🔻 این کشور روزهای خیلی سختتری به خود دیده
ماجرای ترور آیت الله خامنه ای، ۶ تیر ۱۳۶۰ ( قسمت اول)
✍چهار پنج روز از عزل بنیصدر میگذشت. جنگ با عراق و شورش منافقین بعد از اعلام جنگ مسلحانه با جمهوری اسلامی، بحث داغ محافل بود. آیتالله خامنهای که از جبههها برگشته و خدمت امام رسیده بودند، بعد از دیدار، طبق برنامهی شنبهها، عازم یکی از مساجد جنوبشهر برای سخنرانی بودند.
خودرو حامل آیتالله خامنهای که از جماران حرکت میکرد، آن روز مهمان ویژهای داشت؛ خلبان عباس بابایی که میخواست درد دلهایش را با نمایندهی امام در شورای عالی دفاع در میان بگذارد. آنها نیم ساعت زودتر از اذان ظهر به مسجد ابوذر رسیدند و گفتوگوشان را در همان مسجد ادامه دادند.
نماز ظهر تمام شد. آقا رفتند پشت تریبون. نمازگزاران همانطور منظم در صفوف نماز نشسته بودند. پرسشهای نوشتهی مردم را به سخنران میدادند، اگرچه بعضی از پرسشها تند و حتی گاهی بیربط بود. آقا در سخنرانی مقدمهای چیدند تا به اینجا رسیدند که: «امروز شایعات فراوانی بین مردم پخش شده و من میخواهم به بخشی از آنها پاسخ بدهم.»
بین جمعیت ضبط صوتی دست به دست شد تا رسید به جوانی با قد متوسط و موهای فری و کت و پیراهن چهارخانه و صورتی با تهریش مختصر که آن روزها کلیشهی چهره و تیپ خیلی از جوانها بود. خودش را رساند به تریبون. ضبط را گذاشت روی تریبون؛ درست مقابل قلب سخنران. دستش را گذاشت روی دکمهی Play. شاسی تق تق صدا کرد و روشن نشد؛ مثل حالت پایان نوار، اما او رفت
یك دقیقه نگذشت که بلندگو شروع کرد به سوت کشیدن. آقا همینطور که صحبت میکردند، گفتند: «آقا این بلندگو را تنظیم کنید.» بعد خودشان را به سمت چپ کشیدند و از پشت تریبون کمی عقب آمدند و به صحبت ادامه دادند: «در زمان امیرالمؤمنین، زن در همهی جوامع بشری -نه فقط در میان عربها- مظلوم بود. نه میگذاشتند درس بخواند، نه میگذاشتند در اجتماع وارد بشود و در مسائل سیاسی تبحر پیدا بکند، نه ممکن بود در میدانهای... انفجار!
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔻 این کشور روزهای خیلی سختتری به خود دیده
ماجرای ترور آیت الله خامنه ای، ۶ تیر ۱۳۶۰ ( قسمت دوم)
✍آقا که هنگام سخنرانی رو به جمعیت و پشت به قبله بودند، با یک چرخش 45 درجهای به طرف چپ جایگاه افتادند. اولین محافظ خودش را بالای سر آقا رساند. مسجد کوچک بود و همان یك محافظ، به تنهایی تلاش كرد كه آقا را بیاورد بیرون. امام جماعت، متحیر وسط مسجد مانده بود. چشمش به یك ضبط صوت افتاد كه مثل یک کتاب، دو تکه شده بود. روی جدارهی داخلی ضبط شكسته، با ماژیک قرمز نوشته بودند «عیدی گروه فرقان به جمهوری اسلامی».
آقا بیرون از مسجد، در آغوش محافظ، لحظاتی به هوش آمدند. سرشان را آوردند بالا، اما زود سرشان افتاد. محافظها بلیزر سفید که انگار ترمز نداشت را با سرعتی غیر قابل تصور میراندند. در مسیر بیمارستان، هر وقت به هوش میآمدند، زیر لب زمزمهای میکردند؛ شهادتین میگفتند. لبها و چشمها تکان میخوردند؛ خیلی کم البته.
در خیابان قزوین، خودرو به یک درمانگاه کوچک رسید. پنج نفر آدم با قیافهی خونآلود و اسلحه به دست، وارد درمانگاه شدند و آقا را روی دست این طرف و آن طرف بردند. با آن صورت خونآلود، کسی امام جمعهی شهر را نشناخت. دکتری با گوشی، دکتری ضربان قلب را گرفت: «نمیشود کاری کرد.» محافظها با سرعت به سمت در خروجی رفتند. پرستاری که تازه از راه رسیده بود، پرسید: «ایشان کی هستند؟ دارند تمام میکنند» اسم آقای خامنهای را که شنید، گفت: «ببریدشان بیمارستان؛ اما یک کپسول اکسیژن هم با خودتان ببرید.»
انگار کسی صدای آن پرستار را نشنید. پرستار کپسول را برداشت و خودش را به ماشین رساند. «آقا این کپسول لازمتان است.» کپسول اكسیژن و پایهی آهنی چرخدار را نمیشد برد توی ماشین. پایههای کپسول را تکیه دادند روی رکاب ماشین و پرستار هم نشست بالای سر آقا. در تمام راه، ماسك اکسیژن را روی صورت آقا نگه داشت و به همه دلداری داد.
یکی از محافظها پرسید: «حالا کجا برویم!؟» پرستار گفت: «بیمارستان بهارلو، پل جوادیه». محافظ بیسیم را برداشت. کُدشان «حافظِ هفت» بود. «مرکز 50- 50»؛ این رمزِ آمادهباش بود، یعنی حافظ هفت مجروح شده. کسی که پشت دستگاه بود، بلند زد زیر گریه. محافظ یکدفعه توی بیسیم گفت: «با مجلس تماس بگیر.» اسم دكتر فیاضبخش و چند نفر دیگر از پزشکهای مجلس را هم گفت؛ «منافی، زرگر، ... بگو بیایند بیمارستان بهارلو.»
ماشین را از در عقب بیمارستان بردند توی محوطه. برانکارد آورند و آقا را رساندند پشت در اتاق عمل. دکتر محجوبی که تازه جراحیش را تمام كرده بود، آقا را که با آن وضع دید، گفت خیلی سریع دوباره اتاق عمل را آماده کنند
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 این کشور روزهای خیلی سختتری به خود دیده
ماجرای ترور آیت الله خامنه ای، ۶ تیر ۱۳۶۰ ( قسمت سوم)
✍سمت راست بدن پر از ترکش و قطعات ضبط صوت بود. قسمتی از سینه کاملاً سوخته، دست راست از کار افتاده و ورم کرده بود. استخوانهای کتف و سینه به راحتی دیده میشد. 37 واحد خون و فراوردههای خونی به آقا زدند. این همه خون، واکنشهای انعقادی را مختل کرد. دو سه بار نبض افتاد. چند بار مجبور شدند پانسمان را باز کنند و دوباره رگها را مسدود کنند. کیسههای خون را از هر دو دست و هر دو پا به بدن تزریق میكردند، اما باز هم خونریزی ادامه داشت.
یکدفعه یکی از دکترها دست از کار کشید. دستکشش را درآورد و گفت: «دیگر تمام شد.» بیراه نمیگفت؛ فشار تقریباً صفر بود. یکی دیگر از دکترها به او تشر زد که چرا کشیدی کنار؟
فشار کمکم بالا آمد و دوباره شروع کردند. دکتر منافی، همان طور که میآمد بیمارستان بهارلو، تلفن زده بود كه دکتر شیبانی، جراح عروق و دکتر ایرج فاضل هم بیایند. آقای بهشتی هم دکتر زرگر را خبر کرده بود. دکتر محجوبی که حال و روز دکتر زرگر را دید، گفت: «نگران نباش، من خونریزی را بند آوردهام.»
عمل تا آخر شب طول کشید، اما دیگر نمیشد درمان را آنجا ادامه داد. کنترل امنیتی بیمارستان بهارلو مشکل بود. هلیکوپتر خبر کردند اما نمیتوانستند بیمار را از میان ازدحام مردم نگران بیرون ببرند. با هزار ترفند، هلیکوپتر را وسط میدان بیمارستان نشاندند. تا برسند به بیمارستان قلب، خط مونیتور وضعیت نبض، دو بار ممتد شد.
دکترها میگفتند آقا چند مرتبه تا مرز شهادت رفته و برگشته. یکبار همان انفجار بمب بود، یكبار خونریزی بسیار وسیع و غیر قابل کنترل بود، یكبار هم جمع شدن پروتئینها در ریه و حالت خفگی. همهی اینها گذشت، اما بیمار تب و لرز شدیدی داشت. چند پتو میانداختند روی آقا. گاهی حتی دکترها بغلشان میکردند تا لرز را کمتر كنند. معلوم نبود منشأ این تبها کجاست؟ ضایعهی کوچکی هم در ریه دیده بودند.
آقا لولهی تنفس داشتند و نمیتوانستند حرف بزنند. خودشان کاملاً حس کرده بودند که دست راستشان کار نمیکند. اولین چیزی که با دست چپ نوشتند، دوتا سؤال بود؛ «همراهان من چطورند؟» «مغز و زبان من کار خواهد کرد یا نه؟»
زخمها زیاد بودند و درد زخمها هم خیلی زیاد بود اما دکترها میگفتند تحمل آقا بالاست. میگفتند «اصلاً مسکّنها به حساب نمیآیند. بحث دکترها این بود که بالاخره تکلیف این دست چه میشود؟ شکستگیش رو به بهبود بود، ولی هیچ علامت حرکتی نداشت. چند نفر از جراحان و ارتوپدها بحث میکردند که دست قطع شود یا بماند
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 این کشور روزهای خیلی سختتری به خود دیده
ماجرای ترور آیت الله خامنه ای، ۶ تیر ۱۳۶۰ ( قسمت چهارم)
✍امام مرتب پیغام میدادند و از اطرافیان میپرسیدند كه: «آقاسیدعلی چطورند؟» پیام امام ساعت دو بعد از ظهر از رادیو پخش شد. دکتر میلانینیا رادیو را گذاشت کنار گوش آقا. آن موقع ایشان به هوش بودند و با شنیدن پیام امام انگار روح تازهای در وجودشان دمید و جان گرفتند. آقا حالشان بهتر بود، اما هنوز قضیهی هفتاد و دو تن را نمیدانستند. از تلویزیون آمدند كه گزارش تهیه کنند. یک ساعتی معطل شدند تا آقا به هوش آمد. پرسیدند حالتان چطور است؟ گفتند: «من بحمدالله حالم خیلی خوب است» و شعر رضوانی شیرازی را خطاب به امام خواندند:
«بشکست اگر دل من به فدای چشم مستت سر خُمِّ می سلامت شکند اگر سبویی»
آقا کمکم به اطرافیان فشار میآوردند که: « من باید از وضع کشور اطلاع پیدا کنم. شما هم رادیو و هم تلویزیون را از من گرفتهاید» اما دکترها بهانه میآوردند که امواج رادیویی، دستگاههای درمانی را بههم میریزد و عملکردشان را مختل میکند. خیلی از چهرههای انقلاب برای عیادت میآمدند، اما آقا مرتب از شهید بهشتی میپرسیدند: «چرا همه میآیند، اما ایشان نمیآید؟» شک کرده بودند که یک خبرهایی هست. دور و بریها هم مانده بودند که چطور به ایشان بگویند. دکتر منافی گفت بهترین راه این است که بگوییم حاج احمدآقا و آقایان رجایی و باهنر و هاشمی رفسنجانی بیایند و کمکم ایشان را مطلع کنند. جمع شدند، اما باز هم نتوانستند بگویند. گفتند فقط یکی دو نفر شهید شدهاند
آقا از جمع آن شهیدها به دو نفر خیلی علاقه داشت؛ دکتر بهشتی و محمد منتظری. اولین کسی هم که به بیمارستان بهارلو آمده بود، محمد منتظری بود. آقا اول پرسیدند آقای بهشتی چطورند؟ گفتند یک مقدار پاهایش مجروح شده است. آقایان که رفتند، ایشان رو کردند به دکتر میلانینیا و پرسیدند شما از حال ایشان خبر داری؟ دکتر گفت: «بله، از وضعشان باخبرم.» پرسیدند: «مراقبت جدی از حال ایشان میشود؟ آنجا هم سر میزنید؟» بعد هم دکتر را سؤالپیچ کردند. دكتر میلانینیا با بغض از اتاق زد بیرون. دوباره که آمد، آقا را دید که بچههای همراه را جمع کردهاند و ازشان بازجویی میکنند. دکتر دست و رویش را شسته بود. نشست و یکی یکی اسم همهی شهدای حزب را به آقا گفت
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
5.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺اشاره صبح دیروز نجمالدین شریعتی به دعایی که رهبر انقلاب در دیدار خانواده شهید رئیسی توصیه به خواندن آن کردند
متن دعا
👇
اَللَّهُمَّ لاَ بُدَّ مِنْ أَمْرِكَ وَ لاَ بُدَّ مِنْ قَدَرِكَ وَ لاَ بُدَّ مِنْ قَضَائِكَ وَ لاَ حَوْلَ وَ لاَ قُوَّةَ إِلاَّ بِكَ
اى خدا امر و فرمان تو بر همه عالم بالضروره ثابت و لازم است و قضاء و قدر تو حتم و قطعى است و هيچ حول و قوهاى جز بواسطه تو كسى را نخواهد بود
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
5.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 معنای دقیق بصیرت
🎙رهبر انقلاب
▫️ممکن است اختلافات، اختلافات عمیقی هم باشد، اختلافات بزرگی هم باشد، اما انسان دشمن را با غیردشمن نباید اشتباه کند؛ دشمن حساب دیگری دارد، غیردشمن حساب دیگری دارد.
خط درگیری با دشمن را باید ترسیم کرد، مشخص کرد؛ این بصیرت میخواهد. بصیرتی که ما عرض میکنیم، این است.
#بصیرت
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 اهداف دشمنان با تحریم انتخابات
اهدافی را که بیگانگان ومعاندان با تحریم #انتخابات در این روند دنبال میکنند:
۱- دلسرد کردن مردم و ناامید کردن مردم و حتی نیروهای وفادار به انقلاب برای شرکت در انتخابات
۲- القای عدم تأثیر انتخابات در تحول و اصلاح امور کشور
۳- نادیده انگاشتن دستاوردها ونقاط قوت نظام در عرصههای مختلف علمی، صنعتی، دفاعی، بینالمللی و....
۴- معطوف کردن مشکلات کشور به راهبردها و سیاستهای کلان نظام
۵- مشروعیت زدایی از نظام با القای عدم پشتوانه و حمایتهای مردمی
۶- احیای جریان غربگرا در ایران و تلاش برای حفظ حضور آنها در قدرت بهعنوان ناجی ایران
۷- ایجاد اختلاف و دوقطبی کردن مردم دامن زدن به دوقطبیها در فضای داخلیها در آستانه انتخابات
۸- تخریب همهجانبه کاندیداهای منتسب به جریان انقلاب
۹- مهار اقتدار ایران و جبران شکستها از نظام اسلامی در عرصههای مختلف داخلی، منطقهای و بینالمللی.
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
🔰 دفاع از نظام در برابر فتنهها
حضرت زینب (س):
🔹 ای خدعهگرها، ای کسانی که تظاهر کردید! شاید خودتان باور هم کردید که دنباله رو اسلام و اهل بیت(ع) هستید؛ اما در امتحان این جور کم آوردید، در فتنه اینجور کوری نشان دادید.!؟
✍ در زمان حال، شما رفتارتان، زبانتان با دلتان یکسان نبود. به خود مغرور شدید، خیال کردید ایمان دارید، خیال کردید همچنان انقلابی هستید، خیال کردید همچنان پیرو امیرالمومنین هستید، در حالی که واقع قضیه این نبود.
از عهده مقابله با فتنه بربیائید، نتوانستید خودتان را نجات دهید.
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
کانال یاران همدل
🔰 برگی از داستان استعمار قسمت پنجاه و دوم سرنوشت کاپیتان جک دولت آمریکا همواره از سرخپوستها میخو
🔰 برگی از تاریخ استعمار
(شروع جلد ۶)
قسمت پنجاه و چهار
″ازدواج با دریا″
صدها سال پیش، هر سال، جشن عجیبی در شهر ونیز در ایتالیا برگزار میشد.
حاکم شهر در روز مشخصی با قایق به وسط دریا میرفت.
حلقه ازدواجی را از جیبش بیرون میآورد، لحظه ای آن را به طرف دریا میگرفت و بعد آن را با احترام به درون آب میانداخت.
حاکم به این صورت با دریا ازدواج میکرد و صاحب آن میشد.
این مراسم نشانه فرمانروایی ونیز بر دریا بود؛ شهری که دریانوردان مشهوری داشت و از تجارت دریایی به ثروت فراوانی رسیده بود.
بازرگانان ونیزی کالاهای شرقی مثل ادویه، پارچه، فرش و ابریشم را از کشورهای آسیایی میخریدند و در اروپا میفروختند.
ونیز به ثروتمندترین شهر اروپا تبدیل شده بود.
تجار از شمال و جنوب اروپا راهی ونیز میشدند و در ساحل،منتظر کشتیهایی میماندند که به بندرهای مصر و سوریه رفته بودند.
سکههای طلا و نقره از سراسر اروپا به ونیز سرازیر میشد.اما همه ثروتمندان ونیز، بازرگان و دریانورد نبودند؛ گروهی از آنها افرادی بودند که با به دست آوردن پول،از سفرهای دریایی دست کشیده و خود را از خطرهای آن آسوده کرده بودند.
آنها به تاجرانی که از بقیه کشورهای اروپایی به ونیز میآمدند «پول» قرض میدادند و پس از مدتی پول بیشتری را از آنها پس میگرفتن؛ کاری که روحانیان مسیحی هم آن را حرام میدانستند.
این افراد روی نیمکتهایی به نام«بانکی» مینشستند و به معامله با تجار مشغول میشدند.
سالها بعد تجارت پول که در بین ونیزیها رواج داشت در بقیه کشورهای اروپایی هم رایج شد. آنها از نیمکتهای ونیزی یا بانکی الگوبرداری کردند و مؤسسههایی به نام #بانک شکل گرفت.
سرگذشت استعمار #مهدی_میرکیایی، ج۶ ص۸
#استعمار
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
6.29M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 از خانه دنیا تا منزل آخرت
🔸 خاطراتی از زندگی #رئیسی_عزیز
#شهید_جمهور
#شهید_خدمت
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
👇ادامه متن-استیضاح آنتونی بلینکن، وزیر خارجه آمریکا توسط نماینده جمهوری خواهان در مجلس سنا به دلیل ناتوانی آمریکا در جلوگیری از توفیقات غیرقابل انکار دولت شهیدرئیسی👇
بلینکن: من به اقدام سازمان ملل توجه دارم، ولی ما با آنها همراهی نمیکنیم.
سناتور: کاری که آنها انجام دادهاند، [به احترام ایران] پرچمشان را نیمه افراشته کردند؛ این شرمآور نیست؟
بلینکن: ما این کار را نمیکنیم و حتماً ممانعت خواهیم کرد.
سناتور: میدانم که دلیل اقدام سازمان ملل، ناتوانی رهبری آمریکا [و اقتدار روزافزون ایران] است؛ وقتی وزیر امور خارجه شدید، ایران روزانه چقدر نفت میفروخت؟
بلینکن: برای پاسخ باید به آمار مراجعه کنم، الان رقم دقیقی ندارم.
سناتور: نمیدانید! اینکه نمیدانید، مرا شگفتزده نمیکند؛ حدود ۳۰۰ هزار بشکه بود؛ ایران امروز چقدر نفت میفروشد؟
بلینکن: ما تحریمهایی را علیه شرکتهای بیشتری که در پتروشیمی فعالیت دارند، اعمال کردیم
سناتور: چقدر نفت میفروشد؟
بلینکن: شما میتوانید به من بگویید
سناتور: ظاهراً نمیدانید چقدر!؟ آنها روزی ۳۰۰ هزار بشکه نفت میفروختند، اما امروز [در دولت رئیسی] حدود ۲ میلیون بشکه در روز میفروشند!
بلینکن: با توجه به تحریمها و کنترلهای صادراتی و سایر کنترلهایی که انجام دادیم، هزینه فروش برای آنها ایجاد کردیم و ما در تلاش هستیم که راههای گریزی که آنها مییابند را ببندیم [و بیش از این نمیتوانیم]
سناتور: آنها حدود ۸۰ میلیارد دلار درآمد داشتند...
اجازه بدهید یک سؤال دیگر بپرسم، فرصتم کم است و علاقهای به سخنرانی [و بیان واقعیاتی که به سود ایران است] ندارم: ناوگان ارواح (شناورهای بدون امکان ردیابی) ایران، در نوامبر ۲۰۲۰ چند کشتی داشت؟
بلینکن: ما بیش از ۲۰۰ نفر را تحریم کردیم
سناتور: پرسیدم، ایران چند فروند داشت؟
بلینکن: نمیتوانم به شما بگویم که در سال ۲۰۲۱ چند (کشتی ارواح) داشتند، میتوانم بعدا به شما دقیق بگویم، اما ما داریم...
سناتور: تعدادشان حدود ۷۰ فروند بود؛ امروز تعدادشان چقدر است؟
بلینکن: حدود ۵۰ فروند از آنها را متوقف کردیم
سناتور: باشد، بگذارید ببینیم چقدر مؤثر عمل کردید؟ امروز چند فروند دارند؟
بلینکن: گفتم که، حدود ۵۰ فروند را متوقف کردیم
سناتور: امروز چندتا دارند؟
بلینکن: شما بگویید!
سناتور: آنها الان بیش از ۴۰۰فروند در اختیار دارند! دولت شما بشدت خواهان [محتاج] یک توافق جدید با ایران [بخاطر اقتدارجدی جبهه مقاومت] است! شما از همان روز اول پول نقد به ایران سرازیر کردید؛ ۶میلیارد دلاری که از شما خواستند، فقط مشتی از خروار بود! با امتناع از اجرای تحریمهای نفتی، فروش نفت ایران [در دولت رئیسی] از ۳۰۰هزار بشکه در روز، در دوران شما به بیش از ۲ میلیون بشکه در روز رسیده است، این مبلغ میشود ۸۰ میلیارد دلار!
۹۰ درصد کمکهای مالی حماس از ایران تأمین میشود، در واقع، شما و رئیسجمهور بایدن، هزینه حملات 7-اکتبر را تأمین کردید از طریق سرازیر کردن ۱۰۰ میلیارد دلار به یک رژیم قاتل [؟!] و نسلکش [؟!] که بودجه آن حملات را تأمین میکرد [مگر هزینه کل عملیات چند ساعته طوفانالاقصی چندمیلیون دلار بوده که صدها میلیارد دلار کمک آمریکاواروپا به اسرائیل را نابود کرد؟!]
بلینکن:این اظهارنظر از بنیان اشتباه است! من حتی به شوخی هم نمیپذیرم! به نظرم این اظهارنظر شرمآور است!
سناتور:چرا؟
بلینکن: ما بيش از ۶۰۰تحریم علیه ایران، اعمال کردیم [حریف رئیسی نشدیم]
سناتور: پس چرا فروش نفت آنها از روزی ۳۰۰ هزار به دو میلیون بشکه در روز رسیده؟
بلینکن: چون سخت تلاش میکنند و برای دور زدن تحریمها هرکاری که میتوانند انجام میدهند [رمزوراز پیروزی بر ابرجنایتکارجهان]
سناتور: پس دولت قبلی مؤثرتر عمل میکرد یا فقط به توافق با ایران دل نبسته بود!
بلینکن: ما هر روز به تلاشمان برای مقابله با آنها ادامه میدهیم
سناتور: شما از پرداختن به حقایق خودداری میکنید
بلینکن: چنین کاری نمیکنم
سناتور: پس چرا روزی ۲ میلیون بشکه میفروشند؟
بلینکن: چون آنها در کارشان مصمم هستند؛ ما هم مصمم هستیم که [در حد خود] راه آنها را قطع کنیم
سناتور: زمانی که ترامپ رئیسجمهور بود، مصمم نبودند؟
بلینکن: بله مصمم بودند، اما متاسفانه [فقط در دولت روحانی] برنامه هستهای آنها را در کنترل داشتیم، تا هیچ ماده شکافت پذیری تولید نشود!
سناتور: شما به سؤال پاسخ نمیدهید و با میان آوردن موضوعی دیگر طفره میروید، حرف آخر را بزنید
بلینکن: شما حرف آخر را میزنید
سناتور: شما به دشمنان ما کمک مالی کردید و دوستان ما را تضعیف کردید؛ در نتیجه آن، دنیا بسیار بسیار خطرناکتر شده است و آمریکاییها به همین دلیل در معرض خطر بیشتری قرار گرفتند! [این فقط یکی از توفیقات دولت شهیدرئیسی بود]
✍️محمدعلی رامین
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel
هرکسی رو مثل آقای رئیسی دیدید سرباز امام رضاست منتها تزویر سکه ای است دورو که بر یک رویش نام خدا و بر روی دیگرش نقش ابلیس است عوام خدایش را می بینند و اهل معرفت ابلیسش را خیلی مراقب باشید با انتخاب بد ظهور عقب نیوفته🙏از الان هوشیار باشید
#یاران_همدل
http://eitaa.com/yaranhamdel