eitaa logo
«یــــارانِ مهدی زهرا عـــج»³¹³🇵🇸
152 دنبال‌کننده
4.9هزار عکس
1.6هزار ویدیو
17 فایل
بسم‌الله‌رحمان‌الرحیم یوسف‌گمگشته‌باز‌آید‌به،کنعان‌... تشکیل کانال ١۴٠٢/٣/٢۵ https://harfeto.timefriend.net/17200424086309 کانال وقف‌حضرت‌ولی‌عصر‌عج‌‌امامان‌وشهدا _کپی؟حلالهِ‌فقط‌برای‌عاقبت‌بخیریمون‌دعاکنید ازبنر؟ خیر اللهم عجل لولیک الفرج
مشاهده در ایتا
دانلود
«یــــارانِ مهدی زهرا عـــج»³¹³🇵🇸
نوشتمت به خط عشق، با دو چشم پُر آب که من دُچارِ توام، این دُچار را دریاب..!
«یــــارانِ مهدی زهرا عـــج»³¹³🇵🇸
-گويندڪࢪيم‌است‌و‌گنہ‌ميبخشد... گيࢪم‌ڪہ‌ببخشدز‌خجالت‌چہ‌ڪنم؟
«یــــارانِ مهدی زهرا عـــج»³¹³🇵🇸
حتما مطالعه کنید شناخت یکی از یاران امام زمان عج و خط مشی از زندگی شخصی بزرگ در راه وصال حضرت حجت «عجل الله تعالی الشریف»
🔰«اطلاعیه راهپیمایی روز جهانی قدس» 🗓 جمعه، ۱۷ فروردین ۱۴۰۳ ⏰ ساعت ۱۰:۳۰ صبح 📍میدان قدس به سمت مصلی بزرگ شهرستان قدس ✊🏻
اگر تمام کودکان غزه را هم بکشید برای کشتن فرعون موسی زنده می ماند!
یامهدی ‌«عـــــــج»
هدایت شده از بیداری مدیا
❌️آماده سازی آرامگاه شهید محمدرضا زاهدی 🔻پیکر سرلشکر شهید زاهدی امروز ساعت ۱۶ به اصفهان منتقل می‌شود و فردا طبق وصیت شهید، در گلزار شهدای اصفهان و کنار آرامگاه شهید حسین خرازی به خاک سپرده می‌شود 🎬 برای بیداری وجدانها👇 @Bidari_Media
بسم الله الرحمن الرحیم
✌🏻 🔹سید حسن نصرالله: در واکنش به کسانی که میگویند شما وابسته به ایران هستید بگویید به روابط با جمهوری اسلامی افـــتــخـار میکنیم👌🏻 🔻 @seyyedoona
دختر عموۍ‌چادری من‌ تازه از مدرسه برگشته بودم و با همون کیف و چادر قابلمه به دست توی اشپزخونه نشسته بودم و داشتم غذا می خوردم که با صدای سلام پسری لقمه پرید گلوم و به سرفه افتادم و سریع طرف پرید و لیوان اب داد دستم زود خوردم. داشتم خفه می شدم! سر بلند کردم که دیدم پاشاست! پسر عموم. اب دهنمو قورت دادم اینجا چیکار می کرد؟ همه که رفتن شمال مامان و بابا هم که رفتن این چی می خواست اینجا؟ چطور از در اومد داخل؟ سرمو پایین انداختم و گفتم: -سلام چطور اومدید داخل؟ با پرویی نشست رو صندلی و لم داد زل زد بهم و گفت: - از رو در پریدم داخل. چشام گرد شد که گفت: - در می زدم که باز درو باز می کردی می رفتی تو اتاق درو قفل می کردی! اره خوب همیشه همین بود نمی خواستم با پسرای فامیل مثل بقیه دخترا ارتباط داشته باشم و گناه کنم یا باهاشون راحت بشم برای همین همیشه تو اتاقم بودم و درو قفل می کردم به بهونه درس خوندن بیرون نمی یومدم! دو سه بار هم مامان با ترفند کشیدتم بیرون که اقا بزرگ بحث ازدواج با پاشا رو اورد و دختر عموشی و فلان من هر بار با قهر برگشتم تو اتاقم و جواب شونو ندادم مگه زوره نمی خواستم! ‌ولی اقا بزرگ این حرف ها حالیش نمی شد! با صدای پاشا اخم کردم: - موزایک ترک برداشت من به این قشنگی جلوت وایسادم به من نگاه کن. اخمم بیشتر شد و گفتم: - چی می خواید اینجا؟ من فردا امتحان دا.. که گفت: - اره اره خواهر خودمم تو همون کلاسه که تو هستی چطور اون نداره تو داری؟ هر دفعه امتحان دارم منم این مقطع و گذروندم خر نیستم هر بار می گفتی امتحان دارم بساط و جمع کن بریم شمال نرفتم با هم بریم ..... ادامه در کانال زیر https://eitaa.com/shahidane72