از اینکه نقش بیمار کودک بزرگتر را بازی کند هم لذت می برد.
به دنبال برابری نباشید
فقط به این دلیل که می خواهید در مورد فرزندانتان عادل باشید، نباید با آنها کاملا مشابه و مانند هم رفتار کنید.
کودک نوپا و خواهر یا برادر بزرگترش قابلیت های رشدی، نیازها و خواسته های متفاوتی دارند. در برابر خواسته کودک کوچکتر برای سوار شدن اسکوتر برادر یا خواهر بزرگتر و یا بیدار ماندن بعد از ساعت خواب چون کودک بزرگتر بیدار است، مقاومت کنید. در عوض وقتی فرزند بزرگتر حضور ندارد، زمانی را برای خواندن کتاب داستان در نظر بگیرید تا کودک کوچکتر هم احساس خاص بودن کند.
کپی⛔️
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
@yar_emam_zaman
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
#تربیت_فرزند...🌹
کودک وقتی مانعی دربرابر خواسته هایش می بیند خشمگین می شود.
کمک کنید خشم کودکتان خالی شود
بالشت بدید بهش مشت بزنه
کاغذ بدید پاره پوره کنه
پاهاشو بکوبه زمین
حتی خودشم زد بزنه
ولی اجازه ندهید شمارو بزنه
خشمش که خالی شد خوب میشه ولی اگر تسلیم خشمش شدید یاد میگیرد تمام خواسته هایش را با خشم بگیرد حتی درآینده باهمسرش به مشکل می خورد.
کپی⛔️
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
@yar_emam_zaman
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
🔰#داستان_تربیتی
✍🏽خاطره ای آموزنده از شهید پاک نژاد
🔹 یک بار به بنده گفتند: میدانی چرا خداوند در قرآن فرموده: «و بالوادین احسانا»؟ اگر گفته بود «و بالوالدین عدلا»، یعنی اگر پدر محکم به گوش تو زد، تو هم محکم به گوش او بزن، تا عدل و عدالت رعایت شود و اگر گفته بود: «و بالوالدین انصافاً»، یعنی اگر پدر تو محکم به گوش تو زد، تو انصاف به خرج بده و یواش بزن.
🔹این که خداوند فرموده: «و بالوالدین احسانا»، یعنی اگر پدر شما به صورت شما سیلی زد، سرت را پایین بینداز و نگاه غضبآلود هم نکن!
🔹 خود ایشان بسیار به اینها عمل میکرد. ... در همان سنین ۵۰ سالگی و قبل و بعد از آن، وقتی وارد خانهی پدر و مادر میشد، تا زمانی که آنها نمیگفتند، نمینشست و حتی اگر میگفتند اینجا بخواب، جلوی آنها پای خود را دراز نمیکرد و به اتاق دیگری میرفت، تا مبادا بیاحترامی کرده باشد.
#سبک_زندگی_اسلامی
#خانواده #تربیت_فرزند
کپی⛔️
🌻اللّٰھـُم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْـ🌻
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─
@yar_emam_zaman
─┅═༅𖣔🌼𖣔༅═┅─