eitaa logo
یاران ابراهیم
153 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
900 ویدیو
12 فایل
پویش مردمی یزد "شهید ابراهیم هادی" لینک کانال در ایتا https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20 در تلگرام https://t.me/joinchat/AAAAAFW1DKO9yh9tSu07Qg در واتساپ https://chat.whatsapp.com/HDqV1SiVL6WHbg1XeBermX
مشاهده در ایتا
دانلود
یاد تو قند در دلم آب می‌کند شکرت! مهربانی‌ات در لحظه‌لحظه‌ی زندگی‌ام جاری‌ست... مرا از هر لغزشی در بَرَت گیر يَا أَبْصَرَ النَّاظِرِينَ ‌ 🖌محیا دانش کهن ‌ «برگرفته شده از دعای روز چهارم ماه مبارک رمضان» @yarane_ebrahim_yazd
☺️ . توے ماه رمضون🍃 خدا براے نفساے مهموناش ثواب مینویسهـ میدونے یعنـی چـی؟! میخواد بگہ :👇🏻 قربون نفساٺ برم بنده‌ے من :) . . 💫 🥀 التماس دعا 💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💔شعری که حاج قاسم با بغض و تمنا در ماه رمضان دو سال پیش در بیت الزهرا(س) کرمان خواند و حاجتش را از خدایش گرفت... رقص جولان بر سرِ میدان کنند رقص اندر خون خود، مردان کنند
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔷سردار،محترمانه می ایستد وبه نوحه‌خوانی سرباز گوش می دهد... و بعد اورا در آغوش میگیرد.
امشب و فردا صبح به نیابت از دوست آسمانیمان روز بیست و یکم @yarane_ebrahim_yazd
🌷شهید حاج قاسم سلیمانی: 💠خدایا ! به آن تپش قلب‌ها قسمت می‌دهیم ... 💠خدایا ! به آن ردپاهاقسمت می‌دهیم...  💠خدایا ! به آن نمازها که در کنار این نهرها خوانده شد .‌‌‌.. 💠خدایا! به آن جوان‌های عاشقی که تو این سنگرها و  کنار این نخل‌ها شهید شدند ... 💠خدایا! به آن جنازه‌های توی اروند که برنگشتند ... 💠خدایا ! به اضطراب قلب ما و به اشتیاق قلب اون‌ها قسم ات می‌دهیم ‌... 💠خدایا !عاقبت مارا ختم به شهادت کن. 💠خدایا! به این آبی که این بچه‌ها در دلش حرکت کردند قسم ات می‌دهیم ... جز شهادت برای ما مخواه @yarane_ebrahim_yazd
⚜حاج حسین یکتا: ❇️بچه‌ها! دلاتونُ تحویل ارباب بدید.😍 دلتو بده به ارباب بگو فقط شب اول قبر سالم تحویلم بده! 😢 ✅چشماتون👁 رو بذارید برای خوشگل خوشگلا یوسف زهرا. 😍 چشماتون رو بذارید برای خدا...😍 @yarane_ebrahim_yazd
قسمت هفتاد و چهار تفحص🏴 🗣سعید قاسمی 🗣خواهر شهید @yarane_ebrahim_yazd
🌑سال 1369 آزادگان به ميهن بازگشتند. 🌑بعضی ها هنوز منتظر بازگشت ابراهيم بودند (هر چند دو نفر به نام های در بين آزادگان بودند) ولی اميد همه بچه ها نا اميد شد. 🌑سال بعد از آن، تعدادی از رفقای ابراهيم برای بازديد از مناطق عملياتی راهی فكه شدند. 🌑در اين سفر اعضای گروه با پيكر چند شهيد برخورد كردند و آنها را به تهران منتقل كردند. 🌑چند روز بعد رفته بوديم بازديد از خانواده شهدا. 🌑مادر شهيدی به من گفت: شما می دانيد پسر من كجا شهيد شده!؟ 🌑گفتم: بله، ما با هم بوديم. 🌑پرسيد: حالا كه جنگ تمام شده نمی توانيد پيكرش را پيدا كنيد و برگردانيد؟ 🌑با حرف اين مادر خيلی به فكر فرو رفتم. 🌑روز بعد با چند تن از فرماندهان و دلسوختگان جنگ صحبت كردم. 🌑با هم قرار گذاشتيم به دنبال پيكر رفقای خود باشيم، مدتی بعد با چند نفر از رفقا به فكه رفتيم. 🌑پس از جستجوی مجدد، پيكرهای سيصد شهيد از جمله فرزند همان مادر پيدا شد. 🌑پس از آن گروهی به نام تفحص شهدا شكل گرفت كه در مناطق مختلف مرزی مشغول جستجو شدند. 🌑عشق به شهدای مظلوم فكه، باعث شد كه در عين سخت بودن كار و موانع بسيار، كار در فكه را گسترش دهند. 🌑بسياری از بچه های تفحص كه ابراهيم را می شناختند می گفتند: بنيانگذار گروه تفحص، بوده. او بعد از عمليات ها به دنبال پيكر شهدا می گشت. 🌑پنج سال پس از پايان جنگ، بالاخره با سختی های بسيار، كار در كانال معروف به كميل شروع شد. 🌑پيكرهاي شهدا يكی پس از ديگری پيدا می شد. در انتهای كانال تعداد زيادی از شهدا كنار هم چيده شده بودند. 🌑به راحتی پيكرهای آنها از كانال خارج شد، اما از ابراهيم خبری نبود! 🌑علی محمودوند مسئول گروه تفحص لشکر بود. او در والفجر مقدماتی پنج روز داخل كانال كميل در محاصره دشمن قرار داشت. 🌑علی خود را مديون ابراهيم می دانست و می گفت: كسی غربت فكه را نمی داند، چقدر از بچه های مظلوم ما در اين كانال ها هستند. خاک فكه بوی غربت كربلا می دهد. 🌑يك روز در حين جستجو، پيكر شهيدی پيدا شد. در وسايل همراه او دفترچه يادداشتی قرار داشت كه بعد از گذشت سالها هنوز قابل خواندن بود. 🌑در آخرين صفحه اين دفترچه نوشته بود: «امروز روز پنجم است كه در محاصره هستيم. آب و غذا را جيره بندی كرده ايم. شهدا در انتهاي كانال كنار هم قرار دارند. ديگر شهدا تشنه نيستند. فدای لب تشنه ات ای پسر فاطمه!» 🌑بچه ها با خواندن اين دفترچه خيلی منقلب شدند و باز هم به جستجوی خودشان ادامه دادند. 🌑اما با وجود پيدا شدن پيكر اكثر شهدا، خبری از ابراهيم نبود. 🌑 مدتي بعد يكی از رفقای ابراهيم برای بازديد به فكه آمد. 🌑ايشان ضمن بيان خاطراتی گفت: زياد دنبال ابراهيم نگرديد او می خواسته گمنام باشد. بعيد است پيدايش كنيد. ابراهيم در فكه مانده تا خورشيدي برای راهيان نور باشد. 🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁 🌑اواخر دهه هفتاد، بار ديگر جستجو در منطقه فكه آغاز شد. باز هم پيكرهای شهدا از كانال ها پيدا شد، اما تقريبا اكثر آنها گمنام بودند. 🌑در جريان همين جستجوها بود كــه علي محمودوند و مدتی بعد مجيد پازوكي به خيل شهدا پيوستند. 🌑پيكرهای شهدای گمنام به ستاد تفحص رفت. 🌑قرار شد در ايام فاطميه و پس از يک تشييع طولانی در سراسر كشور، هر پنج شهيد را در يك نقطه از خاک ايران به خاك بسپارند. 🌑شبی كه قرار بود پيكر شهدای گمنام در تهران تشييع شود ابراهيم را در خواب ديدم. با موتور جلوي درب خانه ايستاد. 🌑با شور و حال خاصی گفت: ما هم برگشتيم! و شروع كرد به دست تكان دادن. 🌑بار ديگر در خواب مراسم تشييع شهدا را ديدم. تابوت يكي از شهدا از روي كاميون تكانی خورد و ابراهيم از آن بيرون آمد. با همان چهره جذاب و هميشگی به ما لبخند ميزد! 🌑فردای آن روز مردم قدرشناس، با شور و حال خاصي به استقبال شهدا رفتند. تشييع با شكوهی برگزار شد. 🌑بعد هم شهدا را برای تدفين به شهرهای مختلف فرستادند. 🌑من فكر ميكنم ابراهيم با خيل شهدای گمنام، در روز شهادت حضرت صديقه طاهره سلام الله بازگشت تا غبار غفلت را از چهره های ما پاک كند. 🌑برای همين بر مزار هر شهيد گمنام كه می روم به ياد ابراهيم و ابراهيم های اين ملت فاتحه ای می خوانم. @yarane_ebrahim_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا