eitaa logo
یاران وفادار
161 دنبال‌کننده
7.1هزار عکس
3.7هزار ویدیو
6 فایل
این کانال در راستای گفتمان انقلاب اسلامی ، همدلی و وحدت هم محلی ها و هموطنان گام بر می دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
خدایا شکرت: 🌼🍃نظر ۱۰ فیلسوف درباره ے قرآن👇 ❣ 🌼گوته ، شاعر و نویسنده معروف آلمانے میگوید: سالیان دراز ڪشیشان از خدا بے خبر ، ما را از پے بردن به حقایق قرآن مقدس و عظمت آورنده آن دور نگه داشتند; اما هر قدر ڪه ما قدم در جاده علم و دانش نهادیم و پرده تعصب را دریدیم ، عظمت احڪام مقدس قرآن ، بهت و حیرت عجیبے در ما ایجاد نمود . به زودے این ڪتاب توصیف ناپذیر ، محور افڪار مردم جهان مے گردد! ❣🌼آلبرت انیشتاین ڪه نیازے به معرفے ندارد ، میگوید: قرآن ڪتاب جبر یا هندسه نیست; مجموعه اے از قوانین است ڪه بشر را به راه صحیح ، راهے ڪه بزرگترین فلاسفه و دانشمندان دنیا از تعریف و تعیین آن عاجزند ، هدایت مے ڪند . ❣🌼 وےل دورانت ، دانشمند امریڪایے شرق شناس ، میگوید: در قرآن ، قانون و اخلاق یڪے است . رفتار دینے در قرآن ، شامل رفتار دنیوے هم میشود و همه امور آن از جانب خداوند و بطریق وحے آمده است . قرآن در جانهاے ساده عقایدے آسان و دور از ابهام پدید مے آورد ڪه از رسوم و تشریفات ناروا آزاد است . ❣🌼 پروفسور آرتور آربرے ڪه یڪے از مترجمان مشهور قرآن به زبان انگلیسے است ، میگوید: زمانیڪه به پایان ترجمه قرآن نزدیک میشدم ، سخت در پریشانے به سر مے بردم; اما قرآن آنچنان آرامش خاطرے به من مے بخشید ڪه براے همیشه بخاطر خواهم داشت . من در حالے ڪه مسلمان نیستم ، قرآن را خواندم تا آن را درک ڪنم و به تلاوت آن گوش دادم تا مجذوب آهنگهاے نافذ و مرتعش ڪننده اش شوم و تحت تاثیر آهنگش قرار گیرم و به ڪیفیتے ڪه مسلمانان واقعے و نخستین داشتند ، نزدیک گردم تا آن را بفهمم . ❣🌼 لئوتولستوے ، نویسنده معروف روسے میگوید: هر ڪس ڪه بخواهد سادگے و بے پیرایگے اسلام را دریابد ، باید قرآن مجید را مورد مطالعه قرار دهد . در قرآن قوانین و تعلیمات حقیقے و احڪام آسان و ساده براے عموم بیان شده است . آیات قرآن به خوبے بر مقام عالے اسلام و پاڪے روح آورنده اش گواهے مے دهد . ❣🌼 دڪتر هانرے ڪربن ، اسلام شناس معروف فرانسوے ، سخن جالبے در باره قرآن دارد . وے میگوید: اگر قرآن خرافے بود و از جانب خداوند نبود ، هرگز جرات نمیڪرد ڪه بشر را به علم و تعقل و تفڪر دعوت ڪند . هیچ اندیشه اے به اندازه قرآن محمد (ص) انسان را به دانش فرا نخوانده است تاآنجا ڪه نزدیک به نه صد و پنجاه بار در قرآن ، از علم و عقل و فڪر سخن رفته است . ❣🌼ارنست رنان ، فیلسوف معروف فرانسوے میگوید: در ڪتابخانه من هزاران جلد ڪتاب سیاسے ، اجتماعے ، ادبے و ... وجود دارد ڪه هر ڪدام را بیش از یک بار نخوانده ام; اما یک جلد ڪتاب هست ڪه همیشه مونس من است و هر وقت خسته میشوم و میخواهم درهایے از معانے و ڪمال به رویم باز شود ، آن را مطالعه میڪنم . این ڪتاب ، قرآن - ڪتاب آسمانے مسلمانان - است . ❣🌼 ناپلئون بناپارت ، امپراطور فرانسه میگوید: امیدوارم آن زمان دور نباشد ڪه من بتوانم همه دانشمندان جهان را با یڪدیگر متحد ڪنم تا نظامے یڪنواخت ، فقط براساس اصول قرآن مجید ڪه اصالت و حقیقت دارد و میتواند مردم را به سعادت برساند ، ترسیم ڪنم . قرآن به تنهایے عهده دار سعادت بشر است . ❣🌼مهاتما گاندے ، رهبر فقید هند هم اعتقاد داشت: از راه آموختن علم قرآنے ، هر ڪس به اسرار وحے و حڪمتهاے دین ، بدون داشتن هیچ خصوصیت ساختگے دیگرے پے مے برد . در قرآن هیچ اجبارے براے تغییر دین و مذهب انسانها دیده نمیشود . قرآن به راحتے میگوید: هیچ زور و اڪراهے در دین وجود ندارد . ❣🌼 ژان ژاک روسو ، متفڪر و روان شناس مشهور فرانسوے ، برداشت منحصر به فردے از قرآن دارد; او میگوید: بعضے از مردم بعد از آنڪه مقدار ڪمے عربے یاد گرفتند ، قرآن را خوانده ، اما درست درک نمیڪنند . اگر مے شنیدند ڪ محمد (ص) با آن ڪلام فصیح و آهنگ رساے عربے آن را میخواند ، هر آینه به سجده مے افتادند و ندا میڪردند: اے محمد عظیم! دست ما را بگیر و به محل شرف و افتخار برسان . ما بخاطر یارے تو حاضریم ڪه جان خویش را فدا سازیم! حسبی الله ❤️: ☆°•....🌺🍃🌺🍃🌺....•°☆ قرآنی " یا اَیُّهَا الَّذین امَنوا عَلَیکم اَنفُسَکُم " ای اهل ایمان ! مراقبِ خودتون باشید... ☆°•....🌺🍃🌺🍃🌺....•°☆ 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
⭐️ رهبر انقلاب: یکی از عناصر آمریکایی میگوید «هر کسی در ایران اغتشاش کند، ما کمکش کنیم.» احمق‌ها بوی کباب شنیده‌اند! / هر کسی در این زمینه مزدوری آمریکا را قبول کند ملت ایران او را زیر گام‌های محکم خود لگدمال خواهد کرد 🔹️رهبر انقلاب اسلامی صبح امروز در دیدار هزاران نفر از مداحان و شاعران اهل بیت‌علیهم‌السلام: ✏️ من حدود شاید ۲-۳هفته قبل در سخنرانی همین جا گفتم برنامه آمریکا برای تسلط بر کشورها یکی از این دو چیز است: یا ایجاد یک حکومت فردی استبدادی که بروند با آن بسازند، حرف بزنند، منافع کشور را تقسیم کنند بین هم؛ یا این، اگر این نشد، هرج‌ومرج، اغتشاش؛ در سوریه به اغتشاش منتهی شدند، هرج‌ومرج به وجود آوردند. ✏️ حالا به خیال خودشان احساس پیروزی می‌کنند. آمریکایی‌ها، رژیم صهیونیستی و کسانی که با اینها همراهند، اینها احساس می‌کنند به پیروزی رسید‌ه‌اند و به گزافه‌گویی افتاده‌اند. خاصیت اهل شیطان هم همین است که وقتی احساس می‌کنند پیروز شدند، اختیار زبانشان از دستشان خارج می‌شود، گزافه می‌گویند، حرف مفت می‌زنند. ✏️ اینها امروز به حرف مفت افتاده‌اند؛ یک عنصر آمریکایی از مسئولین آمریکایی، جزو گزافه‌گویی‌هایش یکی این است که-در لفافه بیان می‌کند اما کاملاً روشن است که این را دارد میگوید- میگوید۰ 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
✅ کنایه توییتری نماینده مجلس به توییت های انتقادی عبدالناصر همتی پیش از گرفتن مسئولیت وزارت اقتصاد: منتظر توییت شما هستیم! توییت های شما می‌تواند مشکل گرانی را حل کند! 🔸ابوالفضل ابوترابی، نماینده مجلس: آقای همتی حواست هست دلار دارد گران می‌شود؟ یکی از توییت‌های مشکل گشایی که در دولت قبل می‌زدید الان می تواند در این دولت مشگل گرانی دلار را حل کند.منتظر توییت شما هستیم! 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 واکنش اسماعیل حسینی، نماینده مجلس به گریه های پزشکیان: تذکر به دولت محترم به مدیریت نمایشی گریه‌ای که در پیش گرفتند! سخنگوی دولت گریه میکنند، معاون اول رئیس جمهور راه حل را گریه می‌دانند و رئیس جمهور هم در حضور مهمان های خارجی آنطور! 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
❌⚠️قابل توجه برخی کانال ها👇 ✅توضیحات دبیر شورای عالی امنیت ملی درباره وعده صادق ۳ علی اکبر احمدیان، دبیر شورای عالی امنیت ملی: 🚨یکی از بازی‌های جنگ روانی دشمن این است که فشار بگذارند: 📛«آقا اگر نمی‌زنید، حتماً ترسیده‌اید»! بعد، عدّه‌ای از خود ما شروع کنند بزرگان ما در داخل کشور را ــ کسانی را که دیروز در میدان شهادت بودند، امروز هم هر روز در معرض شهادت هستند و پشت‌سرهم دارند شهید می‌شوند ــ متّهم کنند به اینکه ترسو هستند! ❌این مطالبه‌گری نیست 👌🚨 این افتادن ناخواسته در بازی عملیّات روانی دشمن است🚨 زیرا نتیجه‌اش تحقّق همان خواسته‌ی دشمن، یعنی القاء ضعف و ترس است. 🔹ما اگر می‌ترسیدیم، مثل همه‌ی دیگران، در برابر اسرائیل و آمریکا نمی‌ایستادیم و آرمان‌ها و منافع ملّت خودمان را به آن‌ها می‌فروختیم. در هر برهه‌ای، شرایط فرق می‌کند، وضعیّت‌ها فرق می‌کند؛ باید این‌ها را دید و تصمیم گرفت. 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭐️ رهبر انقلاب: من پیش‌بینی می‌کنم سر برآوردن یک مجموعه شرافتمند قوی در سوریه هم اتفاق خواهد افتاد. ✏️جوان سوری چیزی برای از دست دادن ندارد. دانشگاهش ناامن است، مدرسه‌اش ناامن است، خانه‌ش ناامن است، خیابانش ناامن است، زندگی‌اش ناامن است، چه کار کند؟ بایستی با قوت و اراده در مقابل آن کسانی که این ناامنی را طراحی کرده‌اند و آن کسانی که آن را اجرا کرده‌اند باید بایستد و ان شاءالله بر آنها فائق خواهد آمد. ✏️فردای منطقه از امروز منطقه به لطف الهی بهتر خواهد بود. ۱۴۰۳/۱۰/۲ 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
سلام فورا این کارزار حمایت از لایحه عفاف و حجاب رو امضا کنید نامه به آقای پزشکیان است توجه داشته باشید که حمایت از مخالفت با لایحه به حدود27هزار امضا رسیده است. https://www.karzar.net/170511 دوستان توجه کنید⭕️⭕️⭕️⭕️⭕️ متاسفانه دوتا کارزار مخالفت و ممانعت از اجرای لایحه عفاف و حجاب راه انداختن با کلی امضا!!! حدودا روی هم رفته ۲۷ هزار تا امضا برای مخالفین حجابه ، ۷ الی ۸ هزارتا برای موافقین!! برای دوستان و آشنایان و اقوام و همکاران و هم دوره ای هاتون ارسال کنید ، آراء موافقین بره بالا
4_6008303671056534688.mp3
7.39M
مادرم روزت مبارک            
دوشنبه🌸 ۳ دی ۱۴۰۳ ه.ش _ ۲۱ جمادی الثانی ۱۴۴۶ قمری سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳ مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🩵 🍁🍂 صـفات زنـان بهشتی: الله متعال در جاهای مختلف قرآن  نمونه های از زنان  بهشتی را ذکر  کرده است. (1) مُسـلِمـاتِِ: زنان مسلمان یعنی تسلیم فرمان الله (2) مؤمِنـات: زنان مؤمن به الله  و روز جزا. (3) قانِتـات: زنان مطیع فرمان الله. (4) الصَّـادِقات: زنان راستگو ،و راست کردار و راست پندار. (5) خاشِعـات: زنان فروتن و فرمان بر الله (6) مُتَصَدِّقـات: زنان صدقه دهنده و بخشایشگر. (7) صَـائِمـاتِ: زنان روزه دار. (8) ذَّاكِـرات: زنان که الله تعالی را زیاد یاد می کنند. (9) صَّـابِـرات: زنان صابر شکیبا. (10) تـائِبـاتِِ: زنان توبه کننده. (11) عـابِـدات: زنان عبادت کننده. (12) سـائِحـات: زنان مهاجر به سوی الله تعالی. (13) ثَيِّبـاتِِ: زنان نیکوکار. (14) حافِظاتِِ: زنانی که پاسدار حیاء وعفت شان هستند. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵با مصرف آبجوش طبیب خود باشید🔵 استاد خیراندیش که بیش از ۳٠ سال در درمان انواع بیماری های سخت فعالیت دارد، از تجربه عملی خود با استفاده از آب جوش درمانی می گوید. لازم به ذکر است، استاد حکیم خیراندیش اطلاعات خویش را در کلاسهای آموزشی که در تهران و قم تشکیل داده و ادامه دارد، در طی چندین سال گذشته هزاران نفر از برادران و خواهران مشتاق طب ایرانی اسلامی را آموزش داده و حداقل این دانش پژوهان خود و خانواده و دوستان خود را در جهت درمان و پیشگیری انواع بیماری مشاوره می دهند، و با غذا یا مواد طبیعی خیلی از بیماری ها را بر طرف می کنند، این دانش پژوهان اصلا با مواد شیمیایی (قرص و شربت) سر و کار ندارند. خوشبختانه در سالهای اخیر مردم گرایش به طب ایرانی آوردند، چون بدون هزینه یا آثار منفی مواد شیمیایی نتیجه می گیرند، لذا استقبال بیشتر شد. ان شاء الله ذخیره آخرت طبیبان و شاگردانشان شود...» م م » ۱۴۰۳/۱۰/۲ 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢ما اگر یک روزی بخواهیم اقدام بکنیم، احتیاج به نیروی نیابتی هم نداریم 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
«حرف اصلی» دیدار مداحان اهل‌بیت (ع) با رهبر انقلاب 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این اثر شنیدنی و ماندگار از صدا و سیما پخش شد، همه ایران این آهنگ مادر پرستار دلم را شنیده اند، اما تعداد کمی تا حالا تصویر خواننده اش را دیده اند! این جوان در حضور مادرش به صورت زنده در صدا و سیما این آهنگ را اجرا کرد و تمام مادران را به گریه انداخت! به قدری زیبا است که باید بیش از یک بار ببینید! تقدیم به تمامی مادران سرزمینم . 🖤 روح تمام مادران آسمانی شاد. 💖 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
یاران وفادار
«حرف اصلی» دیدار مداحان اهل‌بیت (ع) با رهبر انقلاب 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eit
رهبر عزیزم قسم به خون شهدا تا پای جان برای تحقق آرمان ها ی انقلاب اسلامی و اطاعت از اوامر شما خواهیم ایستاد و شهادت در این راه آرزوی ماست .
📌 وقتی که بیایی 🔸 وقتی تو بیایی بر شانه‌های مهربانت تکیه خواهیم زد و با تبسمی فاتحانه، پایان غربتمان را در گوش دشمنانمان فریاد خواهیم زد. 🔹 وقتی که بیایی، تلخی تمام طعنه‌ها را با حلاوت تماشای رخسار ملیحت به فراموشی ابدی خواهیم سپرد. 🔸 وقتی که بیایی، لبخند و طراوت و آشتی دوباره متولد خواهند شد! 😍 🇮🇷
یاران وفادار
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۱۰ کامران مقابلم بود و من باتمام غرورم ازش حلالیت میطلبیدم!گفتم:
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۱۱۱ گفتم: _کامران مرد خوبیه.ولی واسه کسی که دنبال عشق باشه! تازه این عشق هم مشخص نیست. چون خیلی چیزا هست که ممکنه به اونو سرد کنه.اول فاصله ی طبقاتیمون  ودوم بی اعتمادیش بخاطر گذشته م..کامران هم مثل خیلیای دیگه فکر میکنه من بخاطر حاج آقا تغییر کردم در حالیکه خواب آقام منو متحول کرد نه چیز دیگه ای..آره من حاج آقا رو دوست داشتم..تا سرحد جنون..ولی باور کن نمیدونم اسم احساسم به ایشون چی بود.چون در تمام این یکسال میدونستم ایشون خیلی حدو منزلتش از من بالاتره..ولی..فاطمه ولی این احساس خیلی کمکم کرد تا تحمل کنم.حالا هرچی داره از عمر توبه م بیشتر میگذره  اون احساس عجیب و مقدس که نسبت به ایشون داشتم داره کمتر میشه..نمیدونم این خوبه یا نه ولی من خودم و سپردم به بازوی خدا. من از خدا فقط یک درخواست دارم.اونم اینه که به من مردی عطا کنه که با دیدنش مهر خدا رو بیشتر در دلم حس کنم و گذشته هامو جبران کنم.کامران، اون مردنیست فاطمه.! کامران خودش، یکی رو میخواد که راه و از چاه نشونش بده.. فاطمه گفت: _خب شاید تو بتونی تغییرش بدی.. خنده ی تلخی کردم: _این امکان نداره! من خودم تو دوران نقاهت پس از توبه ام چطوری میتونم مردی که‌ خودش تو یک خونواده ی مذهبی بوده  رو به اعتقاداتم دعوت کنم.. _شاید تونستی..اون عاشقته. گفتم: _آره شاید تونستم ولی فکر میکنی اگه به عشق من بخواد عوض شه چقدر این تغییر پایداره؟! اون باید مثل من قلبا خودش بخواد عوض شه..من به زور نمیتونم اونو بهشتیش کنم..واصلا شایدم تغییر اساسی کنه ولی من نمیخوام این ریسکو کنم..دیگه نمیخوام به روزگاری برگردم که خدا توش نبود..حتی اگه تا آخر عمرم مجرد بمونم! 🍃🌹🍃 فاطمه نگاه تحسین آمیزی بهم کرد. درحالیکه چشمش پراز اشک شده بود گفت: _چقدر عوض شدی …آره کاملا حق با توست.از خدا میخوام قسمتت یک مرد مومن بشه..ان شالله خوشبخت و عاقبت بخیر بشی..تو واقعا نمونه ی یک معجزه ای! گریه کردم. _دعا کن در این ایمان ثابت قدم باشم.تو از روز اول منو بهتر و بزرگتر از چیزی که بودم دیدی.. شاید اگر این امیدواریهاو اعتماد تو به من نبود کم میاوردم.. اون از ته دل دعا کرد: _الهی آمین.. 🍃🌹🍃 چندروزی گذشت! پاییز با همه ی دلگیریهاش آغازشده بود و من آرزو میکردم مثل قدیم بارون بباره. مدتها بود که بارون کمتر در آسمون این شهر پرسه میزد! دیگه به زندگی جدیدم عادت کرده بودم و اگرچه مشکلاتم بیشتر شده بود ولی آرامش داشتم.مخصوصا بعد از گرفتن اون تسبیح! اون تسبیح سبزرنگ به من آرامشی وصف نشدنی هدیه میداد و امیدم رو به زندگی افزون تر میکرد! من وتسبیح سبزرنگ مثل دو یار باوفا همیشه در کنار هم بودیم! گفتن ذکر 🌸تسبیحات حضرت زهرا🌸 علاوه براینکه سفارش الهام رو برآورده میکرد درمن هم مانند یک مسکن آرام بخش موثر بود واین رو من به درستی حس میکردم. یک شب فاطمه بهم پیام داد که فردا همدیگر رو ببینیم.وقتهایی که فاطمه بی مقدمه چنین درخواستی میکرد یقینا مساله مهمی پیش آمده بود. 🍃🌹🍃 طبق خواست او بعد از اتمام روز کاریم به سمت منزل جدیدش رفتم و بعد از تبریکات و خوش و بش های روزانه بهم گفت که کامران با مادرش رفتند مسجد پیش حاج مهدوی تا واسطه ی ازدواجتون بشه! من از تعجب دهانم وامونده بود .گفتم: _امکان نداره.! فاطمه گفت: _ظاهرا کامران قصدش واسه ازدواج  خیلی جدیه. ولی من حدس میزدم که اون میخواست مطمئن شه که بین من وحاج مهدوی رابطه ای وجود نداره!پرسیدم: _حاج آقا چه جوابی دادن؟ فاطمه شماره ی حاج مهدوی رو برام رو یک کاغذ نوشت و دستم داد .گفت : _حاج آقا گفتن بعد از نماز مغرب وعشا باهاشون تماس بگیری!! شماره رو در کیفم گذاشتم و به فکر رفتم!!فکرم خیلی مشغول بود. 🍃🌹🍃 وقتی به خونه برگشتم با دلشوره واضطراب زنگ زدم به حاج مهدوی. نفسهام یاریم نمیکردند.کی میشد یادبگیرم که در مقابل این مرد نفس کم نیارم؟او بعد از چند بوق گوشی رو برداشت. سلام کردم وبا صدایی لرزون خودم رو معرفی کردم.. به گرمی جوابم رو داد و یک راست رفت سر اصل مطلب: _حتما در جریان هستید که اون جوون با مادرشون اومدن مسجد برای امر خیر؟ ! گفتم:-بله. _خب؟ اجازه میفرمایید بنده شماره ی تماس یا آدرستون روخدمت والده ی ایشون بدم جهت آشنایی بیشتر؟ مصمم گفتم: -خیر حاج آقا.اول اینکه اون آقا آدرس منو داره.و دوم اینکه من با ایشون صحبتهامو کردمو جوابم رو میدونن.حالا چرا باز به شما رجوع کردن وهدفشون چیه نمیدونم. او مکثی کرد وپرسید: _میتونم دلیلتون رو برای رد ایشون بدونم؟ دوباره نفسهام نامرتب شد..چی باید میگفتم؟! 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 🇮🇷
یاران وفادار
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۱۱ گفتم: _کامران مرد خوبیه.ولی واسه کسی که #فقط دنبال عشق باشه! تا
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۱۱۲ ضربان قلبم تند شد.گفتم: _به خانوم بخشی گفتم..دنیای ما دوتا خیلی باهم فرق داره! ایشون دلشون از مذهبیها پره ولی من میخوام تشنه ی مذهب باشم. گفت:_بنظرجوون خوبی میاد. با تعجب پرسیدم: _ولی شما خودتون اونشب در بیمارستان فرمودید که تو چشم اون کینه رو دیدید. _بله هنوزهم میگم ولی بنظرم طبیعیه.. اتفاقا من با ایشون در مورد اون حرفها وحدیثها و به تبعش اون حادثه ی تلخ صحبت کردم.ایشونم دلایل خودشو داشت.مثل اینکه نامزد دوستتون خیلی حرفهای نامربوطی درمورد شما بهش گفته و خب اون جوون هم سرش داغ بوده یه خطایی کرده.بنده ی خدا از رفتارش پشیمون هم هست. حرفهای حاج مهدوی شکم رو به یقین تبدیل کرد که کاسه ای زیر نیم کاسه ست.محکم و راسخ گفتم: _نه حاج آقا..من دلایل خودم رو دارم.که اگه بخوام بگم از حوصله خارجه.. خواهش میکنم شما هم از ایشون فاصله بگیرید. حاج مهدوی خنده ی متعجبانه ای کرد وگفت. _فاصله بگیرم؟! حرف خوبی نزدم..با شرمندگی گفتم: _ببخشید! او مکثی کرد و گفت: _خدا ببخشه.....پس جوابتون منفیه!بسیارخب. در پناه خدا. خداحافظی کردم.مکث کرد.. انگار میخواست قبل از قطع تماس چیزی بگه ولی منصرف شد. بعد از چندثانیه قطع کرد. نمیدونم چرا ولی نگران بودم. 🍃🌹🍃 پس کی این نگرانیهای من تموم میشد؟! بلندشدم به نیت شادی روح پدرومادرم والهام کمی حلوا  درست کردم و با هول و ولا به در خانه‌ی همسایه ها رفتم. چندنفر اونها در و باز کردند ولی یکی دونفرشون با اینکه منزل بودند در رو باز نکردند.دلم شکست.ولی پا پس نکشیدم.اینقدر ایستادم و زنگ زدم تا یکی از واحدها در رو برام باز کرد.همان آقایی که وقتی زباله اش رو بیرون میگذاشت منو بی کس وکار معرفی کرد.او یک نگاه سرد به من وچادرم کرد و گفت: _بفرمایید. سینی رو مقابلش گرفتم و با متانت و ادب گفتم: _خیرات امواته.بفرمایید. او در حالیکه در رو میبست گفت: _ما قند داریم ممنون.فاتحشم میفرستیم. قلبم تیر کشید.خواست در رو ببنده گفتم: _خواستم بهتون بگم این حلوا خیرات همون کس وکارمه.گفتم بده تو عالم همسایگی نشناسیدشون. او فهمید منظورم چیه! نگاهی تند بهم کرد و با قلدوری گفت: _خب خدابیامرزتشون! بسلامت و دررو بست. 🍃🌹🍃 با دلی شکسته به خانه برگشتم. داشت فکرهای بد ومایوس کننده به سمتم میومد ولی اجازه ندادم.تسبیح رو که مدتی بود در گردنم می انداختم روی سینه فشردم و بجای افکار منفی ذکر گفتم. همون لحظه با خودم عهد کردم تا زمانیکه این افکار مزاحم ونا امیدانه اسیرم کرده هر شب به مسجد برم تا از آدمها واز قضاوتهاشون نترسم.و هر روز به همسایه هام بلند سلام کنم تا شاید روزی بفهمند من شبیه تصورات اونها نبودم. با این امید به قولم عمل کردم و هرشب بعد از محل کار یک راست به مسجد میرفتم.روزها کوتاه بودند و اذان مغرب رو زود میگفتند.. سال گذشته همین موقع ها بود که با دیدم حاج مهدوی از روی نیمکت اون میدون خدا و نور رو پیدا کرده بودم وحالا با اشتیاق به مسجد میرفتم. خدا دید یک تصمیم جدید گرفتم.یک امتحان جدید مقابلم قرار داد! 🍃🌹🍃 یک شب در مسجد، چشمم افتاد به کسی که هروقت در زندگیم باهاش رو در رو میشدم احساس اندوه ونفرت بی اندازه میکردم. مهری با قد بلند و لاغرش با صورتی ناراحت به طرفم اومد.بهش پشت کردم و خودم رو به ندیدن زدم.آرزو میکردم کاش اشتباه کرده باشم و او به قصد صحبت با شخصی دیگه جلو اومده باشه. بیشتر از هرچیز وحشتم از این بود که او چرا مسجد اومده بود وبا من چی کار داشت؟!نکنه به تلافی اون شب اومده بود تا بلوایی جدید به پا کنه؟ از پشت سر با درماندگی اسمم رو کامل صدا کرد:_رقیه جان؟ برنگشتم.مقابلم نشست.چشمش خیس بود.گفت: _سلام.تو روخدا ازم رو برنگردون.. نمیدونم چرا ولی چشمهاش اینقدر غمگین بود که منم گریه م گرفت. دندونهامو فشار میدادم که مقاومت کنم اشک بیشتری تو چشمم جمع نشه. او اشکهاش آهسته پایین میریخت.با گوشه ی چادر سیاهش اشکشو پاک کرد و گفت: _میای بریم خونه باهم حرف بزنیم؟ با طعنه گفتم: _کدوم خونه؟! خونه ی من تو این محل نیست. او با التماس گفت: _تو روخدا اینطوری نکن..اینجا زشته همه میبیننمون بیا بریم خونه ی آقات .باهم حرف بزنیم.به روح آسد مجتبی از اون شب به این ور یه چشمم خونه یک چشمم اشک.. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 🇮🇷
یاران وفادار
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۱۲ ضربان قلبم تند شد.گفتم: _به خانوم بخشی گفتم..دنیای ما دوتا خیلی
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۱۱۳ ‌ خانوم مسنی کنارمون نشسته بود و حرفهامونو میشنید.رو به مهری گفت: _مادرش هستید؟! مهری جواب نداد.خانوم مسن گفت: _خیلی ماهه بخدا ..نور چشممونه تو این مسجد.. خدا حفظش کنه واستون. لبخند قدرشناسانه ای به روی پیرزن کردم و اشکم پایین ریخت..مهری خوشش نیومد از دخالت او! شاید اگه پیرزن از من تعریف نمیکرد منم خوشم نمیومد!دستم رو گرفت.دستهاش حالم رو بد میکرد!گفت: _ بیا بریم خونه حرف بزنیم.تو رو به روح آقات قسمت میدم.حرفهامو بشنو بعد دیگه نه تو نه من.باشه؟ از اینکه روح آقام رو واسطه قرار داده بود ناراحت شدم.گفتم: _میریم پایگاه .من تو اون خونه پانمیزارم. 🍃🌹🍃 به سمت فاطمه رفتم وازش کلید پایگاه رو گرفتم. او با دیدن حال وروزم و مهری سوالی نپرسید. مهری پشت سر من وارد محوطه ی حیاط شد و وارد پایگاه شدیم.چراغ رو روشن کردم و گوشه ای نشستم. مهری مقابلم زانو زد... مهری و این کارها؟! مهری و پشیمونی؟! چیشده بود که درمقابل من زانو زده بود؟! اصلا چرا حالا؟! با زانو زدن او چه چیزی تغییر میکرد؟! بلندش کردم. من کسی نبودم که دلم بخواد به زانو افتادن کسی رو ببینم.حتی اگه اون شخص مهری باشه. اون با فغان وزاری بغلم کرد، گفت: _از اون شبی که اونطوری با اون حال نفرینم کردی یه خواب خوش به چشمم نیومده. بخدا من نمیدونستم تو اینقدر خانوم شدی.نمیدونستم .. با اکراه از خودم جداش کردم.باورم نمیشد که منطقش برای عذرخواهی این باشه!گفتم: _همین؟! پشیمونی چون نمیدونستی من عوض شدم؟! یعنی اگه عوض نشده بودم حق داشتی آبروی دختر سید محتبی رو ببری؟! من به درک!! فکر حیثیت آقام رو نکردی؟ گفت: _بخدا اونطوری که تو فکر میکنی نیست! با عصبانیت گفتم: _کتمان نکن مهری..کتمان نکن..هیچ طوری نمیتونی این کار کثیفت رو توجیه کنی..اون زن کی بود که میگفت تو رو میشناسه و اصرار داشت مردم و بکشونه دم خونت تا تو از…… (جرات نکردم دوباره اون لقب رو به زبون برونم )گفتم: _استغفرالله. ..تا تو از من براشون بد بگی؟!!!! _بخدا اینطوری نبوده.از خودش درآورده زنیکه. من مهری رو خوب میشناختم.اون فقط از ترس نفرینم اینجا بود.وگرنه به هیج صراطی مستقیم نبود و یقین داشتم اگر تاصبح هم باهاش صحبت کنم خطاشو به گردن نمیگیره و با مظلوم نمایی میندازه گردن یکی دیگه.گفتم: _ آره تو راست میگی.کاش جای حلالیت طلبیدن بهم راستش و میگفتی.چون تا راستش ونگی حلالت نمیکنم. با گریه گفت : _چی بگم؟ چندوقت پیشا اون دوستت که زندگیمونو ریخت به هم چی بود اسمش؟نسیم ! اومد دم خونمون. رباب خانومم با دخترش خونمون بود. پرسیدم: _رباب خانوم کیه؟ گفت: _مادر همونی که باهاش دعوات شده.من نمیخواستم راش بدم تو..دوستتو میگم! ولی اینقدر پرو بود اومد تو نشست با اون سرو شکلش.پرسید از تو خبرندارم؟ گفتم نه والا.گفت چجوری خبر نداری دم گوشته هرشب که..گفتم بسم الله!! کجاست مگه؟! گفت مسجد.حقیقتش منم جا خوردم گفتم رقی و مسجد؟ اخم کردم..عذرخواهی کرد : _ببخشید تو روخدا عادت کردم تو زبونم نمیچرخه..رقیه! بعد جلو اونا هرچی دری وری بود درموردت گفت.گفت هر روز با صدنفری. .پسر پولدارها رو میتیغی..‌ ببخشید ببخشید..تن فروشی میکنی تا امورانت رو بگذرونی.. 🍃🌹🍃 داغ کردم!!! چشمام کاسه ی خون شد! با عصبانیت حرفش رو قطع کردم گفتم: _چییییییی؟؟؟؟ من؟!!!!! 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 هضت کتابخوانی شهید ابراهیم هادی 🇮🇷 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar