eitaa logo
کانال یاران همدل
94 دنبال‌کننده
13.9هزار عکس
13.8هزار ویدیو
108 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
🔰تاریخ بخوانیم ✍از اواخر قاجار، کمیسیون جنگ دنبال تشکیل ارتش بود. رضا ماکسیم هم در برخی از جلسات شرکت داشت. ارتش از ترکیب دو نیرو ایجاد شد، ژندارمری و بریگاد قزاق، ژاندارمری ره‌آورد مشروطه بود و بریگاد قزاق در زمان ناصرالدین شاه توسط روسها شکل گرفت. رضا در یکی از سفرهای شاه به اروپا محافظ بار سوغات خاندان قاجاری بود تا گرفتار راهزنان نشوند رضاخان از قزاقها بود، در بین آنها محبوبیت و نفوذ داشت، وقتی فرمانده کل، و بعدها نخست وزیر شد، اولویت و پُستها برای قزاقها بود چون نسبت به رضاخان وفادارتر بودند. اما نیروهای ژاندارمری، از ابتدا مخالفتهایی داشتند و در برابر قزاقها احساس حقارت میکردند. وقتی رضاخان به پادشاهی رسید، ارتش مهمترین و اصلی ترین بازوی نظامش بود، بخصوص قزاق ها. هنوز قانون سربازگیری اجباری تصویب نشده بود. رضاشاه آن اوایل از ترس ترور، شبها مکان خواب خود را تغییر میداد. حتی رابطه زناشویی با تاج الملوک (مادر محمدرضا) هم قطع شد. رضاخان از دو چیز هراس دائمی داشت: ترور و کودتا خیلی ها در ارتش قربانی این سوظن شاه شدند.کافی بود نظمیه گزارش دهد یا کسی برای دیگری پاپوشی بسازد. یکی از آنها سرهنگ محمود خان پولادین بود که به جرم کودتا اعدام شد. بعدتر گروه افسران با رهبری افسر جوان، محسن جهان سوز دستگیر و اعدام شدند. گروهی از افسران لشگر تهران در همان سال بخاطر احتمال سوقصد به رضاشاه بازداشت و اعدام شدند. عشایر، اقوام و بخصوص پادگان های مرزی مانند سلماس و خراسان علیه شاه اقدام کردند و در یک روز ۳۰۰ نفر بازداشت و گروهی اعدام شدند. ارتش رضاخانی، به گزارش سفارت انگلیس بیش از حد نازپروده بود. در صف آرایی علیه مخالفین داخلی و سان دیدن رژه ها جلوه زیبایی داشت اما وقتی ایران مورد حمله قرار گرفت، سربازها در تهران اسلحه خود را میفروختند تا با پول آن به روستا های خود بازگردند. ارتش شاهنشاهی توان دفاع از ملت را نداشت نیاز به ارتش ملی داشتیم ✍علیرضا زادبر http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 راهی برای زیاد شدن محبت به امام زمان علیه‌السلام http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 رمان سپر سرخ / قسمت اول ◽از پنجره اتاق نسیم خوش رایحه بهاری نوازشم می‌کرد تا بی‌خبر از خاطره‌ای که بنا بود حالم را پریشان کند، خستگی یک شب طولانی را خمیازه بکشم. مثل هر روز به نیت شفای همۀ بیمارانی که دیشب تا صبح مراقب‌شان بودم، سوره حمدی خواندم و سبک و سرحال از جا بلند شدم. ▪روپوش سفید پرستاری‌ام را در کمد مرتب کردم، مانتوی بلند یشمی رنگم را پوشیدم و روسری‌ام را محکم پیچیدم که کسی به در اتاق زد. ساعت ۷ صبح بود، آرزو کردم در این ساعتِ تعویض شیفت، بیمار جدیدی نیاورده باشند و بتوانم زودتر به خانه بروم که در چهارچوب درِ اتاق، قد بلندش پیدا شد. ◽برای شیفت صبح آمده بود و خیال می‌کرد هر چه پیراهن و شلوارش تنگ‌تر باشد، جذاب‌تر می‌شود و خبر نداشت فقط حالم را بیشتر به هم می‌زند که با لبخندی کریه، کرشمه کرد: «صبح بخیر آمال!» نمی‌دانست وقتی با آن خط باریک ریش و سبیل، صدایش را نازک می‌کند و اسم کوچکم را صدا می‌زند چه احساس بدی پیدا می‌کنم که به اجبارِ رابطه همکاری، تنها پاسخ سلامش را دادم و او دوباره زبان ریخت: «شیفت دیشب چطور بود؟» ▪نمی‌خواستم مستقیم نگاهش کنم که اگر می‌کردم همین خشم چشمانم برای بستن دهانش کافی بود و می‌دانستم زیبایی صورتم زبانش را درازتر می‌کند که نگاهم را به زمین فرو بردم و یک جمله گفتم: «گزارش مریضا رو نوشتم.» دیگر منتظر پاسخش نماندم، کیفم را از کمد بیرون کشیدم و از کنارش رد شدم که دوباره با صدای زشتش گوشم را گزید: «چرا انقدر عصبی هستی آمال؟» ◽روی پاشنه پا به سمتش چرخیدم و باید زبانش را کوتاه می‌کردم که صدایم را بلند کردم: «کی به تو اجازه داده اسم منو ببری؟» با لب‌های پهن و چشمان ریز و سیاهش نیشخندی نشانم داد و خویشتن‌داری دخترانه‌ام را به تمسخر گرفت: «همین کارا رو می‌کنی که هیچکس نمیاد سمتت! داعش هم انقدر سخت نمی‌گرفت که تو می‌گیری!» ◾عصبانیت طوری در استخوان‌هایم دوید که سرانگشتانم برای زدن کشیده‌ای به دهانش راست شد و با همان دستم، دسته کیفم را چنگ زدم تا خشمم خالی شود. این جوانک تازه از آمریکا برگشته کجا داعش را دیده بود و چه می‌دانست چه بر سر اعصاب و روان ما آمده است؟ آنچه من دیده و کشیده بودم برای کشتن هر دختری کافی بود و به‌خدا به این سادگی‌ها قابل گفتن نبود که در حماقتش رهایش کردم و از اتاق بیرون رفتم. ◽می‌شنیدم همچنان به ریشخندم گرفته و دیگر نمی‌فهمیدم چه می‌گوید که حالا فقط چشمان کشیده و نگاه نگران آن جوان ایرانی را می‌دیدم. او به گمانش با آوردن نام داعش به تمسخرم گرفته و با همین یک جمله کاری با دلم کرده بود که دوباره خمار خیال او، خانه خاطراتم زیر و رو شده بود. ◾از بیمارستان خارج شدم و از آنهمه شور و نشاط این صبح بهاری تنها صحنه آن شب شیدایی پیش چشمانم مانده بود که قدم‌هایم را روی زمین می‌کشیدم و دوباره حسرت حضورش را می‌خوردم. از اولین و آخرین دیدارمان سه سال گذشته بود و هنوز جای خالی‌اش روی شیشه احساسم ناخن می‌کشید که موبایلم زنگ خورد. ◽گاهی اوقات تنها رؤیا مرهم درد دوری می‌شود که کودکانه آرزو کردم او پشت خط باشد و تیر خیال‌بافی‌ام به سنگ خورد که صدای نورالهدی در گوشم نشست. مثل همیشه با آرامش و مهربانی صحبت می‌کرد و حالا هیجانی زیر صدایش پیدا بود که بی‌مقدمه پرسید: «آمال میای بریم ایران؟» ◾کنار خیابان منتظر تاکسی ایستادم و حس کردم سر به سرم می‌گذارد که بی‌حوصله پاسخ دادم: «تازه شیفتم تموم شده، خسته‌ام!» بی‌ریاتر از آنی بود که دلگیر حرفم شود، دوباره به شیرینی خندید و شوخی کرد: «خب منم همین الان از شیفت برگشتم خونه! ببینم مگه همیشه دوست نداشتی محبت اون پسره رو جبران کنی؟ اگه می‌خوای کاری کنی الان وقتشه!» ◽نگاهم به نقطه‌ای نامعلوم در انتهای خیابان خیره ماند و باور نمی‌کردم درست در همان لحظاتی که پریشان او شده بودم، نامش را از زبان نورالهدی بشنوم که به لکنت افتادم: «چطور؟» طوری دست و پای دلم را گم کرده بودم که نورالهدی هم حس کرد و سر به سرم گذاشت: «یعنی اگه اون باشه، میای؟» ◾حس می‌کردم دلم را به بازی گرفته و اینهمه تکرار خاطراتش حالم را به هم ریخته بود که کلافه شدم: «من چی کار به اون دارم!» رنجشم را از لحنم حس کرد، عطر خنده از صدایش پرید و ساده صحبت کرد: «ابومهدی داره نیروهای حشدالشعبی رو برای کمک به سیل خوزستان می‌بره ایران.» ◽ذهنم هنوز درگیر نگاه مهربان آن جوان بود و برای فهم هر کلمه به زحمت افتاده بودم تا بلاخره حرف آخر را زد: «گروه‌های امدادی حشدالشعبی هم دارن باهاشون میرن. منم با ابوزینب میرم برا کارای درمانی، تو نمیای؟» ادامه...👇
◾ از همان شبی که مقابل چشمانم رفت، دلم پیش غیرتش جا مانده و با این دلی که دیگر دست من نبود، کجا می‌توانستم بروم؟... ادامه دارد... ✍فاطمه ولی نژاد http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🍃پای سخن خدا و عده‌ای از مردم هستند که می‌گویند پروردگارا به ما فقط در دنیا نعمت، ارزانی دار پس در
9.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🍃 پای سخن خدا خداوند هیچ‌کس را مکلف نمی‌کند مگر به قدر طاقتش. دستاوردهای نیک هرکس از آنِ خود اوست و دستاوردهای پلیدش به زیان اوست! سپای_سخن_خدا http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 هر روز با قرآن 📢 نـگـذاریـد در قـیـامت قــــرآن از شـما شـکـایـت کـند... اگـر شـده روزی یـک آیـ
7.09M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 هر روز با قرآن 📢 نـگـذاریـد در قـیـامت قــــرآن از شـما شـکـایـت کـند... اگـر شـده روزی یـک آیـه از قـرآن را بـخـوانـیـد ولـی بـی قـرآن روزتـان را سـپـری نـکـنـید ☺️💞 آیـات«۱۳۸» و «۱۳۹» سـوره مـبـارکـه نساء  هـمـراه بـا تـرجـمـه تـصـویـری بـسـیـار زیـبـا🌼🌸 📖 بَشِّرِ الْمُنافِقِينَ بِأَنَّ لَهُمْ عَذاباً أَلِيماً «۱۳۸» منافقان را بشارت ده كه برايشان عذابى دردناك است 📖 الَّذِينَ يَتَّخِذُونَ الْكافِرِينَ أَوْلِياءَ مِنْ دُونِ الْمُؤْمِنِينَ أَيَبْتَغُونَ عِنْدَهُمُ الْعِزَّةَ فَإِنَّ الْعِزَّةَ لِلَّهِ جَمِيعاً «۱۳۹» آنان كه كافران را بجاى مؤمنان، سرپرست و دوست خود مى‌گيرند آيا عزّت را نزد آنان مى‌جويند؟ همانا عزتّ به تمامى از آن خداست. http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 تلنگر 🔸حقیقت این است که آن قدر از اماممان دور شده ایم که اعتقاد درستی هم برایمان نمانده!! 🔸 آیة‌ الله بهجت رحمة الله علیه می‌فرمودند: « چنان چه در اطاقی در بسته باشیم و بدانیم که قدرت بزرگی پشت در ایستاده و سخنان ما علیه و له خود را می‌شنود و ضبط می کند و به موقع علیه ما به اجرا می‌گذارد،‌ چقدر حال ما فرق می کند و مواظب سخنان خود می شویم! با این که آن ها را نمی بینیم ولی علم داریم و می‌دانیم که پشت در هستند. ⁉️پس چرا حال ما نسبت به امام زمان چنین نیست در انجام آن چه بر له و علیه اوست!؟ و هیچ با اهل تسنن که چنین اعتقادی ندارند فرق نداریم!؟» 📚بهارانه،‌ سید مهدی شمس الدین،‌ ص۵۴ 📌امام زمان (عجل‌الله فرجه) را ناظر اعمال خود بدانیم http://eitaa.com/yaranhamdel
7.05M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 سایه‌های بلند جنگل ✅گذری بر زندگی و مبارزات میرزا کوچک خان جنگلی 🎬قسمت اول «رضا» در حوالی شهر «تالش» ماهی‌گیری می‌كند. او در املاك «سردار مقتدر» كار می‌كند. زمانی هم در قشون «میرزا كوچك‌خان» بوده‌است، اما بابت بیماری همسرش مجبور به ترك قشون می‌شود. رضا می‌شنود که قشون میرزا شکست خورده و از میرزا کوچک‌خان خبری نیست. بُلشویک‌ها و دولتی‌ها هم‌دستی کرده بودند. مهندسی در قشون میرزا به نام «یان کینوفسکی» در جنگل آواره بود که «منصور» آدمِ خان او را پیدا کرده و به خانه‌ی خان در تالش می‌برد. منصور آدم بدی نیست، اما خرده‌شیشه هم دارد. در قهوه‌خانه‌ی «حاج ابراهیم» خبر می‌آورند که پسر «حاجی نور» کشته شده و جنازه‌اش در سردخانه‌ی دولتی در رشت است... . http://eitaa.com/yaranhamdel
45.33M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 ببینید | روضه‌خوانی حاج سعید حدادیان، در اولین شب مراسم عزاداری حضرت فاطمه زهرا سلام‌الله‌علیها در حسینیه امام خمینی(ره). ۱۴۰۳/۹/۱۲ 🖤 http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 توطئه عباس امیرانتظام و دولت موقت برای انحلال مجلس خبرگان قانون اساسی ✳️روز قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران 🔹در تاریخ ۵٨/٧/١٨ به پیشنهاد ، معاون نخست‌وزیر و سخنگوی ، جلسه‌ای در منزل تقی انواری و با حضور آقایان امیرانتظام، مقدم مراغه‌ای، عباس سمیعی، فتح‌اللّه بنی‌صدر، عباس رادنیا و احمد صدر حاج سید جوادی برقرار شد و طرح انحلال مجلس خبرگان ریخته شد. 🔸صرف نظر از این که آیا دولت حق دخالت در این کار را داشت یا نه، این طرح به خاطر این بود که فهمیده بودند که مجلس خبرگان، به دنبال تصویب اصل ولایت فقیه و تغییر برخی اصول پیش‌نویس است. 🔹این طرح در هیئت دولت به امضای ١٧ نفر از اعضای دولت رسید و تنها ۴ نفر آن را امضا نکردند. در شب تصویب نیز دولت روزنامه‌ها را آماده نگه داشت تا خبر مصوبه را به صورت فوق‌العاده منتشر کنند و رادیو-تلویزیون هم آن را بلافاصله اعلام کنند. در این میان بازرگان آن را منوط به تأیید امام کرد و البته امام نیز قاطعانه با آن مخالفت کردند: 🔸«مگر شما مى‏‌توانيد كه مجلس خبرگانى كه ملت با آن آراء زياد اين مجلس را درست كرده با يك كلمه‌‏اى كه شما بگوييد «ما مى‌‏گوييم كه منحل باشد» مگر با اين حرف‌ها شما مى‏‌توانيد، مگر شما قابل آدم هستيد! اگر چنانچه ولايت‌فقيه بشود، ديگر همه قدرت‌ها دست فقيه مى‌‏آيد! پس بنابر اين عزا بايد بگيريد! 🔹اين‌ها اگر همه قدرت‌ها دست رئيس‌جمهور مثلاً كذايى بيايد، هيچ حرفى ندارند، همه قدرت‌ها دست رئيس‌جمهور باشد، اگر همه قدرت‌ها دست يک نخست‌وزير مثلاً منحرفى بيايد، آن هم حرفى به آن ندارند. اما اگر قدرت، نه آن قدرتى كه است، آنى كه نظارت بر امور مملكت است كه نبادا معوج بشود... 🔸باز هم با رأى ملت. باز هم رأى ملت است كه آن اشخاص را يا آن هيئت‌هايى را كه مثلاً مى‏‌خواهند درست‏ بكنند، با رأى ملت درست مى‌‏شود، با اكثريت. شماها در اقليت هستيد. نشسته‏‌ايد آنجا با قلم مى‏‌خواهيد حكومت كنيد بر اكثريت! »(صحیفه امام، ج ١٠، ص ٣٠٩) 🔹 در یک سخنرانی به مناسبت رحلت آیت‌اللّه طالقانی از مصوبات مجلس خبرگان اظهار نگرانی می‌کند. در پاسخ او، نایب رئیس مجلس خبرگان اظهار شگفتی می‌کند و وجود هر گونه نگرانی را رد می‌کند. 🔸 نیز در سخنرانی خود به وی جواب می‌دهد: «موقعی نگران می‌شویم که این انقلاب را بدهیم به دست کسانی که در این مدت هشت ماه تجربه نشان داد که آن‌گونه که باید نمی‌توانند عمل کنند. مسئله ولایت فقیه این است که اگر امروز این را در قانون اساسی ننویسیم، فردا امام خمینی هم اگر بخواهد در یک موضوعی اظهار نظر کند، می‌گویند تو مقام غیر مسئولی و حق نداری اظهار نظر بکنی. ما می‌خواهیم پای ولایت فقیه را به دولت و حکومت بکشانیم تا فردا به فقیه نگویند که تو آدم غیر مسئول هستی و نمی‌توانی اعتراض کنی.» 🔹 بعدها از بازرگان به خاطر نداشتن شجاعت در اعلام انحلال مجلس خبرگان و در میان گذاشتن طرح با امام گلایه نمود و گفت: 🔸 «متأسفانه مهندس بازرگان با همه خصوصیات عالی و قدرت فوق‌العاده در قبول شرایط سنگین زمان، فاقد جسارت کافی است. فردا بازرگان و عده‌ای از افراد هیئت دولت به دیدن امام رفتند و طرح را مطرح کردند. پرواضح بود که امام آن را رد خواهد کرد، در حالی که اگر قبلاً اعلام شده بود، شانس رد کردن آن ده درصد بود ولی در عوض ٣۶ میلیون مردم که به دلیل وضع خاص زمان فکر می‌کردند به جای پیاده کردن قانون اسلام، آخوندیسم بر مملکت حکومت خواهد کرد، بپا خاستند و تحت رهبری امام بازگشت بازرگان را از ایشان خواستند.» بازرگان، بعدها عملکرد مجلس خبرگان در تصویب اصل ولایت فقیه را یکی از معضلات دانست و از سرایت آن به تمام ارکان حکومتی انتقاد کرد. 📚(نخستین پیش‌نویس قانون اساسی، صص ٢٠٠-١٩۶) http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 دولت پزشکیان ول کن نیست! 🔻توییت خبرنگار پارلمانی از لایحه جدید دولت برای اصلاح قانون انتصاب افراد برای مشاغل حساس http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 بمباران ۳۰ منطقه در جنوب لبنان توسط صهیونیست‌ها حرامزاده‌های صهیونیست دوباره شروع به جنایت کردند 🔹یدیعوت آحارونوت گفت که ۳۰ هدف در جنوب لبنان توسط ارتش این رژیم بمباران شده است. 🔹ارتش رژیم صهیونیستی نیز با اذعان آشکار به نقض آتش‌بس مدعی شد: «جنگنده‌های نیروی هوایی، شبه‌نظامیان و ده‌ها هدف و زیرساخت‌های نظامی حزب‌الله را در لبنان بمباران کردند.»