🔰 سهم ناتمام از سفره بیت‌المال!؟ ✍ای کاش آنهایی که بر سفره انقلاب چمباتمه زده اند این فیلم کوتاه را می دیدند تا شاید تلنگری می شد برایشان تا بدانند که برای دو روز خوشی این دنیا با مال مردم باید جواب هشتاد میلیون انسان را بدهند و از آنها حلالیت بخواهند. آیا خواهند توانست!؟ #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🎙نلسون ماندلا ‌"دیروز به من تروریست می‌گفتند، اما وقتی از زندان بیرون آمدم، بسیاری از مردم، از جمله دشمنانم، مرا در آغوش گرفتند. و این پاسخ همیشگی من است به کسانی که می‌گویند: آنها که برای آزادی در کشورشان مبارزه می‌کنند، تروریست‌اند." #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 از دوقطبی کاذب بپرهیزید!!! ✔️تذکر مهم رهبر انقلاب خطاب به جامعه 🚨حواسمان به ولی باشد تا راه گم نکنیم.... #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 این یک تهدید نیست؛ هشدار است عزرائیل در انتظار نتانیاهو و فرماندهان ارشد نظامی رژیم صهیونیستی #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 با توجه به این رویکرد اسلامی، "حذفِ فیزیکیِ نتانیاهو" ان‌شاءالله با جدیت در دستور کار قرار دارد و بزودی آن را کل دنیا جشن خواهند گرفت.... 💥منتظر ابابیل ها باشید..... #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 امید آفرینی 🎙 همه کسانی که توانایی سخن گفتن با مردم در رسانه، فضای مجازی، مطبوعات و صدا و سیما را دارند باید امید آفرینی کنید #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 بحران کارتر!!!! ✍یاد حرف حاج قاسم افتادم!؟ هر کسی تیر به سمت این نظام انداخت، آواره شد.... #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 پاسخ آیت‌الله خامنه‌ای به تهدید عارف معاون اول پزشکیان #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 طومار سکوت ✅ ناگفته‌های روزهای اسارت و پس از آن 📖فصل دوم - در بند اسارت ″ماه را دیدم″ رمضان سال ۶۱ در اوج گرمای تابستان قرار داشت. عراقی ها قبول نکردند وعده های غذایی ما را تغییر دهند. بنابراین ما مجبور بودیم غذایی را که عصر به عنوان شام می‌گرفتیم لای پتو بپیچیم که تا سحر گرم بماند. از آب خنک هم به اندازه کافی خبری نبود. در هر اتاق یک ظرف آب بود که به آن حبانه می گفتند ولی کفاف نیاز ما رو نمی‌داد. (حبانه کوزه ای مخروطی شکل بود که روی یک سه پایه قرار داشت با ظرفیتی حدود سی لیتر آب درون حباب اگر چند ساعتی بدون استفاده باقی می ماند تا حدودی خنک می شد.) بعضی از بچه ها دور حلب یک کیلویی روغن یا کمی بزرگتر گونی یا پارچه می پیچیدند و آن را مرطوب نگه می داشتند و برای آنکه آب را بهتر خنک کند آن را کنار پنجره آویزان می‌کردند. از جمله مشکلات بزرگ دسترسی نداشتن به توالت بود. یعنی از قبل از افطار تا چندین ساعت بعد از سحر که درون آسایشگاه بودیم و درها قفل بود امکان استفاده از توالت نبود لذا هم باید با احتیاط غذا می خوردیم و چنانچه نیاز به توالت پیدا می کردیم در حد امکان باید خویشتن داری می کردیم. البته تا کسی به این بلا گرفتار نشود نمی تواند از عمق سختی آنرا درک کند. در هر آسایشگاه یک اتاقکی به اندازه کیوسک تلفنهای عمومی قدیم بود و یک سطل بیست لیتری هم برای ادرار به صورت سر پا گذاشته بودیم ولی اگر کسی دل پیچه می‌گرفت یا به هر دلیل نیاز شدیدی به توالت پیدا می کرد تا آنجا که امکان داشت باید مقاومت می کرد و اگر دیگر امکان تحمل نبود قوطی کوچکی در همان اتاقک بود که ناچار باید آنجا می رفت، که این کار دو اشکال عمده داشت. یکی اینکه تا فردا صبح نمی توانست طهارت بگیرد و دوم اینکه بوی مشمئزکننده ناجوری فضای اتاق را می گرفت و خود فرد از همه بیشتر زجر می کشید. لذا بچه هایی که به این مشکل گرفتار می شدند گاهی به حدی خویشتن‌داری می کردند که رنگ صورتشان کاملاً زرد می شد و از شدت فشار عرق، پیشانیشان را خیس می کرد. این مشکل در طول سال وجود داشت ولی در ماه رمضان نمود بیشتری پیدا می کرد. مشکل بعدی مشخص نبودن ساعت دقیق اذان صبح و وقت افطار بود لذا برای اطمینان صبحها نیم ساعت زودتر امساک می کردیم و برای افطار هم آن قدر صبر می کردیم تا هوا کاملاً تاریک شود ولی مگر غرب تابستان آن هم در عراق رو به تاریکی می گذاشت. جالب است بدانید با تمام این سختیها تقریباً صددرصد بچه‌ها روزه می گرفتند مگر به ندرت کسی پیدا می شد که آن هم اغلب به علت مشکل خاصی که داشت روزه نمی گرفت و واقعاً جای تعجب دارد در محیط آزاد با این همه امکانات، بعضی‌ها روزه نمی گیرند! خلاصه از سختی‌هایی که بچه ها در ماه رمضان می‌کشیدند هر چه بگویم باز کم گفتم. هر روزش شاید به اندازه یک ماه می گذشت و هر شبش از نظر سختی کم دستی از روز نداشت. هر طور بود توانستم مانند بچه های دیگر همه ماه را روزه بگیرم. روز آخر وقتی آزاد باش تمام شده بود و عراقی ها هنوز برای سرشماری و بستن درب آسایشگاهها نیامده بودند (در اردوگاه عنبر، سرشماری درون آسایشگاه صورت می‌گرفت) و هوا داشت تقریباً رو به تاریکی می‌رفت. یکی از بچه ها رفت بیرون تا شاید بتواند ماه را ببیند ولی قبل از آنکه بتواند برگردد سرباز عراقی سر رسید و چنان با کف دستش توی دهان او کوبید که پر از خون شد. بعد محکم هلش داد داخل آسایشگاه، او در حالی که خون دهانش را پاک می کرد با لبخند گفت: «ماه را دیدم» ادامه دارد... منبع: کتاب طومار سکوت #طومار_سکوت #آزادگان_سرافراز #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 سخنرانی طوفانی آیت‌الله خامنه‌ای، نتانیاهو و اسرائیل را آچمز کرد #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 اسرائیل منتظر حمله ایران ما دنبال مذاکره #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel

🔰 وعده صادق ۳ فدای مذاکره هسته‌ای شد؟ #یاران_همدل http://eitaa.com/yaranhamdel