eitaa logo
یاران موعود
179 دنبال‌کننده
1.7هزار عکس
1.3هزار ویدیو
25 فایل
{بسم رب مهدی } برای لف دادن =طلب حلالیت :) حرفی، سخنی👇🏻 ‌: https://harfeto.timefriend.net/16754260959719 کپی با ذکر صلوات برا سلامتی و تعجیل در فرج آقا
مشاهده در ایتا
دانلود
خیلی‌ دلم‌ تنگ‌ است لطفی‌ کن همین‌ لحظه پای ضریحت جای من را نیز خالی کن... @YaraneMooud_313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
▫️▫️▫️▫️🖤🌼 ◻️كاري ◻️براي ◻️آمدنِ تو ◻️نكرده ايم ◻️ اما ◻️ براي ◻️نذر قدوم تو ◻️جان كه هست سلام تنها پادشاه زمین ✋ ╔═.🍃.═══════╗ @YaraneMooud_313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ ‌‌ ღ ‌🕊🌹🕊 گــ🌹ـل نرگس! تنها بہ امید دیدنت هر شب و روز نفس می ڪشم... اے ڪہ نگاهم فرش راهٺ! و جانم فداے نگاهتان✨ ‌‌『اللّٰھُمَ‌عجلْ‌لِّوَلیڪَ‌الفࢪَج』 ╔═.🍃.═══════╗ @YaraneMooud_313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ان شاءالله فرج امضا میشه این آقا منجی دنیا میشه غوغای اربعین معنا میشه تعجیل در امر فرج سه صلوات🌼 اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم🌼 ╔═.🍃.═══════╗ @YaraneMooud_313 ╚═══════.🍃.═╝
سلام حتماً
🌱 یک صفحه زمانی نمیگیره😉 @YaraneMooud_313
یاران موعود
﴿تقدیر﴾ از مشهد برگشتیم. آقا حیدر شماره حسابم رو گرفت و پول رو واریز کرد. خدا رو شکر بعد چند وقت
﴿تقدیر﴾ آقا حیدر با مادرم صحبت کرد،اما مادرم قبول نمی‌کرد. حق داشت،میخواستم برم سوریه،ممکن بود دیگه برنگردم. خدا خدا میکردم بذاره برم. خیلی دوست داشتم برم. رفتم با مادرم صحبت کنم. ______________________ امیرحسین:مامان من می‌خوام برم تو این شغل،اکه بخوام برم هر روز و هر شب ممکنه عملیات بشه،همش تو خطرم. اما ارزش داره،برا کشورمه. این همه شهید نوجوون رفتن واسه امنیت رفتن بذار منم برم دیگه مادر امیرحسین:نمیشه.با خودت چی فکر کردی.اون مرده چی بهت گفته؟ +مامان بذار برم دیگه،مگه این همه تو مداحی ها خودت با مداح زمزمه نمی‌کردی:منم یه مادرم،پسرمو دوسش دارم،ولی جوونمو،بدست بی بی میسپارم .... -نمیشه،همین که گفتم. ______________________ گریم گرفت. نمی‌دونستم چی کار کنم. به حضرت زینب توسل کردم که مادرم راضی بشه. چند روز روزه گرفتم،نذر کردم مادرم قبول کنه. دیگه داشتیم به عملیات نزدیک میشدیم،باید زودتر خبر میدادم که میتونم تو عملیات شرکت کنم یا نه. @YaraneMooud_313
🌱 یک صفحه زمانی نمیگیره😉 @YaraneMooud_313
امام‌زمان، ‌‌این‌همه‌سفارش‌کردن‌‌"برا‌فرج‌دعا‌کنین" این‌همه‌سفارش‌کردن، ما انقد دعا می‌کنیم، اگه سفارش نمی‌کردن چقد؟!....😑💔 آقاجانم‌شرمنده‌تونیم...! ╭┅═══════┅╮ @YaraneMooud_313 ╰┅────═══┅╯
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کسی که امام زمان شو دوست داره تسبیح نمیگیره دستش همش اللهم عجل لولیک الفرج بگه...! ╭┅═══════┅╮ @YaraneMooud_313 ╰┅────═══┅╯
﷽ خواهرم... [• این همه جوان از جوانےشان گذشتند ۅ جان دادند براے تو... و از تو خواسته اند که فقط در سنگرت بمانےزیر چادرت همین و بس. باور کن تو برگزیده‌ای!👌🏻 🌏🌈"|🌱 🌏🌈"|🌱 ╭┅═══════┅╮ @YaraneMooud_313 ╰┅────═══┅╯
یاران موعود
﴿تقدیر﴾ آقا حیدر با مادرم صحبت کرد،اما مادرم قبول نمی‌کرد. حق داشت،میخواستم برم سوریه،ممکن بود دی
﴿تقدیر﴾ آقا حیدر زنگ زد بهم: امیرحسین چی شد؟ شیری یا روباه امیرحسین:فکر نکنم بتونم تو عملیات شرکت کنم. هرکاری کردم نشد. آقا حیدر:برا اینکه بتونی یه نفر رو راضی کنی،باید رگ خوابش رو بلد باشی. ببین چطوری میتونی مادرت رو راضی کنی،کمتر از یه هفته دیگه باید بریم،جایگزینت هم مشخص کردم،اگه نیای،یکی دیگه تو عملیات جای تو شرکت می‌کنه. عملیات نمیشه بخاطر یه نفر عقب بیوفته. دیگه داشتم نا امید میشدم. یادم افتاد که مادرم دیوونه حضرت رقیه هستش. با خودم گفتم از همین طریق باید راضی بشه،اگه نشه،دیگه نمیشه. این آخرین فشنگ من برا زدن هدف هست. رفتم پیش مادرم و گفتم: مامان،شنیدی میگن حضرت رقیه سختی کشید که ما حسینی بشیم؟ اگه حضرت رقیه و حضرت زینب و بقیه خانواده و اصحاب امام حسین نبودن،دیگه شاید غم امام حسین انقدر خاص نبود. اینکه امام حسین عزیزانش جلو چشماش سختی کشیدن،داغ امام حسین رو سنگین تر می‌کنه. اگه حسینی شدیم،مدیون حضرت رقیه و...هستیم. حالا اگه به شما میگفتن برا حضرت رقیه،حاضری از چه چیزی بگذری،شما چی میگفتی؟ @YaraneMooud_313
🌱🌱🌱🌱 فلسفه حرام بودن نگاه به نامحرم... ╔═.🍃.═══════╗ @YaraneMooud_313 ╚═══════.🍃.═╝
🔆 آیت اللّہ بهجت : اگر بدانیم که خداوند متعال در همه حالات و زمان ها از هر خوبی خوبتر است ، از انس با او جدا نخواهیم شد. کمی تا بهجت🌷 ╔═.🍃.═══════╗ @YaraneMooud_313 ╚═══════.🍃.═╝
هدایت شده از شهر ارزانی مروارید
Yarabbalalamin.mp3
6.22M
‌●━━━━─🙃❤️─── ⇆ ‌‌‌ㅤ◁ㅤㅤ❚❚ㅤㅤ▷ㅤ
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بزرگواران عیدتون مبارک 😍 امیدوارم همیشه سالم و تندرست باشید 🌸 جانم زهرا حسن دار شده ╔═.🍃.═══════╗ @YaraneMooud_313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عیدتون مبارک 😍 آقا جانم عید شما هم مبارک 😍 ╔═.🍃.═══════╗ @YaraneMooud_313 ╚═══════.🍃.═╝
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 پرسش و پاسخ 💠 فرزندم خیلی کمروست و در جمع خیلی سخت ظاهر می شود احساساتش را خیلی سخت بروز می دهد. ⁉️ چه رفتاری با او داشته باشم؟ ✍ پاسخی کوتاه به این پرسش 📝 کمرویی خودتوجه ایِ فوق العاده ای است که ترس از رو درروشدن با افراد ناآشنا را درپی دارد. 🤕 کمرویی عوارضی دارد که گاهی ممکن است والدین متوجه آن نشوند درحالی که فرزند دلبندشان گرفتار آن است و وقتی با آن رو دررو می شود رنج میبرد من جمله: 1⃣ خشکی دهان 2⃣ تپش قلب 3⃣ تغییر رنگ صورت 4⃣ لرزیدن و تندنفس زدن 5⃣ لکنت زبان 6⃣ انزوطلبی 7⃣ فرار از مسولیت 8⃣ عدم دفاع از خود حتی کلامی 9⃣ رکود علمی 🔟 افت شخصیت 🔸 عوامل کمرویی: 1⃣ رفتارهای آموخته شده(یعنی این رفتار را از الگو یاد گرفته مثلا پدر و مادرِ کمرو ) 2⃣ روابط اجتماعی کم 3⃣ تعامل اجتماعی کم 4⃣ تجربه ناموفق(مثلا پدر و مادر او را مدام زیر نقد گرفته اند) 5⃣ ترس از شکست 6⃣ توجه بیش از حد خانواده به او 🔹 درمان کمرویی: 1⃣ وضعیت او را درک کرده و بپذیرید 2⃣ عزت نفس‌اش را پرورش دهید (مثلا او را درموقعیت موفقیت آموزی قرار دهید-درمحیطی که دوست دارد قرار دهید- تشویق کردن - تنبیه نکنید) 3⃣ پرورش مهارت های اجتماعی(مثلا در جمعی قرار دهید که هم سطح او باشند) 4⃣ او را در محیطی جدید ببرید 5⃣ به او نگویید خجالتی و دیگران را هم از این کار نهی کنید. 6⃣ زمانی که به اشتباه خود پی برد دیگر او را نقد نکنید. 7⃣ اگر ارتباط اجتماعی برقرار کرد او را تشویق کنید. 🌐 پایگاه حفظ و نشر آثار "استاد تراشیون" ╔═.🍃.═══════╗ @YaraneMooud_313 ╚═══════.🍃.═╝
یاران موعود
﴿تقدیر﴾ آقا حیدر زنگ زد بهم: امیرحسین چی شد؟ شیری یا روباه امیرحسین:فکر نکنم بتونم تو عملیات شرکت
﴿تقدیر﴾ مادرم میدونست من چی تو ذهنم میگذره. چیزی نگفت رفتم تو اتاق به آقا حیدر زنگ بزنم که دیگه نمیام. دیگه احتمالا کلا نیام تو این مسیر و شغلم نمیتونه تو قسمت عملیاتی قطعا این باشه. تا اومدم زنگ بزنم مامانم اومد. گفت باشه برو. ((((همین)))) چند دقیقه سر جام بهت زده،تو فکر فرو رفته بودم. نمی‌دونستم الان دقیقا باید چه واکنشی نشون بدم. خوشحال بشم یا...؟ الان زنگ بزنم آقا حیدر؟ چی بگم؟! اگه پرسید مادرت گذاشت یا نه بگم چی؟ الان یعنی میتونم برم عملیات؟ دوباره میپرسم از مادرم که الان اجازه دارم برم یا نه، ولی واقعا نمی‌دونم چطوری سوال کنم. اصلا نمیفهمم،چه اتفاقی افتاد؟!؟!؟ چند دقیقه نشستم،واقعا بهم شک وارد شده بود. یه دفعه بعد کلی خواهش و تمنا،گفت برو. داشتم دیوونه میشدم،اصلا نمی‌فهمیدم دقیقا چی شده. تو سوالاتی که تو ذهنم هی از خودم می‌پرسیدم،فرو‌ رفته بودم. که یکدفعه مادرم گفت:میذارم بری،ولی اگه اتفاقی برات بیوفته،فکر رفتی من باید چی کار کنم. اصلا فکر کردی بعد تو چه اتفاقی برا منی که فقط تو رو دارم میوفته؟ کی میخواد خرج منو بده......؟ همینطوری که مادرم حرف میزد،من خشکم زده بود. خدایا،مادرم چی داره میگه.....؟ @YaraneMooud_313