‹-🕊-›
🇮🇷شهید قدرت الله عبدیان نخستین شهید مدافع حرم شهرستان کوهدشت لرستان است که در ۳۰ فروردین ماه سال ۱۳۵۷ دیده به جهان گشود و در ۱۴ خرداد ۹۵ در درگیری با تروریستهای تکفیری در حلب سوریه به شهادت رسید.
📗خاطره ای از همسر محترمه شهید
📌اولین باری که خواب آقا قدرت رو بعد از شهادتش دیدم، می دونستم که شهید شده، ولی ازش چیزی نپرسیدم که چی شد و الان چیکار می کنی. بعد خودِ آقا قدرت تو خواب بهم گفت: میدونی وقتی شهدای مدافع حرم شهید میشن، فقط حضرت زینب نمیاد به استقبال شون؟ پرسیدم: پس دیگه چه کسانی میان؟ گفت: حضرت ام البنین هم تشریف میارن. پرسیدم برای چی؟ گفت: خانم ام البنین میان از شهدای مدافع حرم تشکر می کنن و میگن شما سربازهای عباس من هستید.
🥀⃟🔗¦↫#شهیدانه
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
۰۰۰•••━━⊰❀❀•🌺•❀❀⊱━━•••۰۰۰
✍یکی از اصلیترین رموزِ موفقیت شهیدهمت
📃سرتاپاش خاکی ، و از سوز سرما چشماش سرخ شده بود • از چهرهاش معلوم بود که خیلی حالش ناجوره؛ اما رفت وضو گرفت تا نماز بخونه • گفتم: شما حالت خوب نیست ، لااقل یه دوش بگیر، یه غذایی بخور ، بعد نماز بخون • سرِ سجاده ایستاد ، نگاهی بهم کرد و گفت: من خودمرو با عجله رسوندم خونه تا نماز اولوقــــت بخونم •
کنارش ایستادم • حس میکردم هر لحظه ممکنه بیفته زمین • برا همین تا آخر نماز کنارش ایستادم تا اگه خواست بیفته بگیرمش •
محمدابراهیم حتی در اون شرایط سخــــت هم حاضر نشد نمازِ اولوقــــــت رو از دست بده...
📗خاطرهای از سردارشهیدحاجمحمدابراهیمهمت
📚یادگاران«کتاب همت»ص۵۶ بهروایـــت همسر شهید
【#شهیـدانه】
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
↯❤️
🎋کجای دنیا دیدی اینجــور از خودگذشتگی کنن؟
↶ چند تا بسیجی داخلِ جیپ بودند • یهو دشمن شیمیایی زد و بسیجیها باید ماسک میزدند • اما یک ماسک کم بود • به همین خاطر هیچکـس راضی نمیشد ماسک بزنه • تا اینکه یک نفر از اونا بقیه رو قانع کرد • لحظاتی بعد در حالیکه اون بندهخــــداشدیداً سرفه میکرد ، دوستانش بهش نگاه میکردند و از زیر ماسک اشک میریختند •
📚منبع: سالنامه عطش ظهور ۱۳۸۵
【#شهیـــدانه】
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
4.58M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
↯❤️
عزیزم حُـسیٖـــــــن
عزیزم
عزیزم
عزیزم
🌷⃟🕊¦↫#شهیدانه
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
3.94M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
۰۰۰••━۰⊰۰⊰۰⊰۰•✦•۰⊱۰⊱۰⊱۰━••۰۰۰
عڪس رفیـق شهیــــدم
توی قاب چشمامه هرشب
🌷🕊#شهیدانه
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
↯🕊
🌿حرڪات عجیـب سرلشڪرشهیـدیوسفڪلاهدوز در قبال همسایگان خود
🍀ما طبقه پایین زندگی میکردیم و آقای کلاهدوز طبقه بالا • هیچوقت متوجه ورود و خروجِ ایشان نشدم • یه شب اتفاقی در رو باز کردم دیدم آقای کلاهدوز پوتینهاش رو درآورده ، توی دستش گرفته و از پلهها میره بالا • طوری رفت و آمد میکرد که مزاحم همسایهها نشه • صبحها هم چون زود میرفت بیرون ، ماشینش رو خاموش تا سرِ کوچه هُل میداد و اونجا روشن میکرد تا برا همسایهها مزاحمت ایجاد نشه •
📚منبع : سالنامه عطشظهور۱۳۸۵
🌷⃟🔗¦↫#شهیــــدانه
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
🕊لحظه شهادت شهیـد مدافع حرم
🌷
════°✦ ✦°════
┏⊰✾✿✾⊱━━━─━━┓
🥀شهدا شرمندهایم🥀
┗━━─━━━⊰✾✿✾⊱┛
《#شهیدانه》
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
━━━━⊰❀❀(🕊🌷🕊)❀❀⊱━━━━
حجاب ؟ حق ؟ شهدا ؟ سنگر ؟📿
گوش دِه یک لحظه بر من بدحجاب😬
پوشش تو،بوده مُزد انقلاب؟😢
میکنی بر پای خود شلوار تنگ😫
این،جوابت بوده بر مردان ِ جنگ؟
موی خود کردی برون از روسری؟👩
میکنی با ناز و عشوه دلبری؟👸
گشته ای مانند یک ضرب المثل؟
میکنی از چه دماغت را عمل؟🤥
در خیالت دختری تک میشوی؟😰
بهر نامحرم،عروسک میشوی؟🤭
داده ام خون،غرق آسایش شوی🥺
در خیابان غرق آرایش شوی؟😕
داده ام خون،دل شود قاموستان😞
تا بماند در امان،ناموستان🤯
لحظه ای پس گوش کن بر پند ِ من
کن حیا از خون و از سربند من...
🔰نشر حداکثری با شما
《#شهیــــــدانه》
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
1.3M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
◦•°•◦🕊◦•°•◦🌺◦•°•◦🕊◦•°•◦
نجات یک مجروح عراقی
و توبهی او و شهادتش...
『 #شهیدانه 』
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
۰۰۰•••━━━━⊰🌺⊱⊰🌺⊱⊰🌺⊱━━━━•••۰۰۰
🔶مونده بودم وسط میدان مین . همه مجروح بودند و خسته ، یه رزمنده زخمی چند متر آن طرفتر افتاده بود که انگار درد شدیدی داشت . دیدم با آرنج خودشرو کشید جلوتر و داشت از من دور میشد . فکر کردم میخواد از میدان مین خارج بشه . بهش گفتم : با این همه درد چرا اینقدر به خودت فشار میاری؟ گفت: چند تا مجروح دیگه آن طرف هستند ، من چند دقیقه ببشتر زنده نیستم ، میخوام قمقمهی آبم رو برسونم به اونا...
📚منبع : کتاب خدمت از ماست۸۲،صفحه۱۷۹
۰۰۰•••━━━━⊰🌺⊱⊰🌺⊱⊰🌺⊱━━━━•••۰۰۰
🔷خاطره از سردار شهید مهدی باکری
🔹با آقا مهدی سوار بر تویوتا داشتیم میرفتیم جایی . هوا به شدت گرم بود ، انا جرأت نمیکردم کولر رو روشن کنم . بالأخره به خاطر گرما طاقتم تموم شد و کولر ماشین رو روشن کردم . وقتی کولر رو زدم ، آقا مهدی گفت: الله بندهسی (بندهیخدا) میدونی وقتی کولر روشن میکنی ، مصرف بزنین بیتالمال میره بالا؟ خاموش کن! فردای قیامت چه جوابی داریم به شهدا بدیم؟ خاموش کن! مگه رزمندهها توی سنگر زیر کولر نشستند که تو کولر روشن میکنی؟!!
📚منبع : لالههای بینشان
۰۰۰•••━━━━⊰🌺⊱⊰🌺⊱⊰🌺⊱━━━━•••۰۰۰
【#شهیدانه】
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
⊰🌹⊱
سه خاطره از سه سردار شهید
به نقل از همسران گرامیشان
─════════════════─
🔸سردارشهیدسیدمجتبیهاشمی
🔹اوایل ازدواجمون بود. برای خرید با سیدمجتبی رفتیم بازارچه. در بین راه با پدرومادر آقاسید برخورد کردیم، سیدمجتبی به محض اینکه پدرومادرش رو دید، در نهایت تواضع و فروتنی خم شد، روی زمین زانو زد و پاهای والدینش رو بوسید. این صحنه برای من بسیار دیدنی بود. آقاسید با اون هیکل تنومند و قامت رشید در مقابل پدرومادرش اینطور فروتن بود و احترام آنها را تا حد بالایی نگه میداشت....
📚سالنامهیاراننـاب۱۳۹۳ به نقلازهمسـرشهید
─════════════════─
🔸سرلشڪرشهیدیوسفکلاهدوز
🔹هیچ وقت ندیدم توی خونه از کارش صحبت کنه. باورش سخته، اما وقتی شهید شد تازه فهمیدم که یوسـف قائممقامفرماندهیکلسپاهبوده... وقتی هم برای ثبتنام بچهها به مدرسه رفته بود، از شغلش پرسیده بودند. آقا یوسـف هم گفته بود: پاسدار هستم...
📚سالنامهیاراننـاب۱۳۹۳به نقلازهمسرشهید
─════════════════─
🔸سردارهنرمندشهیدسیدمرتضیآوینی
🔹جعبهی شیرینی رو گرفتم جلوش ، یکی برداشت و گفت: میتونم یکی دیگه هم بردارم؟ گفتم: البته سیدجون! این چه حرفیه؟ برداشـت، ولی هیچ کدوم رو نخورد. کار همیشگیاش بود. هرجا که غذای خوشمزه، شیرینی یا شکلات تعارفش میکردند، بر میداشت اما نمیخورد. میگفت: میبرم با خانوم بچههام میخورم؛ شما هم این کارو انجام بدین، اینکه آدم شیرینیهای زندگیاش رو با زن بچهاش تقسیم کنه، خیلی تو زندگیاش تأثیر میزاره...
📚کتابدانشجویی«شهیدآوینی»، صفحه۲۱
─════════════════─
『 #شهیدانه 』
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝
─┅┈┈┈┈┈•❲🌷❳•┈┈┈┈┈┅─
♦️حالِ دگرگون رئیس موزهی جنگ فرانسه در سرزمین شلمچه
🖌پروفسور ادونروزو ❲رئیس موزه جنگ فرانسه❳ رو بردیم شلمچه. همینطور که توی شلمچه راه میرفت، نفس عمیق میکشید و میگفت: اینجا کجاســـت؟ این زمین با آدم حرف میزنه... ما اگه یک وجب از خاک این زمین رو توی فرانسه داشتیم، بهتون نشون میدادم که مردم چه زیارتگاهی درست میکردند. این پروفسور فرانسوی بعدها میگفت: آرزومه یک هفته بتونم پای پیاده توی شلمچه قدم بزنم....
🎤راوے: آقای احمددهقـان ❲نویسنده❳
📚منبـع: کتاب سفر سرخ، صفحه۷۷
─┅┈┈┈┈┈•❲🕊❳•┈┈┈┈┈┅─
♦️رزمندهی نخبهای که یک روز قبل از شهید شدن ، نحوه شهادتش را برای دوست خود شرح داد
🖌یک شب توی سنگر با همدیگه مشغول نگهبانی بودیم . مسعـود ازم حلالیت گرفت و گفت: «من فردا شهید میشم...» بعد هم ادامه داد: «اگه چیزی نگی ، بقیهی حرفام رو میزنم....فردا اول تیری به قلبم برخورد میکنه، بعد از چند قدم هم تیری میخوره توی سرم و شهید میشم...»
مسعـود فردای اون روز ، همون طوری که گفته بود به شهادت رسید...
📃خاطرهای از زندگی نخبهی علمی شهیدمسعودطاهری
📚منبع: کتاب عارفان وصال ، صفحه ۹۹
─┅┈┈┈┈┈•❲🌷❳•┈┈┈┈┈┅─
—•❲#شهیدانه❳•—
╔━━━━━━━━━━╗
ↂ↳@ghoran_va_etrat◄▣
╚━━━━━━━━━━╝