یه مقدمه داریم فقط:
الان ایران سه تا نیروی نظامی داره دیگه؛
سپاه، ارتش، فراجا (نیروی انتظامی)
هر سه نیرو تحت فرماندهی فرماندهان ایرانی و جزئی از ساختار حکومتی ایران هستن. خب؟
تا قبل از حکومت پهلوی
ایران چهارتا نیروی نظامی داشت؛
▫️نیروی قزاق
▫️نیروی پلیس جنوب
▫️نیروی ژاندارم
▫️نیروی بریگاد مرکزی
اولی تحت فرماندهی افسران روسی بود، دومی تحت فرماندهی افسران انگلیسی، سومی تحت فرماندهی افسران سوئدی و چهارمی تحت فرماندهی افسران ایرانی.
غرض اینکه یه ارتش درست و درمون نداشتیم، جنگ جهانی که شد؛ روسها و انگلیسیها به ایران حمله کردن. عمدهی نیروهای نظامی ایران هم که تحت فرماندهی خود روسها و انگلیسیها بودن. پس ما ارتشی نداشتیم که جلوی حملهی اونها از کشور دفاع کنه.
اینطور بود که از گوشه و کنار کشور
سرداران محلی قد علم کردن، یه سری نیرو دور خودشون جمع کردن و از شهر خودشون جلوی حملهی انگلیسیها و روسها دفاع کردن.
سربازهای روسی در جریان جنگ جهانی اول، توی همدان و قزوین دست به قتل و غارت و دزدی زدن. توی مسیر برگشتشون به روسیه رسیدن به رشت و خب طبیعتاً رشت هم مثل همدان و قزوین در انتظار وحشیگری سربازان روس بود.
میرزا کوچک خان قیام کرد، جوونای رشتی دورشو گرفتن، میرزا با نیروهاش جلوی ورودی شهر رشت ایستاد. راه روسها رو بست و سلسله جنگهایی در گرفت.
نهایتا روسها کوتاه اومدن و کتباً تعهد دادن که به مردم تعرضی نکنن و به کشورشون برگردن. اصن میرزا کوچیک توی همین قضیه بود که اسمش روی زبونها افتاد و مشهور شد به میرزا کوچیک
بعد از موفقیتهای میرزا کوچیک
انگلیسیها دست به تبلیغات علیهاش زدن
مثلا شایعه کردن که میرزا داره توی کار حکومت مرکزی دخالت میکنه، میرزا میخواد گیلان رو تجزیه کنه و از این حرفا؛
🔺همونروزا میرزا بیانیه میده و میگه؛
ما فقط برای حفظ دیانت و شرافت خود قیام کردهایم؛ ما برای استقلال وطن فدا میشویم. ما برای آزادی ایران قربانی میدهیم... انگلیس است که در ایران مداخله میکند؛ انگلیس است که نمیگذارد ایرانی استقلال خود را محکم نماید، ما برای پاسداری از حقوق این آب و خاک، برای حفظ مدفن نیاکان بزرگوار و بالاخره برای حفظ قوانین اسلامی تا آخرین سرحد امکان دفاع کرده، فدا میشویم
🔺میرزا توی یکی از نامههاش مینویسه؛
ضعف و لاابالیگری مسئولین مرکز هرگونه قیام و نهضتی را که متضمن اصلاحات اساسی ممکلتی باشد مشروع میسازد. من و یارانم هیچ مقصودی نداشته و نداریم جز حفظ ایران از تعرضات و فشار خارجی و خائنین داخلی، تامین آزادی و آسایش رنجبران ستمدیده و استقلال حکومت ملی. همهی فداکاری بنده و همکارانم برای همین مقصود عالی بوده و بس.
انگلیسیها یه ضربالاجل به میرزا میدن که باید تسلیم حکومت مرکزی ایران بشی
و حتما میدونین که اونروزهام نخستوزیرهای ایران توسط سفیر انگلیس تعیین میشدن.
میرزا به انگلیسیها جواب میده که؛
من با دولتهای دستنشاندهی اجنبی کار نخواهم کرد.
نهایتا نظامیان انگلیسی از قزوین و نظامیان قزاق تحت فرماندهی رضاخان، باهم به رشت حمله میکنن و ارتش میرزا کوچیک درهم میشکنه.
رضاخان قبل از اینکه بره رشت میگه؛
یا از رشت برنمیگردم یا کار گیلان رو یکسره میکنم.
میرزا کوچیک دست آخر توی برف و بوران گیر میفته و از سرما جون میده. دشمنان میرزا وقتی بهش میرسن، میبینن که فوت شده ولی با این حال سر از تنش جدا میکنن.
یکی از انتقادات تاریخ به رضاخان اینه که؛
چرا سرداران ملی ایران رو قلع و قمع کردی؟
میرزا کوچیک یکی از سرداران ملی ما بود که توسط رضاخان حذف شد.
محمدتقی پسیان، مدرس، سردار ماکویی، سردار قشقایی، سردار بجنوردی و...
حالا میدونین چیش جالبه؟؟