🔰 این کلیپ رو نبینید، اگر نمی‌خواهید با بزرگترین نابغه تاریخ آشنا شوید! 🟢 با سرعت 2X گوش دهید؛ مطمئن باشید پشیمان نمی‌شوید #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

📸خاطرات خودنگاشت همسر امام(۱۱) ✳️ خواب‌های بیدار کننده (۲) 🔸خواب دیگر... دیدم مرد عربی دهانه شتر را در مقابل منزل‌مان گرفته است، من از منزلمان بیرون آمده و بر شتر - که به حال نشسته بود – سوار شدم و آن مرد عرب شتر را بلند کرد و حرکت کردیم در حالی که افسار شتر دست مرد عرب بود. همه فامیل: مادر، مادربزرگ، عمه، خاله و بقیه همه مرا بدرقه کردند... 🔹 خواب سوم: ... حضرت زهرا را خواب دیدم که امام حسین (ع) را به دستم داد و بسیار با مهربانی با من برخورد کرد و کاسه‌ای از شربت برایم آورد که مادر بزرگم در تعبیر این خواب نیز باز گفت: عروس زهرا شدی ...(زندگینامه بانو خدیجه ثقفی (همسر امام ) ص۴۲-۴۱) #خاطرات_همسر_امام_خمینی #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 حکایات ناب 🔹حکایات ناب و شنیدنی🔹 #محتوا_شماره_۱۵۴ 🔸 زینت اهل بیت باشیم 🔸 ▫️حجت الاسلام علی معزی▫️ 🔺منبع: بحار الأنوار جلد ۴۷ صفحه ۳۴۹ #حکایات_ناب #امر_به_معروف #امام_صادق #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 من ایرانی دوباره به افغانی ها کمک کردم #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 حرف خطرناک پزشکیان در اولین گفتگوی تلویزیونی #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 نوتام جدید ایران بازی روانی علیه اسرائیل #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 علت نهایی سقوط بالگرد شهید رئیسی #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 ۵۴سال حکومت پهلوی به روایت شاه! 📌اعتراف به ظلم، فساد، اختناق، فساد سیاسی و مالی، قربانی شدن مردم، استعمار ✍وقتی خودش شاه این کلیدواژه‌ها را به زبان می‌آورد، چطور سلطنت‌طلب‌ها رویشان می‌شود چهره دیکتاوری پهلوی را بَزَک و روتوش کنند😏 #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 نیمه پنهان یازده سپتامبر، بهانهٔ آمریکا برای لشکرکشی به غرب آسیا 📌 فصل اول ۲) مطالبات سرسام آور ملاعمر ٧ اكتبر ۲۰۰۱ با شروع تهاجم نظامی علیه افغانستان جرج بوش اعلام کرد که قصد دستگیری اسامه بن لادن بانی فرضی عملیات انتحاری یازده سپتامبر را دارد. اما دو ماه اول تهاجم نظامی صرف سرنگون کردن رژیم طالبان شد تا تعقیب و یا دستگیری رهبر القاعده. چرا؟ سه سال بعد، اوضاع هیچگونه تغییر نکرده بود. بن لادن پس از فرار خود از تورابورا، در میان کوهستانهای مرزی افغانستان و پاکستان ناپدید شده بود. در حالی که ملاعمر، رهبر عالی طالبان این روحانی دون پایه دهاتی که یک ناظر او را چنین توصیف کرد توانست به کمک یک موتورسیکلت و خوش خدمتی کرزای که امروز نیز مخفیانه با او مذاکره می‌کند بگریزد. در یک رستوران کبابی، در نزدیکی خیابان چیکن استریت، یک افغانی که بهتر از هر کسی پشت صحنه قدرت را می‌شناسد گزارش مطالبات سرسام آور رهبر طالبان، کــه رسماً قیمت سرش ۱۵ میلیون دلار اعلام شده بود را به من داد. ۱- اصلاً تمایلی به مذاکره با آژانسهای آمریکایی که مثل تو هستند را ندارم من می‌خواهم مستقیماً با آمریکا مذاکره کنم. ۲- من می‌خواهم که جنبش طالبان به رسمیت شناخته شود. ۳- برداشتن تمام موانع بانکی و آزادی عمل کامل برای نهادها و بنیادهایی که مایل به کمک به جنبش ما هستند. ۴- آزادی عبور و مرور برای طالبان در میان استانهای افغان و امکان اخذ ویزا برای رهبران آنها به مقصد اروپا و آمریکا. همچنین دریافتم چین، که به طور مخفیانه از مبارزه علیه تروریست حمایت می‌کند و در حال تبدیل شدن به یک قدرت در آسیای مرکزی است، هیئتی را برای گفت و گو با طالبان اعزام کرده است. پکن، محتاطانه به موازات سیاست خود در راه مقابله با آمریکا با طالبان ایجاد ارتباط می‌کرد. در همان زمان واشنگتن وزیر امور خارجه سابق طالبان را برای ماموریتی تقریباً غیر ممکن به قندهار اعزام داشته بود تا همکاران سابق خود را گرد هم آورد. در این بازی دسیسه آمیز، غایبی بزرگ وجود داشت: اسامه بن لادن. ادامه دارد... نویسنده: اریک لوران، گزارشگر، کارشناس مسائل بین‌الملل و محقق #یازده_سپتامبر #بهانه_لشکرکشی #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 داستانهای اخلاقی، اجتماعی و تربیتی اسلام ✅احسان ″امام حسین و ساربان″ امام صادق(ع) فرمود: زنی در کعبه طواف میکرد و مردی هم پشت سر آن زن می‌رفت. آن زن دست خود را بلند کرده بود که آن مرد دستش را به روی بازوی آن زن گذاشت؛ خداوند دست آن مرد را به بازوی آن زن چسبانید. مردم جمع شدند حتی قطع رفت و آمد شد. کسی را به نزد امیر مکه فرستادند جریان را گفتند. او علما را حاضر نمود و مردم هم جمع شده بودند که چه حکم و عملی نسبت به این خیانت و واقعه کنند. متحیر شدند امیر مکه گفت: آیا از خانواده پیامبر به کسی هست؟ گفتند: بلی حسین بن علی(ع) اینجاست. شب امیر مکه حضرت را خواستند و حکم را از حضرتش پرسیدند. حضرت اول رو به کعبه نمود و دستهایش را بلند کرد و مدتی مکث فرمود و بعد دعا کردند سپس آمدند دست آن مرد به قدرت امامت از بازوی آن زن جدا نمودند. امیر مکه گفت: ای حسین آیا حدی نزنم؟ گفت نه. صاحب کتاب گوید: این احسانی بود که حضرت نسبت به این ساربان کرد اما همین ساربان در عوض خوبی و احسان ،حضرت در تاریکی شب یازدهم به خاطر گرفتن بند شلوار امام دست حضرت را قطع کرد.¹ منبع: ۱- رهنمای سعادت ۳۶/۱ - شجره طوبی ص۴۲۲ #داستانهای_اخلاقی_تربیتی #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 طومار سکوت ✅ ناگفته‌های روزهای اسارت و پس از آن 📖فصل یکم - در آغاز راه 🎬 قسمت ۸ ″سه روزی که سه سال گذشت″ ...ادامه قسمت قبل... در کل می‌توان گفت چگونگی رفتار اطرافیان به خصوص بزرگترها نقش تعیین کننده‌ای در شکل‌گیری شخصیت مسئولیت پذیری و اعتماد به نفس او ایفا می‌کند. مثلاً ببینید وقتی یک دختر بچه‌ای مرا رزمنده اسلام خطاب می‌کند و می‌گوید: «امید امام و ما به شما رزمندگان است خوب بجنگید و حق صدام را کف دستش بگذارید.» چه نیروی فوق‌العاده‌ای برای مقاومت در برابر سختی‌های پیش رو به من می‌دهد. حالا تصور کنید به جای آن نامه یکی از والدین به دستم می‌رسید که در آن نوشته بود: «پسرم سعی کن غذاهای ناجور نخوری، قبل از خواب حتماً مسواک بزن، اون طرف‌ها ممکن است جک و جانور زیاد باشد خیلی مراقب باش یک وقت خدای نکرده عقربی چیزی نیشت نزنه و الی آخر» فکر می‌کنم تاثیر متفاوتی که این دو نامه می‌تواند ایجاد کند تا حدودی قابل درک باشد. در هر صورت من اعتماد به نفس خوبی داشتم. تقریباً نیمه‌های روز بود و آفتاب تقریباً بدنم را خوب گرم کرده بود. یک بار دیگر سرک کشیدم تا ببینم اوضاع در چه وضعیه که ناگهان دیدم سر و صدای زیادی بلند شد عراقیها بلند بلند چیزهایی به هم می‌گفتند. گویا متوجه شده بودند کسی این جا هست. چند لحظه‌ای نگذشته بود که دیدم بارانی از گلوله‌ها به طرفم سرازیر شده، انگار به یک لشگری حمله کرده‌اند و دارند تیراندازی می‌کنند. دود نارنجکهایی که به طرفم پرتاپ می‌شد داشت خفه‌ام می‌کرد. دست و صورت و کتف و سرم پر از ترکشهای ریز شده بود انگار دیگر به آخر خط رسیده بودم و راه گریزی نبود. دلم می‌خواست یکی از آن نارنجک‌ها مستقیم بیاید بیفتد و کار را یکسره کند چون داشتم زجرکش می‌شدم. با توجه به این که منطقه کوهستانی بود و من کنار یک دره لای تخته سنگها پنهان شده بودم این اتفاق نمی‌افتاد ولی تیری به دست راستم اصابت کرد. سمت راستم کلاً بی حس شد و از کار افتاد. اسلحه را به دست چپ گرفتم، دیدم فایده‌ای ندارد. توان شلیک ندارم دیگر از پا درآمده بودم. خون تمام صورت و بدم را گرفته بود ولی فواره نمی‌کرد. احساس می‌کردم لحظات آخر را دارم سپری می‌کنم. تمام خانواده‌ام جلوی چشمم آمده بودند. مادرم داشت خانه را جارو میزد و پدرم مثل همیشه در خلوت خودش اشعار غم‌انگیزی را به زبان ترکی زمزمه می‌کرد. عراقیها تیراندازی را قطع کردند. یکی از آنها انگار مرا می‌دید با اشاره دست گفت: بیا بالا هر طوری بود با دست چپ زمین را با سر نیزه سریع کندم. کارت شناسایی، نامه به یاد ماندنی آن دختر کوچولو و هر چیزی که در جیب داشتم همه را چال کردم و بلند شدم آرام و در حالی که انگار غم عالمی روی دلم نشسته بود به سمت بالا حرکت کردم فاصله چندانی نبود وقتی رسیدم چندین نفر در حالی که اسلحه‌شان را به طرفم گرفته بودند قدم به قدم همراهیم می‌کردند و چشم از من بر نمی‌داشتند. یکی از آنها به طرفم آمد و با احتیاط تمام بدنم را تفتیش کرد و با اشاره و تهدید گفت: بگو همه بیایند بالا. و مرتب هم تکرار می‌کرد من با زحمت توانستم به آنها حالی کنم که کسی جز من آن پایین نبوده و شما بیخودی این همه تیر و نارنجک حرام کردید. ادامه دارد... منبع: کتاب طومار سکوت #طومار_سکوت #آزادگان_سرافراز #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 تذکر رهبر انقلاب به شعر استاد محمد سهرابی درباره امام حسن علیه‌السلام #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel